مقاله فارسی كندو
كندو ( Hive ) :
هر شانه ( Comb )در يك كندو ، عبارت از يك ورقة عمودي مومي است كه به قسمت بالا و كنارههاي يك حفره بطور
محكم چسبيده است . حجرههاي كارگر ( Worker cells ) كه در آنها كارگران پرورش مييابند و عسل يا گرده در آنها ذخيره ميشود ، عرض اين حجرهها تقريباً 5 ميليمتر است و عرض حجرههاي نر ( Drone cells ) 6 ميليمتر ميباشد و به كار پرورش زنبورهاي نر و ذخيره كردن عسل ميآيد ، حجرههاي ملكه ( Queen cells ) بزرگ و عمودي است و شبيه بادام زميني ميباشد و بطرف پايين باز ميشود و در طول حاشيه قسمتهاي تحتاني ساخته شده و محلي است كه براي پرورش ملكه ميباشد . موم ( Wax ) به صورت ورقههاي كوچكي توسط غدههاي موجود در جيبهاي ( Pockets ) زير شكم زنبورهاي كارگر ترشح ميگردد . شانه يكبار كه تشكيل شد براي سالها مورد استفاده قرار ميگيرد . حجرهها به منظور استفادة هميشگي نظيف و آراسته نگاهداشتهاند.
زنبوران عسل تقريباً تنها جانوراني هستند كه تهوية مطبوع را انجام ميدهند . در تابستان زنبورها براي تهوية كندو با بالهايشان شديد باد ميزنند تا حرارت داخلي را به منظور پرورش نسل در حدود 33 درجه نگاهدارند و آب اضافي عسل را در حجرههاي باز تبخير سازنند . در هواي گرم و خشك ، زنبورها براي مرطوب ساختن محيط و يا در صورت لزوم رقيق كردن عسل آب به داخل كندو حمل ميكنند . در زمستان كه ذخيرههاي عسل به مصرف غذا ميرسد ، زنبور تشكيل دستههاي با هم فشرده و متراكمي داده و در اثر حركات بدن و بالها توليد گرما ميكنند . اين دستهها در حرارت 14 درجه يا پايين تر تشكيل ميشوند و ميتوانند حرارت كندو را حتي هنگاميكه هواي خارج در صفر درجه يا پايين تر باشد تا
24 يا 30 درجه بالا ببرند . اجتماع ( كولونيهاي ) زنبوران در نتيجه كميابي شهد يا گرده و تخلية ذخيرههاي عسل در زمستان تقليل مييابد . زنبورهاي بالغ توسط وزغها ( Toads ) ، راسوها (Skunks ) و خرسها خورده ميشوند ، علاقة خرس به عسل هميشه ضربالمثل است . دو بيماري خطرناك و منهدم كنندة نسل ، در زنبوران عسل وجود دارد كه در صورت عدم مقابله و مبارزه با آنها تلفات سنگين به اجتماعات آنها وارد ميشود .
حشرات ديگر :
شكل وعمل اندامها در حشرات بجز تعدادي از حشرات اوليه در بقية حشرات مشابه است . حيوان بالغ داراي يك جفت شاخك و چشمهاي ساده و مركب ميباشد .
قسمتهاي مختلف سرباهم جوش خورده است . سينة حشرات داراي سه قطعه ميباشد ، و همگي داراي شش پا هستند و بنام شش پايان ( Hexapoda ) نيزناميده ميشوند . شكم اين جانوران مشخص و بند بندي است .اعضاي راستهها ( Orders ) ، خانوادهها ( Families ) و گونههاي ( Species ) گوناگون حشرات از نظر جزئيات ساختماني و عادات ، اختلافات زيادي با يكديگر دارند . بسياري از مشخصاتو كيفيفت ساختماني آنها مربوط به تغييرات سازگار شدن (Adaptive modifications )حيوان نسبت به شرايط خاص زندگي است كه ذيلا شرح داده مي شود .
رنگ آميزي :
رنگ حشرات در نتيجه رنگدانه ها (شيميايي) يا ساختمان سطحي (فيزكي). يا تركيبي از اينها حاصل مي شود . بعضي از رنگدانه ها دراسكلت خارجي و بقيه در برون پوست يا قسمتهاي عميق تر ، جاي گرفته . رنگهاي قوس و قزحي بعضي سوسكها ، پروانه ها و غيره از طرز مخصوص تابش نور روي برجستگيها يا ستيغهاي ميكروسكوپي سطح يا صفا متوازي كيتيني پديد مي آيد . بسياري از حشرات رنگ حفاظي دارند به طوري كه با محيطهاي مجاور خود شباهت پيدا مي كنند به عبارت ديگر همرنگي با طبيعت دارند . بعض از حشرات سيار بد طعم است . اين حشرات داراي رنگهاي مخصوصي هستند به نام رنگ خطر . برخي گونه هاي بي آزار كه داراي طعم زننده نمي باشند رنگ يا شكل ظاهري حشرت ديگر را كه مزه يا سمي هستند تقيد مي نماين . كوتيكول (Cuticle )خارجي غالبا مومي
است و به سهولت مرطوب نمي شود . اين كيفيت به سود حرات است به همين جهت در مورد مبارزه با گونه هاي موذي با بعضي مواد شيمياي اشكلتي ايجاد مي كند . در بعضي حشرات آبي و سوسكها شكل حيوان متناسب با سنا در آب شده است در سوس حمام (Cockroaches )و غيره كه در شكافها زندگي مي كنند داراي شكل مخصوص متناسب با محل زندگي آنها ست و در سنجاقكهاي (Dragon-fies )تند پرواز به شكل تفنگ مي باشد . بدن در بسياري از حرات ديگر از نظر عادات و روشهاي زندگي تواق و سازگاري آشكاري نشان نمي دهد . پوشش مومي بيد هي شبانه (Nocturnal moths ) ممكن است آنها را در برابر سرما تا اندازه اي محافظت كند و موهاي موجود در بسياري مگسها و زنبور ها جهت جمع آوري گرده مي باشد .
شاخكها (Antennae ) معمولا بارك بوده و دراز يا كوتاهند . در پشه ها معمولي و پروانه هاي شب شاخكها پردار (Plumed ) است و در انواع سوسكها داراي اشكال مختلفي است . تمام حشرات داراي چشم مي باشند وي عض لاروها كه به حالت پنهان از نور زندگي مي كنند فاقد چشمند و نيز بعضي بالغ ها كه در حفره ها يا لانه هاي موريانه ها و مورچه ها به سر مي برند . بع شپشها ي گزنده و سته هاي غير جنسي بعضي مورچه ها و اغل موريانه ها نيز فاقد چشم مي باشند . قطعات دهاني حشرات دو نوع است يا برخي خرد كردن و جويدن به كار مي رود مانند ملخها و يا جهت مكيدن بكار مي رود مانند زنبور عسل و در نو مكنده ، عده اي از حشرات كه ازخون جانوران ديگر تغذيه مي كنند ، مانند ككهاي نيش زننده )Bie )و شته ها كه نباتات را سوراخ مي كنند ، سوراخ كننده(Puncture ) مي باشد .
پاهاي شرات برسب عملي كه انجام مي دهد ، تغييرات پيدا مي كنند مثلا در سوسك مخطط يا سوسك ببر (Tiger beetles )پاها براي دويدن بكار مي رود اين سوسك زمين را سوراخ مي كنند و از شرات ديگر تغذيه مي نمايند . پاها در ككها براي جهيدن است و در حشرات آبي جهت شنا كردن مي باشد . آبدزد كها به كمك پاها زمين را سوراخ مي كنند . در بعضي حشرات مانند آبروها (water striders ) پا ، جهت سرخوردن مي باشد اين شرت بدني باريك دارند
و پاهاي آنها به طوي است و در آبهاي شيرين زندگي مي كنند و در سط آب شنا مي نمايند .
بالها ، معمولا نازك و غشايي است . بالهاي پيشين در قاب باان خت شده و به صورت غلافهايي (Elytra ) در آمده است در راست بالان (Orthoptera )چرم مانند شده و در نيم بالان (Hemiptera ) نيمه قدام بالها ضخيم شده است . در مگسها بالها عقبي تدي به عضوهالتر مانند گرديده است كه اندام تعادلي (Balancing organs ) حيوان مي باشد بالهاي قدامي در بعضي از حشرات تقليل يافته كوچك شده است . حشرات اوليه (Thysanura,Protura ) ، شپشها ، ككها و بعضي اشكال انگي ديگر فاقد با مي باشند در موريانه ها و مورچه ها جز دسته هاي جنسي بال وجود ندارد . رگبالها نيز در انواع شرات بسيار مختف است . تعداد رگبالها در بعضي شرات بسيار زياد و در عده اي تقليل يافته ست .
در جنين بسياري از شرات ضمايم شكمي موجود است ولي در بالغها دنباله هاي شكمي (Cerci )و اندامهاي جفتگيري موجود است و ضمايمي ديگر وجود ندارد .
عكس
عضلات در حشرات ، متعدد و مركب است در لارو كرمي شكل حشرات ( Caterpillar ) مخصوصاً لاروكرمي شكل پروانهها تقريباً 2000 عظله وجود دارد . اغلب حشرات از نظر قدرت در
مقايسه با جانوران بزرگتر خيلي نيرومندتر هستند . مثلاً زنبور عسل ميتواند 20 برابر وزنش را بكشد و ميتواند هنگام پرواز باري برابر وزنش را بلند كند و اين امر در بارة مورچهها نيز صادق است . در ناحية سر حشرات عضلات كوچكي وجود دارد كه در حركت شاخكها آروارههاي زبرين و زيرين بكار ميرود . در سينه عضلات بزرگ قوي وجود دارد كه براي حركت بالها و پاهاست . عظلات ناحيه شكم كوچكتر از عضلات سينه است .
دستگاه گوارش نسبت به عادات و روشهاي غذايي تغييرات گوناگون نشان ميدهد . غدههاي بزاقي حشرات خون مكنده مواد ضد انعقادي ترشح ميكند كه مايع خون را در موقع بلعيدن و گوارش به صورت طبيعي حفظ مينمايد .
تنفس در بيشتر حشرات توسط يك دستگاه نايي انجام ميگيرد ولي در فنرتمان ( Collembola ) و بعضي بيشاخكان ( Protura ) و برخي لاروهاي انگل داخلي از راه پوشش نازك بدن تنفس صورت ميگيرد . حشرات ابزي بالغ كه در آب فرو رفته و غوطه ميخورند روي سطح خارجي بدنشان كه غير قابل نفوذ است يا يزر بالهايشان ورقهاي از هوا حمل ميكنند كه براي تنفس آنها بكار ميرود . بعضي لاروهاي آبزي از قبيل لارو پشهها منفذيهاي تنفسي ( Spiracles ) خود را تا بالاي سطح آب امتداد ميدهند و از اكسيژن هوا تنفس مينمايند ولي لاروهاي مگسهاي ابريشم ( Caddis – flies ) كه لارو آن در پيلههاي مسطور از شن در آب شيرين وجود دارد داراي آبششهاي ( Gills ) نازكي هستند كه بنام آبششهاي نايي مخرجي موسوم است و اكسيژن محلول در اب را ميگيرد ولي هيچكدام از آبششهاي آنها با آبششهاي سخت پوستان شباهت ندارد . بعضي لاروها كه در زير كودها و زبالههاي كم اكسيژن زندگي ميكنند احتمالاً احتياجات تنفسي خود را بوسيلة اكسيژن حاصله از سوخت و ساز ( متابوليسم ) مواد غذايي مينمايند .
دستاه عصبي در حشرات پست و بسياري از لاروهاي حشرات تكامل يافتهتر، شبيه دستگاه عصبي كرمهاي حلقوي است و در هر قطعه بدن عقدههاي ( Ganqlia ) زوج وجود دارد ولي در بالغهاي بعضي مگسها و غير عقدههاي خلفي در قسمت جلو بدن متمركز شده است .
توليد صدا در بسياري از راست بالان ( Orthoptera ) ، نيم بالان ( Mosquitones ) مانند جيرجيركها ( Cicadas ) ، بعضي بيدها ( Moths ) ، برخي پشهها ( Mosquitoes ) ، بعضي مگسها ، سوسكها و زنبوران عسل امكان پذير است . چگونگي توليد صدا مختلف است و در عدهاي ممكن است صرفاً در اثر طرز پروازشان باشد .
گاهي صدا به علت مالش قسمتي از پا روي رگبالها يا روي برآمدگيهاي كناري بدن و يا ارتعاش بالها هنگام پرواز و غيره باشد .
تواناي توليد نور در كرم شب تاب ( Glow-worm ) ، مگس شب تاب ( Fire-fly ) و غيره وجود دارد .
انتشار : بعضي حشرات در يك قاره يا بيشتر وجود دارند و تعداد آنها نيز فوقالعاده زياد است . در حالي كه ساير گونهها فقط در نواحي محدودي زندگي مينمايند .حشرات از سطح دريا تا 6100 متر در مرتفعترين كوها وجود دارند . حشرات طبيعتاً محدود به نواحي و اماكني هستند كه در آنجا گياهان غذايي آنها ميرويد . با برسيهاي كه انجام شده معلوم گرديده است كه بسياري از حشرات، در تمام مواقع در هوا زندگي ميكنند . اكث اين حشرات در ارتفاع پايينتر از 300 متر وجود دارند ولي بعضي را تا ارتفاع 4260 متر نيز پيدا كردهاند . عدهاي از حشرات با وسايل نقليه از محلي به محل ديگر انتقال پيدا ميكنند . بعضي از حشرات در سواحل ميان خطوط جزر و مد زندگي مينمايند . تعدادي در سطح اقيانوسها زندگي ميكنند و بالاخره عدهاي حشرات دريايي غوطهور نيز وجود دارند .
وجود فصلي :
زندگي در خشكي حشرات را در معرض شرايط محيطي زيادتري نسبت به حشرات ساكن درياها و آبهاي شيرين قرار ميدهد . حشرات مخصوصاً نسبت به تغييرات فصلي از لحاظ حرارت و منبع غذا مثلاً در فاصلة ميان تابستان و زمستان و وفور يا گميابي گياهان مقاومت نشان ميدهند . گونههاي مختلف ، به طريق گوناگون با اين مسائل و مشكلات تطابق و سازگاري يافتهاند . بسياري گونهها در فصول گرم فراوانند و در مواقع ديگر خيلي تقليل مييابند . بعضي از زنبورهاي بالغ در سراسر زمستان در پناهگاههاي خود مخفي ميشوند و سوخت وساز ( متابوليسم ) بدنشان بسيار
تقليل مييابد و زمستان را به حالت خواب ميگذرانند ( Hibernate ) . بقيه به شكل لارو يا شفيره ( Pupae ) زنده ميمانند . در بسياري از گونهها ، همة افراد در پايان فصل گرما ميميرند و فقط تخمهاي آنهاست كه به سير تكامل خود ادامه ميدهد و در بهار آينده از تخم خارج ميشوند .
ادراكات حسي و رفتار :
حشرات به بسياري از محركات كه حواس انسان را تحريك ميكند از قبيل نور ، تحريكات شيميايي ( بويايي ، چشايي ) بساوايي و صدا جواب ميدهند ، ولي ادراكشان از لحاظ نوع و اندازه و اهميت متفاوت است . اين جانوران نسبت به محركات شيميايي بسيار حساسند . بعضي نسبت به اشعه ماوراي بنفش عكسالعمل نشان ميدهند ولي نسبت به اشعة قرمز و زير قرمز بي تفتوت ميمانند . اين عكسالعملها ، به حشرات دريافتن غذا ، جفت و پناهگاه براي خود و تخمها و بچههايشان كمك ميكند .
سادهترين جوابها ، انعكاسهاست ( Reflexes ) ، مانند نيش زنبور كه در صورت تماس بطور انعكاسي عمل ميكند ، با اينكه پس از عمل از بدن جدا ميگردد . نوع تغيير ناپذير جواب كه به وسيلة آن جانور به عامل محرك نزديك و يا از آن دور ميگردد تاكسيس ( Taxis ) نام دارد .
مگس سركه ( Drosophila ) به وسيلة اندامهاي بويايي خود به ميوه زياد رسيده كه داراي مخمراست هدايت ميشود . مگس به توسط يك تاكسيس شيمياي مثبت ( Positive chemotaxis )نسبت به بعضي الكلها و اسيدهاي آلي موجود در ميوه در حال تخمير ، تغذيه ميكند . بسياري از حشرات ، كشش شيميايي مثبت نسبت به بوهاي مطبوع ناشي از حنس مخالف جفت خود را پيدا ميكنند و پروانهها كه مستقيماً بطرف شعله حتي داخل آن پرواز ميكنند تاكسيس نوري مثبت ( Positive phototaxis ) نشان ميدهند . سوسك حمام كه در هنكام قرار گرفتن ناگهاني در برابر نور چراغ به اطراف فرار ميكند تا خود را پنهان سازد يك كشش نوري منفي ( Neqative phototaxis ) ظاهرميسازد. اصطلاح كنيزي ( Kinesis ) براي بيان عكسالعملهاي حركتي هدايت نشدهاي كه سرعت حركت يا
تواتر چرخش به شدت تحريك بستگي داشته باشد بكار ميرود و مثلاُ سوسك حمام علاوه بر گريز از نور در شكافها ، پناهگاهي ميجويد كه بدنش با آن تماس داشته باشد اين كيفيت را كنيزي بساواي ( Thiqmckinesis ) اصطلاح ميكنند . تاكسيسها و كنيزيها و بعضي انواع ديگر راعكسالعملها حشرات و بسياري جانوران ديگر را قادر ميسازد كه وضعيت و مكان محيطي كوچك ( Microclimate ) و مناسب خود را بيابند و در آن ساكن گرديده ، با حداكثر موفقيت زندگي كنند . بسياري از اعمال و رفتار ديگر حشرات بر مبناي غرايز ( ) است كه خود از رشتهها يا زنجيرهاي انعكاسات موزون تشكيل ميگردند . اعمال پيچيده كه در نتيجةآنها يك زنبور به تنهايي لانه ميسازد ، تخمي در آن جاي ميدهد ، آنگاه از حشرات فلج شده غذاي تخم را تدارك ميبيند و سپس با مهارت حجره را مسدود ميكند،مثلي از زنجير غرايز محسوب ميگردد . از موارد ديگر رفتار حشره ميتوان شكل پذيري و سازندگي با تغيير پذيري و عملي كردن بعضي تجربيات فردي كه تظاهر حافظه عضوي ( Orqanic memory ) محسوب ميشود نام برد ، مانند زنبور عسل كه از نظر ارتباط دادن رنگ با يك منبع غذايي تربيت ميگردد .
پرواز :
حشرات ، پرندگان و خفاشان تنها جانوراني هستندكه ميتوانند پرواز حقيقي كنند . بالهاي حشرات از اين نظر كه از امتداد پوست بدن مشتق گرديده است داراي ساختماني مخصوص خود ميباشد و اصلاً شباهتي با بالهاي اندامي مهرهداران ندارد . توانايي حشرات به پرواز ، آنها را قادر ميسازد كه از دشمنان بگريزند . غذا و جفت خود را به آساني پيدا كنند ، تخمشانرا در جاهايي بگذارند كه به سهولت در دسترس جانوران ديگر قرار نگيرد ، حدود منطقه تغذيه خود را از هر طرف امتداد دهند و زمينهاي تازهاي را اشغال كرده پراكنده شوند .
نگهداري آب :
هنگامي كه اجداد حشرات آبرا ترك گفته بطرف خشكي و هوا حركت كردند دچار تغيراتي كه دوزيستان و خزندگان تحمل مينمودند گرديدند .
اندامهاي حسي براي كار كردن در هوا تطابق يافت . پوشش كيتيني روي بدن در برابر اتلاف مايعات داخل بدن
در نتيجة تبخير مقاومت پيدا كرد ، و نايها براي تنفس در هوا داراي وسايلي شدند . تمام حشرات بجز آنهايي كه در محيط مرطوب زندگي ميكنند از نظر نگهداري آب بدن با مشكل بزرگي روبرو هستند كه در مورد جانوران آبزي وجود ندارد چون رطوبت ممكن است در نتيجة تنفس و تخلية مواد زايد از دست برود . دريچهها و منافذ بدن ( Valves in the spircles ) ميتواند تحت شرايطي ميزان خروج تبخير رطوبت را محدود سازد ولي حركات قوي تنفس در جريان پرواز به تخليه مقدار مايعات كمك ميكند . حشرات در موقعيتهاي خشك از مواد زايد موجود در روده راست آب بيرون ميكنند و احتمالاً ممكن است از اكسيداسيون مواد غذايي داخل بدن مقداري داخل بدن مقداري آب به صورت يك محصول فرعي به دست آورند .
غذا :
بطور كامل نصف گونههاي شناخته شده حشرات، گياهخوارند ( Phytophagous ) و از بافتها يا شيرههاي گياهان تغذيه ميكنند .
ملخ انواع زيادي از گياهن را ميخورد، قاب بال سيبزميني فقط از نباتات خانواده سيبزميني ( Solanaceae ) استفاده ميكند . بيشتر موريانهها و بعضي قاب بالها از چوب تغذيه ميكنند ولي بعضي از مورچهها منحصراً قارچها را ميخورند . حشرات گند خوار ( Saprophagous ) از قبيل بعضي از قاب بالان لاروهاي مگس و غيره از جانوران غيره تغذيه ميكنند و گونههاي گوشخوار ( Carnivorous ) حشرات يا ساير جانوران زنده را شكار كرده ميخورند .
دشمنان حشرات :
حشرات بعلت وفورشان طعمة انواع زيادي از حشرات ديگر و مهعرهداران زميني و مهرهداران آبهاي شيرين قرار ميگيرند . حشرات در معرض بسياري بيماريها واقع ميشوند و از تعدادشان كاسته ميشود . انسان بسياري از حشرات مضر را با وسايل مختلف از بين ميبرد . لاروهاي بسياري از حشرات، انگل حشرات ديگرند .
تكثير :
لقاح يا باروري در حشرات هميشه داخلي است . بيشتر گونه ها تخمگذارند ( Oviparous ) و تخمهايشان را به صورت تك تك يا دسته دسته روي زمين يا داخل خاك، روي گياهان، در روي بدن جانوران و بافتهاي گياهي ميگذارند . حشراتي كه لاروهاي آبزي دارند در داخل يا مجاور آب تخم ميگذارند . تخمهاي بعضي حشرات ظرف چندين ساعت لارو بيرون ميدهد ولي تخمهاي برخي از راستبالان و فلس بالان براي لارو بيرون دادن چند ماه وقت لازم دارد . رشتهها ( Aphids ) و عدهاي از دوبالان ( Diptera ) بچه گذارند « تخمگذار بچهزا » ( Viviparous ) كه روي حشرات ديگر گذاشته ميشود فوراً لارو بيرون ميدهد . بچة زندة مگس تسه تسه ( TSETSE ) و هيپوبوسيد ( Hippoboscid ) در داخل رحم حيوان ماده بزرگ شده در انجا از ترشحات مخصوص تغذيه ميكنند .
بكرزايي ( Parthenogenesis ) :
تكثير از تخمو بدون لقاح، در شته و كرم چوبها ( Thrips )، زنبور مازوها ( Gall wasps ) و بعضي حشرات ديگر ( مقايسه با زنبور عسل نر وجود دارد . توليد نسل شتهها در بهار و تابستان فقط شامل مادههاست كه بوسيله بكرزايي تكثير ميشوند ولي بعداً دو جنس نر و ماده به همين طريق توليد ميشوند . نر و مادهها باهم جفتگيري ميكنند و سپس تخمهايي ميگذارند كه در مدت زمستان غير فعال و بيحركت مانده در بهار آينده مادهها را توليد مينمايند . يك نوع بكر زايي خاصي وجود دارد بنام پدوژنز ( Paedogenesis ) در مگس مياستور ( Miastor ) از راسته سسيدوميده ( Cecidomyidae ) و چند حشرة ديگر كه از هر لارو 7 تا 30 لارو توليد ميشوند . اين لاروها به نوبه خود لاروهاي ديگري توليد مي كنند . بعضي لاروهاي بعدي به شفيره (Pupate ) و سپس به مگسهاي نر و ماده تبديل ميشوند . زنبورهاي كالسيد ( Chalcid wasps ) كه انگل تخمهاي فلس بالان ميشوند چند جنيني ( Polyembryony ) نشان ميدهند تخم كالسيد ( Chalcid ) شروع به رشد و نمو مينمايد سپس به تودههايي مركب از 100 يا بيشتر تقسيم مي گردد، كه
هر يك به صورت يك لارو و بعداً به شكل يك زنبور در ميآيند .
حالت انگلي و فوق انگلي با انگلي ثانوي :
لاروهاي مگسهاي تاكينيد ( Tachinid ) از دوبالان ، ايكنومونيد ( Ichnemonid ) براكونيد ( Braconid ) و زنبورهاي كالسيد ( Chalcid wasps ) از نازك بالان انگلهاي ساير حشرات ميباشند .اسسليونيدها ( Scelionids ) از نازكبالان انگلهاي تخم حشرات ميباشند . انگلها ميزبانهايشان را ضعيف و سست كرده يا ميكشند و يا تخمها را خراب و فاسد ميسازند . به اين ترتيب در تنظيم اجتماعات حشرات ميزبان مفيدند ولي همينكه ذخيرة افراد ميزبان روبه كاهش نهاد انگلها نيز تقليل مييابند و تعداد ميزبان تغيير و نوسان ميكند . اين موضوع در انگلي ثانوي يا فوق انگلي ( Hyerparasitism ) پيچيدهتر است زيرا در اينجا انگلها به نوبة خود توسط گونههاي ديگر انگل زده ميشوند . لارو پروانه هيمرو كامپالكوستيگما ( Hemerocampa ) . ( Leucostiqma كه به توسط هوارد ( L.O.Howard ) مورد بررسي قرار گرفت مشاهده شده است كه 23 انگل اوليه دارد ( 6دو بال 17 نازك بال ) كه اينها نيز به نوبة خود 13 انگل ثانوي با فوق انگل دارند . فوق انگها نيز در معرض 2يا 5 انگل ثالث هستند ، چنين است پيچيدگيهاي توازن طبيعت ( Balance of nature ) .
حشراتي كه در گياهان ايجاد بر آمدگي ميكنند :
زنبورهاي سيني پيد ( Cynipid ) يا زنبور مازوها ( Gall wasps ) از نازك بالان ( Hymenoptera ) و سيدوميدها ( Gyecidomyids ) يا مگس مازوها( Gall flies )از دو بالان ( Diptera ) حشرات كوچكي هستند كه در بافتهاي گياهي تخم ميگذارند . سپس در نتيجه تزريق يا توليد مادهاي كه از رشد و نمو لاروها توليد ميشود تورم يا برآمدگي ( Gall ) خاص در گياه مشاهده ميشود . اين برآمدگيها همچنين به توسط بعضي شتهها ( Aphids ) و بعضي حشرات ديگر و حتي بعضي كنهها توليد ميشود .
تعداد نسل :
اين موضوع در حشرات گوناگون فرق ميكند از
لاروهاي واحدي كه در يك زمان يا در يك نوبت به توسط بعضي مگسهاي بچه گذار بيرون ميآيد تا يك ميليون يا بيشتر و يا كمتر تخم كه به وسيلة يك زنبور عسل ماده گذارده ميشود اختلاف وجود دارد . اهميت تعداد تولد در هر دفعه به توسط يك ماده كمتر از ميزان افزايش واقعي همان حشره ميباشد دز بعضي گونهها كه دوره زندگي كوتاهي دارند ميزان افزايش خيلي سريع است . مگس سر كه ماده ( Drosophila ) تا 200 تخم ميگذارد و دوره كامل آن در حرارت 6 ر26درجه درجه فقط 10 روز وقت لازم دارد . مگس خانگي ممكن است دورة خود را در 8 تا 10 روز در هواي بسيار گرم طي كند . در شتهها و غيره بكر زايي تحت شرايط بسيار مناسب حرارت، رطوبت و منبع غذايي به افزايش جمعيت فوقالعاده سريع منجر ميگردد . نسل يك شته در صورت زنده ماندن به تنهايي ميتواند ظرف يك فصل در سراسر زمين منتشر گردد .
رشد و نمو و دگرديسي :
چون حشره در يك اسكلت خارجي زندگي ميكند، فقط پس از يك پوست اندازي ميتواند شكل خود را تغيير دهد و يا بزرگتر شود و پس از فرا رسيدن مرحلة بلوغ ديگر مرحله پوست اندازي وجود نخواهد داشت . راستههاي بيشاخكان اوليه ( PROTURA ) تا دم چنگالان ( Thysanura ) ز طريق تغييرات منظم و اهسته شكل و اندازه بالغ را بدست ميآورند و به همين جهت اين حشرات را بيدگرديسان ( Ametabola ) مينامند. شكل ( 17 الف ) . به يوناني A ـ نه يابي؛ Metabola ـ تغيير ) . راست بالان ( Orthoptera ) و حاشيه بالان ( Thysanootera ) دگر ديسي تدريجي ناقص را ميگذرانند و به نام حشرات با دگرديسي ناقص يا گرديسيان ( Hemimetabola ) ناميده ميشوند . نوزاد جوان يا پورههاي كوچك داراي چشمهاي مركب بوده و تا اندازهاي بهع بالغها شباهت دارند . بالها در مراحل متوالي در خارج بدن به صورت برآمدگيهاي بزرگ ميشود تا انكه عملاً به اندزة بال حشرة كامل برسد .
شكل
در حشراتي كه دگرديسي ناقص دارند در دورة زندگي به دو شكل ديده ميشوند . لاروها بدون بال و بالغ بالدار ( ش 17 ب و ج ) .
در حشراتي كه دگرديسي كامل دارند به عبارت ديگر حشرات با دگرديسي كامل يا دگرديسيان ( Holometabola ) شكل لارو هيچگونه شباهتي با حيوان بالغ ندارد و براي تبديل شدن به حيوان بالغ تغييرات زيادي چه از حيث شكل وجه از نظر قد و اندزه پيدا مي كند . نوزادان به صورت لاروهاي كرمي شكل بند بند ظاهر ميشوند كه داراي سرسينه، شكم و پاهاي كوتاه ميباشند عدهاي از لاروها فاقد پا هستند و بالها و چشمهاي مركب ندارند . اندازه لاروها بوسيلة چندين پوست اندازي افزايش مييابد و لارو مرتب با حرص و ولع زيادي غذا ميخورد پس از انكه به حد كافي تغذيه نمود بيحركت ميشود و اين مرحله بيحركتي را به صورتهاي مختلف طي مينمايد . اغلب فلسبارلان اين دوره را كه دوره پردگي ( Nymphs ) ناميده ميشود داخل پيلههايي ( Cocoons ) ميگذرانند كه اين پيلهها بوسيلة غده بزاقي انها توليد ميشود يا زماني از شن ريزهها يا تكههاي چوب كوچك براي گذراندن دوره پردگي محفظههاي ميسازند يا برگها را لوله يمكنند بعضي از حشرات روي بدن عنكبوتهايي كه انها را قبلاً بيحركتت كرده ان تخم ميگذارند ، لاروها از محتويات بدن عنكوبتها تغذيه مينمايند و پوشش كيتيني عكبوتها را براي گذراندن دوره پردگي بكار ميبرند . گاهي برگها را لوله مينمايند و درون آن بيحركت ميشوند . حتي در آخرين دوره لارو كرمي شكل گاهي تغيير محيط ميدهد مثلاً اگر لارو در اب باشد به خشكي ميرود . هر گاه انگل باشد بدن ميزبان را ترك مي نمايد . بعضي ها در زمين فرو ميروند در همين موقع است كه تغييرات زيادي رد اعضاي آنها پيش ميآيد . اغلب بافتهاي داخلي بدن خراب ميشود و در اثر عمل بيگانهخواري گلبولهاي سفيد خورده ميشود . در تمام حشرات تعضايي كه از بين مي رود، يكسان نيست ولي به طور كلي قسمتهايي از بين ميرود كه باعث مرگ حيوان نگردد . مثلاً دستگاه عصبي و جريان خون از اين انهدام مصون ميماند قلب با سرعت كار ميكند تا گلبولهاي سفيد را به اعضايي كه در حال از بين رفتن است برساند سپس
ياختههاي مولد، اعضاء از بين رفته را دذر اثر تقسيم ياخته ها و تغييرات آنها مجدداً ميسازد . از بين رفتن و توليد اندامهاي داخلي تدريجي است حشراتي كه داراي دگرديسي كاملند در دوره زندگي به سه شكل ظاهر ميشوند لارو كرمي جسم متجرك شفيره ( غنج ) (Pupa يا Nymph ) بيحركت و حشره بالغ بالدار ( Imago ) ( ش 18 ) . شواهد تجربي مؤيد انند كه پوست اندازي و دگر ديسي تحت اثر عمل هورمونها ( Hormones ) است و هورمونها نيز محتملاً از غدههايي بنام كرپوس آلتوم ( Corpus allatum ) توليد ميشود . اين غده از برون پوست واقع در پشت آرواره زيرين ( Mandibles ) منشاء گرفته است و عقب مغز قرار ميگيرد . حذف اين غده در بعضي مراحل اوليه در شفيرههاي ( Nymphs ) حشره رود نيوس ( Rhodnius ) از پوست اندازي آنها جلوگيري خواهد نمود . از طرف ديگر حذف غده در شفيرههاي كاملتر و در مواقع خاص ديگر موجب آن خواهد شد كه بعضي صفات بلوغ با پوست اندازي حاصل گردد . چنين معتقدند كه در پوست اندازي وجود هورموني ضروري است و از قرار معلوم برداشتن غده و فقدان مادهاي خاص از بروز صفات بالغ جلوگيري خواهد شد . اين ماده مانند هورمونهاي مهرهداران غير اختصاصي است و چنانچه در حشرات جنسها و راستههاي ديگر انتقال يابد تأثير خواهد داشت .
عكس
بيشتر حشرات منفرد هستند و هر فرد آنها وابسته و قايم به خودشان زندگي ميكنند . جنسهاي نر و ماده فقط در موقع جفتگيري باهم تماس و همكاري پيدا ميكنند و حيوان ماده تخمميگذارد و ميرود و يا آنكه پس از تخمگذاري ميميرد گونههاي دستهجمعي به صورت دستههاي بزرگ گرد هم جمع ميشوند مانند دستههاي ملخها ( Locusts )، كفشدوزهاي زمستان خواب ( Hibernating ladybird beetles ) از انواع قاب بالان كه در اين گونه حشرات پدر و مادر معمولاً هيچوقت زادهها يا نسلهاي خود را نميبينند . در حدود 6000 گونه از حشرات غرايز اجتماعي از خود نشان ميدهند . ماده و نر يا پدر و مادر در بازدههاي خود
در يك پناهگاه مشترك و با اشتراك مساعي زندگي ميكنند . اين حالات با روابط نيمه اجتماعي آغاز مي گردد . مانند ماده گوش خيزك ( Earwig ) از راسته پوست بالان ( Dermaptera ) كه از تخمها و بعداً از بچههاي خود نگهداري ميكند . سوسكهاي حمام ( Cockroaches ) زنجرهها و بسياري از حشرات راسته پيشسران يا شاخك مفصليها ( Enibioptera ) و نابالان ( Zoraptera ) نيز چنين هستند. يك زنبور منفرد در حجرههاي انفرادي تخم حشرات ديگر را جاي ميدهد تا لاروهايش كه بعداً از تخم بيرون ميآيند و مستقلاً رشد مينمايند بعنوان غذا از آنها استفاده كنند . همه موريانهها، مورچهها و بعضي زنبورها و زنبوران عسل زندگي اجتماعي دارند . حيوان ماده بر حسب گونههاي مختلف درون خاك در حفرههاي داخل چوب يا در يك لانه ساخته شده و غالباً در تاريكي تحت يك حرارت پايين و رطوبت تنظيم شده كه در آن حركات عضلاني و كاتابوليسم ( Catabilism ) جانور تقليل مييابد ، زندگي ميكند . حيوان ماده زندگي طولاني دارد كه شايد به علت همين شرايط مناسب باشد كه ملكههاي بعضي موريانه و مورچهها ممكن است چندين سال زندگي كنند .
نزد گونههاي ابتدائيتر، حيوان ماده فقط با چندين نسل متوالي زنده باقي ميماند . در زندگي پيچيده و دستهجمعي موريانهها، مورجچهها و زنبوران عسل ترتيب منظمي وجود دارد كه در آن تقسيم كار ميان دستههاي گوناگون ديده ميشود .
همكاري هميشگي بسياري از افراد در يك اجتماع از قرار معلوم به تشكيل انعكاسات و غرايز مفيد و تازه منجر ميگردد . طرز تغذيه در انواع حشرات اجتماعي بسيار مختلف است . مورچهها ممكن است در عادات و روشهاي غذايي پيشرفت و ترقي نشان دهند . پستترين آنها حشرات را شكار ميكنند و ميخورند . عدهاي از مورچههاي دشت و نواحي مرتع از شهد نباتي كه به توسط شتهها توليد ميشود تغذيه مينمايند . مورچههاي خرمن در تابستان دانه جمعآوري و ذخيره مينمايند تا براي زمستان آذوقه داشته باشند . بالاخره مورچههاي قارچي از قارچ تغذيه مينمايند . اين مورچهها در باغهايي كه محل رويش قارچهاي مخصوص تغذيه آنهاست لانه ميسازند و هر ملكة جوان در موقع رهسپار شدن جهت تشكيل اجتماع جديد
مقداري ميسليومهاي قارچي حامل هاك لازم در داخل كيسه زير دهاني با خود حمل مينمايد .
روابط حشرات با انسان :
هر كس عملاً با بعضي حشرات سر و كار دارد . مثلاً انسان عسل ميخورد، لباس ابريشم طبيعي ميپوشد، مگسها و پشهها را از بين ميبرد حتي عدهاي از اشخاص به ناراحتيهايي كه نتيجه آزار شپشها، ككها و مگسها باشد، گرفتار ميشوند عدهاي در هنگام مضيقة غذايي و سختي ملخها را ميخورند همه به نحوي با حشرات ارتباط دارند حشره شناسي اقتصادي ( ECONOMIC ENTOMOLOGY ) در بارة مسائلي كه در كشاورزي و پرورش جنگل و صنايع غذايي اهميت دارد، بحث ميكند . حشره شناسي پزشكي (Medical entomoligy ) مربوط به حشراتي است كه در پزشكي مورد بحث قرار ميگيرد . حشرات مفيد بسياري وجود دارند، مانند زنبوران عسل و كرم ابريشم و ساير حشراتي كه از گلي به گل ديگر ميپرند و در عمل گرده افشاني شكوفههاي گياهان مفيدند، مانند شكوفههاي سيب، آلبالو، توت، شبدر و ساير گياهان ديگر . كندوهاي زنبوران عسل را در باغهاي ميوه قرار ميدهند تا عمل لقاح گياهان به خوبي انجام گيرد .
در عدهاي از گياهان براي آنكه توليد ميوه و دانه نمايند وجود حشرات مخصوص لازم ميباشد مثلاً در انجير از مير ( Smyrna ) كه در كاليفرنيا ميرويند اين درخت فقط گل ماده توليد مينمايد و تا گردههاي گل انجير وحشي مخصوص Ninedibl – capri – fig كه ميوه آن غير قابل خوردن است بوسيلة زنبور كوچكي بنام بلاستوفاگا (Blastophaga) روي گلهاي ماده آن قرار نگيرد، انجير توليد نميكند محل رشد زنبور بر روي درخت وحشي است كه پس از بلوغ باعث انتقال دانه گرده از گل انجير وحشي است كه بر روي گلهاي ماده انجير ازمير ميگردد . از كندوهاي زنبوران عسل در ممالك مختلف ساليانه مقدار زيادي عسل حاصل ميشود كه به مصرف تغذيه ميرسد ضمناً مومي كه از كندوي زنبوران عسل تهيه ميشود در ساختن شمعهاي كليسا و قالبريزي و براي ريسمانهاي مومي مصرف دارد . ابريشم طبيعي از كرم ابريشم توليد ميگردد . لاروهاي پروانه ابريشم از برگ توت سفيد تغذيه ميكنند . هر لارو پيلهاي ( Cocoon ) از ابريشم كه ناشي از ترشحات بزاقي
حيوان ميباشد به دور خود ميتند . يك پيله در حدود 300 متر ابريشم بسيار نازك ميدهد . لاك شيشهاي تجارتي از ترشحات مومي بعضي حشرات لاكدار يا فلسدار ( Ciccidae ) هند به دست ميآيد و رنگهايي بنام قرمزدانه ( Cochineal ) و ( لاك جگري سرخ پررنگ) از بدنهاي خشك شده بعضي حشرات فلسدار انجير هندي( Cactus ) در نواحي گرمسير ( Tropical ) مشتق ميگردند . بسياري از حشرات موذي گياهخوار به توسط دستههايي از حشرات شكاري خورده ميشوند . حشرات فلسدار كه از مركبات و ساير درختان تغذيه ميكنند و به آنها صدمه ميزنند طعمة لاروهاي كفشدوزكها ( Coccinellidae ) قرار ميگيرند و لاروهاي كفشدوزكها خود عامل مهمي در از بين بردن اين آفتها هستند . بعضي از انواع كفشدوزكها را در بعضي نواحي پرورشس ميدهند و براي از بين بردن حشرات فلسدار از آنها استفاده مينمايند و نيز آنها را در باغهاي ميوه آزاد ميسازند و حتي تودههاي زمستان خواب اين سوسكها را در خمرههايي جمعآوري ميكنند و براي همين منظرو ميفروشند . حشرات انگل كه در تخمها يا بچههاي حشرات گياهخوار تخم ميگذارند لاروهاي آنها حشرات گياهخوار را از بين ميبرند . گروه ديگري از حشرات مفيد هستند كه بعضي از آنها را مصنوعاً پرورش ميدهند و به منظور از بين بردن حشرات موذي رها ميكنند متأسفانه بعضي از اين حشرات خودشان دستخوش انگلهاي ثانوي ميگردند و از فوايد آنها كاسته ميشود . از حشرات مفيد ديگر سوسكهاي لاشه خور ميباشد كه فضولات و اجسام مرده جانوران را از بين ميبرند و به زودي لاروهاي حريص و پر خور آنها فقط پوست و استخوان حيوان مرده را باقي ميگذارند . مورچهها، موريانهها و سوسكها به آهستگي بقاياي درختان و ساير گياهان خشك شده را از بين ميبرند . موريانهها به ساختمانهاو ساير بناهاي چوبي نيز صدمات فراوان وارد ميآورند، بالاخره بسياري از حشرات بطور غير مستقيم مفيدند . مثلاً بعنوان غذا براي ماهيها، پرندگان و ماكيان و بوقلموها مورد استفاده قرار ميگيرند . گونههاي بسياري از حشرات موذي به محصولات زراعي، جنگلها، گلها، باغها، غذاهاي نگهداري شده يا دانههاي انبار شده و ساير كالاها صدمه ميزنند . حشرات ديگري هستند
فایل : 18 صفحه
فرمت : Word