مقاله در مورد تأملی در افكار و ايده ها و اشعار سه شاعر (نسيم شمال ،لاهوتي و ميرزادة عشقي )

مقاله در مورد تأملی در افكار و ايده ها و اشعار سه شاعر (نسيم شمال ،لاهوتي و ميرزادة عشقي )

فصل اول:
بررسي اوضاع سياسي و اجتماعي عصر مشروطه و تاثير آن بر ادبيات
اوضاع سياسي، اجتماعي ايران قبل از مشروطه
   از سال 1157  كه كريمخان زند در گذشت تا سال 1212كه فتحعليشاه بدرود زندگي گفت پنجاه واند سال بود، در اين زمان كم در اروپا تكانهاي سختي پيدا شده،و داستانهاي تاريخي بيمانندي از شورش فرانسه ،پيدايش ناپلئون و جنگهاي پياپي آن،و جنبش توده ها و پيشرفت فن جنگ، پديد آمدن افزارهاي نوين و مانند اينها روي داده ،و در نتيجه آنها دولتهاي بزرگ و نيرومندي پيدا شده بود.   كشور ايران از آن تكانها ودگرگونيها بي بهره مانده و نا آگاهانه با شيوه كهن خود بسر ميبرد.
پادشاهان قاجار  علاوه بر انكه خود كاري نمي كردند به ديگران نيز فرصت خدمت نمي دانند، در زمان محمد شاه ،ميرزا ابوالقاسم قائم مقام ،وزير كارداني بود ولي محمد شاه او را كشت و جايش را به ميرزا آقاسي داد.  در زمان ناصر الدين شاه[2] ،ميرزا تقي خان امير كبير به اداره  وزير كارداني بود كه در اداره امور شايستگيهاي زيادي از خود نشان داد.ناصر الدين شاه او را كشت وبه جايش ميرزا آقا خان نوري را نشاند. توده مردم نيز در ان عصر منشا هيچ اثري نبوده ،وجودشان كالعدم بود  لكن چند اتفاق به ظاهر ساده براي اولين بار در پيشينه سياسي ايران،پاي مردم را نيز به ميان كشيد  و آحاد مردم را وارد حياط سياسي تازه اي ساخت مردمي كه از جور وظلم حكام داخلي و تعدي قدرتهاي خارجي به تنگ آمده بودند،به يكباره در واقعه تحريم تنباكو وارد ميدان سياست شده ،با نظام حاكم در افتادند. و سرانجام با مبازرات پي در پي  قادر به لغو آن شدند.
در سالهاي پاياني حكومت ناصرالدين شاه امتيازات زيادي به بيگانگان داده شد كه باعث ناخشنودي ملت از حكومت قاجاريان و آغاز مبارزاتي گرديد كه در نهايت منجر به صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس شوراي ملي گرديد.
پس از  ناصرالدين شاه در سال 1275 نوبت شاهي به پسرش مظفرالدين[3] رسيد.با وجود اينكه اين شاه جربزه پدر ش را نداشت و اميدي به نيكي حال ايران به دست وي نمي رفت.اما نسبت به  نابسماني اوضاع اظهار همدردي و نيكخواهي مي نمود، و از ناتواني كشور و آشفتگي كارها سخن رانده نويدها مي دادو مردم نيز كه پس از واقعة تنباكو از نزديك در جريان امور قرار گرفته بودند، از اين سخنان خوشدل مي گرديدند .پس از رسيدن به حكومت نيز با عزل ميرزا علي اصغر خان اتابك (امين السلطان)از صدارت و تأسيس چند مدرسه مدرن به همكاري امين الدوله و برخي اقدامات ديگر ، پادشاهي اصلاح طلب نشان ميداد.در بهار سال 1278 امين الدوله از كار برخاست و مجدداٌ امين السلطان صدر اعظم شد و در اين زمان بود كه اولين وام با سود پنج درصد از روسها گرفته شدو همچنين داستان گمرك وبكار گماردن بلژيكيان مطرح شد.مردم مظفرالدين شاه را ساده دل و
ناتوان شناخته و همه بديها را از ميرزا علي اصغر خان اتابك مي دانستند.اين مرد افزار كارش خوشرويي با مردم و دلجوئي از هواداران خود و پول دادن به ملايان و ديگران  بودو بدين ترتيب كار خود را پيش مي برد،ولي سرانجام آن افزار كار كند گشت و كساني به دشمني برخاستند كه پول نمي گرفتند و فريب نمي خوردند. بالاخره در اواخر شهريور 1282 بود كه در اثر نارضايتي مردم اتابك از كار افتاد و عين الدوله  بجاي وي نشست.
عين الدوله بكار آغاز كرد،و چون در زمان اتابك يكي از نكوهندگان كارهاي او بود مردم به او گمان نيك داشتند،اما كم كم بد رفتاري او نسبت به طلبه ها خبث نهادش را آشكار كرد و مردم به چگونگي رفتار عين الدوله و اندازه خود كامگي او پي بردند.
مهاجرت صغري
در زمان عين الدوله تصويري از نوز و ديگر بلژيكيان بدست افتاد كه درآن زنان و مردان بزمي ساخته اند و هر يكي از مردان رختي از رختهاي ايرانيان را برتن كرده،وخود نوز نيز به شيوة ملايان عبا به دوش انداخته.دو سال بعد كه اين عكس بدست علما افتاد ،بهبهاتي و پيروان او فرصت را غنيمت يافته ،به بدگويي برخاستند و چندين نسخه از روي آن چاپ كرده ميان مردم پراكنده گردانيدند. در ظاهر افتادن نوز خواسته مي شد اما هدف اصلي عزل عين الدوله بود.
در فارس نيز حكومت شاهزاده شعاع السلطنه بر دوش مردم سنگيني مي كرد. در مشهد نيز حكومت آصف الدوله به همان ميزان ستمگرانه بود، به دستور او عده اي از سربازانش به سمت زائران امام رضا (ع) آتش گشودند[4] و در تهران نيز هفت،هشت تن از تجار ، توسط علاءالدوله ، حاكم اين شهر ، به اتهام افزايش قيمت شكر به چوب و فلك بسته شدند. در نتيجه تمامي اين مظالم ، خاصه اين اقدام آخر شمار عظيمي از تجار در مسجد شاه متحصن شدند و به فاصله كوتاهي ، تعداد زيادي از روحانيون به آنها پيوستند. پس از چند روز تحصن و سخنرانيهاي كوبنده سيد جمال الدين واعظ اصفهاني و صلاحديد آقايان طباطبائي و بهبهاني قرار بر اين شد كه همگي در زاويه مقدسه حضرت عبدالعظيم (ع)مجاور شوند. بدين ترتيب روز چهارشنبه شانزدهم شوال 1323 علما تهران به آنجا مهاجرت نمودند، كه بعدها به مهاجرت صغري معروف شد. عين الدوله وقتي ديد رشته امور از هم گسيخته شده و روز بروز بر تعداد مهاجرين افزوده مي شود،بناچار براي آقايان پيغام فرستاد كه يكنفر امين از طرف  خودتان بفرستيد كه شفاهاً با شاه مذاكره نمايد،مردم ابتدا برادر آقاي طباطبايي را انتخاب كردند ولي وقتي متوجه رابطه نهاني او با عين الدوله شدند،براي سخنان او ارجي قائل نشدند و سرانجام سفير عثماني را براي اين كار برگزيدند.و درخواستهاي خود را چنين نوشتند :
1 :نبودن عسگر گاريچي در راه قم
2 :بناي عدالتخانه اي در ايران
3: اجراي قانون اسلام درباره آحاد و افراد بدون ملاحظه از احدي
4:عزل مسيو نوز از رياست گمرك وماليه دولت
5:عزل علاءالدوله از حكومت تهران[5]
 
كسروي در اين باره ميگويد:((آگاهي از اين پيشامد بروزنامه هاي اروپا هم رسيد و آن را با ستايشي از علماء ياد كردند،ولي آنها عدالتخانه را پارلمان يا مجلس شوري معني كردند.[6] ))
سرانجام كوچندگان صلاح را در بازگشت ديدند،اما خواهيم ديد كه به عدالتخانه تنها خرسندي ندادند و آخرين خواست خود را كه مجلس ميبود آشكار گردانيدند و روز جمعه بيست ودوم دي ماه با شكوه بسيار به شهر بازگشتند.
مهاجرت كبري
عين الدوله مرد كم دانشي بود و براي او كه در دربار خودكامه بزرگ شده بود گران مي افتاد كه نام قانون يا دارالشوري را بشنود، اين بود كه از درون ، نسبت به خواسته هاي مردم دشمني مي نمود و از بين درخواستها تنها علاءالدوله را از حكومت تهران برداشت و بقيه را به باد فراموشي سپرد.
بعد  از آنكه مردم ديدند از طرف دولت خبري نمي شود،گروهي از علما نزد عين الدوله رفتند.آقاي طباطبايي به عين الدوله فرمود: ((اين عدالتخانه كه ما مطالبه مي كنيم اول ضررش بماها ميرسد كه ديگر مردم آسوده مي شوند و ظلم نمي بينند وديگر محتاج به ماها نمي باشند،ولي چون عمر من وتو گذشته است كاري بكنيد كه نام نيكي از شما در عالم بماند و در صحائف تاريخ بنويسند باني مجلس و عدالتخانه عين الدوله بوده و از تو اين يادگار در ايران باقي بماند[7]. ))اين سخنان نه تنها در او اثر نكرد بلكه از شنيدن نام مجلس ابروها درهم كشيد.
بعد از مدتي با تبعيد سيد جمال وشيخ محمد واعظ توسط عين الدوله و كشته شدن سيد جمال  توسط سربازان عين الدوله ،چند روزي شهر ناآرام شد و عملاًحكومت نظامي جريان داشت تا اينكه بهبهاني وطباطبايي و صدر العلما وبرخي ديگران، ارشهر بيرون شده آهنگ ابن بابويه كردند.همه ملايان و طلبه ها و ديگران كه در تحصن مسجد شاه حضور داشتند،در اين سفر نيز همراهي نمودند.علما كه هر روز بر تعدادشان افزوده مي شد روز سي ام تير بقم رسيدند.دو روز پس از رفتن به قم ،كساني بقلهك رفته و از كاركنان سفارت خواهان اقامت در آنجا شدند.با موافقت نسبي سفارت عصر پنج شنبه 27 تيرماه نخست پنجاه تن از بازرگانان و طلبه ها بسراي سفارت در شهر رفته و در آنجا نشيمن گزيدند،اما بعد از چهار روز تعداد آنها تا سيزده هزار نفر بالا رفت و بازارها به يكباره بسته شد.متحصنين درخواستهاي خود را به ميانجيگري مستر گرانت دف شارژ انگليس، به دولت چنين باز نمودند:
1 .معاودت علماي مهاجرين به تهران
         2 .اطمينان بر اينكه احدي را به بهانه نخواهند گرفت وشكنجه نخواهند داد.
3 .امنيت مملكت
4 .افتتاح عدالتخانه
5 . قصاص قاتل دو سيد بزرگوار:[8]
 
 
افتتاح دار الشوري
بالاخره با مقاومت مردم ،عين الدوله در روز هفتم جمادي الاول 1324 از صدر اعظمي كناره جويي نمود وشاه جاي او را به مشيرالدوله سپرد  وبراي رفتن به قم عضد الملك رييس ايل قاجار و حاجي نظام الدوله را برگزيد. مردم از آنجا كه اعتمادي به شاه ودربار نداشتند،بازنگشتند تا اينكه دولت انگليس به ميانجيگري برخاسته، رسماً از دولت ايران درخواست كردكه هر چه زودتر به درخواستهاي مردم پاسخ دهد.و(( روز يكشنبه سيزدهم مرداد (14 جمادي الثانيه) فرماني را كه امروز سرديباچه قانونهاست بيرون داد[9]  ))
ولي چون فرمان مشروطه صادر شد ، مردم از آن نارضايتي نمودند زيرا از يك طرف در آن نام ملت برده نشد  واز طرف ديگر جمله هاي آن روشن نبود. بدينسان نتيجه اي از فرمان بدست نيامد و چنين نهاده شد شب شانزدهم مرداد(17 جمادي الثانيه) نشستي از سران كوشندگان در خانه مشيرالدوله برگزار شود و در نتيجه آن نشست بود كه شاه دوباره فرمان جديدي صادر كرد.
روز شنبه بيست وششم مرداد،در سراي مدرسه نظام نشست با شكوه وارجداري برپا گرديد. اين نشست براي گشايش مجلس چندگاهه(موقتي) بود،كه ميبايست نظامنامه انتخابات را بنويسند[10]
بدينسان مشروطه در ايران پديد آمد ولي مردم بسيار از معني آن دور بودند وخود درمانده بودند كه چه انجام دهند. مجلس موقّتي، هفته اي دو روز برگذار ميشد.و نظامنانمه انتخابات نيز با وجود مخالفت هواداران خودكامگي  در روز هفدهم شهريور به امضاي شاه رسيد و بدينسان دولت ايران در شمار دولتهاي مشروطه درآمد.
پس از كشمكشهاي فراوان ، سرانجام اولين مجلس شوراي ملي در ايران روز 18 شعبان 1324.ق با حضور مظفر الدين شاه در كاخ گلستان گشايش مي يابد.
(( در آن روز بر حسب دعوت رسمي كه از طرف مشيرالدوله صدر اعظم شده مجلسي در عمارت سلطنتي در اتاق برليان باغ گلستان منعقد وسلام عام برسم اعيان بزرگ برپا مي شود. تمام دواير دولتي وسفراي خارجي با لباس رسمي حاضر مي شوند جمعي از علما وتجار و اعيان حضور بهم ميرسانند. صندلي شاه را در وسط اتاق روبروي باغ گلستان گذارده اند.علما يك طرف مي نشينند
سفرا طرف ديگري  مي ايستند و شاهزادگان و وزرا طرف ديگر. شاه ورود ميكند مانند مرده متحرك ،او را بزحمت مي آورند روي صندلي سلام مي نشانند و اين آخرين كرسي اوست…)) [11]
سلطنت محمدعليشاه
روز 24 ماه شعبان شاه در اثر بيماري جان مي سپارد . بعد از فوت مظفر الين شاه فرزندش محمد عليشاه ،روز سوم ذيحجه 1324.ق بر تخت سلطنت نشست.
محمد علي شاه وقتي به سلطنت رسيد ،برخلاف دورةوليعهدي كه براي تثبيت موقعيت خويش ،از نهضت مشروطيت حمايت مي كرد ،برآن شد تا نظام استبدادي را قدم به قدم تجديد كند(( تمايل انگلسيها به گوشمالي مجلس ، علاقه روسها به برچيده شدن بساط مشروطيت ايران و بالاخره علاقه مفرط شخص محمدعلي شاه به تجديد استبداد فعوامل اساسي تضاد فزاينده اي بود كه به تدريج از آغاز سلطنت محمد علي شاه ،ميان او و مجلس پديد آمد و سرانجام به ماجراي به توپ بستن مجلس و تجديد دورة استبدادي انجاميد .[12]))
دعوت مجدّد امين السلطان به صدارت ،عاملي ديگر براي  اعلان جنگ با مجلس بود، از سوي ديگر در ميان صف مشروطه خواهان خلل افتاده،علاوه بر دسته بنديهاي سياسي مجلسيان ، شيخ فضل اللّه نوري با شعار ((مشروطه مشروعه)) مخالفت خود را با مشروطه اعلام كرد و همراه جمعي ديگر ،در زاويه حرم عبدالعظيم بست نشستند.
روز يكشنبه 21 رجب اتفاق مهمي رخ داد ، امين السلطان كه هنگام غروب همراه دو سيد وجمعي از وزراء در مجلس حضور داشت ، بعد از اتمام آن در پايان شب هنگامي قصد سوار شدن به درشكه خود را داشت توسط عباس آقا صراف آذربايجاني بضرب گلوله از پا در آمد.كشتن او يك شاهكار بشمار مي رفت زيرا با مرگ او دلهاي درباريان نسبت به جايگاه آزاديخواهان پر از بيم وترس شد .و يك نتيجه ديگر كشته شدن اتابك بازگشتن حاجي شيخ فضل اللّه و ديگران به خانه هاي خودشان بود. زيرا چنانكه پس از مرگ اتابك دانسته شد هزينه اقامت آنان در عبدالعظيم توسط او تأمين مي شد.
با مرگ اتابك اوضاع ايران كمي آرام شد تا اينكه بحث امضاي متمّم قانون اساسي مطرح شد.محمد عليشاه از امضا كردن آن امتناع مي كند تا اينكه با پافشاري مردم گيلان و آذربايجان و تحصّن نمايندگان انجمنها در بهارستان ،سرانجام شاه مجبور به امضاي آن مي شود. مجلسيان مشيرالسلطنه را از رياست مجلس خلع مي كنند و ناصر الملك را به عنوان رئيس الوزرا به شاه تحميل مي كنند، اين عمل آنان خشم شاه را نسبت به مجلس افزونتر كرد .به همين دليل دسته اي از ملايان مستبد  و متنفذين دولت  و اوباش  را فراهم كرد تا در اطراف ميدان توپخانه گرد آمده و با مشروطه خواهان به زدوخورد بپردازند[13]. اما اين شرارت نتيجه بخش نبود و با شكست دربار  وقول شاه مبني بر مجازات آشوبگران و بر كناري اطرافيان ارتجاعي ، به پايان آمد.
پس از اين كودتاي عقيم مجلس تلاش زيادي براي بهبود روابط با شاه به عمل آورد، اما اين ملاحظه كاري بيخردانه به ضرر  آن تمام شد و باعث شد شاه فرصت طلب به همراهي شاپشال با فراهم كردن ملزومات نظامي زمينهء بمباران مجلس را فراهم كند و صبح روز شنبه بيست و چهارم جمادي الاول 1326 بريگاد قزاق زير فرمان افسران روسي مجلس را به توپ بست.
((به نقشه هاي ارتجاعي شاه نه تنها حكومت روسيه،‌بلكه عده اي از ايرانيان ليبرال نيز كه تا ديروز طرفدار مشروطه بودند، كمك كردند. عده زيادي از ملاكين و روحانيون عاليرتبه تا موقعي كه مشروطه را وسيله اي براي ازبين بردن نفوذ خارجيان مي دانستند ، به پيرفت آن ياري نمودند. عده زيادي از انقلابيون ديروزي با اسلحه هاي خود بصفوف اه پيوسته و درمبارزه عليه مشروطه از دشمن خارجي( روسيه تزاري) با تشكر و امتنان استقبال بعمل آوردند…[14]))
مجلس اول ضعفهاي بيشماري داشت كه براي نمونه به چند مورد آن اشاره مي كنيم :
1 .عدم توانايي سازنده
2 . تلاش جهت غصب وظايف اجرايي
3 . عدم شايستگي اعضا
4 . سوء استفاده قرار گرفتن آزادي مطبوعات و بسياري از موارد ديگر[15]
فتح تهران و گشايش مجلس دوم:
بعد از به توپ بسته شدن مجلس مبارزات مردم شكل منسجم تري به خود گرفت. آزاديخواهان تبريز به رهبري ستارخان پرچم انقلاب را بر افراشته و ناراضيان روس در قفقاز نيز به ياري آنان شتافتند. محمد علي شاه براي سركوبي قيام نيروي عظيمي به سمت تبريز گسيل كرد اما مجاهدان با سرهاي پرشور و دلهاي پاك به كوشش برخاسته و با رهبري ستارخان وباقر خان خود را نيرومند ساخته و از عين الدوله و لشكريان او هراسي به دل راه نداده به مبارزه برخاستند و بالاخره توانستند بعد از چهار ماه كوشش بر دولتيان پيروز شوند  و مشروطه پس از آنكه بيم برافتادنش مي رفت،بدينسان نيرومند گرديد.
انقلابيون قفقاز پس از بمباران مجلس به دست لياخوف ، به ايران آمده و در برابر اتحاد شاه ايران با تزار روس ، جبهه متحد توده هاي زحمتكش قفقاز و ايران را تشكيل دادند و در دفاع تبريز ، فتح تهران و در تمام حوادث بعدي انقلاب ايران نقش اصلي را بازي كردند.[16]
انقلابيون با استفاده از موقعيت ، مشروطيت را اعلام كردند. اهالي وسربازان به ياري مشروطه خواهان قيام كردند و بعد از تصرف رشت با نيروي بيشتر وارد قزوين شدند و آنجا را نيز به تصرف خود درآوردند و بعد از آن به سمت پايتخت حركت كردند و با مقاومت زياد ،آنجا را تسخير كرده و نمايندگان مجلس را كه توسط شاه زنداني شده بود آزاد كردند و پرچم انقلاب را بر فراز خرابه هاي مجلس بر افراشتند .
در اين زمان محمد علي ميرزا چاره اي جز پناهندگي به اربابان روس خود نداشت ، با حكم مجلس عالي از سلطنت خلع و پسر خردسالش كه بيش از سيزده سال نداشت با عنوان احمد شاه به سلطنت ايران منصوب و عضدالملك رئيس ايل قاجار به نيابت سلطنت برگزيده شد و مجلس دوم در دوم ذيقعده 1327، هفده ماه پس از بسته شدن مجلس اول با حضور شاه جوان گشايش يافت.
علل پيدايش مشروطه
از يك قرن پيش از ظهر مشروطيت وقايع و حوادثي در ايران وجهان به وقوع پيوست كه هر يك كمك مهمي در پيدايش مشروطيت و انقلاب آزادي ايران نمود. دسته اي از اين عوامل منشا داخلي داشتند و گروه ديگر علت خارجي كه در اينجا به توضيح هر كدام ميپردازيم:
الف: عوامل داخلي
1.   مسافرت ايرانيان به كشورهاي مترقي: تا پيش از مشروطيت ،تعداد ايرانياني  كه به كشورهاي متمدن        مسافرت كرده بودند از چند صد نفر تجاوز نمي كرد و اكثر آنها براي كسب وتجارت  به آن كشورها رفت وآمد داشتند و چند نفري هم براي تحصيل و عدهاي هم از طرف دولت ماموريت داشتند .ترقيات مادي و معنوي كشور هاي اروپايي به حدي بعضي ايرانيان را مفتون خود ساخته بود كه حتي ناصرالدين شاه هم كه مرد مستبدي بود، در سفرهايي كه به فرنگستان كرد نتوانست تحت تاثير ترقيات گوناگون و جلوه تمدن وآثار علوم كه جملگي زائيده عدالت و قانون بود ، واقع نشود  پس از مراجعت از فرنگستان بر آن شد كه عدالتخانه اي بر پا كند و مجلس مشاوره اي تاسيس نمايد ولي تمايل قلبي و به استبداد و خودسري نفوذ فوق العاده روحانيون  و شاهزادگان مانع آن منظور شد.[17]
2.ايجاد حزب فراموسون در ايران ، تا قبل از پيدايش حزب فراموسون در ايران ، ايرانيان از افكار نوين و فلسفه جديد و عقايد احزاب مترقي اروپا و علل اختلافات فكري و انقلابات اجتماعي اطلاع نداشتند. عده اي از رهبران بزرگ مشروطيت و موسسين انقلاب ملي، در آن حزب شركت داشتند. حزب فراماسون در زمان سلطنت ناصرالدين شاه در ايران تاسيس گرديد و عده اي در آن شركت داشتند ولي پس از كشته شدن او، حزب مذكور رونق بيشتري پيدا كرد و بعضي از فرانسويان از جمله دكتر ارل در توسعه آن همت گماشت و چند نفر از شاهزادگان مستبد براي آنكه تكيه گاهي داشته باشند، در آن حزب عضويت يافته بودند. ميزرا صالح شيرازي اولين فراماسونر ايران بود كه نخستين چاپخانه را در ايران به راه انداخت[18].
فراماسونرها با سردادن نداي آزادي، برايريو برادري خود را در كنار سران نهضت جا زدند و از درون زمينه سازش با استبداد و ارتجاع و استعمارگران و خاموش ساختن انقلاب را فراهم ساختند[19].
3.واگذاري انحصار توتون و تنباكو:[20]تجارت توتون با منافع بورژوازي ايران بستگي داشت. مردم ايران اين امتياز را مقدمه اي براي فروش كشور به خارجي ها تلقّي نمودند. در تمام شهرها نمايش شور انگيزي بر پا شد. در خيلي از نقاط برخوردهاي مسلحانه اي با پليس پيش امد. ولي چندي نگذشت كه تمام اغتشاشات به زور اسلحه سركوب شد. از اينرو مردم متوسّل به طريقه ديگري از مبارزه شدند،تصميم بر آن شد تا موقعيكه اين امتياز لغو نشود ، از مصرف توتون خودداري نمايند. اين تحريم نزديك دو ماه طول كشيد.تجّار توتون فروش دكّانها را بستند  حتّي در حرمسراي شاه، زنان از قليان كشيدن خودداري كردند. اين تحريم غير منتظره كه براي كمپاني خارجي ضربه جبران ناپذيري بود ،نقطه شروع مبارزه طولاني بورژوازي ليبرال با استبداد شاهان بود .
4.اقليّتهاي مذهبي : طبعا در كشورهايي كه آزادي و قانون نييست طبقاتي كه در اقليت مذهبي هستند مورد فشار و طعن عامه مردم قرار مي گيرند ، مخصوصاًٌ در ممالك شرقي و مسلمان نشين  كه مردم بيشتر به عقايد مذهبي علاقمند هستند تا به وطن وآب و خاك.
در ايران هم يهود ، ارامنه ، زردشتي و طرفداران مذاهب جديد از فشار و صدمات عامه مصون نبودند و دولتهاي وقت هم نسبت به آنها بيرحميهاي زيادي روا داشتند. فشار روحانيون و عامه  مردم به طبقاتي كه در اقليت بودند طبعاً آنها را مايل به يك حكومت آزاديخواه و قانوني نمود و اميدوار بودند كه تحت لواي قانون از ضلمهايي كه به آنها مي شد رهايي يابند ودر عقيده وايمان خود آزاد باشند.
در بررسي علل پيدايش مشروطه مي توان به عوامل ديگر نيز اشاره نمود از قبيل: نبودن مطلق هيچ نوع آزادي و ديوانخانه در ايران ، انحصار جان ومال مردم توسط حكام وكدخدايان جنايتكار، بخشيدن القاب و فروختن حكومتها و مناصب ، اغتشاش امور ماليه ، سفًاكي وظلم بعضي حكًام ،دادن امتيازات گوناگون به بيگانگان و بسياري موارد ديگر.
ب: عوامل خارجي
1.انقلاب كبير فرانسه:[21] انقلاب كبير فرانسه را كه بايد يكي از مهمترين حوادث سياسي و اجتماعي جهان دانست ،در بيداري ملل مختلف از خواب غفلت و ويران كردن كاخ بيداد و نجات مردم از بندگي و استبداد و به دست آوردن آزادي و حقوق حقّه بشريّت نقش بسزايي داشت.ملّتي كه در آن زمان تعداد افرادش از بيست وپنج ميليون تجاوز نمي كرد ،در برابر قدرت حكومت مستبد و نفوذ فرقه كاتوليك وسلطه پاپ ، با نيروي ايمان قيام نمود و تمام دشمنان داخلي را به وادي نيستي فرستاد و بسياري از دولتهاي بزرگ را شكست داد  و پرچم آزادي را با سربلندي و افتخار بر بالاي كاخ بزرگترين سلاطين جهان بر افراشت.
طبعاً كشورهاي دور دست مخصوصاً ممالك آسيايي كه فرسنگها از آن كانون آزادي دور بودند ،نتوانستند از آن نعمت عظمي بهره زيادي ببرند، ولي با وجود همه موانع ومشكلات ، اندكي از آن
روشنايي بر قلوب مردمان ساير كشورها پرتو افكند و افكار نويني در ميان روشنفكران بوجود آورد. ايرانيان نيز از نعمت بي نصيب نماندند و اين فكر نوين بوسيله چند تن از مردان انقلابي فرانسه در اين كشور باستاني راه يافت.
2.انقلابات روسيه: انقلابات روسيه كه يك قرن پيش از انقلاب مشروطيت ايران شروع شده بود مانع بزرگي بود كه روسها بتوانند با خيال راحت به جهانگيري بپردازند و طبع مستبدانه خود را آنطور كه مايل بودند بر سر ساير ملل تحميل كنند.
روشنفكران ايران كه از فشار روز افزون دولت روسيه به ايران و مداخله مامورين آن دولت در امور در امور داخلي اين كشور بجان آمده بودند ،انقلاب آزاديخواهان روسيه را با نظر تحسين مي نگريستند و موفقيّت آزادمردان آن ديار را خواستار بودند.
3.مشروطيت ژاپن: كشور ژاپن كه در اقصاي شرق جاي داشت با درياهاي بي پايان احاطه شده بود و در گمنامي مي زيست ،در نتيجه پيدايش مشروطيت در آن كشور ، به طرقيّات فوق العاده نايل گشت و در امور اجتماعي ،فرهنگي و صنايع پيشرفت شاياني نمود و توجّه جهانيان را به سمت خود جلب كرد .
نويسنده تاريخ بيداري ايرانيان ضمن  اشاره به اين واقعه چنين مي گويد:(( ميكادوي جوان در سال سوم سلطنت خود مسافرتي به اروپا كرد و شيفته ترقيّات آنجا شد .با دقّت وبررسي به اين نتيجه رسيد كه تمام اين ترقيّات به واسطه اتحاد ملت ودولت و عدم استبداد است. مصمم شد كه در مملكت خود همان رسم را مجري دارد اما بخوبي ملتفت بود كه به يك ملت وحشي بي علم وتربيت نمي توان آزادي داد و از يك مشت مردمان جاهل نمي توان اميدواري حاصل كرد. پس در كمال عجله تربيت را پيشنهاد همّت ساخته  هزاران معلم ماهر از هر علم وصنعت  از ممالك فرنگ به ژاپون خواست وكرورها شاگرد از ژاپون به مدارس فرنگ فرستاد…در سنه 1889 كه هفده سال قبل باشد ،ديد ملت قدري عالم شده است كه ميتواند از عهده امورات خود برآيد.فوراًاعلان وحكم مشروطيت وآزادي داد.[22]))
رهبران وپيشگامان نهضت مشروطه
كسروي رهبران مشروطه را از اين گروهها مي داند:علما،دولتيان ودرباريان و درس خواندگان[23]                                                                                                                                                                                            
علما شامل دو گروه بودند:دسته اول آيت الّله طباطبايي وبهبهاني[24] و مجتهدان برجسته اي مانند صدر العلما،حاج شيخ مرتضي آشتياني و سيّد جمال افجه اي كه از درون به كشور دلبستگي مي داشتند و براي رهايي آن از دست دربار خودكامه ،مشروطه و مجلس شوري را لازم مي
شماردند.اين دسته معني واقعي مشروطه را نمي دانستند و آن را بدانسان كه در اروپا بود نمي طلبيدند و از كشورداري و چگونگي پيشرفت توده و اينگونه انديشه ها بسيار دور مي بودند.
يكدسته ديگر از علما معني مشروطه را هيچ ندانسته و نسبت به كشور و توده هم دلبستگي نداشتند و ورود آنها به جمع مشروطه خواهان به آرزوي رواج شريعت و پيشرفت دستگاه خودشان بود و در نهايت نيز مشروطه را مخالف با اسلام و اصول دين معرفّي نمودند و مشروطه خواهان را كافر وبي دين خواندند.حاج شيخ فضل الّله نوري كه با محمد عليشاه در مخالفت با مشروطه هم عهد وپيمان بود و از او مقداري زيادي پول گرفته بود، سردستگي مخالفين را قبول و هر روز عدّهاي از طلّاب را در خانه خود جمع كرده وشكم آنها را از سفره رنگين كه با پول شاه مستبد تهيه مي شد سير كرده به بدگويي از مشروطه خواهان پرداختند.
درباريان ودولتيان گروه ديگري بودند كه مي كوشيدند برموج انقلاب سوار شوند .آنها فقط به فكر سود شخصي خود بودند و كاري به كار كشور ومردم نداشتند .اين افراد در برابر بيگانگان فروتن  ونسبت به مردم خود ستمگر بودند اين افراد مخالف در سايه دورويي و دغلكاري وارد اين جنبش شدند و و ظاهراً نسبت به وضع كشور وملّت اظهار دلسوزي مي كردند. اين افراد مخالف نظام آزادي بودند و در افق سيلسي شان ، حكومتي جز حكومت استبدادي نمي ديدند.[25] عين الدوله ،ارفع الدوله و محتشم السلطنه نمونه هاي شاخص اين دسته حكومتگران بودند.اين افراد تحت تاثير انديشه هايي چون آزاديخواهي قرار نمي گرفتندو با مفاهيمي مثل تجدّد بيگانه بودند .آنها به سوي حكومت استبدادي گرايش داشتند وبيش از هر چيز نگران منافع سياسي و اقتصادي خود بودند ،امّا چون مي ديدند كه پايه هاي نظام كهن لرزان است،از روي ترس يا مصلحت خود را طرفدار مشروطيت نشان مي دادند. آنها مشاغل بالا را تحت تصرّف خود درآوردند .امّا هرگز دل به كار نبستند و نتيجه اي جز زيان براي كشور به بار نياوردند.
دسته سوم از رهبران مشروطه از ميان روشنفكران سر برآورده بودند،كه مسئوليت آگاه گردانيدن مردم را بر عهده داشتند .زيرا مشروطيت در ايران پديده تازهاي بود ومردم آگاهي چنداني از آن نداشتند ،اين وظيفه روشنفكران بود كه مردم را با معني درست مشروطه و مجلس آشنا سازند.يكي از اين روشنفكران طالبوف بود .عبدالرحيم طالبوف از مردمان تبريز بود كه در جواني به قفقاز رفت اين مرد از دانشمنداني بود كه از فيزيك،شيمي ،ستاره شناسي و مانند اينها آگاهي بسيار مي داشت و دو كتاب او به نامهاي كتاب احمد و مسالك المحسنين تاثير زيادي در بيداري ايرانيان گذاشت.
علاوه بر طالبوف ،ميتوان از(( ملكم خان نظريه پرداز اصلاحات ،سيد جمال الدين اسد آبادي بنيانگذار انديشه اتحاد اسلام ،ميرزا فتحعلي آخوندزاده ،سكولاريست دو آتشه ،ميرزا آقاخان كرماني نظريه پرداز ناسيوناليسم ايراني ،مستشار الدوله تبريري آشتي دهنده سنّت وتجدّد و ميرزا تقي خان اميركبير اصلاح طلب عملگرا نام برد.[26]))

فایل : 86 صفحه

فرمت : Word

37900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط