مقاله کامل خشونت در خانواده

مقاله کامل خشونت در خانواده

مفهوم خانواده و خانوار :
اصطلاح خانواده را مي توان در معناي مجموع اسلاف ، اخلاف و خويشان جانبي و والدين متعلق به يك دودمان و يا جمع زوجين ، و فرزندان آنان كه اولين سلول و يا واحد حيات طبيعي ـ اجتماعي را تشكيل مي دهند ،‌ به كار برد .
بعضي به آن هسته ي اساسي كه ساخت خانواده را در همه ي زمان ها و مكان ها بر محور رابطه « مادرـ فرزند » شكل مي دهد ،‌ مي نگرند ،‌ برخي ديگر ،‌اين هسته اساسي را در رابطه زوجين مي يابند . (دکتر ایرج ساعی ارسی،1382،ص 17-20)
از نظر مك آيور ( R.M.Mac Iver ) خانواده گروهي است كه صفت ويژه آن استقرار روابط جنسي به صورتي چنان مشخص و پاياست كه امكان توليد مثل و تربيت فرزندان حاصل آيد . خانواده در زمره عمومي ترين سازمانهاي اجتماعي است و بر اساس ازدواج بين دست كم دو جنس مخالف شكل مي گيرد و در آن مناسبات خوني و واقعي يا اسناد يافته به چشم مي خورد . به همراه اين مناسبات شاهد پيوندهايي قراردادي مبتني بر پذيرش فرزند نيز هستيم . خانواده معمولاً داراي نوعي اشتراك مكاني است ،‌ هر چند همواره چنين نيست و همين نيز وجه تمايز مفاهيم خانواده و خانوار است و كاركردهاي گوناگون شخصي ،‌جسماني ، اقتصادي ،‌تربيتي و … را به عهده دارد . بدين سان خانواده ،‌ واحدي است اجتماعي با ابعاد گوناگون زيستي ،‌اقتصادي ،‌حقوقي ، رواني و جامعه شناختي .
خانواده نمادي اجتماعي است . چون همانند آينه اي عناصر اصلي جامعه را در خود دارد و انعكاسي ا ز نابساماني هاي اجتماعي است . گذشته از اين ، ‌خانواده از اهم عوامل موثر بر جامعه است . هرگز هيچ جامعه اي نمي تواند به سلامت رسد مگر آن كه از خانواده هايي سالم برخوردار باشد .
خانواده از ديدگاه ديگر معيار شناخت و سنجش آسيب هاي اجتماعي است . به درستي آن گاه كه طلاق روبه فزوني مي رود . كشمكش هاي دروني خانواده اوج مي يابد و فرزندان در سنين نوجواني به دور از نظر والدين در ورطه ي آلامي چون اعتياد ، بزهكاري و … گرفتار مي آيند . در جستجوي علل عميق اجتماعي اين آسيب ها و كجروي ها بايد به اعماق جامعه رسوخ كرد .
مفهوم ديگري كه معمولاً به جاي خانواده اشتباه تلقي مي شود ، خانوار است . در آمارگيري ها و سرشماري ها به اصطلاح خانوار ( Household ) بر مي خوريم . خانوار ممكن است يك نفري ( Person hosehhold ـ One ) يا خانوار دو نفري يا خانوار چند نفري باشد. ملاك تعريف آن برگرد سفره يا ميز غذا نشستن است . خانوارهاي دو يا چند نفري را خانوارهاي تركيبي ( هم خويشي و يك سفره اي ) يا ( Composite households ) مي نامند. خانوار مجازي را ( family household ـ Non ) مي گويند .
پس وجه مشخصه ي خانوار ،‌ مشاركت در امرار معاش و زندگي مشترك غير زناشويي است . به زبان دقيق تر خانوار يك مفهوم اقتصادي است . در صورتي كه خانواده يك مفهوم زيستي است . در زمان هاي گذشته زندگي بر دور يك «
اجاق » را خانوار مي گفتند . در عصر حاضر ، شاخص هاي عددي خانوار به ويژه در شهرهاي بزرگ صنعتي و كلان شهرها يا متروپل ها و شهرهاي دانشگاهي روز افزون است .
در نتيجه خانوار ، واحدي اقتصادي و اجتماعي مركب از افرادي است كه در يك واحد مسكوني زندگي مي كنند و گرد يك سفره مي نشينند و هزينه هاي مشترك دارند . برخلاف خانواده كه واحدي اجتماعي ـ زيستي است و شامل افرادي مي شود كه با يكديگر روابط جنسي يا سببي دارند ، در خانوار روابط جنسي يا سببي ممكن است در برخي اعضاي آن وجود نداشته باشد. تعريف خانواده :
تنوع و تحول خانواده و شكل آن ،‌ در زمان ها و جامعه هاي مختلف و نيز به دليل مشكلات مربوط به آميختن جنبه ي زيستي خانواده با ساير خصوصيات آن يعني ويژگي هاي اجتماعي ،‌ اقتصادي ،‌اقتصادي و فرهنگي كه اين نيز همواره متغير بوده است ، سبب شده است كه تاكنون از خانواده تعريف كامل ،‌ شامل و تام ارائه نشود و هر يك از علوم انساني بنا بر نظرگاه هاي خاص خود تعريفي ابراز داشته اند .
پس پيوند ويژگي زيستي خانواده با ساير خصوصيات به ويژه فرهنگي آن كه متغير و متحول بوده است ،‌ مشكل اصلي اظهار تعريف براي خانواده بوده است .
خانواده هم نهاد اجتماعي و هم سازمان ،‌ هم گروه و نيز يك جامعه ي كوچك و اوليه است . ژان بودن در تعريف خانواده مي نويسد : « خانواده ،‌جامعه
ي كوچكي است مركب از پدر ، مادر ،‌ اطفال و مستخدمين به انضمام اموال مشتركشان » به نظر او خانواده يك جامعه طبيعي و ريشه ي ساير جامعه هاست و اولين واحد تشكيل دهنده ي كشور و دولت است .
از ديدگاه جامعه شناسي ؛‌ نهاد خانواده ، كليت تام به هم بافته و تافته اي است كه در آن اجزاء تابعي از يكديگرند و از كل پديده ي خانواده است و به عنوان هسته ي اساسي زندگاني اجتماعي تلقي مي شود و علاوه بر اعمال توليد مثل و برخوردار كردن از تربيت هاي گونه گون ، وظيفه ي تأمين وحدت و همبستگي اجتماعي را برعهده داشته است و به بقاء نظامات اجتماعي و تقارن عمومي مدد كرده است و هدف اجتماعي كردن فرد را تعقيب نموده است ، به طوري كه هيچ نهاد ،‌ سازمان و گروهي ديگر ، نتوانسته جايگزين آن گردد ، پس خانواده نخستين واحد منسجم اجتماعي است .
برگس و لاك در اثرشان خانواده به سال 1935 مي نويسند : « خانواده گروهي است متشكل از افرادي كه از طريق پيوند زناشويي ،‌ هم خوني ، و يا پذيرش به عنوان فرزند ،‌ با يكديگر به عنوان شوهر ،‌ زن ، مادر ،‌ پدر ، برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشتركي پديده آورده و در واحد خاصي زندگي مي كنند .
مك آيور مي نويسد : « خانواده گروهي است داراي روابط جنسي چنان پايا و مشخص كه به توليد مثل و تربيت فرزندان منجر گردد .
ديويس مي گويد : « خانواده گروهي از افراد است كه روابط آنان با يكديگر بر اساس هم خوني شكل مي گيرد و نسبت به يكديگر خويشاوند محسوب مي شوند . »
لوي مي نويسد : « خانواده واحدي اجتماعي است كه بر اساس ازدواج پديد مي آيد . » و اضافه مي كند «‌ خانواده پيوندي است كه با نهاد ازدواج يعني صورتي از روابط جنسي كه مورد تصويب جامعه قرار گرفته است ، مرتبط است . »
در جمع بندي مي توان گفت كه گروهي از افراد است كه با پيوندهاي خوني ،‌ ازدواج يا فرزند خواندگي ، با يكديگر رابطه داشته ، يك واحد اقتصادي را تشكيل مي دهند و اعضاي بزرگسال آن مسئول پرورش كودكان هستند . همه ي جوامع شناخته شده داراي شكلي از نظام خانوادگي هستند . هر چند كه ماهيت روابط خانوادگي بسيار متغير است . اگر چه در جوامع امروزي شكل اساسي خانواده ، خانواده هسته اي است . انواع روابط خانواده گسترده نيز يافت مي شود .
منشاء خانواده :
اگر چه خانواده از دوران پيش از تاريخ وجود داشته است ، با اين همه درباره ي منشاء خانواده شناخت كمتري وجود دارد .
برخي ها باور دارند كه در دوران اوليه ارتباطات جنسي نامحدود بود و اين مسئله به تشكيل خانواده تحت كنترل پدر انجاميد . چنين خانواده هايي پدر سالار ناميده شد . سايرين باور دارند كه مادر رئيس خانواده بود و بنابراين خانواده مادر سالار بود .
بعضي بر اين باورند كه مردمان قدرتمند با زور زنان را تصاحب مي كردند . اين مسئله به طور اجتماعي قابل پذيرش بود و اساس خانواده را تشكيل داد .
هيچ كدام از باورداشت هاي بالا تا دوران تاريخي دوام نياوردند . اينك باور مي شود كه عوامل گوناگون زير در شكل گيري ، رشد و تداوم خانواده دخيل بوده اند :
1 ـ‌ ارضاء نيازهاي جنسي و روان شناختي
2 ـ داشتن همدم دائمي
3 ـ داشتن جفتي براي مشاركت در تحمل فشارهاي سنگين گوناگون و نيازمنديها .
مك آيور ( MacIver ) و پيج ( Page ) مي گويند :‌ « با وجود آرزوها و نيازهاي آگاهانه پيچيده ،‌ يافتن احساس ( Expression ) متفاوت در محيط هاي گوناگون در هر جايي باعث تولد برخي از انواع سامانه هاي خانواده گرديد . »
ويژگي هاي خانواده :
به زعم مك آيور در هر جامعه ي انساني ، پنج صفت ويژه اساسي براي خانواده قابل تميز است :
1 . رابطه زناشويي
2 . نوعي قرارداد زوجيت كه موجبات استقرار و داوم رابطه زناشويي را فراهم سازد .
3 . نظامي جهت مشخص ساختن تعلق افراد از نظر اسمي كه متضمن وجود دوجهي در شمارش اخلاق نيز هست ( نظير پدر تباري و مادر تباري )
4 . منابع مشترك اقتصادي كه به طور اخص به تأمين نيازهاي غذايي و آموزشي فرزندان اختصاص مي يابد .
5. يك محل اقامت ،‌ يك كانون يا اشيايي مشترك ( كه همواره انحصاراً در اختيار گروه خانوادگي نيستند . )
ويژگي هاي خانواده را به شرح زير جمع بندي مي كنيم :
1 . در يك خانواده روابط جنسي مبتني بر ازدواج دائمي بين مرد و همسر وجود دارد .
2 . هموندهاي خانواده به طور دائمي زير يك سقف با هم زندگي مي كنند .
3 . ازدواج بين زن و مرد براي توليد مثل و رشد خانواده يك پيش شرط ضروري است .
4 . هموندهاي خانواده به طور اقتصادي به يكديگر وابسته اند و رئيس خانواده بايستي نيازهاي اقتصادي خانواده را مهيا سازد .
5 . خانواده معمولاً با نام رئيس خانواده شناخته مي شود .
6 . هموندهاي خانواده بايستي روابط عاطفي و عشق نسبت به يكديگر داشته بانشد .
7 . خانواده هموندهاي خود را اجتماعي مي كند و آن ها را با رفتارهاي اجتماعي قابل قبول همنوا مي كند .
8 . خانواده واحد اساسي جامعه است .
9 . خانواده از تعداد محدودي از افرادي كه روابط خوني دارند ، تشكيل شده است . هر شخص نمي تواند به اراده ي خود اين رابطه را برقرار سازد .
10 . كولي ( ‍Cooley ) خانواده را يك مثال ايده آلي از گروه هاي اجتماعي اوليه در نظر مي گيرد كه « از ماهيت بشر حمايت » مي كنند و آفرينندگان زيباترين احساسات شناخته شده براي بشر مي باشند .
روابط بين هموندهاي خانواده :
بين هموندهاي خانواده روابطي برقرار است ، اگر اين روابط از يك نيا يا جد واحد منشاء گيرد آن را خانواده نسبي ( اصلي ) گويند و چنانچه بر اثر ازدواج پديد آيد خانواده سببي ( نكاحي ) نامند .
شناخت تركيب خانواده و قوانين آن :
شناخت تركيب خانواده و قوانين پوياي آن ،‌پژوهشگران را به چگونگي تغيير ، تحول بنيادي و كاركردي آن آشنا مي كند . براي شناخت بيشتر خانواده ، لازم است از روش هاي گوناگون جامعه شناسي سود گرفت . به عنوان مثال روش تطبيقي ، بنيادها و كاركردهاي خانواده را در فرهنگ ها و جامعه هاي مختلف رو مي كند و تحول و تطور آن ها را در زمان هاي متفاوت مي شناساند . ساخت گرايان ( Structuralists ) معتقدند كه براي شناخت خانواده ،‌ بايد تركيب آن را بررسي كرد . (دکتر ایرج ساعی ارسی،1382،ص 22-30)
كاركردگرايان ( Functionalists ) معتقدند كه نابرابري موجود ميان زن و مرد امر ذاتي است و براي دوام و بقاي خانواده ضرورت حياتي دارد و به علاوه
نظام اجتماعي مبتني بر نابرابري ،‌ اين نابرابري درون خانه را توجيه مي كند و بر عكس . آنان معتقد بودند كه نبايد از اين نابرابري كاست ، نبايد به جنبش آزادي خواهي زنان پيوست . خانواده با پيش آمدن اين قبيل مسايل از هم گسيخته مي شود و در نتيجه نظام اجتماعي از هم مي پاشد .
در مقابل آنان ، برخي از جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعي ،‌ به تأثير شرايط اقتصادي ـ اجتماعي و روابط فرهنگي در تركيب و روابط دروني و بروني خانواده صحه گذاشته اند و برخي ديگر نيز كه به شرايط و روابط توليدي به عنوان زيربناي ساختارهاي اجتماعي تأكيد داشته اند ، نسبت به سازمان اجتماعي بيشتر توجه كرده و آن را منبعث از آن ساختارها تلقي نموده اند و به تنوع و تعدد تركيب هاي خانواده استناد جسته اند و ادامه اين تعدد و تنوع را در طي زمان پيش بيني كرده اند .
در خانواده به قدر نياز به آدمي مي دهند ولي در جامعه ي وسيغ غالباً قدر شايستگي . پس برخوداري از نيازها در خانه و جامعه وسيع يك نوع تضاد ظاهراً نامحسوس و نامرئي وجود دارد كه خودآگاه و ناخودآگاه مسايل و تعارض غم انگيزي را پس از گذر از كودكي و نوجواني و جواني در پي دارد .
روث بنديكت ( Ruth Benedict ) آمريكايي معتقد بود كه بسياري از خصايص رفتاري خانواده ها با تمدن و فرهنگ جامعه ي مربوط هماهنگ است . او به وجود رابطه ي مستحكم ميان شخصيت و فرهنگ تأكيد بسيار نمود و روان شناسي افراد جامعه را بدون شناخت نوع فرهنگ نادرست خواند .
نقش خانواده و اهميت آن :
كيفيت روابط خانوادگي و مناسبت اعضاء خانه ، در روابط و مناسبات اجتماعي اثرات غير قابل انكار دارد . نقش خانواده در آشنا ساختن و آگاه نمودن اعضاء جامعه نسبت به امور مختلف بر هيچ كس پوشيده نيست ، حتي برخي از جامعه شناسان ، كاركردهاي خانواده را يك متغير مستقل و ثابت تلقي مي كنند و بنياد خانواده را تابعي از آن مي شمارند . در خانواده صفات و ويژگي هايي پديد مي آيد كه صفات تك تك اعضاء آن مستقل است . لذا كليت خانواده معادل جمع اجزاء آن نيست ، بلكه اين شبكه تأثير و تأثر مستمر روابط اجزاء‌ بر پيچيدگي خانواده مي افزايد .
خانواده يكي از مهم ترين عوامل موثر در رشد همه جانبه كودك است . فرزندان به ازدواج تماميت مي بخشد و خانواده را كامل مي كند . اكثريت قريب به اتفاق زنان و مردان مي خواهند داراي فرزند باشند . فرزند سالم و نيرومند و تا بتوانند در زندگي افراد با نشاط و بارور و مفيد براي جامعه باشند . يكي از مهم ترين عوامل در تأمين سلامت بهداشت رواني فرزندان روابط درست و متعادل والدين با آن ها ست .
در بين عوامل مختلفي كه در پرورش شخصيت سالم در كودكان و نوجوانان مؤثرند . تأثيرات متقابل كودك و والدين و نحوه ي برخورد و ارتباط والدين و كودك از مهم ترين و بنيادي ترين عوامل محسوب مي شود .

فایل : 74 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط