مقاله کامل نقش عقل و عقلانیت در معرفت دینی

مقاله کامل نقش عقل و عقلانیت در معرفت دینی

نقش عقل وعقلانیت در معرفت دینی
الف) چکیده
روزي که دانش کلام به دامن فلسفه آویخت و گفت وگوهاي دینی رداي جدل در کلام را به کنار نهادند و جامه فلسفه و برهان بر تن کردند، عقلانیت دینی به تمام، رخ نمود. این دگردیسی به دست خواجه نصیرالدین طوسی (م،672ه.ق.) انجام گرفت. پس از او، روشن گري، اثبات و دفاع عقلانی از باورها و گزاره هاي دین، شفاف تر از پیش شد و به سوي کمال ره پیمود.
سیر و پویش عقلانیت، با ظهور حکمت متعالیه، در قرن یازدهم هجري، روانی و استواري بیشتري یافت.صدرالمتالهین، الهیات و آموزه هاي دین را بر بام فلسفه نهاد. او، با این کار از یک سوي ژرفا و پیوند دین و خرد را نمایاند و از دیگر سوي، عقلانیت دینی را به اوج رساند. این مکتب تاکنون بر تفکر اسلامی در ایران اثرگذار بوده و همچنان بی بدیل و جایگزین پاینده است.در این مقاله بر آنیم تا به این موضوع بپردازیم.
کلید واژه ها : عقل، دین، انسان، حکمت، فلسفه
ب) مقدمه
بی گمان، چالش عقل و دین و تلاش تاریخی خردورزان و دینداران در پدیدآوري هماهنگی و سازگاري میان این دو مقوله، در درازاي تاریخ، چگونگی، چونی، ترکیب و درونمایه یکسانی نداشته است.
عقل مقوله اي سیال و رشد یابنده است; از این روي روشن گري و بیان بستگی و پیوستگی میان آن دو،به تلاش پیاپی نیاز دارد.
قرآن، هم کتاب حکمت است و هم کتاب احساس و ذوق. به این ترتیب، فرق و جدایی مهم میان فرهنگ و اندیشه اسلامی و فرهنگ مسیحی نمایان می شود. در فرهنگ اسلامی، عقل گرایی
و خردورزي، هرگز با ایمان گرایی و روح پردازي ناسازگاري ندارند، بلکه سازگاري و هم خوانی دارند و جدایی و استقلال آنها پذیرفته نیست. همه اشتباه و کژراهه روي فیلسوفان مغرب زمین در همین نکته است. به اشتباه،ساحت عقل و اندیشه را از ساحت ایمان و دل جدا می انگارند و به جفا میان این دو همزاد جدایی می افکنند. در نتیجه، یا به عقل گرایی تند روانه و سرکشانه فرو می افتند و یا به ایمان گرایی صرف و قفس تنگ درونگرایی پناه می برند، ولی انتخاب هر یک از دو شق، به یکسان انسان را از رسیدن به هدف باز می دارد.
معناي لغوي عقل
«عقل» هم معنی مصدري دارد که آن عبارت است از: درك کامل چیزي; و هم معنی اسمی دارد و آن همان نفس و روح انسان است. نه یکی از قواي فرعی نفس مانند: حافظه، باصره و امثال آن، آن طور که بعضی خیال می کنند..(تفسیر المیزان، ج 1.)
اصل در معناي «عقل» بستن و نگهداشتن است. و به این مناسبت ادراکی که انسان دل بر آن می بندد و چیزي را با آن درك می کند «عقل» نامیده می شود. و همچنین قوه اي که گفته می شود یکی از قواي انسانی است و به واسطه ي آن خیر و شر وحق وباطل را از یکدیگر تشخیص می دهد، «عقل» نام دارد، و مقابل آن جنون، سفه، حمق و جهل است که هر کدام به اعتباري استعمال می شود.
وخلاصه عقل عبارت است از «استقامت تفکر».
معانی مذکور ا هم مفاهیمی است که براي عقل در کتب لغت ذکر گردیده است. و در کنار آن در بیان ماهیت عقل تعاریف و اصطلاحاتی از سوي علما و دانشمندان منقول و معقول ذکر گردیده است که به قسمتی از آنها در این مقال بسنده می کنیم. از جمله علامه مجلسی رحمه اﷲ در کتاب مرآة العقول
فهمیدن روایات باب عقل را متوقف بر روشن شدن ماهیت عقل دانسته، می فرماید:
«ثم اعلم ان فهم اخبار ابواب العقل یتوقف علی بیان ماهیۀ العقل و اختلاف الاراء والمصطلحات فیه»
سپس در بیان مفهوم و معناي عقل مجددا از ماده ي عقل در صیغه ي باب تفعل استفاده نموده و تعقل اشیا و فهم آنها را به عنوان معناي اصیل لغوي عقل ذکر نموده اند. (علامه محمد باقر مجلسی، ج 1، حدیث1،ص 25).
معناي اصطلاحی عقل
علامه مجلسی در بیان معنا و اطلاقات اصطلاحی عقل، شش مورد را ذکر فرموده اند که عبارتند از:
هو قوة ادراك الخیر والشر والتمیز بینهما، والتمکن من معرفۀ اسباب الامور ذوات الاسباب، وما یؤدي الیها وما یمنع منها، والعقل بهذا المعنی مناط التکلیفوالثواب والعقاب.
عقل، نیروي درك نیک و بد است و جدا نمودن میان آن دو، و توانایی شناخت اسباب پدیده هاي سبب دار، و آنچه منجر به آنها می شود و آنچه مانع از آنهاست.
ملکه و حالتی در نفس که آدمی را به سوي کارهاي خوب و سودمند فرا می خواند و ازبدي ها و آسیب ها پرهیز می دهد.
نیرویی که انسان آن را در نظام بخشیدن به امور زندگی خود به کار می گیرد… و عقل معاش نیز نامیده می شود.
مراتب آمادگی و استعداد نفس و روح آدمی براي به دست آوردن نظرها… که براي آن چهار مرتبه ي؛ عقل هیولانی، عقل بالملکه، عقل بالفعل، عقل مستفادنیز ثابت کرده اند.
نفس ناطقه ي انسانی که با آن از دیگر حیوانات تفکیک می گرددو
آنچه فلاسفه تحت عنوان جوهر مجرد و قدیمی مطرح نموده اند. که هیچ گونه سنخیتی با ماده چه در ذات و چه در فعل ندارد. (علامه محمد باقر مجلسی)
معانی دیگري نیز در منابع روایی توسط علماي برجسته نظیر ملاصدرا و دیگران ذکر گردیده از قبیل:
جوهر مفارق، راي مشترك، جزئی از نفس، قدرت وقوت نفس قوه ي ادراك معانی کلی و دریافت روابط و مناسبات میان اشیاء، قوه استدلال و استخراج نظري، قدرت تطبیق، تقسیم و تحلیل (صدر المتالهین شیرازي،ص 135)
ملا صدرا می گوید: «تمام معناهاي عقل در این مشترکند که؛ عقل جسم و جسمانی نیست و صفت جسمانی نیز قرار نمی گیرد».. (شرح اصول کافی، ج 1، ص 229)
اطلاق عقل بر ادراك
صاحب المیزان در این رابطه می فرمایند: اطلاق لفظ «عقل» بر ادراك از این نظر است که در ادراك دل بستن به تصدیق وجود دارد. و خدا جبلی انسان قرار داده که حق و باطل را در علوم نظري و خیر و شر و منفعت و مضرت را در علوم عملی تشخیص دهد.
توضیح آن که: پروردگار متعال انسان را طوري آفریده که در آغاز پیدایش خودش را بشناسد،و او را با حواس ظاهري و باطنی مجهز ساخته تا ظواهر اشیا و همچنین معانی روحی را که به وسیله آنها با اشیا خارجی ارتباط پیدا می کند مانند اراده و کراهت و حب و بغض و خوف و رجا درك نماید، و در آنها تصرفاتی از قبیل مرتب ساختن، جدا کردن، تخصیص و تعمیم دادن وغیره انجام دهد، و در امور نظري که خارج از مرحله عمل است قضاوتهاي نظري، و در امور مربوط به عمل قضاوتهاي عملی بنماید، و همه طبق موازینی است که فطرت اصلی تشخیص می دهد، و آن همان عقل است.
ولی گاهی بعضی از قواي انسانی بر بعضی دیگر چیره شده و حکم سایر قوا را ضعیف یا باطل می سازد مانند موارد غلبه شهوت و غضب، در این صورت از شاهراه اعتدال بیرون رفته و به دره هاي افراط و تفریط سقوط می کند. در اینجا عامل عقلی عمل خود را سالم انجام نداده و مانند یک قاضی است که از روي مدارك جعلی و شهادتهاي دروغی بر خلاف حق حکم کرده باشد، گرچه قصد حکم باطل هم نداشته است. قاضی این چنینی از یک نظر قاضی است و از یک نظر نیست، همچنین انسان در مواردي (که احساسات درونی، مطالب بی واقعیتی را، به صورت معلومات در نظرش جلوه می دهد) قضاوتهاي غلطی می کند و آن را از روي مسامحه به عقل نسبت می دهد، ولی در واقع مربوط به عقل نیست، چون در این مواقع از سلامت فطرت و روش صحیح واقع بینی خارج شده است( تفسیر المیزان، ج 2، ذیل آیه شریفه 243، سوره بقره)
عقل در منطق قرآن
در منطق قرآن کریم عقل نیرویی است که انسان در امور دینی از آن منتفع می شود. و او را به معارف حقیقی و اعمال شایسته رهبري می نماید و در صورتی که از این مسیر منحرف گردد دیگر عقل نامیده نمی شود گرچه در امور دنیوي عمل خود را انجام دهد.
قرآن کریم می فرماید: «وقالوا لو کنا نسمع او نعقل ماکنا فی اصحاب السعیر»(سوره ملک، آیه 10).
و در آیه 46 سوره حج می فرماید: «افلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها او آذان یسمعون بها فانها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور»
چنانچه ملاحظه می شود لفظ «عقل» در این آیات به معناي علمی است که انسان مستقلا از آن استفاده می کند و لفظ «سمع» به معناي ادراکی است که به کمک غیر از آن بهره
مند می شود، استعمال شده به شرط این که هر دو با فطرت سلیم همراه باشد.
و در سوره بقره می فرماید: «ومن یرغب عن ملۀ ابراهیم الا من سفه نفسه » (بقره/130).
و در بیان آن گفته شده که این آیه مانند عکس نقیض حدیث مشهور است که: «العقل ما عبد به الرحمن…» (15) : یعنی عقل آن است که با آن پرستش خدا شود…
صاحب المیزان سپس می فرمایند: از آنچه گفته شد روشن گردید که منظور از «عقل» در قرآن شریف ادراکیاست که در صورت سلامت به طور تام براي انسان حاصل می شود، و از اینجا معناي جمله «کذلک یبین اﷲلکم آیاته لعلکم تعقلون»به دست می آید، زیرا بیان متمم است وعلم، مقدمه و وسیله تعقل، چنانچه در سورهزمر می فرماید:
«و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون» (اصول کافی،1).
حجیت عقل در نگاه وحی
قرآن کریم به صورتهاي گوناگون بر سندیت وحجیت عقل در معارف الهی صحه گذاشته و بر تعقل و تفکر درنظام آفرینش تشویق و تاکید کرده است. گاهی راجع به یک موضوع می توان آیات متعددي را یافت که مفادآنها این است که غرض از طرح این موضوع تعقل وتفکر درباره ي آن بوده است.
از حضرت سؤال شد «آیا بندگان می توانند به دلالت عقل اکتفا کنند؟»
امام علیه السلام پاسخ فرمود:
«انسانهاي عاقل در پرتو عقل حقانیت و ربوبیت خدا را می شناسند و می فهمند که خدا اموري را می پسندد واموري را ناروا می داند و در این صورت مسئله اطاعت و عصیت خدا مطرح می شود. و از طرفی عقل او در اینمورد نمی تواند راهنماي او باشد(مصادیق طاعت و معصیت را تشخیص نمی دهد)
بنابراین، باید از طریقدیگري بر این امور آگاه شود و اگر این آگاهی را به دست نیاورد از عقل خود بهره مند نخواهد شد، (نقل ازمجلهتخصصی کلام اسلامی، سال پنجم، مسلسل 17، ص 28 و29)بنابراین بر انسان عاقل واجب است در تحلیلدانش و ادب که جز به واسطه ي آن حیاتش قوام نمی یابد بکوشد.» (اصول کافی، ج 1، کتاب العقل والجهل،روایت 35)
سازگاري عقل ودین
بی گمان، چالش عقل و دین و تلاش تاریخی خردورزان و دینداران در پدیدآوري هماهنگی و سازگاريمیان این دو مقوله، در درازاي تاریخ، چگونگی، چونی، ترکیب و درونمایه یکسانی نداشته است.
عقل مقوله اي سیال و رشد یابنده است; از این روي روشن گري و بیان بستگی و پیوستگی میان آن دو، به تلاش پیاپی نیاز دارد.
براي آن که نظام اعتقادي عقل پذیر باشد، باید بتوان راستی و درستی آن را ثابت کرد. تمام اعتقادها وباورهاي دینی، باید خردپذیر باشد; یعنی نخست آن که در قالب دریافت ها مقوله هاي عقلی درآیند ودیگر اینکه، توجیه عقلی داشته باشند.
برابر این دریافت و برداشت، دین به شرطی پذیرفته است که تمام زوایا و گستره آن به بعد عقلی تحویلپذیر باشد.
عقل در نگاه شهید مطهري
در اندیشه شهید مطهري، عقل به هر دو مفهوم: ارزشی و ابزاري3 جایگاهی درخور دارد. ایشان میکوشد تا ریشه داري آن را در تفکر اسلامی، بویژه از چشم انداز شیعی آن، بنمایاند.
شهیدمطهري به عقل، نگاه ویژه اي دارد که از بینش و نگرش او بر می خیزد. در بینش شهیدمطهري، عقل واسلام از پایه، ریشه و بنیاد قوي و استواري برخوردار است..
وي، از قرآن و سنت گواهها و دلیلهاي بسیار عرضه می دارد که عقل در اسلام جایگاه والا دارد و حجت است(شهید مطهري،ج 1و2).
اصالت عقل در قرآن
قرآن همواره به دانایی، دانش اندوزي و خردورزي دعوت می کند. از بشر، تنها نمی خواهد دستورها وآیینهاي آن را بپذیرد و به آنها گردن نهد بلکه کرنش و پذیرش را از انسان بر پایه دریافتی عقلانی وایمانی خواسته است. از همین روي، درباره همه امور تکوین و تشریع به اندیشیدن و خردورزي فرا میخواند. در قرآن، واژه (علم) نزدیک به هفتصد و هشتاد بار، واژه (عقل) چهل و نه بار، واژه (تفکر) هیجدهبار، واژه (لب) شانزده بار، واژه (تدبر) چهار بار و واژه (نهی) که به معناي عقل است، دو بار آمده است.
خداوند در آیات زیادي، پس از آن که درباره پدیده هاي طبیعت، نزول قرآن، جهان آخرت و رخدادهايتاریخ انسان سخن به میان می آورد، می فرماید:
به راستی، اگر خردورزي و اندیشیدن سند حجت نبود، در وحی این همه از آن سخن می رفت و چنینجایگاهی مییافت؟
چندین دسته از آیات، گاه به دلالت مطابقی و گاه به دلالت التزامی، ریشه داري و اصیل بودنعقل را بیان می کنند، از جمله:
1. بهره گیري از بخردانه اندیشیدن
«ان شر الدواب عند اﷲ الصم البکم الذین لایعقلون» (سوره، انفال، آیه 22).
بدترین جنبده ها نزد خدا، کسانی هستند که کرند و لال و نمی اندیشند.
شهید مطهري در توضیح آیه می گوید:
(لایعقلون) کسانی هستند که از اندیشه خویش سود نمی گیرند. قرآن این گونه افراد را، که نام انسانزیبنده آنان نیست، در سلک حیوانات و به نام چهارپایان مخاطب خویش قرار می دهد. یعنی مقام انسانبودن که خلیفه اللهی را شایسته او کرده، در سایه خردورزي حاصل می شود (شهید مطهري،جلد 1).
«ویجعل الرجس علی الذین لایعقلون» (سوره یونس، آیه 100).
خداوند پلیدي را بر آنان که خرد نمی ورزند و عقل را به کار نمی بندند، مقرر می دارد.
«وقالوا لوکنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر» ( سوره،ملک، آیه 10).
اهل دوزخ گویند: اگر سخن انبیا را می شنیدیم یا به دستور عقل رفتار می کردیم، از دوزخیان نبودیم در اینآیه، خردورزي وسیله درست راه یابیدن در زندگی و مایه رستگاري اخروي دانسته شده است.
در آیاتی دیگر، جستاري بیان شده که پذیرفتن آن بدون اصیل دانستن اندیشیدن و خردورزي، ممکننیست.
«قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین» (سوره بقره، آیه ;111 ).
بگو: برهانتان چیست بیاورید، اگر راست می گویید.
«لو کان فیهما الهه الا اﷲ لفسدتا» (سوره انبیا، آیه22)
اگر در آسمان و زمین به جز خدا، خدایانی بود، خلل و فساد در آن راه می یافت.
در این آیه، براي ثابت کردن توحید، قیاس منطقی و استدلال عقلی ترتیب یافته است.
2. تکیه بر پیوند عینی و عقلی میان پدیده ها
پیوند و بستگی علت و معلول و اصل علیت میان پدیده ها، پایه اندیشیدن و خردورزي است. پاره اياز آیات، مسأل بسته و وابسته به جهان را در پیوند و بستگی علی و معلولی آنها بیان می کنند و از نظامسببی و مسببی که بر انسان و جامعه و طبیعت حاکم است، سخن می گویند، مانند:
«یا معشر الجن والانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات» (سوره رحمن، آیه 33).
اي گروه پریان و آدمیان، اگر می توانید از کرانه هاي آسمانها و زمین رخنه آرید، رخنه آرید. رخنه نخواهیدآورد، مگر به قدرتی برآمده از دانش.
«ان اﷲ لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»( سوره رعد، آیه 11).
خدا هیچ قومی را دگرگون نمی کند، مگر خودشان دگرگون شوند.
شهید در شرح آیه می گوید:
می خواهد بگوید درست است که همه سرنوشتها به اراده خداست، ولی خداوند سرنوشت را از ماوراي اختیارو تصمیم و عمل بشر، بر او تحمیل نمی کند و کار گزاف انجام نمی دهد، بلکه سرنوشتها هم نظامیدارند. خدا سرنوشت هیچ جامعه اي را به خودي خود و بی وجه عوض نمی کند، مگر آن که آنان که آنچهکه مربوط به خودشان هست، مانند: نظامهاي اخلاقی و اجتماعی و… آنچه مربوط به وظایف فردي شان هست، تغییر دهند (شهید مطهري،ج1).
3. تبیین فلسفه عقلی احکام
قرآن در ساحت تشریع نیز، قانون عقلی را جاري می داند. به همین جهت، براي احکام و دستورهاي شرعیفلسفه ذکر می کند. می آموزد که حکم و دستور الهی معلول مصلحت است; از این روي علماي اصولی میگویند(شهید مطهري،ج1):

فایل : 20 صفحه

فرمت : Word

36900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط