info@articlefarsi.ir پشتیبانی 10 صبح تا 2 شب ادرس

مقاله ظهور و سير معنا و حقيقت اسلام در ايران

مقاله ظهور و سير معنا و حقيقت اسلام در ايران

نسيم صبح سعادت بدان نشان كه تو داني
گذر به كوي فلان كن در آن زمان كه تو داني
من اين حروف نوشتم چنان كه غير نداند
تو هم ز روي كرامت چنان بخوان كه تو داني
يكي است تازي و تركي در اين معامله حافظ
حديث عشق بيان كن بدان زبان كه تو داني
فهرست مطالب
پيشگفتار
خداي را سپاس، آدمي را آفريد و روح خود را در او دميده و تمام اسماء را بر او آموخت و بر فرشتگان امر شد كه بر او سجده كنند كه خداوند از چيزي در مورد آدم آگاهي دارد كه آنها از آنها بي خبرند.
حضرت مولانا در اين باره مي فرمايد:
بار ديگر از ملك پران شوم آنچه در وهم نايد آن شوم
اين تفكر تفكري است عرفاني، اسلامي كه اثرات آن را در هنرهاي اسلامي ايران به خصوص نگارگري ايراني مي بينيم و به قول بزرگي اگر مي خواهي هنر يك ملت يا قوم را بفهمي اول در مورد جهان بيني آن قوم يا ملت بررسي كن كه اعتقادات و باورها هنر را مي سازند اين تفكر هميشه براي من جذابيت داشته و مرا بر آن داشت كه بدنبال بررسي مباني عرفاني نگارگري ايران بروم كه امروزه به نام مباني هنرهاي تجسمي مطرح مي شود كه زير بناي اصلي هنر به خصوص گرافيك را تشكيل مي دهد. با بررسي اين مباني به دنبال راهي براي ايجاد سبك جديد اما اسلامي و ايراني مي گشتم تا بتوانم پيام نيايش عرفاني را در قالب پوستر انتقال دهم. اين گونه پوستر
شامل پوسترهاي فرهنگي واجتماعي مي شود كه در اين نوع پوسترها جاي دخل و تصرف بيشتري را براي گرافيست ها دارد.
اللهم ثبتا علي النور و احشرنا مع النور
عرفان اسلامي ايراني
تحقيق دربارة عرفان و تصوف ايران، همچون تحقيق درباره سير تحولات تاريخي يك فرقه مذهبي اسلامي نيست. بلكه تحقيق درباره ظهور و سير معنا و حقيقت اسلام در ايران است. لذا جستجو براي يافتن سرچشمه هاي ديگر براي تصوف در ايران، به غير از سرچشمه زلال اسلام، كاري عبث است. به نظر مشايخ صوفيه اگر اسلام را بر اساس حديث نبوي به داشتن سه جنبه شريعت، طريقت و حقيقت تقسيم كنيم و شريعت را همان احكام و قوانين شرع اسلام، و طريقت را حيات معنوي و جنبه باطني اسلام و حقيقت را همان مقصد الهي همة مالكان و مومان و ساحت قدس بدانيم؛ تصوف عنواني است كه همين جنبه طريقي در اسلام يافته است و لذا منشأش خود اسلام و قرآن كريم است. .
از ابوسعيد ابوالخير نقل است كه تصوف دو چيز است، يك سو نگريستن و يكسان زيستن و گفت اين تصوف غرتيست در دلف و توانگريست در درويشي، و خداونديست در بندگي، مسيري است در گرسنگي و پوشيدگي است در برهنگي و ازاديست در بندگي، و زندگاني امت در مرگ، و شيريني است در تلخي و در ميان
شايخ اين طايفه، اصلي بزرگ است كه اين طايفه همگي يكي باشند و يكي همه ميان جمله صوفيان عالم هيچ مضادت و مبانيت و خود دوري در نباشد، هر كه صوفي است، كه صوفي نماي معني در اين داخل نباشد. و اگر چه در صور الفاظ مشايخ از راه عبارت تفاوتي نمايدف معاني همه يكي باشد . چون از راه معني درنگري، چون همه يكي اند، همه دست ها يكي بود و همه نظرها يكي بود. «اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابوسعيد» «در هستي شناسي يا عرفان ايرانيان پس از اسلام به هفت شهر عشق و هفت وادي هفت محبت و يا هفت ديار مهر دگرگون شد كه شالوده ي بنيادين هستي شناسي و عرفان ايراني بر آن استوار است.
طلب، عشق، معرفت، استغناء ، توحيد، حيرت، فنا
گفت ما را هفت وادي در ره است
چون گذشتي هفت وادي، درگه است
وانيامد در جهان زمن راه كس
نيست از فرهنگ آن آگاه كس
چون نيامد باز كس زين راه دور
چون دهندت آگهي اي ناصبور
چون شدند آنجا بگير گم سر سبز
كي خبر بازت دهد از بي خبر
هست وادي طلب آغاز كار
وادي عشق است از آن پس، بي كنار
پس سيم واديست آن معرفت
پس چهارم وادي استغني صفت
هست پنجم وادي توحيد پاك
پس ششم وادي حيرت صعب ناك
هفتمين وادي فقرست و فنا
بعد از اين رو روي روش نبود ترا
در كشش افقي، روش گم گرددت
گر بود يك قطره ملتزم گرددت
«شيخ فريدالدين محمد عطار نيشابوري»
عرفان چيست؟
عرفان معجوني شگفت انگيز از مكتب هاي مختلف فلسفي جهان است. در عرفان عقايد برهمن ها، بودائي ها، رواقيان، سنطوريان، مهريان، عقايد مسلمانان زاهد، عقايد افلاطونيان جديد و حتي نكاتي از آيين زرتشت مي توان يافت.
از كلمه عرفان «ميستيك » يا «ميستيسيزم» يا «گفوسيسم» كه با معني «مرموز ، پنهاني ، مخفي» است و به فارسي آن را «عرفان » ترجمه شده، به طور متداول و معمول جهان بيني ديني خاص مفهوم مي گردد كه امكان ارتباط مستقيم و شخصي و نزديك (و حتي پيوستن) و وصل آدمي را با خداوند، از طريق آنچه به اصطلاح شهود و تجربه باطن و حال ناميده مي شود . جايز و ممكن الحصول مي شمارد.
انديشه مندان به دو دسته منقسم مي شوند: دسته اي معتقد به حقيقت اين عالمند و مي گويند آنچه به وسيله حواس ما درك مي شود به ذات خود قائم است، و با زوال ما زوال نمي پذيرد. گروه ديگر به حقيقت اين عالم معتقد نيستند و مي گويند جهان خارج، مجموعه اي است از تصورات ما؛ به عبارت ديگر: مجموعه اي از معاني ذهني است كه به ذات خود حقيقت ندارد و اگر وجودي دارد در ذهن است. عارفان از بين دو نظر بالا راه ميانين را گزيده اند. بدين معني كه به ادراكات حواس كه جهان آگاهي عملي از آن تكوين مي يابد اقرار مي كنند، و آن را قوه تصويرگر فكر مي دانند، ولي به وجود جهان ازعلل كه در ماوراء مدركات حواس قرار دارد نيز معتقدند و مي گويند آن را حقيقتي است برتر از حقيقت عالم حسي.
بنابراين عارفان بدين طريق راه حل ميانه اي را پيش مي نهند كه بيشتر مورد توجه ديندراني است كه مي خواهند ميان دين و لوازم اخلاقي آن از يكسو و موهبتهاي علم كه از تجربه حسي حاصل شده است از ديگر سو تلفيق كنند.
البته اين بدان معني نيست كه صوفيه پيرو مكتب اصالت ماده ساده اي هستند و به عالم حسي، وجودي مطلق ارزاني مي دارند. بلكه اذعان مي دارند كه اقرار به وجود عالم حسي از جهت سلوك آدم ضروري است، زيرا آدمي تا در قيد حيات است در اين جهان محسوس زندگي مي كند و سلوك خود را نسبت به آن بنا مي نهند. از سوي ديگر صوفيان پيروان خود را از اقامه برهان عقلي بر وجود خداي تعالي برحذر مي دارند و به طوري كه «كانت» در متناقضات خود مي گويد، اين كوششي است بي نتيجه. با اين وضع آنها مي خواهند پيروانشان از راه مشاهده باطن به وجود آگاه شوند و با حقيقت ازلي روبرو گردند. وقتي صوفي در اين راه قدم نهد مي تواند
تجربه اي مافوق اين تجربه هاي معمولي حاصل كند و مدرك آن حقايقت متعالي نائل آيد.
به هر صورت عرفان دين نيست و اگر غايت دين، مسير ساختن رويت خداست در آخرت، عارف براي حصول اين رويت منتظر نمي ماند؛ بلكه به اعمالي متوسل مي شود كه آنها را فوق فرائض ديني مي شمارد. او به سعادت اين جهان رغبتي ندارد. بلكه مي كوشد تا به سعادتي متعالي تر از آن دست يابد.
همه توجه او به حقايق و ارزشهاي روحي است و هر چه را جزء آن باشد بي ارج مي شمارد، و به لذتي دل بسته است كه از هر لذت ديگر فراتر است. اين نكته نيز قابل اشاره است كه اين لذت نتيجه ايست كه عارف بدون آنكه براي نيل به آن سعي كرده باشد فراچنگ مي آوردف او هرگز اين لذت را مقصود نهايي خود قرار نداده است، زيرا هدف غايي عارف جز اتحاد با خدا نبوده است. اتحادي كه همه هدفها و غايات محدود و شخصي در آن معدوم گرديده است، بديهي است اين اتحاد، در عرفان اقوام مختلف جهان بصورتهاي متفاوت بيان شده است كه مستلزم بحث جداگانه اي مي باشد.
در فرهنگ و عرفان ايراني آخرين مرحله شناخت خداوند است و انساني كه از خدايي به خودآيي مي رسد. در اين مرحله گام نهاده است كه عطار از آن به سيمرغ تعبير مي كند و حلاج نداي انا الحق سر مي دهد.
عرفان از زبان عرفا
عرفان شكوفائي عشق است ، عرفان رسيدن به اطمينان و ارادت قلبي است اصول عرفان تماماً در راستاي نيازهاي زندگي انسان است. عرفان برخاسته از شناخت علمي دين و بر اساس قرآن و 14 معصوم است. اساس عرفان تربيت روح و پرورش آن و مطابق با اصول انساني و الهي است.
عرفان و حكمت از آن رو كه به ما ازمعنا مي گيرند، مرزهاي زمان و مكان را ساده مي پيمايند و انسان راحتي در ميانة دنياي متعدد به سوي خود فراتر مي خوانند؛ پس هرگامي در اين سو هم نياز زمانه است و هم سبب پيوند امروز و ديروز و فردا.
انسان در هر جا كه باشد محتاج معنا است تاريخ نشان داده است كه انسان هاي معنوي تر به مسائل جهان با نگاهي عارفانه تر نگريسته اند. ايرانيان كه از پيشينه و پشتوانة معنوي قدرتمندي در حيات تاريخي خود برخوردار بوده اند. بيشتر ازاين سو، روي به آيين اسلام گشوده اند. به همين سبب، اسلام درايران، در اغلب شئون تفسيري عارفانه داشته است و بزرگترين عارفان مسلمان از ايران برخاسته اند.
و در آخر مي توان گفت عرفان راه ميانبري است براي رسيدن مخلوق به خالق، عاشق به معشوق.
علت ظهور و رواج عرفان در ايران
علت اساسي ظهور و رواح تصوف در ايران اينست كه ايرانيان در نتيجه قرنها زندگي در تمدن مادي و معنوي بالاترين پيشرفت ها را كرده و به عاليترين درجه رسيده بودند. در زيبا شناسي بر همه ملل آسيا برتري داشتند و هنرهاي زيبا مانند نقاشي،
پيكر تراشي و موسيقي و هنرهاي دستي در فلز سازي و بافندگي و صنايع ديگر به حد كمال رسيده بودند.
تضيقيات و محدوديت هايي كه پي از دوران ساساني در ايران پيش آمد باطبع زيبايي پسند ايراني كه ذوقيات را چند قرن از نياكان خود ارث برده بودند و يادگار گرانبهايي ميدانست سازگار نبود، در پي مسلك و طريقه اي مي گشت كه اين قيدها را در هم نوردد و آن آزاديد يرين را دوباره بدست آورد. تصوف بهترين راه گزينه براي رسيدن به اين آزادي فكري بود. به همين جهت از آغاز متصوفه ايران سماع و موسيقي و رقص را كه ايرانيان به آن خو گرفته بودند نه تنها مجاز و ملاج مي دانستند ، بلكه در برخي از فرق تصوف آنها را نوعي از عبارت و وسيله تقرب به مبدأ و تهذيب نفس باطن شمردند و از آغاز كتابها و وسايل درباره مباح بودن سماع پرداختند. حتي متشرعان بزرگ ايران مانند غزالي در دامياء علوم الدين و (كيميا سعادت) در اباحت آن بحث كرده اند.
يكي از نخستين وسايلي كه صوفيه براي ارسترضاي اين نگراني ايرانيان اختيار كردند از راه شعر و شاعري بود كه موضوع بحث يكي از فصول تاريخي نهضتهاي فكري ايرانيان است نخستين شخص از پيشروان تصوف ايران كه شعر فارسي را براي تعليمات خود پذيرفتند، ابوسعيد ابوالخير بود.
متشرعاني كه شعر را اغواي اجنبه و مخالف با شرع مي دانستند اند و شاعران را گمراه مي شمرده اند وي را مورد طعن و لعن قرار داده اند و حتي دربار پادشاهي از او ناليده اند. توجه خاصي كه بزرگان تصوف ايران به زبان فارسي داشتند و مخصوصاً مقيد بودند كه تعمليات خود را به نظم و نثر فارسي ادا كنند مي رساند ك
خواست اكثريت مردم ايران و كساني كه به زبان تازي كاملاً آشنا نبوده اند چه بوده است. وانگهي ايشان به مراتب به توجه عوام بيش از خواص اهميت مي داده اند و ترجيح مي دادند كه به زبان عوام مقصود خود را ادا كنند. در تاريخ و فرهنگ ماهمواره هنر و عرفان همزاد و همسو بوده اند به گونه اي كه عارفان ما اغلب هنرمند و هنرمندان ما غالباً عارف بوده اند.
در اين وادي به هنرهاي عرفاني و اسلامي ايران بر مي خوريم كه موضوع مورد بحث ما در فصل ديگر مي باشد و آن مباني عرفاني نگارگري ايراني مي باشد كه مالامال از مباني عرفاني ايراني است كه قابل بحث و گفتگو است. البته ممكن است نگارگري ايراني در كليت اثر عرفاني نباشد اما ويژگي هايي دارد كه مطابق با مباني عرفاني اسلامي ايران است و قابل تفكر و بحث مي باشد.
هنر و هنرمندي

فایل : 13 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...