مقاله کامل زندگی ‌نامه و بخش هایی از زندگی صادق هدایت

مقاله کامل زندگی ‌نامه و بخش هایی از زندگی صادق هدایت

زندگی نامه صادق هدایت:
صادق هدايت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدري در تهران تولد يافت. پدرش هدايت قلي خان هدايت (اعتضادالملك)‌ فرزند جعفرقلي خان هدايت(نيرالملك) و مادرش خانم عذري- زيورالملك هدايت دختر حسين قلي خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلي خان هدايت يكي از معروفترين نويسندگان، شعرا و مورخان قرن سيزدهم ايران ميباشد كه خود از بازماندگان كمال خجندي بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدايي در مدرسه علميه تهران شد و پس از اتمام اين دوره تحصيلي در سال 1293 دوره متوسطه را در دبيرستان دارالفنون آغاز كرد. در سال 1295 ناراحتي چشم براي او پيش آمد كه در نتيجه در تحصيل او وقفه اي حاصل شد ولي در سال 1296 تحصيلات خود را در مدرسه سن لويي تهران ادامه داد كه از همين جا با زبان و ادبيات فرانسه آشنايي پيدا كرد.
در سال 1304 صادق هدايت دوره تحصيلات متوسطه خود را به پايان برد و در سال 1305 همراه عده اي از ديگر دانشجويان ايراني براي تحصيل به بلژيك اعزام گرديد. او ابتدا در بندر (گان) در بلژيك در دانشگاه اين شهر به تحصيل پرداخت ولي از آب و هواي آن شهر و وضع تحصيل خود اظهار نارضايتي مي كرد تا بالاخره او را به پاريس در فرانسه براي ادامه تحصيل منتقل كردند. صادق هدايت در سال 1307 براي اولين بار دست به خودكشي زد و در ساموا حوالي پاريس عزم كرد خود را در رودخانه مارن غرق كند ولي قايقي سررسيد و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت كرد و در همين سال در بانك ملي ايران استخدام شد. در اين ايام گروه ربعه شكل گرفت كه عبارت بودند از: بزرگ علوي، مسعود فرزاد، مجتبي مينوي و صادق هدايت. در سال 1311 به اصفهان مسافرت كرد در همين سال از بانك ملي استعفا داده و در اداره كل تجارت مشغول كار شد.
در سال 1312 سفري به شيراز كرد و مدتي در خانه عمويش دكتر كريم هدايت اقامت داشت. در سال 1313 از اداره كل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال يافت. در سال 1314 از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همين سال به تامينات در نظميه تهران احضار و به علت مطالبي كه در كتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجويي و اتهام قرار گرفت. در سال 1315 در شركت سهامي كل ساختمان مشغول به كار شد. در همين سال عازم هند شد و تحت نظر محقق و استاد هندي
بهرام گور انكل ساريا زبان پهلوي را فرا گرفت. در سال 1316 به تهران مراجعت كرد و مجددا در بانك ملي ايران مشغول به كار شد. در سال 1317 از بانك ملي ايران مجددا استعفا داد و در اداره موسيقي كشور به كار پرداخت و ضمنا همكاري با مجله موسيقي را آغاز كرد و در سال 1319 در دانشكده هنرهاي زيبا با سمت مترجم به كار مشغول شد.در سال 1322 همكاري با مجله سخن را آغاز كرد. در سال 1324 بر اساس دعوت دانشگاه دولتي آسياي ميانه در ازبكستان عازم تاشكند شد. ضمنا همكاري با مجله پيام نور را آغاز كرد و در همين سال مراسم بزرگداشت صادق هدايت در انجمن فرهنگي ايران و شوروي برگزار شد. در سال 1328 براي شركت در كنگره جهاني هواداران صلح از او دعوت به عمل آمد ولي به دليل مشكلات اداري نتوانست در كنگره حاضر شود. در سال 1329 عازم پاريس شد و در 19 فروردين 1330 در همين شهر بوسيله گاز دست به خودكشي زد. او 48 سال داشت كه خود را از رنج زندگي رهانيد و مزار او در گورستان پرلاشز در پاريس قرار دارد. او تمام مدت عمر كوتاه خود را در خانه پدري زندگي كرد.
سال شمار تفصیلی آثار صادق هدایت
بخش هایی از زندگی صادق هدایت:
بخش اول:پیشتاز«پوچگرایی»و«سرگردانی»
صادق هدایت کوچکترین فرزندهدایت قلی هدایت«اعتضادالملک»بود.اودربهمن ماه1281دریک خانواده اشرافی ومرتبط بادربارقاجاربه دنیاامد.نسبت اوبه رضاقلی خان هدایت نویسنده روزگار ناصرالدین شاه و مؤلف«مجمع الفصحا»می رسید.
«صادق پس ازدوبرادروخواهربه دنیاامده بودوبه همین سبب«عزیزکرده»خانواده بود.وی مانندسایربرادران وخواهرانش دراغوش عمه ها و دایه هابزرگ شد.هفت،هشت ساله بود که به اتفاق دوست وهمبازی اش خسروهدایت(که پسردایی اوبود)ومنوچهرهدایت(که پسرعمویش بود)به مدرسه رفت.این سه نفرتا کلاس سوم دبیرستان با هم بودند.»(1)
«صادق»کودکی بسیارتنبل ونسبت به اموردرسی خودبی توجه بودوهرروزبردامنه این بی توجهی می افزود،تاجایی که درکلاس سوم دبیرستان سه سال پشت سرهم مردودشد.تمهیدات واعمال نفوذ خانواده وهمچنین تغییرمحل تحصیل اوازدبیرستان علمیه به دارالفنون وسن لویی تأثیری دراین امرنکرد،واوهمچنان بی توجه
به درس ومشق وامورتحصیلی خود،روزها وشبها راسپری می کرد.
صادق هدایت درسال 1304 شمسی تحصیلات متوسطه را به پایان برد.تأخیرپنج ساله اووعقب افتادگی اش ازهمسالان،دلیل محکمی براین نکته است که او(برخلاف ادعای مدعیان)دانش اموزفوق العاده ای نبود،ودرکاردرس ومشق،پشتکاروکوشایی نداشت.
بخش دوم:بورس تحصیلی بی حاصل
«صادق»جوان،پس ازاخذدیپلم متوسطه بایدواردبازار کار می شد،امارفتن به دنبال کسب وکارمعمولی،دورازشؤنات خاندان اشرافی«هدایت»بود.بایدتمهیداتی اندیشیده می شدتااوباوضعیتی متفاوت بادیگران،به کاردعوت می شد.ازاین روتلاش خانواده برای تهیه مقدمات این امراغازگردید.پدرواعضای پرنفوذخاندان هدایت به تکاپوافتادندوبه رایزنی وارایه نظرپرداختند،وپس از اعمال نفوذفراوان وبه اصطلاح رایج امروز،«پارتی بازی»،صادق هدایت رادرکنکوراعزام دانشجوبه خارج از کشورشرکت دادندوسرانجام همان عواملی که نام اورادراین امتحان ثبت کردند،موجبات موفقیت اورافراهم اوردند،ونام اورادرشمارقبول شدگان این ازمون قراردادند.به این ترتیب صادق هدایت به عنوان دانشجوی بورسیه،درمیان نخستین گروه دانشجویان اعزامی به خارج از کشور،راهی اروپاشدودرمدرسه عالی مهندسی راه وساختمان درکشوربلژیک ثبت نام کرد.امااوکه ازنظرتحصیلی پایه ای قوی نداشت،ودوران دبیرستان ومرحله امتحانات اعزام دانشجورابه مدداعمال نفوذ خانواده سپری کرده بود،ازدروس دانشگاهی سردرنمی اوردو کاری جزولگردی وتلف کردن سهمیه ارزی وپولی که از محل مالیات مردم زحمتکش ایران برای اوارسال می شد،نداشت.وضعیت تحصیلی اودربلژیک انچنان اسفباربودکه مسؤلان اموراموزش عالی بلژیک تاب نیاوردندوسرانجام اورا ازاین مدرسه عالی اخراج کردند.بااخراج صادق ازدانشکده،باردیگرماشین قدرت واعمال نفوذ خاندان هدایت به کارافتاد.تمام نیروهای خانواده بسیج گردیدوامدورفت های هدفدارشروع شد.پدروعموهاودیگرافرادفامیل هریک توصیه نامه به دست،ازخانه این «وکیل»به دفترکاران«وزیر»می رفتند تاسرانجام وپس اززدوبندهای فراوان،وضعیت نابسامان تحصیلی فرزنددردانه خاندان هدایت رااصلاح کردندوبامدد دوستان واشنایانی که درسطوح بالای حکومت بودند،باردیگرنام اورادر فهرست دیگری ازدانشجویان اعزامی به خارج ازکشورقراردادندو وی رابه همراه گروه دیگری ازدانشجویان ایرانی که برای اموختن
معماری عازم فرانسه بودندازبلژیک به پاریس فزستادند.
براساس ضوابط وزارت معارف ان روزگاروبه موجب برنامه تحصیلی دانشگاههای فرانسه،هردانشجوبایدحداکثرچهارسال دران کشوراقامت می کردوتحصیلات خودرادرطی این مدت به پایان می رساند.اماصادق هدایت این ضوابط را هم رعایت نمی کندودوره اقامتش درفرانسه بیشتر ازاینهاطول می کشد.اودراین ایام هم مطلقآ دراندیشه درس ومدرسه وکتاب وتحصیلات نیست،وبه قول ونسان مونتی این سالهارابه سیروگشت میگذراند.(1)
«اواصولآازدرس ریاضی خوشش نمی امد،حتی تنفرهم داشت.ولی ماها معتقدبودیم اوبایدهرطوری هست ادامه اش بدهدوحالا که به اروپاامده،بایدحتمآ«کاره ای» بشودوتیتری بگیردوبه تهران مراجعه کند.امااوازروزاول هیچ گونه رغبتی به تحصیل نداشت وهمه اینهارابهانه کرده بود که به فرانسه برود…اومدام باتهران مکاتبه می کرد که فکرش برای یادگرفتن دروس اماده نیست.اماتهران به اوتکلیف می کرد که سعی کند،خیلی بیشترسعی کند…من هم اورانصیحت می کردم که هرطوری هست درسش راتمام کند.»(2)
اما گوش صادق به این حرفها بدهکارنبودوبی توجه به اطرافیان وبرنامه هایی که درپیش رو داشت،همچنان راه خودرامی رفت.پاریس برای اوجذابیت خاصی داشت.اودراین شهردل به دخترکی پاریسی بسته بودوبه جای تلاش درراه تحصیل،تمام اوقات خودرابااین دخترک سپری می کردویابادوستان همفکرخوددنبال ابتذال ورفتارهای غیراخلاقی می رفت.صادق هدایت دراین ایام از اقامت خوددرفرانسه،جذب افکارواوهام نیهلیستی(پوچ گرایانه)که دران ایام برخی محافل وگروههای جوان فرانسه رافراگرفته بود،شده بودوبه تقلیدکورکورانه ازانان می پرداخت.واقعیت این است که روحیه ملال ودلزدگی از همان ابتدادرذهن وروح اوجاری بود.وی دراردیبهشت ماه 1307 باانداختن خودبه رودخانه«مارن»خودکشی کرد.اما ازبدحادثه برروی قایقی فروافتادکه دختروپسری دران سرگرم مغازله بودند،وبدین ترتیب نجات یافت.صادق در نامه ای به تاریخ 12 اردیبهشت 1307 به برادرش عیسی هدایت اشاره ای به این موضوع می کند ومی نویسد:«بعدازان کمدی دراماتیک که در«فونتن بلو»گذشت،درسفارت غوغایی برپاشدونصرالله انتظام(دبیردوم سفارت ایران درپاریس)بدبخت دچارزحمت شدوبنده هم کاملا مفتضح…»(3)
براساس مدارک موجود،پلیس فرانسه گزارشی ازوضعیت فکری وگرایشهای اودراختیارسفارت ایران گذاشته است وسفیردولت ایران درفرانسه یک روانپزشک فرانسوی رامأمورمعاینه صادق هدایت کرده است که عیس هدایت،برادربزرگترصادق نیزان راتأییدمی کندوبه هنگام بازگویی خاطرات این ایام می گوید:«یک روز سفیرایران درفرانسه که دران موقع مرحوم حسین علاءبود،مرااحضارکرد.کسانی که دران روزدرسفارت بودندودراین ملاقات حضورداشتد،عبارت بودنداز:نصرالله انتظام،دکترادیب ودکتراشتیانی.سفیراز من پرسید:برادرشماکجاست؟.به اقای علاء گفتم:لابدمدرسه یاخانه اش.اما اقای علاءگفتند:من باید هرچه زودترصادق راببینم وباید اورا به یک متخصص اعصاب وروان معرفی کنم،تا به دقت اوراموردمعاینه قراردهد.بالاخره خودشان صادق رابه پروفسوری معرفی کردند وپروفسوربرای انجام معاینه واظهارنظرمدت هشت روزوقت خواست…»(4)
بخش سوم:باز گشت به ایران
صادق هدایت درسال 1309 شمسی ودراوج دیکتاتوری رضا شاه به ایران باز می گرددومی کوشدتاازامتیازات دانشجویان اعزامی به خارج از کشوربرخوردارشود.ازانجاکه صادق هدایت ابتدابه عنوان دانشجوی بورسیه وزارت طرق وشوارع(راه)به بلژیک اعزام شده بود،گزارشی از وضعیت تحصیلی خوددرخارج ازکشوررابه این وزارتخانه می دهد.اودراین گزارش می نویسد:
«تهران 16 شهریور1309
مقام منبع وزارت جلیله طرق وشوارع دام شوکته
محترمآبه عرض می رساند،این بنده صادق هدایت چهار سال پیش ازطرف وزارت جلیله فوایدعامه سابق برای راه سازی به اروپارهسپارشدم ومدت هشت ماه درمدرسه«گان»مشغول تحصیل بودم.لکن چون اب وهوای این شهربه مزاج بنده سازگارنبودومجبوربودم…ازاین روبااجازه وزارت جلیله به فرانسه منتقل شدم وچون برای تحصیل معماری وراهسازی به فرنگ رفته بودم،برای امتثال اوامروزارت جلیله به مدرسه TRAVUXPUPIB داخل ودررشته ساختمان به تحصیل اشتغال داشتم تا این که دوره مدرسه راطی کردم،ولی ازانجایی که تصدیق این مدرسه دولتی نبودواهمیت مدارس رسمی رانداشت،خیال ورودبه مدرسه معماری راداشتم که درنتیجه مخالفت هایی که ذکرش موجب تطویل کلام وتصدیع خاطرمبارک است این کارعقیم ماند،وبالاخره منجربه این شد که ازمحصلین وزارت جلیله فوایدعامه خارج وجزومحصلین
وزارت جلیله معارف شوم وچون پیوسته مخالفت باورود اینجانب به مدرسه معماری دولتی ادامه داشت،ناگزیربه بازگشت به تهران شدم.زیاده امر،امرمبارک است.
صادق هدایت(امضا)(1)
این نامه مؤید این نکته است که صادق هدایت هیچگاه درس خودرادردانشکده های پاریس دنبال نکرده است.اوپس ازچهارسال حیف ومیل بودجه دولتی وارزارسالی ازاین کشور،بی نتیجه وبی حاصل ودست ازپادرازتربه ایران بازمی گردد.ادعای اینکه هدایت تحصیلات عالیه را در فرانسه گذرانده بود،ادعایی واهی است.حتی ادعای گذراندن دوره تحصیلی مدرسه TRAVUX نیزدورازواقعیت به نظرمی رسد.زیرااگراوچنین دوره ای راگذرانده بود،حتمآگواهینامه ان رابه وزارتخانه مربوطه ارائه می کردوخاندان بانفوذهدایت ازاین گواهینامه حداکثربهره برداری رامی کندواورابه مقامات بالا می رساندند.کما اینکه برادران اوبه مقامات بالارسیدند.
سرانجام که صادق هدایت که نتوانسته بودازسفرفرنگ خودمدرک وعنوان وبه قول برادرش«تیتر»خاصی به ارغوان بیاورد،درتلاش برای بدست اوردن مقامات بالا،ناکام ونامرادمی شودوپس ازسعی بسیار مجبورمی شودتا به عنوان کارمندساده دربانک ملی ایران به کاراشتغال ورزد.اودر تاریخ10 ابان 1309 شمسی با حقوق ماهانه بیست تومان به عنوان کارمنداداره محاسبات وپس ازان بعنوان متصدی ارسال مراسلات به استخدام بانک ملی ایران درمی اید.خودش درنامه ای به یکی ازدوستانش درباره وضعیت کارووظایفش دربانک ملی ایران،می نویسد:
«الان که این کاغذرامی نویسم50 تاچشم به من نگاه می کند.چون این کاربرخلاف قانون است.بایدهمه خودرامشغول بکنند،اگرچه کاری هم نداشته باشند.لابدبرایت نوشته ام که مدت دوماه ونیم است که واردبانک ملی ایران شده ام تاکه شایددری به تخته بخوردوپولی به جیب بزنم.ولی هنوزدشت نکرده ام.اینجا یا مثل سگ یا مثل تو،هرروزازگرده مان بارمی کشند…به طوری که ادم راازهرچه کاراست بیزارمی کنند.صبح از ساعت8 تا شش بعدازظهروانوقت هفته ای سه شب هم المانی ها درس می دهندویکی ترجمه می کند که ان هم شبیه من است.وکارمان ده بریک وبیست بر دوهمین قدربدان که وقتی ازاین محل خارج می شوم،سرم گیج ومنگ است…»(2)
هدایت درهمین ایام باافرادی چون مسعودفرزادومجتبی مینوی وبزرگ علوی اشنا می شود.انهاهرشب درکافه ای واقع درخیابان لاله زارنوبه
نام«رزنوار»بایکدیگرملاقات می کنند.این افراد برروی گروه خودنام«ربعه»رامی گذارند.مسعودفرزاددراین مورد می گوید:«دران زمان من ومجتبی مینوی خیلی باهم دوست بودیم وگاهی هم به خانه سعید نفیسی که شوهرخواهرم بود،می رفتیم.دریکی ازاین امدورفت هاویادرکافه بودکه خیلی عادی وبی مقدمه باهدایت اشنا شدم.مینوی بابزرگ علوی اشنایی مختصری داشت وهدایت نیزبابزرگ علوی اشنا بود…ماچهارتاجوان بودیم بااندک اختلاف سن،هرچهارتافرنگ دیده وتحصیل کرده وبه قول ان روزی ها زباندان بودیم وتاحدی بیگانه باجاومکان خودمان وراغب به اندیشه هاوافکارنو…وهرچهارتن درزمینه ادبیات دست وپایی میزدیم.هدایت فرانسه می دانست،من انگلیسی می دانستم،علوی المانی ومینوی عربی.با این کیفیت هریک ازافراداین گروه می توانست با اکثررویدادهای ادبی جهان اشناشود.»(3)
هدایت درهمین زمان،یعنی 1309 شمسی و1930 میلادی نخستین اثر ضداسلامی خود بانام«البعثت الاسلامیه فی البلاد الافرنجیه»راانتشارداد.
این نوشته ازداستانهای به اصطلاح طنز امیز صادق هدایت است که به صورت سه گزارش روزنامه ای نوشته شده وانگونه که ازنامش بر می اید،اسلام ومسلمانان را به سخره گرفته است.(4)
صادق هدایت شخصی وابسته به طبقه اشرافی بود،طبقه ای که درتحولات جدیدایران،روبه اضمحلال ونابودی می رفت وجای خودرا به یک طبقه سرمایه دارجدیدونوکیسه می داد.اگرهدایت 10 یا 15 سال پیش به سن کاررسیده بودوداوطلب کاردردستگاه دولت می شد،بی شک به اعتبارنفوذخاندان هدایت،به مقام وموقعیت مهمی دست می یافت ومثل پدرش هدایت قلی خان اعتضادالملک که سالها حاکم شهرهای مختلف ایران،ومشیرو مشاور وزراء ونخست وزیران ومدیرکل ادارات وسازمانهای بزرگ بود،اوهم شغل ابرومند وپولسازی درحاشیه دربارپیدا می کرد.امادیگروضع کاملآدگرگون شده بودخاندان قاجاربه حضیض ذلت سقوط کرده بودودرباریان وافرادوابسته به این سلسله نیزدربه درودرمانده شده وراههای هرگونه اعمال نفوذویا به قول خودشان«مداخل»بررویشان بسته شده بود.
این وضعیت به هیچ وجه باب میل صادق هدایت نبود.اوازاینکه ناچاربودبرای ماهی بیست تومان حقوق،روزی چندین ساعت بیگاری کند،به سختی ناراحت وافسرده بود.ازسوی دیگر،وضع مالی خانواده اش نیزچندان مرتب وبسامان نبودودامد ماهانه خوداوهم ازبانک ملی،یعنی ماهی بیست تومان به حدی نبود که بتواندازدوستان واشنایان خودبه شیوه سنتی خانواده
وبه روال اشرافی پذیرایی کند.اوبه ناچاردرخانه پدری ودر یک اتاق محقرزندگی می کردوازدوستان واشنایان درقهوه خانه پذیرایی می نمود.
عده ای کوشیده اند تاقهوه خانه رفتن صادق هدایت رادلیل شوریدن اوبراشرافیت ونزدیکی اش به طبقات فرودست جامعه معرفی نمایند،درحالیکه هرگزچنین نبود.صادق ازسردرماندگی وناچاری به قهوه خانه می رفت.طبع نازپرورده وغرب زده اش بیشتربه کافه های اطراف خیابان اسلامبول ولاله زار که به سبک اروپا،برنامه موسیقی هم داشت متمایل بود.صادق به دلیل همین کمبودحقوق سرانجام ازبانک ملی استعفامی کندوبه سودای کسب درامدبیشتربه اداره کل تجارت می رودوبه استخدام ان تشکیلات درمی اید.اماپس ازچندماه کاردراین اداره معلوم می شودکه اداره تجارت بودجه واعتبارلازم برای پرداخت حقوق ماهیانه وی رادراختیارندارد.به همین سبب باز بیکاری به سراغ او می اید.
دراین زمان یکی از اشنایانش به نام محمد مقدم که بعنوان مترجم زبان انگلیسی دراستخدام«اژانس پارس»بود،اورابه عنوان مترجم زبان فرانسه به این سازمان می بردوصادق هدایت مدتی را به عنوان مترجم درخبرگزاری پارس می گذراند.(5)اوازطریق کاردرخبرگزاری پارس اندک مبلغی پس انداز می کندوزمانی که درمی یابدچندصدتومانی درحساب پس اندازخوددارد،باردیگررگ اشرافی اوبه جنبش درمیایدوبه همراه همفکرودوستش محمد مقدم به سمت اراک می روندتا به زعم خود«تارک دنیا»شوند وتا اخر عمرمانند فقیرترین روستاییان،باحداقل امکانات زندگی کنند.! انهادراراک درخانه یکی ازبستگان محمدمقدم(که بیش از100 اتاق داشت)ساکن می شوند،امابزودی وبه دلیل مسائل ایدئولوژیکی بین این دو اختلاف می افتدواز هم جدا می شوند.
بخش چهارم:سفر به هندوستان
«صادق هدایت»دراین زمان تصمیم می کیرد تا به هندوستان برود.این سفربه همت یکی از دوستان خانوادگی اش ،به نام«شین پرتو»انجام گرفت.شین پرتو درباره چگونگی انجام این سفرمی گوید:«وقتی خواستم به محل مأموریت خود(سفارت ایران درهند)بروم ازمن کمک خواستندتالااقل برای مدتی ازشرش خلاص شوند.من باصادق دوست بودم وبا خانواده اش هم روابطی داشتم.به اوپیشنهادکردم بامن به هندبیاید.باخوشحالی پذیرفت.با هم به بمبئی رفتیم.به او جا ومکان دادم.ماشین تحریرقراضه ای به اودادم تاسرش گرم شودو«بوف کور»،ان اثرمنحط رابتواند پلی کپی کند.من
بودم که دست صادق،این پسرلوس وننرراگرفتم تاهندراببیند وکارجفنگ بنویسد.حالا شما…درباره اش مقاله وکتاب می نویسید،که چه بشود؟ادبیات که این مزخرفات نیست.»(1)
به هرصورت صادق هدایت درروزسوم دسامبرواردشهربمبئی می شود.مدتی بودکه رژیم پهلوی برای تضعیف مبانی اسلامی درایران،حرکتی اغازکرده بودومی کوشیدتاگذشته دوروباستانی ایران رادرمقابل دوره اسلامی این سرزمین قراردهدوباتبلیغات پیرامون مجدوعظمت ایران باستان،اسلام واعراب رامایه عقب ماندگی وبدبختی ایران وایرانی معرفی کند.بزرگان خاندان هدایت که همگی درشمارمردان سیاست وازکارگزاران طرازاول رژیم بودند،به«صادق»پیشنهادمی کنندتابرای جبران عقب ماندگی درتحصیلات دانشگاهی وبرای اینکه بتواند برای خود،جا ومکان ویژه ای درتشکیلات دولتی دست وپاکند به این موج وجریان تبلیغی بپیوندد،وفرصت سفر به هندوستان را مغتنم شمرده،وبا بهره گیری از حضورزرتشتیان دراین سرزمین،زبانهای باستانی ایران،نظیرزبانهای پهلوی واوستایی رابیاموزدتادربازگشت به ایران به عنوان کارشناس دراین عرصه به خدمت گرفته شودو راه برای ترقیات بعدی او هموارگردد.این پیشنهاد،صادق هدایت رادراندیشه فروبردواوراوادارکردتابه صورت جدی دراین زمینه مشغول کارشود.با همین هدف بودکه اوروابط خودرابازرتشتی های ایرانی تبارهندگسترش داد،وسرانجام تصمیم گرفت تانزد«بهرام گورانکلساریا»به اموختن زبان پهلوی بپردازد.یکی ازپیشنهادکنندگان«محمودعنایت»برادر«صادق»بود.وی دردفاع ازنظریات خودمی گفت:من اصرارداشتم هدایت حتمآدریک رشته ای تیتر بگیردومتخصص شود.(2)
پس ازگذشت مدت زمانی کوتاه باکمک استادان هندی ودوستان زرتشتی،کارنامه اردشیربابکان رااززبان پهلوی ترجمه کردوانتشارداد(3)وبرای اینکه خودرابه رژیم بشناساند،چندین جلدازاین کتاب رابه تهران وبرای مقامات مهم وزارت معارف ووزارت خارجه ودیگرارگانهای مسئول فرستادودوستان وروزنامه نگارش رابرای تبلیغات بیشتردراین موردبسیج کرد.سفرهندوستان برای هدایت،درواقع فرصت مغتنمی بود،زیرا«شین پرتو»تمام امکانات انتشاراتی سفارت ایران رادراختیاراوگذاشته بود.بابهره گیری ازاین فرصت بودکه هدایت داستانهای«علویه خانم»و«بوف کور»راکه پیشترنوشته بود،به صورت پلی کپی انتشاردادوزیران نوشت:«طبع وفروش درایران ممنوع».(4)البته وی این عبارت را به
قصدایجادکنجکاوی وتحریک وتحریص هموطنانش برپشت جلد«بوف کور»چاپ کرده بود.زیراخودش به هیچ وجه به این عبارت وتوصیه وفادارنماندوبرای هریک ازدوستانش،چندین جلدازاین اثررامجانی ارسال داشت وتعدادی راهم دراختیاررمضانی صاحب انتشارات ابن سیناقراردادتا بین علاقه مندان توزیع کند.محمودعنایت،برادربزرگ صادق می گوید:«حدود20تا15 نسخه پلی کپی شده بوف کورتوسط پست به دست من رسید…»(5)
عده ای این سفرهدایت به هندوستان رامرتبط باعلاقه وفعالیتهای سینمایی اومی دانندواعتقاددارندکه اوبه مقوله سینما هم بی توجه نبوده است،جباروزیری درنامه ای به عبدالحسین سپنتا(سازنده اولین فیلم سینمایی ایران)می نویسد:«دوروزقبل درشهربانی کل بودم،فریدون هدایت رادیدم.جوانی باریک اندام بااوبودبه نام صادق هدایت وبرای گرفتن گذرنامه مراجعه کرده بود.اومی گفت:ازهندوستان یکی ازکمپانیهای فیلمبرداری فارسی اورابرای نوشتن دیالوگ های فارسی استخدام کرده ودرصددحرکت است.اوازذکرنام کمپانی خودداری کرد…»(6)غیرازاین مورد،درچندجای دیگرهم به این مسئله که هدایت به قصدکارسینمایی به هندوستان رفته اشاراتی شده است.امامعلوم نیست که خودهدایت چنین قصدی داشته یادوستانش این برنامه رابرای اوتدارک دیده ومی خواستنداورابه عرصه سینما بکشانند.به هرحال این موضوع درشمارشایعات باقی می ماند،زیراهیچ اثری ازهدایت درزمینه سینما وجودندارد.باری پس ازچندماه اقامت درهندوستان،«غم غربت»و«یادیارودیار»به سراغ صادق امد!واوبی توجه به برنامه هاواهدافی که برای این سفر معین کرده بود،وبی اعتنا به امیدهایی که خانواده ودوستان اوبه این سفربسته بودند،همه چیزرارها کردودرشهریورماه 1316 شمسی به ایران بازگشت.هدایت پس ازبازگشت به ایران ،مدت دوماه رابه دیدوبازدیدگذراندودرتاریخ22 ابان ماه همین سال باردیگربه استخدام بانک ملی ایران درامدوبه عنوان کارمند«دایره ارز»مشغول به کارشد.مسئولیت این زمان اودربانک ملی«صدوراتیکت»و«تنظیم فهرست روزانه خریدوفروش ارز»بود.(7)این دوره ازهمکاری هدایت بابانک ملی هم مانند دفعه پیش چندان به درازا نکشیدواوحدودیک سال بعد،زمانی که اداره موسیقی کشوردروزارت فرهنگ تأسیس شد،به استخدام اداره موسیقی درامد.افرادی چون عبدالحسین نوشین وحسین خیرخواه ومحمدضیاء هشترودی نیزدراین اداره کارمی کردندوریاست ان به عهده سرگرد غلامحسین مین باشیان بود.درایام همکاری بااداره

فایل : 30 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط