پاياننامه در مورد رسانهها
پاياننامه در مورد رسانهها
مقدمه
ما از نيمهي دوم قرن بيستم، شاهد ظهور بسياري از رسانههاي جديد بودهايم. رسانههايي كه بنيان بسياري از آنها بر سيستمهاي رايانهاي استوار بوده است. اين رسانههاي متعاملي و پرتنوع، الگوي عمودي و سادهي انتقال پيام از فرستنده به مخاطب را متحول و به الگويي افقي تبديل كرده است كه در آن مخاطب، ارج و قرب و اختياري نزديك به فرستنده دارد.
اما اولين رسانهي رايج مبتني بر رايانه، بازيهاي رايانهاي بودند كه شيوع و گسترش آنها، در دهههاي پاياني قرن بيستم حيرتانگيز بوده است. اين رسانه، كه از تلفيق تلويزيون و رايانه بوجود آمده، كم كم به رقيب پرقدرت خود تلويزيون تبديل شده و جاي آن را در فعاليتهاي بسياري از مخاطبان، به ويژه كودكان و جوانان گرفته است.
درحالي كه تاكنون مطالعات بسياري دربارهي تلويزيون و مخاطبان آن، به ويژه كودكان صورت گرفته است ولي مطالعات دربارهي بازي هاي رايانهاي، نسبت به مطالعات تلويزيوني، اندك و ناچيز است، درحالي كه به عقيده محققان، اكنون بازي و مفاهيم همراه با آن به يك استعارهي عظيم براي روابط اجتماعي انساني تبديل شده است و توانايي بالقوه براي آزاديهاي جديد، خلاقيت جديد و همچنين ظلم و نابرابريهاي جديد را دارد. بنابراين مطالعهي بازيهاي رايانهاي در بستر نظريههاي ارتباطي، ميتواند به درك ما از اين پديدهي عصر اطلاعات كمك كند.
در اين فصل، پس از مروري بر ويژگيهاي رسانههاي جديد، به طرح نظريههاي ارتباطي با دو رويكرد تكنولوژي و اجتماعي و همچنين نظريههاي بازي پرداخته ميشود و پس از بررسي تاريخچه و مفاهيم و ويژگيهاي بازيهاي رايانهاي، در بخش پيشينهي تجربي تحقيق، به چند تحقيق از كشورهاي مختلف دربارهي بازيهاي رايانهاي اشاره و پس از آن مدل نظري و فرضيههاي تحقيق ارائه ميشود.
1-رسانههاي نو ؛ فصلي جديد در ارتباطات بشري
در نيمهي دوم قرن بيستم، تحولات صورت گرفته در تكنولوژيهاي ارتباطات واطلاعات، رسانهها را نيز دستخوش تحولات زيادي ساخته است؛ از يك سو باعث به
وجود آمدن تغيير در رسانههاي سنتي و افزايش قابليتهاي آنها شده است و از سوي ديگر رسانههاي جديدي اختراع و ابداع شدهاند كه با رسانههاي قبلي تفاوت زيادي دارند. سير اين تحولات و تغييرات به گونهاي بوده است كه تمامي ابعاد زندگي بشر را تحت تأثير خود قرار دادهاند و براي درك دنياي جديد بايد به درك اين تحولات پرداخت.
محققاني چون مانوئل كاستلز، استاد برنامهريزي دانشگاه بركلي، نقطهي عطف تحولات صورت گرفته در تكنولوژيهاي جديد را در دههي 70 ميلادي ميدانند. نگاهي به تغييرات اين دهه، درستي اين ادعا را نشان ميدهد :
در سال 1971 بود كه ميكروپروسسور، ابزار اصلي گسترش ميكروالكترونيك اختراع شد و در نيمه دهه 1970 رواج يافت. ميكروكامپيوتر در 1975 اختراع شد و اولين محصول تجاري موفق آن، اپل2 ، در آوريل 1977 به بازار عرضه شد، يعني تقريباً در همان تاريخي كه مايكروسافت شروع به توليد سيستمهاي عاملي براي ميكروكامپيوترها كرد. اولين سوئيچ الكترونيك در مقياس صنعتي در 1969 ظاهر شد و سوئيچينگ ديجيتال در نيمهي دههي 70 توليد و در 1977 به صورت تجاري عرضه شد. اولين توليد صنعتي فيبر نوري در اوايل دههي 70 صورت گرفت. همچنين در اواسط دههي 70، شركت سوني، توليد تجاري دستگاههاي ضبط ويديويي VCR را آغاز كرد و سرانجام مهمتر از همه، در 1969 آژانس طرحهاي پژوهش پيشرفتهي وزارت دفاع ايالات متحده (ARPA)، يك شبكهي ارتباطي الكترونيك جديد و انقلابي به وجود آورد كه در دههي 70 رشد كرد و به اينترنت امروزي تبديل شد. (كاستلز، 1384، 77).
در واقع تحولات صورت گرفته در دههي 70 ميلادي، در عرصه تكنولوژيهاي ارتباطات و اطلاعات، دنياي رسانهها را در دههي 80ميلادي دستخوش دگرگوني ساخت. از عناصر مهم اين دگرگوني بايد از ارتباطات ماهوارهاي، فيبرهاي نوري و ديجيتالي شدن نام برد. ديجيتالي شدن به قدري تأثيرگذار بوده است كه برخي از محققان، انقلاب ارتباطات را انقلاب ديجيتال ناميدهاند. (خوارزمي، 1381،39) در اثر فرايند ديجيتالي شدن، تصوير، صدا و متن به يك زبان دوحالتهي صفر و يك مبدل ميشوند. به عبارت ديگر در سيستمهاي سنتي كه به «انالوگ» معروف است، علائم (راديو ، تلويزيون و …) به شكل امواج الكتريك پيوسته انتقال مييابند، و حال آن كه در حالت ديجيتال، اين علائم حالت عددي پيدا ميكنند و در قالب يك سيستم دوگانهي متشكل از گروههاي صفر و يك شكل ميگيرند (محسني، 1380، 55) در حقيقت جهانشمولي زبان ديجيتال و منطق كاملاً شبكهاي سيستم ارتباطي، زمينههاي تكنولوژيك ارتباط افقي و جهاني را فراهم كرده است.
از ديگر تحولات تكنولوژيكي صورت گرفته در سالهاي گذشته، بايد به ظهور چندرسانهايها (مولتيمديا) در اواسط سال 1993 اشاره كرد كه از تركيب رسانههاي همگاني جهاني و سفارشي و ارتباط رايانهاي تشكيل شده و ويژگي اين سيستم جديد، تركيب رسانه هاي مختلف و توانايي بالقوهي آن براي ارتباط متقابل است. (كاستلز، 1384، 422).
در حقيقت اگر بخواهيم مهمترين تحولات صورت گرفته در عرصه تكنولوژي را، كه بر روي رسانهها تأثيرگذار بودهاند و تحول رسانهها و پيدايش رسانههاي جديد شدهاند، نام ببريم؛ بايد به ارتباطات رايانهاي، ارتباطات ماهوارهاي ، ديجيتالي شدن، فيبر نوري و مولتيمديا اشاره كرد. اينها ستون فقرات رسانههاي جديد را تشكيل دادهاند و ويژگيهاي اينها، ويژگيهاي رسانههاي جديد را به وجود آورندهاند. بروز همهي اينها را در اينترنت ميتوان ديد. شبكهي عظيم اطلاعرساني كه علاوه بر پيوندزني همهي رسانههاي سنتي و جديد، كاركردهاي منحصر به خود را نيز دارد.
اما جايگاه بازيهاي رايانهاي، در ميان رسانههاي جديد، كجا قرار دارد؟ بازيهاي رايانهاي نيز كه جزء رسانههاي جديد محسوب ميشوند، در دههي 70 ميلادي، از تلاقي تلويزيون با رايانه متولد شدند و در دههي 80 ميلادي رو به توسعه و پيشرفت گذاشتند و مانند رسانههاي جديد ديگر، در طي سالهاي بعد، از تحولات تكنولوژيكي تأثير پذيرفتند، به گونهاي كه امروزه بازيهاي رايانهاي هم از ديجيتالي شدن، مولتيمديا، پيشرفتهاي رايانهاي و … تأثير پذيرفتهاند. حتي در برخي از موارد مانند «واقعيت مجازي» اين بازيها، از رسانههاي ديگر به پيش افتادهاند. واقعيت مجازي داراي سه حوزهي عملكرد خاص و بالنسبه مورد توجه است؛ تحقيق و توسعه، فراغت و تفريحات و كاربردهاي صنعتي. به اعتقاد برخي ازمحققين، بخشي كه در حال گسترش بسيار سريع است، واقعيت مجازي در حوزهي تفريحات و گذران اوقات فراغت است و كارشناسان بازيهاي رايانهاي در طول سالهاي گذشته، عملاً تنها گروهي بودهاند كه هزينههاي بسياري را در اين راه صرف كردهاند. (محسني، 1380،57).
1-1.ويژگيهاي رسانههاي نو
توليد انبوه پيامها براي مخاطبان، ارتباطات يكسويه و عمودي و محدود بودن كانالهاي ارتباطي از ويژگيهاي اصلي رسانههاي سنتي محسوب ميشوند. اما ظهور رسانههاي جديد، ظرفيتهاي جديدي نيز براي رسانهها ايجاد كردند و تحولي اساسي در فرايند ارتباط با مخاطبان به وجود آوردند. از ويژگيهاي اساسي رسانههاي جديد ميتوان به اين ويژگيها اشاره كرد:
1.تعاملي بودن: ويژگي اصلي سيستمهاي ارتباطي جديد است، به گونهاي كه به خاطر اين ويژگي، رسانههاي جديد را رسانههاي تعاملي نيز مينامند. تعاملي بودن به مفهوم دوسويه شدن و دارا شدن ويژگيهاي كانالهاي بين فردي وجمعي به طور همزمان و تغيير مفهوم جريان يكسويهي اطلاعات است. تعامل؛ تمايل كيفي سيستمهاي ارتباط است و چنين كيفيتي، ارتباط مؤثرتر و فعالتر را به وجود ميآورد و موجب
رضايت بيشتر شركتكنندگان در ارتباط ميشود. در اين سيستم ارتباطي، فرد فعال است و نهايتاً، ارتباط جنبهي دوسويه دارد.
2-جمعزدايي: اين ويژگي بدين معني است كه اين رسانهها، كم و بيش در مقابل رسانههاي جمعي قرار ميگيرند و كنترل سيستمهاي ارتباطي از توليدكنندهي پيام به مصرف كنندهي پيام منتقل شده است، و ما با پيدايش اين تكنولوژيها از يك ارتباط جمعي، به سوي شكل پيشرفتهتري از ارتباط چهره به چهرهي همگاني پيش ميرويم.
3-ناهمزماني:به اين معني كه فرد توانايي فرستادن يا دريافت پيام را در زمان دلخواه و درخور و مناسب خود داراست. اين رسانهها توانايي غلبه بر زمان را به عنوان متغيري مؤثر بر فرايند ارتباطي دارا هستند. (Rogers,1986,3-6) .
4-تمركززدايي: در رسانههاي جديد، مركزيت با فرستندهها نيست، بلكه با گيرندگان است. در رسانههاي جديد افراد مشاركت بيشتري در فرايند ارتباط را به عهده ميگيرند.
5-ظرفيت باند: ظرفيت باند به ميزان ورودي اطلاعات به يك مجموعه اطلاق ميشود و يك ويژگي رقابتي به حساب ميآيد. ادغام شركتهاي بزرگ در يكديگر اكنون با همين هدف افزايش ظرفيت باند صورت ميگيرد.
6-انعطافپذيري: اين امر باعث شده است تا هر وقت كه اراده كنيم، بتوانيم وارد سپهر اطلاعات شويم. در چنين حالتي زمان و مكان معنا ندارد. (شكرخواه، 1379،14).
2-1.تقسيمبندي رسانههاي نو
جريسهنسون و اوما تارولا، دو تن از محققان ارتباطي دانشگاه ماساچوست و مؤسسه ارتباط جمعي هند، تكنولوژيهاي جديد ارتباطي را به دو گروه عمده تقسيم ميكنند ؛
الف.تلهماتيكها يا رسانههاي بزرگ؛ كه تكنولوژيهايي چون رايانه، تلفن، ماهواره، ويدئو، بازيهاي رايانهاي، اينترنت و ديگر تكنولوژي هايي كه به زيربناي گسترده نياز دارند، را در برميگيرد.هنگامي كه از تكنولوژي تلهماتيك سخن به ميان ميآيد، فرض بر اين است كه هم روند انتقال پيام مورد نظر است و هم سختافزاري كه جهت تكميل مبادله ضروري ميباشد.
ب. اتنوترونيكها يا رسانههاي كوچك؛ كه وسايلي چون ضبط صوت، فاكس، ماشينحساب،ساعتهاي ديجيتال و ديگر انواع تكنولوژيهاي شخصي را دربرمي گيرد. تكنوژيهاي اتنوترونيك بيشتر از تلهماتيك دركشورهاي رو به توسعه جريان مييابند. (هنسون و نارولا، 1373، 15-14).
اما ماركپاستر استاد تاريخ دانشگاه كاليفرنيا ، رسانههاي جديد را در مقابل رسانه هاي سنتي در يك دسته قرار ميدهد و به رسانههاي سنتي، رسانههاي عصر اول و به رسانههاي جديد، رسانههاي عصر دوم اطلاق ميكند. پاستر معتقد است، رسانههاي جديد يا عصر دوم، امكانات پست مدرن را تقويت ميكنند. به اعتقاد وي، آنچه در نوآوريهاي تكنولوژيك مطرح است، دگرگوني گسترده و دامنهدار فرهنگ و روش ساخته شدن هويتهاست. (پاستر،1377،53).
پاستر، رسانههاي جديد را رسانههاي عصر پست مدرن معرفي ميكند و معتقد است در دومين عصر رسانهها ، ذهنيت سازي از طريق سازوكارهاي « كنش متقابل » صورت ميگيرد و كنش متقابل، اصطلاحي فني است كه به ارتباطات دوسويه اشاره دارد. (پاستر، 1377،69).
3-1.رسانههاي نو؛ ارتباط جمعي يا ارتباط رسانهاي؟
از اوايل قرن بيستم، در محافل علمي ارتباطات، ارتباط از طريق رسانهها (مانند مطبوعات، راديو و تلويزيون) با مخاطبان آن با عنوان «ارتباط جمعي» شناخته
ميشود و از ويژگيهاي تبيينكنندهي آن نيز، ميتوان به توليد انبوه پيامها، فقدان كنترل فردي بر روي پيام هاي دريافتي و محدود بودن كانالها اشاره كرد.
اما به دنبال تحولات صورت گرفته در يكي –دو دههي اخير در تكنولوژيهاي ارتباطي و ظهور رسانههاي نوين، به كارگيري مفهوم « جمعي» براي اين رسانهها مورد سؤال قرار گرفته است. در واقع تكنولوژي ها و رسانههاي جديد؛ مانند بازيهاي رايانهاي ، تلفن همراه و اينترنت، ارتباط جمعي را از حالت جمعي درآوردهاند، البته اين امر بيانگر آن نيست كه تمام فنآوريهاي غيرجمعيكننده، جديد هستند. حتي رسانههاي قديميتر مانند راديو و تلويزيون نيز با كمك تكنولوژيهاي جديد از حالت گذشته فاصله گرفتهاند و براي مخاطبان خاصي برنامه توليد ميكنند و يا تا حدي امكانات كنترل محتوا را براي مخاطبان خود فراهم كردهاند. به خاطر همين ويژگيهاي غيرجمعي كننده رسانههاي نو است كه محققاني چون استيون اچ.چافي و ميريام جي.متزگر، دو تن از محققان علوم ارتباطي، پيشنهاد ميكنند كه واژهي «جمعي» در ارتباط جمعي، با واژهي «رسانه» جايگزين گردد (چافي و متزگر، 1380،52) و براي رسانههاي نوين از واژهي « ارتباط رسانهاي» كمك گرفته شود.
چافي و متزگر معتقدند كه افزايش شديد و انفجار گونه كانالها، كه حاصل فنآوريهاي جديد است، از طريق پراكنده ساختن مخاطبان در محصول رسانهاي خاص، به غيرجمعي كردن رسانهها كمك ميكند. اين دو سپس به مقايسهي ويژگيهاي ارتباط جمعي (رسانههاي سنتي) و ارتباط رسانهاي (رسانههاي نو) ميپردازند (جدول شماره ).
جدول شماره تفاوتهاي بين ارتباط «جمعي» و «رسانهاي»
(منبع :چافي و متزگر، 1380،58)
همانگونه كه در جدول مشاهده ميشود ،با رواج رسانههاي جديد، شمار كانالها از چند به چندين ميرسد؛ مخاطبان از حالت تودهي ميليوني يكپارچهاي كه پيامها را
مصرف ميكنند به يك گروه پراكنده متشكل از ميليونها افراد تبديل مي شوند كه هر كدامشان اگر بخواند ، ميتوانند پيام خودشان را توليد كنند . همچنين در ارتباط رسانهاي، كنترل پيامها از پيامدهندگان به پيامگيران يا كاربران منتقل ميشود و الگوي انتقال پيام از حالت ارتباط يكجانبه و انجام شده در يك موقعيت زماني خاص به صورت يك مبادلهي تعاملي و دوجانبه درميآيد .
همچنين پژوهشهاي سنتي پيرامون محتواي رسانهها و اثرات آن بر مخاطبان به علت گسترده بودن ارتباط رسانهاي و پراكندگي مخاطبان رسانهها به صورتي پيچيدهتر درخواهد آمد و به جاي آن ، احتمالاً مطالعات مربوط به طرح تماس كاربر و راهبردهاي جستوجوي اطلاعات قرار خواهد گرفت .
به اعتقاد چافي و متزگر، ارتباط جمعي توسط تلويزيون نمادينه ميشود، حال آن كه بازيهاي رايانهاي و تارنماها ممكن است نمونههاي آرماني ارتباط رسانهاي تلقي شوند. و در حالي كه ارتباط از جمعي به رسانهاي تبديل ميشود، انگيزه كاربران نيز ممكن است تغيير يابد؛ به گونهاي كه انگيزهي عمدهي كاربري ارتباط جمعي ايجاد نظم و قاعده در جامعه است در حالي كه انگيزههاي كاربران از ارتباط رسانهاي بيشتر جنبهي رفع خواستهها و نيازها را به خود ميگيرد. همچنين با وجود ارتباط جمعي، « مفهوم خود»از طريق اين هماني با ديگر نمادهاي جذاب مثل شخصيتهاي تلويزيوني رشد پيدا ميكند. اما با وجود ارتباط رسانهاي، احتمال آن ميرود كه انگيزش از طريق واقعيت ذاتي توسعه يابد چرا كه توان برقراري ارتباط با كساني كه داراي ايدهها و منافع مشترك هستند ازطريق تكنولوژيهاي جديد افزايش مييابد.
چافي و متزگر، همچنين معتقدند كه در محيط ارتباط جمعي، كنترل اجتماعي از طريق قانون، اخلاق حرفهاي و آموزش عمومي اعمال ميشود اما در محيط جديد رسانهاي، ابزارهاي فني و نظارت به كار گرفته ميشود تا مردم را كنترل كنند (مثلاً از طريق نرمافزارهايي كه دسترسي به برخي تارنماها را مانع ميشوند) و سرانجام بايد گفت كه آمار وحشت در مورد ارتباط جمعي عبارت از اين بود كه يك كودك تا سن 18 سالگي چند قتل « ميبيند » و درمورد تجارب رسانههاي تعاملي ايجاد شده توسط فنآوري
هاي نوين، به ويژه بازيهاي رايانهاي ، آمار مزبور حكايت از آن دارد كه يك كودك تا سن 18 سالگي عملاً مرتكب چند قتل ميگردد.
2.نظريههاي ارتباطي
رويكردهاي غالب در بررسي تأثيرات اجتماعي و رواني رسانههاي جديد بر جامعه را در دو دستهي كلي تكنولوژيكي و اجتماعي قرار ميدهند و در هر دسته نيز نظريههاي چندي مطرح ميشود. در رويكرد تكنولوژيكي ميتوان از نظريهها و مدلهاي غناي رسانهاي، حضور اجتماعي، نشانههاي تقليليافتهي اجتماعي و پردازش اطلاعات اجتماعي نام برد و در رويكرد اجتماعي هم نظريهي استفاده و رضامندي مطرح است.
1-2.رويكرد تكنولوژيكي
رويكردهاي تكنولوژيك نقش رسانههاي جديد را در روابط و تبعات اجتماعي آن، تعيين كننده ميدانند و در بررسي نهايي تكنولوژي را شكلدهندهي روابط اجتماعي و شكلهاي تحول آن تلقي ميكنند. (ذكايي، 1383، 4) در واقع نظريههاي تكنولوژيهاي ارتباطي، ماهيت تكنولوژي را در نوع روابط اجتماعي كاربران و استفادهي آنها از اين تكنولوژيها دخيل ميدانند و به شرح و تبيين آن ميپردازند.
مدل حضور اجتماعي
نظريهي غناي رسانه
مدل نشانههاي تقليليافتهي اجتماعي
مدل پردازش اطلاعات اجتماعي
2-2.رويكرد اجتماعي ؛ نظريهي استفاده و رضامندي
در رويكرد اجتماعي در بررسي اثرات رسانههاي جديد، بيشتر به عوامل اجتماعي توجه ميشود و از محدودنظريههايي كه نيازهاي رواني و اجتماعي مخاطبان را عامل اصلي استفادهي آنان از رسانهها ميداند، نظريه استفاده و رضامندي است.
نظريهي « استفاده و رضامندي» در واقع نظريهاي رايج در مطالعات توصيفي و اكتشافي در خصوص نحوهي استفادهي افراد از رسانهها و تأثير اين استفاده بر رفتار آنهاست (ذكايي، 1384، 5) اين نظريه همچنين از معدود نظريههاي ارتباطيست كه
مخاطب را فعال قلمداد ميكند. به همين جهت از اين نظريه به صورت گستردهاي در مطالعهي رسانههاي نو استفاده ميشود.
سؤال اساسي اين نظريه، اين است كه «چرا مردم از رسانهها استفاده ميكنند و آنها را براي چه منظوري به كار ميبرند؟» (مككوئيل، 1382، 104) در واقع رويكرد استفاده و رضامندي متضمن تغيير كانون توجه از مقاصد ارتباط گر به مقاصد دريافت كننده است. اين رويكرد ميكوشد معلوم نمايد ارتباط جمعي چه كاركردهايي براي افراد مخاطب عرضه ميكند.
بنابر نظر اكثر پژوهشگران، نظريهي استفاده و رضامندي ريشه در كاركردگرايي، به ويژه كاركردگرايي ساختاري فردگرايانه دارد. در اين گونه كارگردگرايي بر نيازهاي كنشگران و ساختارهاي بزرگ (مانند نهادهاي اجتماعي، ارزشهاي فرهنگي) به دليل پاسخهاي كاركردي و نيازهاي متعلق به آن، تأكيد ميشود (رتيزر، 1374، 120) در واقع جامعهشناسي كاركرد گرايانه ، رسانهها را برآوردهي نيازهاي گوناگون جامعه، نظير همبستگي ، استمرار فرهنگي، كنترل اجتماعي و نياز به گردش وسيع همهي انواع اطلاعات عمومي ميداند و خود مفروض بر اين پيشفرض است كه افراد هم ، همهي رسانهها را براي مقاصدي متناظر، از جمله براي كسب راهنمايي،آرامش ، سازگاري، اطلاعات و شكلگيري هويت شخص، به كار ميگيرند. (مككوئيل،1382، 104).
اما رويكرد استفاده و رضامندي، نخستين بار در مقالهاي از اليهوكاتز (1959) توصيف شد. در آن مقاله، كاتز به اين ادعاي برنارد برلسون (1959)، كه حوزهي پژوهش ارتباطات به نظر مرده ميآيد، پاسخ داد. كاتز استدلال كرد، حوزهاي كه مشرف به مدت است، مطالعهي ارتباط جمعي تحت عنوان متقاعدسازي است، وي متذكر شد كه بيشتر پژوهشهاي ارتباطي تا آن زمان معطوف به تحقيق دربارهي آثار پيكارهاي اقناعي بر روي مخاطبان بوده است. به گفتهي كاتز هدف اين نوع پژوهش، پاسخ به اين پرسش بوده كه « رسانهها با افراد چه ميكنند؟» ،بيشتر اين پژوهشها
فایل : 72 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.