مقاله فارسی در مورد گندم
مقدمه:
گندم به عنوان يكي از اصليترين مواد غذايي بشر و مهمترين محصول زراعي و ماده غذايي در اكثر كشورها، از جايگاه ويژهاي برخوردار است. با توجه به رشد روزافزون جمعيت و افزايش قيمت اين كالا در بازار بينالمللي اهميت دستيابي به خود كفايي با اين محصول استراتژيك، روز به روز افزايش بيشتري پيدا ميكند. در گزارش ساليانه انتشارات سازمان خواربار جهاني(FAO)، اظهار شده كه عملكرد گندم در واحد سطح، در كشور ايران از متوسط توليد جهاني به مقدار 570 كيلوگرم در سال 1990 پايينتر بوده است. در بين مواردي كه كارشناسان، اين سازمان به عنوان دلايل پايين بودن عملكرد اين محصول در كشور ايران ارائه دادهاند، ناكافي بودن ميزان دانش فني كشاورزان بطور بارزي استنباط ميشود. در راستاي ايجاد تحول در روند توليد گندم در كشور ايران، طرح محوري گندم به عنوان يكي از جامعترين و مهمترين طرحهاي وزارت كشاورزي به منظور افزايش توليد گندم در سال 1368 به اجرا در آمد. آنچه در دهه گذشته مورد توجه قرار گرفته است، زير سؤال رفتن برنامههاي توسعهاي است كه تنها هدف آنها افزايش توليد ميباشد(6).
آمار نشان ميدهد كه ايران نزديك به 20 ميليون هكتار زمين قابل كشت دارد؛ از اين مقدار، ساليانه حدود 10 هكتار به صورت آيش گذارده ميشود و 5/8 تا 9 ميليون هكتار آن زير كشت محصولات كشاورزي مختلف ميرود، كه حدود 3/2 آن به كشت گندم اختصاص مييابد و سطحي معادل 6/5 ميليون هكتار را ميپوشاند. از اين مقدار 6/1 ميليون هكتار به گندم آبي و 4 ميليون به گندم ديم تعلق دارد(4).
اهميت اقتصادي گندم:
گندم معمولي (T.aestivum L.em.Tell) در محدوده وسيعي از شرايط آب و هوائي جهان رشد ميكند و در حقيقت اين گياه سازگارترين گونههاي غلات است. زمينهاي زيادي در سرتاسر جهان در مقايسه با ساير گياهان زراعي، به كشت آن اختصاص داده شده است، زيرا گندم غذاي اصلي انسان است كه به طور مستقيم مورد مصرف قرار ميگيرد. به اين ترتيب سطح كشت و توليد جهاني آن از ساير محصولات بيشتر است. گندم منبع اصلي كربوهيدرات غذاي انسان را تشكيل داده و از لحاظ تهيه نان و ارزش نانوايي، آرد هيچيك از غلات به پاي آرد گندم نميرسد. به خاطر داشتن بافت همبندي گلوتن گندم، خاصيت نانوايي آن داراي ارزش بسيار بالايي است. كيفيت گلوتن گندم بستگي به ژنوتيپ گندمها دارد و همين صفت است كه آرد گندم را ممتاز مينمايد. بر خلاف هر غله ديگري، گلوتن گندم قادر است ور آمدن خمير را از طريق تشكيل سلولهاي كوچك گاز و نگهداشتن گازكربنيك تشكيل شده در اثر تخمير، به انجام برساند. در هرحال مصرف نانهايي كه خميرشان تخمير حاصل ميكنند و يا آنهايي كه نميكنند از قرنها پيش و شايد هم در دوران قبل از تاريخ ثبت شده و مورد استفاده قرار ميگرفته است. هر چند گندم از نظر بعضي از اسيدهاي آمينه بخصوص لايسين فقير است، ولي جزء بهترين غذاها به شمار ميرود. نشاسته گندم به سادگي هضم ميشود، زيرا داراي مقدار زيادي پروتئين ميباشد. دانه گندم حاوي بسياري مواد معدني، ويتامينها و چربيها است(9).
در ايران مانند بسياري از كشورهاي جهان، نان حاصله از گندم مهمترين ماده غذائي روزانه مردم را تشكيل ميدهد و نقش عمدهاي در تأمين انرژي و پروتئين مورد نياز بدن به عهده دارد. نان گندم يكي از ضروريترين مواد غذائي و قوت اصلي اكثريت عظيمي از مردم كشورمان را تشكيل ميدهد. بر طبق آمار مختلف متوسط سهم مصرف نان در كل انرژي مورد احتياج حدود 40 درصد ميباشد. به دليل محتواي بسيار زياد دانه از مواد پروتئيني و هيدرات كربن و نيز نسبت ميان آنها كه براي انسان بسيار عالي و مفيد ميباشد، امكان نگهداري دانه به مدت طولاني و حمل آنها به
مسافتهاي خيلي زياد بدون اينكه تغييراتي در آنها بوجود بيايد، ميسر است و همچنين امكان كشت موفق آن در شرايط آب و هواي كاملا متفاوت (سرد و معتدل، خشك و گرم و…) و تا ارتفاعات خيلي بالا در پرو تا ارتفاعات 400 متري كشت ميگردد(9).
در كل وجود آب و دماي مناسب، در تمام مناطق دو عامل تعيين كننده در ميزان كشت گندم است. در مناطق مرطوب و گرم با علت شيوع بيماري مخصوصا زنگ گندم، زراعت اين محصول چندان رواج ندارد. كشورهاي آسيايي، 26 درصد سطح زير كشت گندم (90 ميليون هكتار) را به خود اختصاص دادهاند؛ تقريبا يكسوم و به سخني دقيقتر، 31 درصد محصول دنيا از اين منطقه بدست ميآيد. در آسيا اين محصول هم در مناطق معتدله (مانند چين) و هم در مناطق گرم (مانند هندوستان، پاكستان، افغانستان سوريه و تركيه) زراعت ميشود. در برخي از كشورهاي مذكور در سالهاي اخير محصول گندم به طور اساسي اضافه شده است. دليل اين كار استفاده از واريتهها يا ارقام پر محصول و اتخاذ روشهاي كشت جديد بوده است(4).
مشخصات گياهشناسي گندم:
گندم گياهي است يكساله، تك لپه و از خانواده گندميان gramineae و از جنس تريتيكم triticum كه داراي گونههاي بسيار زياد وحشي و اهلي است. نمونههاي وحشي آن غالبا به صورت علف هرز خودنمايي كرده و مزاحم كشت و كار ميگردند. گندم مانند هر گياه ديگري داراي ريشه، ساقه، برگ، گل و دانه ميباشد.
عوامل محيطي رشد و نمو گندم:
حرارت:
توليدات بسيار بالا در گندم در شرايطي به دست ميآيد كه درجات حرارت در ابتداي رويش پايين و در مرحله رشد متوسط و در مرحله رسيدن بالا باشد. گندم پاييزه براي رويش اوليه به
oc140-100 روز درجه نيازمند است. (درجات حرارت بالاي صفر)، حداقل درجه حرارت براي جوانه زدني oc3-1 مي باشد. درجات حرارت بسيار زياد در موقع جوانه زدن موجب از بين رفتن دانهها خواهند گرديد. در درجات حرارت بالا oc18-15 رويش بسيار سريع، گياهان شاداب و قوي ميباشند؛ در اين حالت چنانچه بارندگي به ميزان mm30 باشد، سبز شدن گندم در مدت 5-4 روز ميتواند صورت گيرد. بهترين درجه حرارت جهت پنجهزني در گندم پاييزه، oc10-8 مي باشد. مقاومت گندم نسبت به درجات پايين در زمستان بسيار زياد است و ارقام پاييزه تا oc18- الي 15- و حتي oc20- در سطح گره انشعاب مقاومت دارند. هنگامي كه بوتههاي جوان سالم گندم به مدت 2-4 هفته در معرض درجات حرارت نزديك به يخ زدن قرار گيرند، تحت شرايط نور و مواد غذايي كافي، تغييراتي فيزيولوژيكي در آنها صورت ميگيرد كه مقاومتشان را در برابر يخ زدن افزايش ميدهد(9).
در مناطق معتدله و سرد، لايهاي از خاك كه بر روي گره انشعاب قرار دارد، آن را از خطر سرما محافظت ميكند و در صورتي كه برف وجود داشته باشد، اين خطر تقريباً به طور كامل از بين مي رود و گياه تقريباً از خطر سرمازدگي مصون ميماند. يخ زدن و ذوب شده مكرر، سبب بالاآمدن خاك شده و منجر به گسيختگي و پاره شدن سيستم ريشهاي مي گردد. استقامت ريشه در برابر گسيختگي و پاره شدن، بستگي به خواص گونهاي، چون قدرت تاثير سيستم ريشهاي در استوار نگهداشتن گياه و مقاومت قسمتهاي مختلف آن در برابر فشارهاي مكانيكي دارد. درجات حرارت پايين (سرما) در زمستان براي گياه مضر نمي باشد، بلكه پايين آمدن ناگهاني و سريع درجات حرارت قبل از اينكه گياه وارد مرحله استراحت زمستانه شود و يا بعد از آنكه گياه از مرحله استراحت زمستانه وارد مرحله رشد سريع گردد (از مرحله مقاوم به مرحله غيرمقاوم يا وارد شدن به مرحله زايشي) براي گندم خطرناك و مضر مي باشد (يعني سرماي زودرس در پاييز و سرماي ديررس در بهار). خسارت ناشي از سرمازدگي گندم حتي در مناطقي كه زمستانهاي ملايمي دارند، موضوع ناشناختهاي نيست، گرچه گندم ممكن است قبل از آنكه خطر سرماي اواخر بهار برطرف
شده باشند، به گل برود كه در اين صورت خسارت وارده را بعد از بروز سرما ميتوان به شكل سنبلههاي فاقد دانه مشاهده كرد. بعد از اينكه گندم پاييزه از مرحله استراحت زمستانه خارج شد، نياز آن به گرما افزايش مييابد. درجات حرارت مناسب در مناطق معتدل در اين مرحله، oc10-8، براي گندم در مرحله ساقه رفتن oc18-14 و در مرحله ظهور گلآذين، oc18-16 مي باشد(9).
گل دادن و گرده افشاني و تلقيح در گندم بهطور معمول موقعي صورت ميگيرد كه در آن مرحله نوسانات درجات حرارت حدوداً بين 11 در شب و 25 در روز باشد (بهترين درجه حرارت در اين مرحله oc20-16 ميباشد). بهترين درجات حرارت جهت پر شدن دانه از مواد غذايي و رسيدن تدريجي آن به oc20 ميباشد. درجات حرارت خيلي زياد از مرحله ساقه رفتن تا پايان عمر گياه براي گندم مضر ميباشد و اثراتي منفي بر روي مقدار، ماده خشك و جذب ازت گندم، به ويژه در مواقعي كه با كمبود رطوبت خاك مواجه باشد، دارند (شكل 1-2).
درجات حرارت زياد در مرحله ساقه رفتن موجب تسريع در روند رشد گياه ميگردد و در نتيجه باعث كاهش مقاومت گياه نسبت به ورس ميشود (به دليل ضعيف بودن بافتهاي ديواره ساقه). درجات حرارت بسيار زياد در مرحله ظهور سنبله تا رسيدن دانه موجب جلوگيري از گردهافشاني و باروري مطلوب شده و در نتيجه گياه زرد و خشك مي گردد. در مناطق مشرف به قطب شمال، ساقه رفتن و رسيدن محصول به علت پايين بودن درجات حرارت گياه طولاني ميگردد و گندم به خوبي نرسيده و سبز باقي ميماند(9).
رطوبت
گندم در نواحي بسيار متفاوت از نظر رطوبت خاك و هوا در دنيا كشت ميگردد (نواحي با بارندگي ساليانه mm200 تا نواحي با بارندگي ساليانه mm250). بيش از 75درصد از اراضي در دنيا كه در آنها گندم كشت ميگردد، در مناطقي كه ميزان بارندگي ساليانه آنها بين mm371-875 ميباشد (نواحي نيمه خشك و نيمه مرطوب)، قرار گرفتهاند. گندم براي اينكه داراي يك عملكرد معمولي باشد، نياز بهmm225 بارندگي در طول مراحل رشد و نمو خود دارد (آب آستانه)،
لذا در صورتي كه ميزان بارندگي كمتر از اين مقدار باشد، آب به عنوان عامل محدود كننده رشد و نمو گندم محسوب ميشود(9).
بهترين ميزان بارندگي براي گندمهاي پاييزه، mm 60 در تمام طول دوره رشد و نمو ميباشد. در مناطقي كه داراي رژيم بارندگي زمستانهاند، مانند استراليا، حداقل ميزان بارندگي در طول مراحل رشد و نمو گياه، 250 و در مناطق مديترانهاي، mm 300 براي توليد يك محصول درنظر گرفته ميشود. در مناطق نيمهخشكي كه بارندگي دارند، عموماً مقدار و پراكندگي باران كه در طول رشد و نمو گياه ميباشد، اكتفاي احتياجات آبي محصول را نميكند. از اين رو قبل از كاشت، ذخيره رطوبت كافي در خاك براي توليد يك محصول رضايتبخش گندم ضروري ميباشد، زيرا در اين مناطق كه ميانگين بارندگي ساليانه، حدود mm 500 -375 است، فقط mm 200-150 آن بهطور متوسط در مدت 90-85 روز فصل رشد گندم ميبارد(9).
در مزرعه عملكرد گندم ديم پاييزه، رابطه مستقيمي با زود سبز شدن محصول و استقرار آن دارد، كه اين خود نيز تابع شرايط مساعد بستر بذر ميباشد، زيرا كه بارندگي زياد بهار، جبران اثرات سوء سبز ضعيف پاييزي را نميكند. بنابراين هنگام كاشت مقدار رطوبت ذخيره شده در خاك، مهمترين عامل قابل اندازهگيري و موثر بر پتانسيل توليد ميباشد. به همين دليل، كشاورز گندم كار پيش از آنكه مصمم به كشت گندم شود يا زمين را براي آيش تابستان رها كند و يا اينكه بعداً محصول ديگري را بكارد، ميبايست ابتدا مقدار رطوبت ذخيره شده در خاك را بررسي كند. چنانچه خاك در زمان كاشت تا عمق يك متري مرطوب باشد، موفقيت محصول معمولاً حتمي است، ليكن اگر خاك خشك بوده و يا فقط قشر نازكي از آن مرطوب باشد، احتمال شكست محصول بسيار زياد است(9).
در سالهاي استثنايي كه مقدار بارندگي فوقالعاده زياد است، عملكرد گندم ممكن است به علت عواملي چون غرقاب شدن خاك، كشت كرپه، شستشوي نيتراتها، افزايش شيوع بيماريها يا خوابيدن شديد ساقه به طرز نامعلومي تحت تاثير سوء واقع شود. اثر پراكندگي باران جهت گندم
اهميت بيشتري نسبت به كل ميزان بارندگي ساليانه آن دارد. براي مثال در مناطقي كه بارندگي زمستانه دارند، تاخير در بارانهاي ساليانه آن دارد. براي مثال در مناطقي كه بارندگي زمستانه دارند، تاخير در بارانهاي اوليه مانع سبز شدن محصول ميشود و با كوتاه كردن فصل رشد، سبب كاهش عملكرد ميگردد، در حاليكه در فاصله دي و بهمن، مقدار بارندگي معمولاً بيش از احتياجات آبي محصول ميشود. ليكن چنانچه از هدر رفتن آبهاي فوقالعاده زياد سطحي جلوگيري شود، خاك در تمام منطقه ريشه كاملاً خيس شده، بنابراين ذخيرهاي از آب براي مراحل بعدي رشد سبزينهاي و رسيدن دانهها فراهم خواهد گرديد(9).
بارانهاي بهاري تاثير قابل ملاحظهاي بر عملكرد دارند، زيرا در مرحله بحراني چرخه رشد غلات كه احتياجات آبي و غذايي به حداكثر خود ميرسد، روي ميدهد. با اين حال بارانهاي ديروقت و نابهنگامي كه در مرحله رسيدن دانه روي ميدهد، نه تنها موثر واقع نميشوند، بلكه ميتوانند فوقالعاده زيانآور هم باشند، زيرا در شرايط فوق بيماري زنگ خسارت سنگيني به محصول وارد ميسازد(9).
در مناطقي كه داراي بارندگي زمستانه هستند، mm 350-300 باران هم به شرطي كه پراكندگي مناسبي داشته باشد، ميتواند عملكرد نسبتاً خوبي توليد كند. با اين حال منظور از پراكندگي مناسب، آنچنان كه معمولاً تصور ميرود بارانهاي نسبتاً سبك، ليكن مكرر در سرتاسر فصل رشد نيست، زيرا در چنين وضعي مقدار زيادي از آب حاصل از بارندگي از طريق تبخير به هدر ميرود و رطوبت در عمق كاني نفوذ نميكند و سيستم ريشهاي سطحي ميشود و احتمال شكست نسبي يا كامل محصول بالا ميرود. از اين رو بارانهاي محدود ولي سنگين موثرتر واقع ميشوند و پراكندگي نامنظمشان را جبران ميكند، چه در اين حالت خاك تا عمق نسبتاً خوبي مرطوب شده، تلفات ناشي از تبخير نيز چندان زياد نميباشد. گرچه در چنين شرايطي رشد سبزينهاي محصول ممكن است تا حدودي كند شود، ليكن در عوض ميتوان انتظار عملكرد نسبتاً خوبي را داشت(9).
ضريب تعرق گندم پاييزه، مانند گياهان ديگر، بسته به شرايط آب و هوايي بوده و بسيار متغير است. ميزان آن در اروپاي غربي 395، در آمريكا 513 و در شرايط كشور روسيه ضريب تعرق بين 400-350 مي باشد؛ البته اين مقدار آب به حاصلخيري خاك بستگي دارد. به نحوي كه هر چه اراضي از نظر مواد غذايي فقيرتر باشد گندم براي توليد يك واحد ماده خشك به آب بيشتري نيازمند خواهد بود. دانههاي گندم براي جوانه زدن معادل 44 تا 50 درصد وزن خشك خود اب جذب مينمايند(9).
بهترين شرايط جهت رويش گندم هنگامي است كه رطوبت خاك 80-70 درصد ظرفيت زراعي مزرعه باشد (حداقل ميران رطوبت جهت سبزشدن 40 درصد ظرفيت زراعي مزرعه ميباشد).
در ابتداي بهار گندمهاي پاييزه از ذخاير آب موجود در خاك استفاده ميكنند. در مرحله طويل شدن ساقه (ساقه رفتن) نياز آن به رطوبت افزايش مييابد. كمبود آب در اين مرحله نه تنها بر روي طويل شدن ساقه، بلكه بر روي تشكيل اندامهاي توليدي گياه نيز تاثير منفي ميگذارد، به طوري كه سنبلههايي كه در اين شرايط به وجود ميآيند، داراي سنبلچههاي بارور بسيار كوچكي هستند(9).
بيشترين مصرف آب در تبخير و تعرق حداكثر در گندم، در مرحله سنبله رفتن و شروع تشكيل دانهها ميباشد. در مرحله سنبله رفتن (خوشه بستن)، گرده افشاني، باروري و دانهبستن؛ گندم نياز به مقدار بسيار زيادي آب دارد. كمبود آب در مرحله سنبلهدهي، پرشدن دانهها، همراه با خشكي اتمسفر و درجات حرارت بالا، باعث ايجاد نوعي عدم تعادل گردش آب در گياه ميگردد. ميزان تعرق بيشتر از جذب آب توسط گياه ميباشد و در نتيجه تاثير منفي بر روي متابوليسم گياه ميگذارد. انتقال مواد جذب شده از برگها به طرف دانهها كاهش مي يابد. (حتي در شرايطي كه خاك داراي رطوبت كافي باشد) حالت توسعه و رشد دانهها را متوقف ميكند و دانهها آب خود را از دست ميدهند و چروكيده ميگردند و چنانچه اين شرايط بسيار زود، در حين مرحله ظهور سنبله و يا كمي بعد از آن پديد آيد صدمات شديدي به آنها وارد ميسازد و منجر به از بين رفتن اعضايي از
گلهاي سنبلچهها به ويژه در بخشهاي بالايي كه در معرض وزش باد گرم بودهاند ميگردد، دانه تشكيل نميگردد و در چنين شرايطي برگهاي بالايي گياه زرد و خشك و آنها را از دست ميدهند(9).
دانهها مقدار بسيار زيادي اب خود را از دست ميدهند، چروكيده ميگردند و قسمت انتهايي سنبلهها سفيد رنگ ميشوند، اين پديده به نام بادزدگي معروف است. دفع پديده بادزدگي در گندم در نواحي با آب و هواي گرم در مرحله سنبله رفتن و تشكيل دانهها در درجه اول با كاشت گونههاي زودرس صورت ميگيرد تا دانهها قبل از رسيدن شرايط نامطلوب برداشت گردند(9).
در شكل (2-2)، تاثير كمبود رطوبت خاك و درجات حرارت بالا در مرحله تشكيل دانه بر روي عملكرد گندم نشان داده شده است. ميزان كل آب دانهها (تفاوت ميان وزن سبز دانه و وزن خشك آن) درمدت زمان 15-10 روز به حداكثر خود ميرسد (حدوداً بيست روز بعد از گل دادن شروع ميگردد). بعد از آن هر چه به مرحله رسيدن خميري نزديك ميگردد، آب دانهها بيشتر كاهش مييابد. افزايش وزن دانه در اين مدت زمان بر اساس ذخيره مواد خشك مي باشد (AB). مزان اب دانه در تمام مدت 15-10 روز تقريباً بدون تغيير باقي ميماند. اگر در اين مرحله كه مواد در دانه ذخيره ميگردند، شرايط نامطلوب بادزدگي پيش آيد، ذخاير رطوبت خاك و گياه در مدت زمان كوتاهي تبخير و انتقال مواد به طرف دانه به مقدار خيلي زياد كاهش مييابد، به صورتي كه عملكرد دانه (در DA ) ميتواند تا 50 درصد كاهش يابد. هر چه شرايط بادزدگي خيلي زود در نقطه A پيش آيد، به همان نسبت كاهش عملكرد دانه افزايش مييابد. موقعي كه شرايط باد زدگي ديرتر پديد ميآيد، در (در B)، عملكرد دانهها (در DB) فقط 10 درصد كاهش ميبابد(9).
خاك:
بهترين خاك براي توليد عملكرد بالا، اراضي لومي، لومي رسي و لومي شني كه زهكشي در آنها به خوبي صورت ميگيرد، ميباشد. اراضي كه قدرت نگهداري آب در آنها زياد و نيز داراي لايههاي زيرين نفوذپذير باشند، يا اراضي كه آب را به مدت طولاني در خود نگهداري ميكنند، براي كشت
گندم مناسب نميباشند، زيرا در اين زمينها، بوتههاي گندم در زمستان يخ زده و يا خفه ميگردند. اراضي سبك هم به دليل نفوذپذيري بسيار زياد مناسب كشت گندم نميباشند، زيرا در اين گونه اراضي گياهان غالباً در معرض تنش آبي قرار ميگيرند. به علاوه در نواحي معتدله و سرد، ريشه گياهان در زمستان در اراضي سبك پاره ميگردند. گندم در زمينهاي داراي حالت قليايي و اسيدي زياد رشد ضعيفي دارد و عملكرد آن پايين است. عملكرد دانه در شرايط رطوبتي مناسب در خاكهاي داراي بافت متفاوت با توجه به اينكه مي توان زمين را با مصرف كود تقويت نمود، چندان متغير نميباشد، ولي در مواقع خشكي عملكرد دانه در خاكهاي ريزبافت بيشتر از خاكهاي درشت بافت ميباشد، زيرا كه آب با نيروي مكش زياد به ذرات خاك ميچسبد و نتيجتاً از اتلاف سريع و بي موقع آب قابل استفاده جلوگيري ميشود. مناسبترين pH براي گندم 5/7-6 ميباشد. سطح آب هاي زيرزميني بر روي عملكرد گندم موثر ميباشد. معمولاً با بالا آمدن سطح آبهاي زير زميني مقدار محصول گندم كاهش مييابد(9).
اندام گياه
ميوه گندم با توجه به گونه آن، 3 تا 10 ميليمتر طول و 3 تا 5 ميليمتر هم قطر دارد و شامل اين بخش هاست:
گياهک: يا رويان که تقريباً 5/2 درصد وزن دانه را تشکيل مي دهد و سرشار از پروتئين و چربي است که اين بخش را معمولاً در تهيه ي آرد گندم جدا مي کنند.
سبوس: همان پوسته ي دانه است و تقريباً 14 درصد از وزن دانه را تشکيل مي دهد. سبوس را هم همچون گياهک در مرحله ي آرد سازي از دانه جدا مي کنند و معمولاً براي خوراک دام مورد استفاده قرار مي گيرد.
آندوسپرم: حاوي مواد نشاسته اي دانه گندم است و تقريباً 83 تا 87 درصد از کل دانه را شامل مي شود. آندوسپرم داراي دانه هاي نشاسته اي و مواد پروتئيني مي باشد که دانه هاي نشاسته آن بوسيله گلوتن که يکي از پروتئين هاي موجود در دانه است، بهم چسبيده اند. ميزان گلوتن موجود
در دانه بر حسب نوع و نژاد گندم تفاوت مي کند. همين ميزان گلوتن گندم است که مرغوبيت آن را تعيين مي نمايد. گندم هاي قرمز سخت بهاره و پاييزه گلوتن بيشتري دارند و به همين دليل، ارزش تهيه نان از آنها بيشتر است. چون خمير حاصل از آردي که از لحاظ گلوتن غني است، به دليل داشتن حالت کشدار، قادر است که گازهاي ناشي از تخمير را بيشتر در خود نگهدارد و براي همين، خمير بهتر ورآمده و حجمش بيشتر مي گردد.
آب و هواي مناسب براي رشد گندم
شرايط ايده آل براي رشد گندم، آب و هواي خنک در دوره رشد رويشي، آب و هواي معتدل در دوران تشکيل دانه و آب و هواي گرم و خشک در زمان برداشت محصول مي باشد. بنابراين در مناطقي که زمستان هاي سخت دارند، کشت گندم با مشکلاتي از قبيل سرما زدگي زمستاني مواجه مي شود. البته بايد بدانيم که گندم در برابر خشکي مقاومت چنداني ندارد و نمي تواند به مدت طولاني، خشکي و کم آبي را تحمل نمايد. اما قادر است خود را با شرايط خشک تا حدي تطبيق داده و با تشکيل ياخته هاي کوچکتر که در نهايت سبب تشکيل برگ هاي کوچک و در نتيجه روزنه هاي کوچکتر مي شود، سطح تعريق را کاهش دهد و از اثرات سوء کم آبي تا حدي محفوظ بماند.
شرايط مناسب براي رشد گندم
خاک: خاک شني و رسي عميق با زهکشي خوب، براي رشد گندم مناسب است. اصولاً ميزان عملکرد گندم در شرايط ديم (آبياري با باران)، در خاک هاي ريز بافت بيشتر است، چون اين قبيل خاک ها قادرند آب را بهتر و به مدت طولاني تر در خود نگهدارند. اما در شرايط آبي (که کشاورز خود گياه را آبياري مي کند)، معمولاً گندم زياد تحت تأثير بافت خاک خود قرار نمي گيرد.
آب: گندم هم مانند ساير گياهان نمي تواند در خاک خشک جوانه بزند. گندم بهاره به دليل ذخيره شدن رطوبت زمستاني درخاک، همواره رطوبت مورد نياز خود را دارد. اما رطوبت خاک گندم
هاي پاييزه معمولاً فرايند جوانه زني را با مشکل مواجه مي نمايد. اگر براي جوانه زني يا رشد اوليه ي جوانه، خاک رطوبت کافي نداشته باشد بذرها ممکن است بپوسند يا در معرض صدمات ناشي از سرما قرار گيرند.
انواع گندم
معمولاً گندم ها را به دو دسته کلي گندم بهاره و گندم پاييزه تقسيم بندي مي کنند. اين دو نوع علاوه بر آن که دانه هايشان از نظر رنگ، بافت، شکل و… با هم فرق دارد شرايط رشد و نمو آنها نيز با هم تفاوت مي کند. اين دو نوع گندم را در دو زمان مختلف در سال کشت مي نمايند. دانه گندم، داراي شياري است که در طول دانه قرار مي گيرد. عمق اين شيار در گندم هاي پاييزه زياد و در گندم هاي بهاره کم است. طرفين اين شيار در گندم هاي بهاره گرد و در گندم هاي پاييزه گوشه دار مي باشد.
گندم بهاره
گندم بهاره همان طور که از نامش پيداست، در اوايل بهار کاشته مي شود. پس از جوانه زدن، گياه جوان در بهار و اوايل تابستان رشد نموده و محصول آن را تا اواخر تابستان برداشت مي کنند. گندم بهاره را معمولاً در نواحيي کشت مي کنند که گندم پاييزه نمي تواند در برابر سرماي سخت زمستاني آن مناطق، مقاومت نمايد. البته ميزان محصول دهي گندم پاييزه از بهاره بيشتر است. معمولاً پس از تهيه بذر و زماني که دماي خاک به يک درجه سانتي گراد بالاي صفر رسيد، گندم بهاره را مي کارند. اگر شرايط آب و هوايي اجازه دهد مي توان گندم را زودتر هم کاشت تا دوره رشد آن طولاني تر شده و ميزان محصول دهي آن بيشتر شود.
گندم پاييزه
اين نوع گندم در نيم کره شمالي، در فصل پاييز موقعي که دماي خاک از 13 درجه سانتي گراد کمتر باشد کشت مي شود. ابتدا بذر گندم پاييزه جوانه مي زند. سپس در فصل زمستان، گياه
به صورت گياه جوان کوچکي باقي مي ماند و با آغاز فصل بهار، مجدداً رشد و نمو خود را آغاز مي کند. معمولاً در يکي از ماه هاي خرداد، تير يا نهايتاً مرداد، دانه مي رسد و آماده برداشت مي شود.
گندم بهاره براي آن که به مرحله ي گل دهي برسد، بايد به مدت طولاني در معرض هواي سرد قرار گيرد. اگر گندم پاييزه را در بهار بکارند، چون دوره ي سرما را پشت سر نمي گذارد، نمي تواند گل آذين خوبي تشکيل دهد. گندم هاي پاييزه به نسبت گندم هاي بهاره ريشه هاي عميق تر و پرپشت تري دارند که تا 200 سانتي متر در خاک نفوذ مي کنند. اين امر ناشي از آن است که گندمهاي پاييزه فصل رشد طولاني تري دارند.
آفات و بيماري هاي گياه گندم
زنگ، که عاملي به نام Puccinia آن را ايجاد مي کند، مهم ترين بيماري گندم به شمار مي رود که شامل زنگ ساقه، زنگ برگ، زنگ خطي و زنگ نواري مي شود. شرايط محيطي مساعد براي ايجاد اين نوع آفت، آب و هواي گرم تا گرم مرطوب مي باشد. تشکيل حفره هاي قرمز يا سياه که حاوي اسپورهاي توليد مثل در سطح ساقه، برگ، غلاف و… هستند از علائم اين بيماري مي باشند. اين قارچ ها از کارآيي گياه در مصرف آب مي کاهند، بافت هاي گياه را تخريب مي کنند و تعداد دانه هاي موجود در سنبله را مانند زماني که گياه به کمبود آب دچار شده، کاهش مي دهند.
سياهک، يکي از بيماري هاي قارچي گندم است که مي تواند به صورت سياهک آشکار، سياهک برگ، سياهک پنهان معمولي و… ظاهر گردد. سياهک پنهان، مهم ترين و رايج ترين و در عين حال، مخرب ترين نوع سياهک است که خسارت زيادي مخصوصاً به گندم پاييزه وارد مي آورد.
بجز اينها، پوسيدگي جوانه و ريشه هم بيماري هايي هستند که قارچ ها آنها را به وجود مي آورند و اين بيماري ها هم خسارات زيادي را به محصول گندم وارد مي کنند. در گذشته، ضدعفوني نمودن بذر با ترکيبات جيوه اي تا حدي از اين بيماري ها جلوگيري مي نمود، اما امروزه اغلب از کاربامات و هگزا کلرو بنزن براي نابودي اين بيماري ها استفاده مي کنند.
الف – بيماري هـاي قــارچـي Fungal diseases
زنگ ها The Rusts
قارچهاي عامل بيماريهاي موسوم به زنگ به شاخه بازيديومايكوتا و راسته Uredinales تعلق دارند. زنگها انگل هاي اجباري بوده و در محيطهاي كشت مصنوعي و نيز در بقاياي گياهي قادر به رشد نميباشند. زنگها ممكن است از لحاظ تعداد ميزبان يك ميزبانه يا دوميزبانه باشند. اكثر زنگ ها چند چرخه يا پلي سيكل اند. زنگ ها بذرزاد نمي باشند و اغلب با باد منتشر ميشوند.
عامل زنگ در غلات غالباً جنس Puccinia است. زنگ در گندم در مقايسه با ساير غلات اهميت بيشتري دارد. سه نوع زنگ (سياه، قهوهاي و زرد) در گندم شناخته شده است كه در ايران زنگ زرد، قهوه اي و سياه به ترتيب داراي بيشترين اهميت ميباشند. اين زنگ ها ممكن است بطور توأم نيز در يك بوته گندم نيز ديده شوند. خسارت زنگها بسته به مرحله رشدي گياه متفاوت است. گياهان زراعي در صورت ابتلا به زنگ در زمان بلوغ بيشتر خسارت ميبينند.
زنگ سياه يا ساقه گندم Black (Stem) Rust
قارچ عامل بيماري Puccinia graminis
اين گونه دو ميزبانه و داراي هر پنج مرحله اسپوري است. علاوه بر گندم به 410 گونه از گياهان گرامينه از جمله جو، يولاف، چاودار و گندم دوروم (ميزبانان ثانوي = Alternative host) حمله كرده و در سرتاسر جهان به شكل وسيعي انتشار دارد. ميزبان حدواسط (Alternate host) اين قارچ شامل 70 گونه ازBerberis و Mahonia است كه عمده ترين آنها زرشك زراعي ميباشد.
اين بيماري در ايران نيز از انتشار وسيعي برخوردار بوده ولي تاكنون به اندازه دو زنگ ديگر مشكل ساز نبود است. اين زنگ به لحاظ گرمادوست بودن در نواحي گرم و نيز در آخر فصل زراعي ظاهر ميشود.
زنگ قهوه اي (نارنجي يا برگ) گندم Brown (leaf , Orang) rust
قارچ عامل بيماري Puccnia recondita f.sp. tritici
اين بيماري در انواع گندم، تريتيكاله، جو و چندين علف هرز گرامينه ديده ميشود ولي در يولاف ديده نميشود. ميزبان حدواسط اين زنگ گياهاني از جنس Thalictrum، Isopyrum، Anemunella، از خانواده آلاله ها و Anchusa از گاوزبانيان ميباشد. اين زنگ به برگها و ساقه ها حمله كرده و در تمام دنيا از جمله ايران گسترش زيادي دارد. اين زنگ گرمادوست تر از زنگ زرد و سرمادوست تر از زنگ سياه بوده و بنابراين از لحاظ زماني در مزرعه پيش از زنگ سياه و بعد از زنگ زرد ديده ميشود.
چرخه زندگي زنگ قهوه اي كاملاً مشابه زنگ سياه بوده داراي هر 5 مرحله اسپوري و دوميزبانه است. مرحله اوريديا مسئول تكرار چرخه هاست. مرحله تليا مسئول زمستان گذراني قارچ است. مرحله بازيديا مسئول آلوده كردن ميزبان حدواسط است در اين بيماري درصورت عدم وجود ميزبان حدواسط، اوريديوسپورها روي گياهاني موسوم به پل سبز در ارتفاعات كه خنكتر است تابستانگذراني ميكنند و با ظهور گندم در سال آينده حتي چند صد كيلومتر پرواز كرده و آلودگي را بوجود ميآورند. با نظر به ابن مطلب كه اوريديسپورها از مسافات دور قادر به انتقال به مزارع ميباشند، وجود ائيسيوسپورها جهت ايجاد بيماري چندان الزامي نيست. اما وجود تليوسپورها و ميزبان حدواسط از جهت ايجاد تنوع در قارچ اهميت دارد.
زنگ زرد (گلوم يا نواري) گندم Yellow (glum, strip) rust
عامل بيماري Puccinia striiformis
اين زنگ به عنوان شايعترين و مهمترين زنگ گندم در ايران شناخته شده و به لحاظ سرمادوست بودن اولين زنگي است كه در مزرعه ظاهر ميشود و در مناطق سردسير از جمله آذربايجان بيشترين خسارت را وارد ميكند.
در اين زنگ مراحل اوريديا، تليا و بازيديا شناخته شده است اما تا كنون ميزبان حدواسطي براي آن گزارش نشده و بنابراين مراحل پيكنيا و ائيسيا در آن يافت نشده است. با وجود اين، اين زنگ ميزبانان ثانوي فراواني از جمله چاودار و جو و چندين علف هرز گرامينه دارد. نقش تليوسپورها و بازيديوسپورها در اين زنگ شناخته نشده است. تليوسپورها حتي در صورت ايجاد بازيديوسپورها نيز قادر به ايجاد بيماري در گندم نميباشند. زمستانگذراني آن بصورت ميسليوم دورمانت (غير فعال) يا اوريديوم ها در بافتهاي گياهان خوردرو و گندم و جوي پائيزه و علف هاي هرز ميزبان و تابستان گذراني آن روي گياهان گندم خودرو و گراسهاي وحشي يا گندم هاي ديررس بهاره و در ارتفاعات ميباشد. عمر اورديوسپورهاي زنگ زرد بسيار كوتاه بوده و در نتيجه پرواز آنها در مسافات كوتاهتري انجام ميگيرد.
اين زنگ برخلاف دو زنگ ديگر در بافت گياهي به صورت سيستميك (داخلي) در آمده و بدين دليل قدرت تكثير آن بيشتر است و يك اوريديوسپور در رقم حساس و در شرايط مساعد آب و هوايي قادر است تا كل سطح برگ را آلوده كرده و صدها جوش را بوجود آورد كه هر يك حاوي چندين هزار اوريديوسپور خواهند بود.
سياهك ها The smuts and bunts
عوامل بيماريهاي موسوم به سياهك ها متعلق با قارچهاي شاخه Basidiomycota و راسته Ustilaginales ميباشند و در دو خانواده Ustilaginaceae و Tilletiaceae قرار دارند. اين قارچها عمدتاً آلودگي تخمدان و بعضاً برگ در غلات و ساير گرامينه ها را موجب ميشوند. وجود توده سياهرنگ اسپورها تشخيص اين نوع بيماريها را به سادگي ممكن ميسازد. اين اسپورها كلاميدوسپور، تليوسپور يا Ustilospore ناميده ميشوند. تليوسپورها عمدتاً كروي و تك سلولي اند و سطح آنها ممكن است صاف، مشبك، خاردار و غيره باشد. سياهك ها برخلاف زنگ ها انگل اختياري بوده و قابليت كشت در محيط مصنوعي را دارا ميباشند، فاقد هاستوريوم بوده اما رشد آنها مانند زنگ ها بصورت بين و داخل سلولي صورت ميگيرد.
سياهك آشكار گندم Loose smut
عامل بيماري Ustilago tritici
Ustilago nuda tritici
اين سياهك در گندم و جو و چندين علف هرز گرامينه ديده ميشود. گياه آلوده بجاي داشتن دانه در خوشه حامل توده سياهرنگي است كه شامل مجموعه اي از تليوسپورهاي قارچ عامل بيماري ميباشد. علايم بيماري تا قبل از خوشه دهي واضح نيست. بوته هاي آلوده بلندتر بوده و خوشه آن نيز زودرس ميباشد. در هنگام سنبله دهي زمانيكه سنبله ميخواهد از غلاف بيرون بيايد، بعلت شفاف بودن غلاف ميتوان آلودگي را تشخيص داد.
تليوسپورها پس از آزاد شدن از خوشه آلوده توسط باد به تخمدان هاي گياه سالم كه در حين گلدهي است، رسيده و پس از جوانه زني و ميوز هسته، چهار سلول مونوكاريوتيك موسوم به اسپوريدي را تشكيل ميدهد كه اين سلولها، هيفهاي n كروموزومي را بوجود ميآورند. برخورد هيفهاي مخالف، تشكيل هيف n+n كروموزومي را باعث ميشود. اين هيف مسئول آلودگي است و خود را به تخمدان رسانده و در نهايت داخل جنين بذر مستقر ميشود. با جوانه زني بذر آلوده اي كه كاملاً سالم به نظر ميرسد، قارچ همراه با مريستم رأسي بالا ميآيد و مجدداً خود را به تخمدان ميرساند و آن را تبديل به انبوهي از تليوسپورها ميكند.
در اين بيماري برخلاف سياهك پنهان خاك آلوده نيست، چرا كه تليوسپورهاي قارچ دوام زيادي نداشته و بزودي پس از افتادن در خاك از بين خواهند رفت.
سياهك پنهان، معمولي، كامل و بدبوي گندم
عامل بيماري Tilletia laevis ( = T. foetida)
Tilletia tritici ( = caries)
سياهك پنهان گندم توسط دو گونه بسيار نزديك بهم ايجاد ميشود. گونه اول در ايران از فراواني بيشتري برخوردار ميباشد.
علايم بيماري تا قبل از سنبله دهي كاملاً مشهود نيست. در مرحله خوشهدهي، سنبلچهها معمولاً با زاويه بازتري نسبت به محور گلاذين قرار ميگيرند. خوشه آلوده برنگ سبز مايل به آبي (تيره تر از خوشه سالم) ديده ميشود. بوته هاي آلوده كوتاهتر از بوته سالم بوده و تخمدان ديررس تر است. دانه هاي سياهك زده كه بظاهر سالم به نظر ميرسند با كوچكترين فشاري تركيده و توده تليوسپورها بصورت پودر سياهرنگي خارج ميشود.
تليوسپورها به مدت چندين سال قادرند در سطح بذر آلوده و در خاك باقي بمانند. تليوسپورها بازيديوسپورهايي را بوجود ميآورد كه هيف n+n را ايجاد مي كند. اين هيف ديكاريون به كلئوپتيل گياهچه گندم حمله و در آن نفوذ ميكند و همراه با رشد مريستم رأسي بصورت بين سلولي در گياه بالا آمده و داخل تخمدان توليد تليوسپور ميكند. در داخل تخمدان، سياهك (مجموعه تليوسپورها) تا زمان برداشت دست نخورده باقي ميماند و در هنگام برداشت تليوسپورها آزاد شده و با بذور سالم مخلوط شده و يا روي خاك ميافتند. در اين هنگام در مزرعه بوي بدي شبيه بوي ماهي گنديده به مشام ميرسد كه در اثر توليد گاز تري متيل آمين است كه گاز مشتعلي بوده و گاه در برداشت مكانيزه گندم سبب بروز آتش سوزي ميگردد.
سياهك كوتوله گندم Dwarf bunt
عامل بيماري Tilletia controversa
علايم مشابه سياهك پنهان است ولي رشد بوتههاي آلوده بسيار كمتر از بوته سالم ( در حدود يك سوم) ميباشد و بعلت كوتوله بودن در هنگام برداشت مكانيزه از شانه كمباين رد شده و در مزرع باقي ميماند. در اينجا نيز گاز تري متيل آمين توليد و بوي ماهي گنديده در مزرعه آلوده به مشام ميرسد. دانه هاي آلوده ظاهري گرد دارند. برخلاف سياهك پنهان اين قارچ گياه را در مراحل غيرگياهچه اي نيز موردحمله قرار ميدهد. لذا گريز از بيماري ميسر نخواهد بود. اين سياهك حدود
15 سال پيش در كردستان پيدا شده و احتمال وجود آن در ساير مناطق سردسير كشور نيز وجود دارد.
اين سياهك برخلاف ساير سياهكهاي گندم فقط به گندم زمستانه حمله ميكند و بخصوص در مناطقي كه ريزش برف در زمستان همواره بر روي زمين باقي ميماند ديده ميشود. زيرا تليوسپور آنها براي جوانه زني حتماً به سرما نياز دارد.
سيكل زندگي اين قارچ شبيه قارچ عامل بيماري سياهك پنهان است. آلودگي از طوقه صورت مي گيرد. تليوسپورها براي جوانهزني علاوه بر سرما به نور هم احتياج دارند و بسيار دير جوانه ميزنند. دماي بهينه جوانه زني تليوسپورها 8 – 3 درجه و حداقل آن 2- و حداكثر درجه سانتيگراد ميباشد. پس اين تليوسپور حتي زير برف هم جوانه ميزند. پس از جوانه زني هيف نفوذ كرده و در گياه سيستميك ميشود و با رشد گياه به خوشه رسيده و آلودگي را موجب ميشود. تليوسپورها بسيار پايدارند و تا 20 سال در آزمايشگاه دوام ميآورند. تفاوت مورفولوژيكي تليوسپورهاي اين قارچ با ساير سياهك ها اين است كه هاله ژلاتيني در اطراف تليوسپورها وجود دارد كه حالت فلئورسانس دارد.
سياهك برگي يا برگ پرچم گندم Flag smut
عامل بيماري Urocystis agropyri
اين بيماري در بسياري از مناطق دنيا از جمله ايران وجود دارد. اين سياهك برخلاف سايرين نه به دانه بلكه به برگ و قسمتهاي هوايي ميزند. علايم در بهار و تابستان در روي برگ ها بصورت رگه هاي سياه خطي ميباشد كه در ابتدا زير اپيدرمي است كه بعداً اپيدرم را پاره و تليوسپورها آزاد ميشوند. برگ ها و بويژه برگ پرچم غالباً پيچيده و لوله ميشوند.
شكل تليوسپورها ويژه و به صورت توپ اسپوري (Spore ball) ديده ميشود. بعبارت ديگر يك يا 4 تليوسپور توسط غلافي از سلولهاي عقيم محاصره ميشوند.
تليوسپورها در خاك (بعضاً تا 3 سال يا بيشتر) و سطح بذور باقي ميمانند و پس از جوانه زني و توليد ميسليوم، قارچ كلئوپتيل گندم را قبل از خروج از خاك مورد حمله قرار ميدهد و بصورت ميسليوم در گياهچه زمستانگذراني ميكند و همراه مريستم رأسي گياه بالا خواهد آمد و در نهايت اسپورزايي خواهد كرد.
سياهك هندي گندم (ناقص، ، كارنال، دانه، جديد)
عامل بيماري Tilletia (= Neovossia) indica
اين سياهك براي اولين بار در منطقه كارنال پنجاب هند شناسايي شده و بيشتر به گندم خسارت كيفي ميزند تا كمي (خسارت كمي 1 % و كيفي 100 درصد). مصرف آن براي انسان و حيوان سميتي ندارد و تنها آرد حاصل كيفيت نانوايي خود را از دست ميدهد. در حال حاضر در استان هاي فارس و هرمزگان و كرمان وجود دارد.
علايم بيماري شامل لكه هاي كوچكي است كه در نزديكي محل تشكيل جنين بذر ديده ميشود و به همين دليل به آن سياهك ناقص ميگويند. تشخيص در مزرعه مشكل است زيرا تنها چند گل در هر سنبله آلوده ميشوند و بيماري در هنگام برداشت ديده ميشود. در برخي موارد شديد بيماري ممكن است تمام بافت به توده تليوسپورها تبديل شود. گاه تليوسپورها در امتداد شيار بذر آن را پاره كرده و بوي ماهي گنديده به مشام ميرسد.
تشخيص ماكروسكوپي اين بيماري مشكل است و ممكن است با سياهك پنهان، كوتوله و برخي بيماريهاي ديگر اشتباه شود. تليوسپورها در نماي ميكروسكوپي بزرگ (49-22 ميكرومتر)، تيره، قهوه اي است و داراي خارهايي است كه نوك آنها پخت ميباشد. اين تليوسپورها با غلاف ژلاتيني ظريفي پوشيده ميشوند.
بازيديوسپورهاي توليد شده از تليوسپورها با باد پخش و از طريق نفوذ مستقيم به تخمدان، آن را آلوده ميكند. درجه حرارت بهينه براي جوانه زني تليوسپورها 25 – 15 درجه ميباشد. اين
بيماري در گياه سيستميك نمي شود و بيماري موضعي است. تليوسپورها در آزمايشگاه 7 -5 سال باقي ميمانند و در طبيعت در خاك نيز دوام دارند.
سفيدك ها Mildews
سفيدك پودري يا سطحي گندم Powdery mildew
عامل بيماري Blumeria graminis f.sp. tritici
فرم غير جنسي Oidium moniliforme
در اين بيماري قارچ در صورت مساعد بودن شرايط يعني آب و هواي رطوبي و خنك قادر است تمامي اندام ها و بويژه سطح رويي برگ ها را آلوده و پوشش پنبه اي سفيد تا خاكستري رنگي روي اندام ها ديده شود كه شامل كنيدي هاي شفاف بشكه اي شكل و زنجيري بر روي كنيديوفوري است كه در قاعده خود داراي تورم ميباشد.
اين قارچ با توليد هاستوريوم پنجه اي از گياه تغذيه ميكند. در انتهاي فصل اندام باردهي جنسي قارچ (كليستوتسيوم ها) بصورت نقاط سياه در بين پوشش هيفي ممكن است ديده شوند كه داراي فولكرهاي رشته اي بوده و حاوي آسكهايي است كه هر كدام معمولاً 8 آسكوسپور را در خود جاي ميدهند. آسكوكارپ اين جنس داراي ميسليوم هاي ثانوي (setus) مومانندي است كه آن را از ساير جنس هاي راسته Erysiphales متمايز ميسازد.
اين قارچ با اشغال سطح سبز گياه از قدرت فتوسنتز گياه كاسته و علاوه بر تغذيه از آن بر شدت تعرق و تنفس آن ميافزايد و گاه خسارت آن به 40 درصد ميرسد. زمستان گذاراني به شكل كليستوتيس در بقايا و نيز ميسليوم و كنيدي در پل هاي سبز ميباشد.
سفيدك داخلي يا كركي يا سر جارويي Downey mildew (Grazy top)
عامل بيماري Sclerophthora macrospora
اين بيماري در حال حاضر جزو بيماريهاي شبه قارچي تقسيم بندي ميشود و ميكروارگانيسم عامل بيماري به سلسله ديگري غير از قارچ ها به نام Steramenopila يا Chromista منتقل شده است.
اين موجود علاوه بر گندم به ساير غلات از جمله جو، برنج، ذرت ، ذرت خوشه اي و يولاف و 140 گرامينه ديگر هم حمله ميكند. اين بيماري در قسمتهايي از مزرعه كه آب راكد وجود دارد و نيز در حواشي مزرعه ديده ميشود.
گياهان آلوده قبل از خوشه دهي داراي برگهاي زرد بوده و پژمرده به نظر ميرسند. اين گياهان معمولاً دانه نمي دهند و پيش از بلوغ ميميرند. در گياهان بيمار پس از خوشه دهي برگها و خوشه ها به اشكال گوناگوني پيچيدگي مييابند و علايم شبيه بيماريهاي ويروسي بوجود ميآيد. ظاهراً ويروسي همراه اين موجود حمل ميشود كه ممكن است اين علايم بواسطه حضور آن باشد.
تشخيص اين بيماري با ااسپورهاي فراواني كه در بافتهاي بيمار مشاهده ميشود، انجام ميشود. گاه پوشش سفيد كركي (اسپورانژ و اسپورانژيوفور) نيز بر روي برگها نمايان ميگردد. زمستانگذراني بصورت دوام در بقايا بصورت ااسپور ميباشد.
بيماريهاي سپتوريايي (سپتوريوز) Septorial disease
اين بيماري ها پس از زنگ ها مهمترين بيماري شاخ و برگي در گندم به شمار ميرود و حدود نيم قرن است كه مشكل عمده اي در گندمكاري هاي سرتاسر جهان به شمار ميرود.. اين بيماري با ورود ارقام مقاوم به زنگها اهميت پيدا كرده است. چرا كه اين ارقام معمولاً مقاومت بالايي به سپتوريوز ندارند.
بلاچ برگي گندم Leaf blotch
عامل بيماري Septoria tritici
Stagonospora (=Septoria ) avenae f.sp. triticea
گونه نخست از گسترش جغرافيايي بسيار وسيعي در سطح جهان برخوردار بوده و در ايران نيز از اكثر مناطق گزارش شده است. علايم شامل لكه هاي نامنظم بافت مرده و قهوه اي رنگي (Blotch) است كه معمولاً از برگهاي پاييني شروع و در صورت مساعد بودن شرايط به طرف بالا پيشروي ميكند. اين لكه ها حاوي پيكنيدها سياهرنگ قارچ عامل بيماري ميباشند كه براحتي با چشم غير مسلح و يا با اسفاده از يك عدسي ساده قابل تشخيص ميباشد. قارچ معمولاً به فرم جنسي (بصورت پرتيس كاذب) و يا پيكنيد در بقايا زمستان گذراني ميكند. در مورد بذرزاد بودن اين بيماري انتقال زيادي در دست نيست و بنظر ميرسد انتقال بذري در اين بيماري ميسر نباشد. پيكنيدها درگونه اول حاوي پيكنيديوسپورهاي سوزني شكلي، شفاف و 4 تا 8 سلولي و در گونه دوم نسبتاً قطور شفاف و 4 تا 5 سلولي هستند كه با برخورد باران به پيكنيدها در مسافت هاي كوتاه پخش شده و گياهان مجاور را آلوده ميسازند. اين قارچ بعضاً در پايان فصل زراعي فرم جنسي خود (پرتيس كاذب با آسكهاي استوانه اي) تشكيل ميدهد. فرم جنسي گونه اول Mycosphaerella graminicola است كه در آن آسكوسپورها 2 سلولي و شفاف و فرم جنسي گونه دوم Phaeosphaeria avenaria f.sp. tricicea ميباشد كه آسكوسپورهاي آن 5-4 سلولي و شفاف است.
بلاچ خوشه گندم Glum Blotch
عامل بيماري Stagonospora (= Septoria ) nodorum
اين بيماري نيز در سرتاسر جهان شيوع داشته ولي در ايران گزارش معتبري از آن در دست نيست. در اين بيماري علايم در برگها و نيز خوشه ديده ميشود. در برگ ها لكه هاي عدسي شكل با هاله زردرنگ در اطراف خود ظاهر ميشود كه حاوي پيكنيدهاي قهوهاي رنگي ميباشد كه تشخيص آن تاحدي مشكل است. در قسمت خوشه نيز در صورت شدت بيماري ميتوان
پيكنيدهاي قارچ را مشاهده نمود. اين پيكنيدها حاوي پيكنيديوسپورهاي نسبتاً قطور، شفاف و 2 تا 4 سلولي ميباشد.
چرخه زندگي اين قارچ مثل بيماري قبلي است. فرم جنسي اين قارچPheosphaeria nodorum ميباشد كه پرتيس كاذب آن حاوي آسكهاي استوانه اي با آسكوسپور 4 تا 5 سلولي است.
مراحل كاشت، داشت و برداشت
آماده سازي زمين جهت كاشت
مراحل آماده سازي زمين گندم در استان گلستان به صورت كلي عبارت از يك 1. شخم 2. ديسك 3. كودپاشي 4. ديسك 5. كاشت بذور و گاهي اوقات چنگه زدن ( دندانه زدن ) جهت فرو بردن بذور در خاك .
عمق مناسب شخم گندم حدود 15 تا 25 سانتي متر مي باشد ( شخم نيمه عميق ) و عمق ديسك 10 تا 15 سانتي متر است كه بعد از يك مرحله ديسك زدن عمل كودپاشي ( فسفاتها و پتاسها و گاهي اوقات كمي ازت ) انجام مي گردد و سپس با ديسك زدن كودها را با خاك مخلوط و سپس اقدام به كشت مي نمايند .
گندم طالب خاكهاي سوم رسي و يا شني سومي مي باشد . در واقع گندم قابليت توليد در اكثر خاكها را دارد خاكهاي زهكشي شده داراي مواد غذايي كافي براي گندم مناسب مي باشند . با انجام آزمايش خاك مي توان به مقدار عناصر غذايي لازم براي توليد گندم دست پيدا كرد كلاً براي توليد محصولات غذايي به دو گروه عناصر ماكرو و ميكرو كه جمعاً شانزده عنصر مي باشند لازم است و اگر به صورت كلي بخواهيم توصيه كودي بنماييم اشتباه است هر زميني بسته به حاصلخيزي و بافت و ساختمان آن و ديم و آبي بودن و … احتياج به عناصر مختلفي دارد . عناصر ماكرو عبارتند از : 1. فسفر 2. پتاس 3. ازت ( كه گلوگاه رشد هر گياه مي باشد ) 4. كلسيم 5. منيزيم 6. گوگرد
عناصر ميكرو عبارتند از : منگنز ، روي ، مس ، آهن ، بر ، موليدن و … و عناصري مثل هيدروژن و اكسيژن هم از طريق هوا مورد مصرف قرار مي گيرد .
كشت مكانيزه با ادوات مختلف مانند خطي مي باشد . كه پس از آماده كردن زمين اقدام به كشت مي نمايند . در كشت سنتي ، مقدار بذر لازم را با دست يا با كمك گرفتن از ادوات كشاورزي مثل كودپاشي به صورت سانتريفوژ انجام مي دهند مقدار بذر در كشت سنتي بيشتر از كشت مكانيزه مي باشد . زمان مناسب كشت گندم در استان گلستان در منطقه دشت از اوايل آذر لغايت آخر آذر ماه مي باشد كه برداشت آن در اواخر خرداد ماه انجام مي گردد.
عمق كاشت
عمق كاشت مناسب گندم 4 الي 6 سانتي متر مي باشد . عمق كاشت روي پنجه زني تاثيري ندارد ولي بر روي رشد فروكوتيل تاثير دارد . بعضي ارقام در رشد عميق تر عملكرد بهتري توليد مي كنند . مثلاً رقم تجن كشت شده در عمق 8 سانتي متر داراي عملكرد بيشتري از همان گندم كشت شده در عمق 4 سانتي متر مي باشد . جهت استقرار بهتر گياه و استفاده از مواد غذايي موجود در خاك و رشد بهتر ريشه عمق كشت بايد مناسب و در حد قابل قبول باشد .
اگر با خطي كار كشت انجام دهيم مقدار بذر كمتر است نسبت به كشت دستپاشي . عواملي مانند سبك و سنگيني خاك ، آماده كردن زمين زراعي ، آبي يا ديم بودن ، وضعيت قدرت توليدي خود بذر و … در مقدار بذر مصرفي نقش عمده اي را ايفا مي نمايد . بسته به اينكه چه مقدار دانه سبز شده در هر متر مربع بخواهيم مي توان مقدار بذر مصرفي را هم مشخص كرد به طور مثال در رقم تجن اگر 350 دانه كشت شده در هر متر مربع بخواهيم بذر مصرفي 145 kg/ha خواهد بود . و اگر 400 دانه در هر متر مربع بخواهيم بايد 1621 kg / ha بذر مصرف نماييم . كشاورز با توجه به نوع بذر مصرفي – زمان كاشت – آماده بودن بستر بذر – نوع منطقه از لحاظ شرايط آب و هوايي – آبي يا ديم بودن مي تواند مقدار بذر مصرفي را مشخص نمايد . در كل بذر مصرفي گندم در دستپاشي 200 الي 220 كيلوگرم در هكتار و با خطي كارع 170 الي 180 كيلوگرم خواهد بود .
اگر زمين خوب آماده نشده باشد بايد بذر بيشتري مصرف نماييم . در مناطق ديم بايد بذر كمتري استفاده نماييم . اگر خود بذر داراي آشغال و … باشد بايد مقدار بذر بيشتري مصرف نماييم . اگر از لحاظ نور در منطقه مشكل داريم بايد بذر كمتري استفاده نماييم . كلا مقدار بذر مصرفي به عوامل متعددي وابسته هستند و در توليد گندم هم مي تواند نقش عمده اي را بازي نمايد .
مرحله داشت
حد فاصل بين زمان كاشت تا برداشت را مرحله داشت مي نامند . كه براي توليد محصول خيلي مهم است .
1. دندانه زدن : دندانه زدن يا چنگه زدن ، فرو بردن بذر در خاك است و گاهي بعد از كاشت تا بيرون آمدن بذر از خاك يا اينكه هنوز بذر داراي ريشه چه و ساقه چه بلندي نباشد انجام مي گردد و با توجه به شرايط آب و هوايي منطقه بعد از 3 الي 5 روز بعد از كاشت اين عمل انجام مي گردد و بذور را در عمق مناسب قرار مي دهند .
2. مبارزه با علفهاي هرز :علف هرز ( weed ) گياه نا خواسته اي است كه در مزرعه گندم رويش مي نمايد و از مواد غذايي خاك – آب – نور – فضا استفاده نموده و به توليد و رشد گندم خسارت مي زند ، زمان مبارزه با علفهاي هرز گندم بين پنجه زدن تا ساقه زدن گياه مي باشد .
برداشت
زمان برداشت گندم تحت تأثير عواملي از جمله بارندگي، رطوبت نسبي، دماي هوا و همچنين رسيدن دانه قرار مي گيرد.
برداشت گندم در ايران از اوايل بهار (در مناطق گرمسيري) آغاز شده و تا اواخر تابستان (در مناطق سردسيري) ادامه دارد.
امروزه در سراسر جهان از وسايل مکانيکي خاصي براي برداشت گندم استفاده مي نمايند، ولي هنوز هم گندم به طريق سنتي که کند و پر هزينه است، برداشت مي شود. در روش سنتي، بوته هاي گندم را از فاصله ي چند سانتي سطح خاک، درو نموده و به صورت دستههاي کوچک در مي آورند. سپس اين دسته ها را به خرمنگاه منتقل نموده و طي مراحل خاصي مي کوبند. زمان صحيح برداشت گندم، وقتي است که رطوبت دانه بين 14 تا 16 درصد باشد.
فایل : 28 صفحه
فرمت : Word