مقاله کامل يادگيري مبتني بر مغز

مقاله کامل يادگيري مبتني بر مغز

يادگيري مبتني بر مغز
اشاره: علوم بنيادي اعصاب (عصب شناسي و رفتارشناسي مغز و سلسله اعصاب)، از جمله دانش هاي پيچيده اي است که به تدريج و آرام- آرام وارد عرصه هاي زندگي مي‌شود. امروزه کاربردهاي عصب شناسي در علوم تربيتي و آموزش و پرورش، گسترده تر از ساير زمينه‌ها نمود يافته است. آن چه در پي مي‌آيد مقاله اي است که از مجله معروف و حرفه اي «رهبري آموزشي» ترجمه شده است که به رغم سنگين بودن برخي از بخش هاي آن، قابل تعمق و خواندني است. نکته هاي خارج شده در اين مقاله، مي‌تواند فرضيات بسياري از پژوهش هاي تربيتي و رفتاري را شکل دهد. در «علوم اعصاب» مطالب زيادي دارد که مي‌تواند به
درک ما از تدريس و يادگيري بيفزايد. اما براي آوردن پژوهش به بيرون از آزمايشگاه و به داخل کلاس درس، بايد محتاط باشيم. ما مطالب فراواني در مورد ارتباطات بين مغز و راهکارهاي کلاس درس شنيده ايم. اما در اين مورد، واقعاً چه مي‌دانيم؟ مربياني که حلقه اتصال «علوم مغز» را با تدريس و يادگيري مورد مطالعه و بررسي قرار مي‌دهند، بايد در مورد نحوه تفسير و استفاده از پژوهش، محتاط باشند و سنجيده عمل کنند. کساني از ما، که در حرفه تعليم و تربيت، پژوهش هاي علوم بنيادي اعصاب را مطالعه مي‌کنند، مي‌کوشند آنها را با داده هاي روان شناسي کاربردي يا «علوم شناختي» سازگار سازند.
هنگامي که به «مطالعات چندگانه» با مثال هاي خوب و شواهد روشن برمي خوريم، آنها را به
ديگر مربيان خاطر نشان مي‌کنيم و هيچ وقت نمي گوييم:«پژوهش هاي مغزي ثابت مي‌کند که….» زيرا در واقع پژوهش مغزي چيزي در مورد حرفه تعليم و تربيت ثابت نمي کند؛ بلکه ممکن است فقط مسير بخصوصي را نشان دهد. نارضايي از يادگيري مبتني بر مغز ديدگاه هاي من در مورد نارضايي هاي اصلي از يادگيري مبتني بر مغز به اين قرار است: برخي افراد، اغلب تصوير غلطي از يافته‌ها ارائه مي‌دهند. اين انتقاد درستي است. بسياري از مربيان خيرخواه فکر مي‌کنند که يک «مطالعه تک رشته اي»، حتي بدون وجود راهکارها کلاس درس را توجيه مي‌کند. هيچ گونه مدرک و دليلي که اين امر را به اثبات برساند، نيست. مربياني که از پژوهش استفاده يا آن را نقل مي‌کنند، بايد بدانند چه چيزي موجب خوب شدن پژوهش مي‌شود؛ چه کسي بودجه آن را تأمين
مي‌کند؛ پژوهشگر تا چه اندازه شهرت دارد؛ پژوهش چگونه طراحي شده است و آثار غيرمستقيم يافته‌ها و محدوديت هاي آنها کدامند و امکان دارد داشتن اطلاعات کم خطرناک باشد. بنابراين براي اين که مربيان در زمره افراد حرفه اي به شمار آيند، لازم است اطلاعاتشان راجع به يک موضوع معين، بسيار زياد باشد. امکان ندارد هيچ يک از افراد درگير در «پژوهش مبتني بر مغز» همه راهکارهاي موجود در تدريس موفقيت آميز را موجه بدانند.
درواقع، اکثر راهکارهايي که براي تدريس موفقيت آميز پذيرفته مي‌شوند، مجموعه اي از روانشناسي بنيادي و خردمندي عمومي هستند که با کوشش و خطا اصلاح شده اند. اما به هر حال يافته هاي جديد، قادر است همه ما را در جهات سازنده تري هدايت کند. مطالعات ارزشمند جديد
بينش هايي ارائه مي‌دهند که نشان دهنده اين مطلب هستند که انجام دادن برخي اقدامات معين، بسيار معقول به نظر مي‌رسد. اين عقيده نادرست است که مدرسه را فقط بر اساس پژوهش در مغز پايه گذاري کنيم. زيرا مدارس بايد اموري چون بودجه، اهداف، منابع، علايق جامعه محلي، فرهنگ محلي و استانداردها را نيز در نظر داشته باشند، با اين حال، مدارسي هم که پژوهش هاي مغز را ناديده بگيرند، به همان اندازه بي احتياطي کرده اند. در اين رويکرد، هيچ عنصر جديدي وجود ندارد. وقتي افراد مي‌گويند معلمان خوب سال هاست که دارند اين طور عمل مي‌کنند، چنين افرادي يا خيلي جوان هستند يا حافظه ضعيفي دارند، زيرا همين ۳۵ سال پيش بود که کلاس هايي که فقط با روش سخنراني در آنها تدريس مي‌شد و لبريز از مواد درسي بودند و

فایل : 27 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط