مقاله کامل فرهنگ یادگیری و یادگیری فرهنگی

مقاله کامل فرهنگ یادگیری و یادگیری فرهنگی

فرهنگ یادگیری و یادگیری فرهنگی
چکیده
در رابطه باواژه «فرهنگ» تعاریف گوناگونی صورت گرفته که اجمالاً‌ می‌توان آن را مجموعه ای از دانش‌‌ها، باورها، هنر، قوانین، اخلاق، آداب و رسوم و سایر قابلیت‌‌ها و عادت‌‌هایی دانست که انسان به عنوان عضو جامعه آنها را فرا‌ می‌گیرد، فرهنگ با پدیده‌‌های گوناگون در تعامل بوده واز آنها تأثیر و تأثر‌ می‌پذیرد که ازجمله آنها «یادگیری» است، یادگیری آداب و رسوم و قواعد و سبک‌‌هایی وبه عبارت بهتر فرهنگی دارد که برای رسیدن به نتیجه مطلوب، این «فرهنگ یادگیری» باید مورد توجه قرار گیرد، از طرف دیگر فرهنگ دارای مؤلفه‌‌ها وعناصری است که‌ می‌بایست بر یادگیری سایه افکند، و «یادگیری فرهنگی» را بوجود آورد، اینکه یادگیری چگونه، کجا، ازچه چیز و… باشد؟ عواملی هستند که موجب تعالی یادگیری و اعتلای آن وبا فرهنگ شدن آن‌ می‌شوند.
این مقاله با روشمطالعه، توصیفی تحلیلی شکل گرفته و با تحقیقات کتابخانه ای، نقش و تأثیر متقابل فرهنگ و یادگیری را در یکدیگر مورد بررسی و تحلیل و تبیین قرار‌ می‌دهد.
با توجه به مباحث مطرح شده در این مقاله،‌ می‌توان اذعان کرد، یادگیری باید مبتنی بر مباحث نظری و بنیادین فرهنگی بوده و از غنای فرهنگی برخوردار باشد، هرچند پیچیدگی و درهم تنیدگی دو واژه فرهنگ و یادگیری به اندازه ای است که‌ می‌توان جدا کردن وتفکیک آن دو را بسیار سخت و دشوار دانست ولی بی تردید هرچه این دو تعامل بیشتری با یکدیگر داشته باشند اهداف متعالی وبرتری بدست آمده و به غایت فرهنگ یادگیری یعنی یادگیری فرهنگی نزدیک شده ایم.
کلمات کلیدی: فرهنگ، یادگیری، فرهنگ یادگیری، یادگیری فرهنگی.
1- مقدمه
موفقیت یک کشور در زمینه‌‌های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی در گرو برخورداری ازیک نظام آموزشی منسجم وپویا است.در حوزه ی آموزش و پرورش با توجه به سطح انتظارات مردم و از طرفی تغییرات سریع به وجود آمده در عرصه‌‌های گوناگون جامعه، ضرورت بازنگری در فرایند آموزش و پرورش با توجه بیشتر به اسناد بالا دستیمنبعث از مبانی نظری ودر یک کلام؛ فرهنگ را دو چندان‌ می‌سازد.
گروهی از روان شناسان، یادگیری را نه فقط پردازش اطلاعات در ذهن، بلکه نوعی «فرهنگ پذیری»‌ می‌دانند و معتقدند هنگامی که فرد شروع به یادگیری در یک محیط خاص‌ می‌کند، در حقیقت رفتارها و نظام اعتقادی اعضاء فرهنگی که با آنها تعامل مینماید را اخذ‌ می‌کند. بنابراین آموخته‌‌های وی را خارج از محیطی که در آن دانش را کسب نموده است، نمی‌توان فهم و تفسیر نمود. آنها از همین منظر به انتقاد از مدارس فعلی پرداخته و معتقدند آنچه که در مدارس به دانش آموزان عرضه‌ می‌شود، نوعی دانش بافت زدایی شده و ناقص‌ می‌باشد، در حالیکه دانش همچون ماده ای نیست که بتوان آن را در نقطه ای تولید کرد، سپس بسته بندی نمود و آن را برای ارائه به نقطه ای دیگر انتقال داد. بلکه از
تعامل بین فرد و فرهنگ است که دانش شکل گرفته و معنا‌ می‌یابد . بدین ترتیب جایگاه دانش را نمی‌توان تنها ذهن اشخاص دانست، بلکه برای ردیابی آن باید به محیط، فرهنگ و حتی ابزار و مصنوعات فرهنگی نیز مراجعه کرد.
روش‌‌های تدریس و یادگیری که برای محصلان دارای فرهنگ خاص مؤثر است ممکن است برای متعلمان و محصلان دارای فرهنگ دیگر مفید نباشد. این امر ایجاب میکند تا معلمان با روش‌‌های متعددی آشنا شوند و برای گروه‌‌های متفاوت روش‌‌های تدریس و یادگیری مناسبی را به کار گیرند و این زمانی اهمیت بیشتری‌ می‌یابدکه بافت فرهنگی و قومیتی گستردگی بیشتری داشته باشند که بخصوص در جامعه ایرانی صدق‌ می‌کند.
هر جامعه ای دارای فرهنگ خاصی است که آن را از دیگر فرهنگ‌‌ها متمایز‌ می‌سازد، زیرا فرهنگ‌‌های مختلف، هر یک، الگوهای رفتاری، ارزش‌‌ها و قوانین خاص خود را دارند. بسیار دیده‌ می‌شود که فرهنگ‌‌های گوناگون برای یک مقوله ی مشترك، قوانین و ارزشهای مختلفی را تعریف کرده اند. همچنین مردم فرهنگ‌‌های مختلف، معانی متفاوتی را از یک رخداد مشابهاستنباط‌ می‌کنند. بنابراین یک رفتار ممکن است به دلیل نحوه ی عمل در جوامع گوناگون معانی مختلفی داشته باشد و بحث از تفاوت‌‌های فرهنگی را به میان آورد (محسنی، 1388: 209).
وجود تفاوت‌‌های فرهنگی به عنوان یک واقعیت مهم در اغلب جوامع و الزامات و ضرورت‌‌های پیش رو در مواجهه با این مقوله، برنامه ریزان و کارگزاران تعلیم و تربیت را بر آن داشت تا بیش از پیش به این مسئله توجه نمایند، زیرا آموزش، یادگیری و پرورش در هر جامعه ای با فرهنگ ارتباطی تنگاتنگ و متقابل دارند. بدین معنی که از یکسو فرهنگ را محصول آموزش قلمداد نموده اند و از سوی دیگر
فرایند آموزش را متأثر از نظام معنایی، ارزش‌‌ها و هنجارهای (یا همان فرهنگ) موجود در یک جامعه تصور کرده اند (برونر، 1996، نقل در فاضلی، 1390). به همین دلیل است که هر فرهنگی، نظام آموزشی متناسب خود را تحقق‌ می‌بخشد و هرنوع یادگیری و آموزشی نیز مبتنی بر فرهنگی خاص است.
2- تعریف فرهنگ، یادگیری
Cultureفرهنگ2-1
در لغت نامه دهخدا در تعریف «فرهنگ» آمده است که این واژه مرکب از «فر» که پیشاوند است و «هنگ» که از ریشه «ثنگ» اوستائی به معنی کشیدن و فرهیختن و فرهنگ هر دو مطابق است با ریشه ادوکا وادور در لاتینی که به معنی کشیدن و نیز به معنی تعلیم و تربیت است .
واژهCultureدر زبان انگلیسی به معنای فرهنگ و مجازاً از مفهوم کشت و زرعگرفته شده است. اما این مفهوم در قرنهجدهم به معنی پرورش روانی و معنوی به کار برده شد و به عنوان عامل پیشرفت فکری – اجتماعی انسان و جامعه تلقیگردید (وثوقی و نیک خلق، 378: 52). تایلور مردم شناس انگلیسی نخستین کسی بود که اصطلاح فرهنگ را مورد استفاده قرار داد. از دیدگاه او، فرهنگ مجموعه پیچیده ای شامل: دانش‌‌ها، باورها، هنر، قوانین، اخلاق آداب و رسوم و دیگر قابلیت‌‌ها و عادت‌‌هایی است که انسان به عنوان عضو جامعه آنها را فرا‌ می‌گیرد (رنجبر و ستوده، 1383: 21)
تایلور‌ می‌گوید: فرهنگ به مجموعه ای آموخته شده از شناخت، باور، هنر، اخلاقیات، حقوق و عرف اشاره‌ می‌کند، این تعریف به طور ضمنی فرهنگ و تمدن را یکی‌ می‌داند (مارشال، 1388: 249).
(Learning) یادگیری2-2
ایجاد دانش، مهارت و نگرش جدید ناشی از تعامل فرد با اطلاعات و محیط ازتعریف‌‌های یادگیری است، در رابطه با یادگیری و سبک‌‌های یادگیری‌ می‌توان گفت: مردم عادی و بسیاری از معلمان، یادگیری را کسب اطلاعات، معلومات و مهارت‌‌ها‌ می‌دانند. این مفهوم با آنچه عده کثیری از افراد درباره تعلیم و تربیت در ذهن دارند موافق است. در این نوع نگاه به یادگیری، معلم مسئول انتقال اطلاعات و مطالب درسی است و دانش آموز هم دریافت کننده این اطلاعات، در واقع معلم مسئول اصلی و محوری آموزش و دانش آموز به عنوان عنصری منفعل در نظر گرفته‌ می‌شود.
جان دیویی معتقد است تعلیم و تربیت، دوبار ساختن یا تجدید نظر درتجربیات و تشکیل مجدد آنها به منظور رشد بیشتر است. به نظر او فرد در برخورد با محیط تجربیات تازه ای کسب‌ می‌کند. یعنی با افکار، عقاید، عادات، تمایلات و اعمال تازه روبرو‌ می‌شود، برای اینکه رشد او ادامه یابد و در مسیر تعالی قرار بگیرد (شریعتمداری، 1369: 316- 315).
کیمبل معتقد است: یادگیری عبارت است از فرایند ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری که حاصل تجربه است و نمی‌توان آن را به حالت‌‌های موقتی بدن مانند آنچه بر اثر بیماری، خستگی یا داروها پدید‌ می‌آید نسبت داد. تجربه مورد نظر ناشی از تأثیر و تأثر متقابل فرد با محیط است و منظور از محیط، عواملی است که خارج از فرد وجود دارد.(کیمبل، 1961) نقل در (شعاری نژاد، 1375)
3- فرهنگ یادگیری
به رغم گام‌‌های بلندی که در رابطه با اهمیت فرهنگ و ارتباط وثیق آن با یاد گیری برداشته شده است کماکان‌
می‌توان ادعا کرد که به طور شایسته وبایسته به این ارتباط پرداخته نشده است، بدون تردید اصالت با فرهنگ است که گستره عامی بر همه امور دارد.
ازطرف دیگر اهمیت پرداختن به یادگیری و عوامل موثر در آن امری اجتناب ناپذیراست و تداوم و گسترش موقعیت‌‌های تدریس و یادگیری مناسب برای هر کشور، مرتبط به راه و روش‌‌ها و سبک‌‌های تدریس و یادگیری است که در میان فرهنگ‌‌های متفاوت وجود دارد. رابطه میان سبک‌‌های تدریس و یادگیری و فرهنگ‌‌ها مدت‌‌هاست که مورد توجه اندیشمندان قرارگرفته است.
گروهی معتقدند سبک‌‌های یادگیری در مقابل محیط و فرهنگ خنثی هستند به گونه ای که هر یک از سبک‌‌های تدریس و یادگیری را‌ می‌توان بطور موفقیت آمیزی استفاده کرد اما اگر همان سبک به طور نامناسب و یا بسیار زیاد استفاده شود‌ می‌تواند یک مانع باشد.
و در مقابل گروهی دیگر عقیده دارند اگر تصمیمات آموزشی بر اساس درکی از فرهنگ هر شخص و راههای یادگیری باشد هرگز به این فکر نمی‌کنیم که اعمال یکسان باید برای همه مؤثر و کارا باشد. در نتیجه فرصت عادلانه برای موفقیت، نیاز به روش‌‌های آموزشی نابرابر دارد که به تفاوت‌‌های مربوطه میان دانش آموزان پاسخ دهد.
در نقطه مقابل این دیدگاه، گروهی از محققان ترجیح میدهند بر روی اثر محیط تمرکز کنند. پیروان نظریه یادگیری تجربی (جان دیوئی، ویلیام جیمز، پائلو فریره و…) جزء طرفداران این دیدگاه هستند.
آنها بر این نکته تأکید میکند که سبک یادگیری، خصوصیتی روانشناختی نیست بلکه حالتی پویا است که نشأت گرفته ازتعاملات همکوشی میان شخص و محیط است. ثبات و دوام این حالات پویا نه تنها بستگی به خصوصیات ژنتیکی افراد،
بلکه بهنیازهای محیطی که در آن هستند نیز دارد. شیوه پردازش تک تک وقایع تعیین کننده گزینش‌‌ها و تصمیمات ماست که به نوبه خود مشخص کننده وقایع آینده ای است که در آنها زندگی‌ می‌کنیم محیطی که این فرایند خودسازی در آن رخ‌ می‌دهد توسط تأثیر گسترده فرهنگ شکل‌ می‌گیرد (کلب و جوی، 2009 نقل در آیتی وخوش دامن ، 1391: 4).
متمایز بودن نظام‌‌های آموزشی و تفاوت‌‌های فرهنگی در خرده فرهنگ‌‌ها و حتی درون مدرسه نیز وجود دارد، زیرا خرده فرهنگ‌‌های دانش آموزان یک کلاس با یکدیگر و با فرهنگ معلم در تقابل قرار‌ می‌گیرند و در اثر این روابط، شرایطی پیش میآید که معمولاً به نفع تعداد اندك و به زیان اکثریت دانش آموزان است. به نظر جامعه شناسان آموزش و پرورش، آموزش از این نوع، تابع نظامی «تک فرهنگی» است که در آن به دلیل طراحی برنامه درسی بر مبنای خرده فرهنگی خاص، کلیه دانش آموزانی که به خرده فرهنگهای دیگر تعلق دارند و از الگوهای رفتاری متفاوتی پیروی‌ می‌کنند، در موضع ضعف قرار‌ می‌گیرند و شانس چندانی برای موفقیت در مدرسه و کلاس درس پیدا نمی‌کنند. یکی از راه‌‌های حل این مشکل، به کارگیری آموزش و برنامه درسی چندفرهنگی در نظام‌‌های آموزشی است (جوادی، 1379: 9).
بنابراین طراحی برنامه‌‌های درسی حساس به فرهنگ و پاسخگو به ویژگی‌‌های چندفرهنگی از جمله رسالت‌‌های نظام آموزش و پرورش در این زمینه است (صادقی، 1389: 191)، زیرا اینگونه برنامه‌‌های درسی مفاهیم اساسی خود را از فرهنگ و اندیشه‌‌های غالب در هر جامعه میگیرند و در بستر فرهنگی و اجتماعی آن‌‌ها به بار‌ می‌نشینند (فاضلی، 1391: 23)
طبق رویکرد محاسباتی به آموزش و یادگیری، یادگیری همان پردازش اطلاعات در ذهن است. در حالی که در رویکرد فرهنگی، مناسبات فرهنگی هر جامعه و به قول برونر داستان‌‌های فرهنگی، زمینه تفسیر و فهم پیچیدگی‌‌های جامعه را فراهم‌ می‌کنند و موجب یادگیری‌ می‌شوند. (فاضلی، 1391: 39).
دیدگاهی که برونر انتخاب و به نحو دقیق به تشریح آن‌ می‌پردازد، فرهنگ گرایی است. زیرا رویکردها و روش‌‌های آموزشی و تربیتی بدون توجه به موقعیت فرهنگی و اجتماعی در عمل ناکارآمدی‌‌هایی را برای نظام آموزشی به بار‌ می‌آورد. (آیتی وخوش دامن، 1391: 6)
4- یادگیری فرهنگی
یادگیری‌‌ها باید مبتنی برفرهنگ باشند نه با هر شیوه ای و درهرحالتی که پیش بیاید، وبنابراین‌ می‌توان گفت نظریه‌‌های آموزش و یادگیری مفاهیم اساسی خود را از فرهنگ و اندیشه‌‌های غالب در هر جامعه‌ می‌گیرند و در بستر فرهنگی و اجتماعی آنها به بار‌ می‌نشینند. بنابراین میزان اثربخشی نظریه‌‌های آموزش و یادگیری، تنها با بررسی آنها در بستر فرهنگی –اجتماعی جامعه ای که در آن مورد استفاده قرار‌ می‌گیرند امکان پذیر‌ می‌باشد. (آیتی وخوش دامن،1391: 3).
پژوهشگران معتقدندکه سبک‌‌های یادگیری کارکردی متأثر از طبیعت و پرورش هستند. نیز در این زمینه معتقدند فرهنگ یک کشور‌ می‌تواند یکی از عوامل قدرتمند اجتماعی شدن باشد که تأثیر شگرفی بر رشد و توسعه ی سبک‌‌های یادگیری دارد. (نقل در آیتی وخوش دامن،1391: 5).
مبنای مطالعه ارتباط فرهنگ و یادگیری، برگرفته از رشته انسان شناسی و رشته مطالعات اجتماعی- فرهنگی برخاسته از نظریه ویگوتسکی است. ویگوتسکی، در اوایل دهه
1920، در پاسخ به مطالعه برنامه ای پیاژه در ارائه قالب‌‌ها و مراحل استدلال و تفکر، اظهار داشت موضع مطالعات یادگیری باید در زمینه تاریخی و فرهنگی یادگیرنده باشد نه در حوزه جهان طبیعی او (Kumpulainen, K.& Renshaw, 2007: 111) پژوهش‌‌های قوم نگاران در حوزه یادگیری نیز در دهه 1970، 1980 و از زمانی آغاز شد که این پژوهشگران رویکرد خود از فردگرایی و تبیین نشانه شناختی موفقیت و شکست یادگیری به شناخت شباهت‌‌ها و تفاوت‌‌های فرهنگی میان خانه و محیط آموزشی تغییر دادند و فرهنگ را به عنوان متغیر مستقل مؤثر بر یادگیری مورد شناسایی قرار دادند. فرهنگ در این دیدگاه یک منبع واقع شدنی از دانش و تجربه بود که یادگیرندگان برای درك جهان اجتماعی و مادی خود و مشارکت در این جهان آن را بکار‌ می‌بردند.
همزمان با حوزه انسان شناسی در دهه 1980، در حوزه روان شناسی فرهنگی نیز نظریه «شناخت موقعیتی» به عنوانواکنشی به نظریه پردازش اطلاعات پا به عرصه ظهور نهاد، علاوه بر حوزه‌‌های انسان شناسی، جامعه شناسی و روان شناسیفرهنگی و گسترش شواهد تأثیر فرهنگ بر یادگیری در دهه 1990-1980، این مبحث به حوزه تعلیم و تربیت هم کشانده شد و موجب گردید متخصصان تعلیم و تربیت نظیر کول، ورچ و برونر، فرایند یادگیری را به عنوان کارآموزی فرهنگی در تجارب اجتماعی، تفکر را به عنوان فرایند محاوره ای تسهیل شده از طریق ابزارهای فرهنگی و فرایندهای اجتماعی و فرهنگ را به عنوان شیوه مشترك زندگی در اجتماعاتی که از طریق بکارگیری ابزارهای فرهنگی، فناوری‌‌ها، مصنوعات و مفاهیم به طور مستمر بازسازی‌ می‌شود، تلقی کنند(Kumpulainen, K.& Renshaw, 2007: 112-11)
می توان گفت نظریه‌‌های آموزش و یادگیری مفاهیم اساسی خود را از فرهنگ و اندیشه‌‌های غالب در هر جامعه‌ می‌گیرند و در بستر فرهنگی و اجتماعی آنها به بار‌ می‌نشینند. بنابراین میزان اثربخشی نظریه‌‌های آموزش و یادگیری، تنها با بررسی آنها در بستر فرهنگی – اجتماعی جامعه ای که در آن مورد استفاده قرار‌ می‌گیرند امکان پذیر‌ می‌باشد. (آیتی وخوش دامن، 1391 :3)
بنابراین افراد، به شیوه‌‌های متفاوتی اطلاعات و تجارب را ادراك، سازمان بندی، تحلیل و پردازش‌ می‌کنند؛ یعنی افراد نگاه یکسان به جهان ندارند. به همین دلیل هر فرد در مقایسه با دیگر افراد، علایق و تمایلات متفاوتی در چگونگی یادگیری دارد. در واقع از یک دید جزئی‌ می‌توان معتقد بود که افراد یک کلاس، یک نظام آموزشی و حتی یک جامعه که از یک فرهنگ مشترك برخوردار هستند دارای شیوه‌‌های یادگیری یکسان هستند. تجربیات اولیه زندگی اشخاص و ارزش‌‌های فرهنگ آنان نه تنها بر انتظارات آنان، بلکه بر فرایندهای یادگیری آنها نیز تأثیر‌ می‌گذارد.
5- نتیجه
«فرهنگ» با پدیده‌‌های گوناگون جامعه در تأثیر و تأثر است و «یادگیری» نیز یکی از این عوامل است، یادگیری آداب و رسوم و قواعدی دارد که‌ می‌توان آن را «فرهنگ یادگیری» نامید، و از طرف دیگر یادگیری نیز شایسته است مبتنی براهداف وغایات و مبانی فرهنگی وبه عبارت دیگر «یادگیری فرهنگی» باشد.
در محیط‌‌های یادگیری، معلمان و فراگیران با باورها، علایق و انگیزه‌‌های متفاوتی به کلاس درس‌ می‌آیند. باورها و انگیزه‌‌های آنان در فرایند آموزش و یادگیری تأثیر شگرفی

فایل : 12 صفحه

فرمت : Word

38900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط