مقاله کامل روسیه و مناقشه قره باغ
مقاله کامل روسیه و مناقشه قره باغ
روسیه و مناقشه قرهباغ
در چارچوب رقابتهای ژئوپلیتیک موجود میان روسیه و غرب، کرملین مناطق خارجنزدیک را در حوزه منافع استراتژیک و حیاتی خود تعریف نموده و از مناقشات سرزمینی حل نشده موجود در این مناطق نظیر بحران قرهباغ بهعنوان ابزاری برای تثبیت نفوذ خود در جمهوریهایجدا شده از اتحاد جماهیر شوروی بهره برده است. در این بین مناقشه قرهباغ به عنوان جدی ترینمشکل امنیتی قفقاز جنوبی بیش از دو دهه است که تداوم داشته است و مطالعه پویشهایمنطقهایبر شکنندگی وضعیت نه صلح نه جنگ حاکم و احتمال تشدید دوباره مناقشه اشاره دارد.
مناقشهای کهظرفیت تبدیل شدن به جنگی تمام عیار میان طرف های درگیر را دارد. با توجه بهمطالب مذکور، نوشتار حاضربه دنبال پاسخگویی به این سوال اصلی است که تشدید مناقشهقره باغ چه فرصت ها و چالش هایی برای کرملین میتواند در پی داشته باشد؟ ایجاد ناامنی درمسیرهای صادراتی انرژی از دریای خزر به سوی بازارهای غربی و استقرار نیروهای روسیه درمنطقه قره باغ و در چارچوب نیروهای حافظ صلح را میتوان مهم ترین فرصت پیشروی کرملیندانست. در مقابل احتمال درگیر شدن با ترکیه بهعنوان متحد جمهوری آذربایجان و تقویت نفوذغرب در قفقاز در سایه تشدید بحران چالش های احتمالی متوجه روسیه خواهند بود. در این مقالهتلاش شده است به روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از چارچوب نظری ژئوپلیتیک، احتمالتشدید مناقشه قرهباغ و چالش ها و فرصت های متوجه روسیهمورد بررسی قرار گیرند.
واژگان کلیدی: مناقشه قرهباغ، روسیه، جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان.
مقدمه
خلأ قدرت ناشی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی زمینه را برای شعلهور شدن مناقشهقرهباغ در منطقه حساس و استراتژیک قفقاز جنوبی فراهم نمود. تلاشهای گروه مینسکوابسته به سازمان امنیت و همکاری اروپاو دیگر بازیگران منطقهایو بین المللی نتیجهملموسی با خود به همراه نداشته است. این مناقشه متاثر از روابط منازعهآمیز طرفهایدرگیر، رقابتهای ژئوپلیتیک و رویکردهای متضاد بازیگران منطقهایو بین المللی است که بهدنبال کسب نفوذ در منطقه میباشند. در واقع، بحران قرهباغ را نمی توان منازعه سرزمینی صرف قلمداد نمود، بلکه محل تلاقی منافع بازیگران خارجی نیز به شمار میرود. این وضعیتبغرنج نیز موجب پیچیدگی این بحران شده است. رقابتهای ژئوپلیتیک بازیگران منطقهایوفرامنطقهایدر کنار مواضع انعطافناپذیر طرفین درگیری چشمانداز حل مسالمت آمیز اینبحران در آینده نزدیک را با تردید مواجه نموده است.
از سویی دیگر، بحران قرهباغ به عنوان بحرانی پیچیده و خطرناك در مقایسه با دیگربحران های منطقه قفقاز، بزرگترین چالش امنیتی منطقه به شمار میرود که احتمال تشدیدمناقشه و تبدیل آن به جنگی تمام عیار میان طرفهای درگیر زیاد می باشد. بهرغم توافقنامهآتشبس 1994 نمی توان از این بحران تحت عنوان مناقشه خاموش یاد کرد. زیرا عملیاتجنگی و آتش باری مواضع طرفین در امتداد خطوط تماس و حتی مرزهای ملی دو کشور ادامهدارد. از سال 2014 به این طرف میزان تنش و درگیری در منطقه به طور جدی افزایش یافتهاست و به بالاترین حد خود از زمان برقراریآتشبسدر سال 1994 رسیده است. این افزایشهم از لحاظ تعداد موارد نقض آ تشبس و هم از لحاظ ماهیت تجهیزات جنگی مورد
استفادهقابل ردیابی است. نقض مکرر آتشبسدر کنار بنبستدیپلماتیک موج ود سر راه مذاکراتصلح زمینه را برای شروع جنگی تمام عیار در منطقه فراهم نموده است.
با توجه به عمق علائق ژئوپلیتیک روسیه در منطقه قفقاز جنوبی، تشدید بحران قرهبا غ فرصت ها و چالش های بیشتری را در مقایسه با دیگر بازیگران خارجی متوجه این کشورخواهد نمود. در اصل جایگاه ویژه روسیه در سیاست منطقه قفقاز جنوبی و نقش کلیدی اینکشور در مناقشه قرهباغ موجب حساسیت و تاثیرپذیری جدی این کشور از تغییراتی شدهاست که در محیط امنیتی منطقه قفقاز در حال رخ دادن میباشند. از دید رهبران کرملین، این کشور در منطقه قفقاز جنوبی دارای منافع امنیتی و ملی حیاتی است که ناشی ازمجاورت جغرافیایی و اشتراکات تاریخی طولانی مدت می باشد. از آنجایی که استراتژی وجاهطلبی ژئوپلیتیک روسیه کنترل جمهوریهای جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی از طریقاعمال نفوذ بر این کشورها و جلوگیری از ادغام آنها با غرب می باشد، فرصت ها و چالشهایناشی از تشدید مناقشه در منطقه قرهباغ کوهستانی را می توان بیشتر در چارچوب تاثیرات آنبر استراتژی کرملین در منطقه بیثبات قفقاز جنوبی مورد بررسی قرار داد. در این میان نظمجدیدی که بعد از بحران اوکراین در منطقه اوراسیا و شرق اروپا شکل گرفته است سوالاتزیادی را با خود به همراه داشته و بر نگرانیها در اینزمینه افزوده است. همانطوری کهاندیشمندآمریکایی دانیل تریزمان تاکید نموده است، بحراناوکراین نشان داد که روسیهنظم اروپایی پسا جنگ سرد را از نو تاسیس نموده است(Daniel,2016). نوع واکنش روسیهبه مسئله تهدید منافع اینکشور در اوکراین این سوال را در ذهن بسیاری از اندیشمندانسیاسی ایجاد کرده است که آیا کرملین چنین رویکردی را در صورت به چالش کشیده شدنمنافع
خوددر منطقه بی ثبات و حساس قفقاز که مملو از تضادهای سیاسی و قومی است، اتخاذ خواهد نمود؟
در مطبوعات غربیاز تشدید مناقشه بهعنوان چالش و از تداوم وضعیت نه جنگ و نهصلح موجود تحت عنوان فرصت برای منافع و امنیت ملی روسیه یاد می کنندو در اینچارچوب رویکرد سیاست خارجی کرملین رادر راستای حفظ وضع موجود تبیین مینمایند.
در واکنش به این ادعاها در می 2013 سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، ضمن تقبیحاین ایده که روسیه از بحران قره باغ استفاده ابزاری مینماید و تمایلی به حل این مناقشهندارد اظ هار داشت ، “وضعیت سیاسی به طور حتم برای هر کسی غیر قابل قبول استبنابراین نیازی نیست که کسی را متقاعدکنیم به اینکه وضعیت غیرقابل قبول است… وضعیت برای فدر اسیون روسیه نیز غیرقابل قبول است(Lavrov,2013)”. ولی در این نوشتار قصدداریم در کنار چالش ها، فرصت های احتمالی تشدید مناقشه را نیز مورد ارزیابی قرار دهیم. باتوجه به مطالب مذکور، نوشتار حاضر به دنبال پاسخگویی به این سوال اصلی است که تشدیدمناقشه قره باغ چه فرصت ها و چالش هایی برای کرملین میتواند در پی داشته باشد؟ در پاسخ بهآن این فرضیه مطرح شده است که ایجاد ناامنی در مسیرهای صادراتی انرژی از دریای خزر بهسوی بازارهای غربی و استقرار نیروهای روسیه در منطقه قرهباغ و در چارچوب نیروهای حافظصلح را میتوان مهم ترین فرصت پیش روی کرملین دانست. در مقابل احتمال درگیر شدن باترکیه ب هعنوان متحد جمهوری آذربایجان و تقویت نفوذ غرب در قفقاز در سایه تشدید بحران قرهباغچالش های احتمالی متوجه روسیه خواهند بود. در این مقاله تلاش شده است به روشتوصیفی و تحلیلی و با استفاده از چارچوب نظری
ژئوپلیتیک، احتمال تشدید مناقشه قرهباغ وچالشها و فرصتهای متوجه روسیه مورد بررسی قرار گیرند.
چارچوب نظری
ژئوپلیتیک رویکردی است بر سیاست بین الملل که در تلاش است تا رفتارهای سیاسیبازیگران را بر اساس محیط طبیعی تبیین نماید. بر این اساس رویکرد ژئوپلیتیک بیانگر تاثیرجغرافیا بر امور سیاسی است.(Plano & Alto, 1988:98) به عبارتی دیگر ژئوپلیتیک رامیتوان مطالعه اثرگذاری عوامل جغرافیایی یعنی ویژگیهای طبیعی و انسانی نظیر موقعیتجغرافیایی، نحوه توزیع منابع طبیعی و انسانی بر روابط بین الملل و در تصمیمگیری هایسیاسی صاحبان قدرت دانست. موقعیت سرزمینی و منابع طبیعی (عوامل ژئواکونومیک) از عوامل طبیعی ژئوپلیتیک به شمار میروند. موضوعات و مفاهیم مورد مطالعه ژئوپلیتیک نیز طیف وسیعی نظیر؛ ژئوپلیتیک بهعنوان دانش کسب قدرت، ژئوپلیتیک بهعنوان دانش رقابتو گسترش حوزه نفوذ، ژئوپلیتیک بهعنوان دانش مناطق بحرانی و ژئوپلیتیک بهعنوان دانشروابط قدرت را شامل میشوند.
ژئوپلیتیک هر منطقه نقش عمده در برقراری روابط مسالمتآمیز و یا در ایجاد منازعه ویا رقابت میان کشورهای آن منطقه دارد. به عبارتی دیگر در ذات و ساختار جغرافیای سیاسیویژگیها و واقعیتهای عینی نهفته است که به صورت بنیادین منطق رقابت و منازعه را بینکشورها ترویج میدهد. اندیشمندان ژئوپلیتیک در مطالعه ریشه های منازعه هر کدام بهجنبهای از عوامل ژئوپلیتیک اشاره دارند. برخی به عوامل ژئواکونومیک و منبع سرزمینیمناقشات و برخی دیگر به عوامل هویتی و فرهنگی یعنی ویژگیهای جمعیتی تاکید دارند. درمیان عو امل ژئواکونومیکی، منابع انرژیبهعنوان یکی از مهمترین
متغییرهای ژئوپلیتیک درتعاملات میان بازیگران و به چالش کشیدن رقیبان در عرصه بین المللی از اهمیتی استراتژیک برخوردار است. جایگاه نفت و گاز در اقتصاد سیاسی بین المللی و اهمیت آن بهعنوان کالاییاستراتژیک موجب شده است که این منابع نقش مهمی در شکلدهی به الگوهایی از رقابت، منازعه، همکاری، همگرایی و واگرایی میان کشورها و در عرصه نظام بین الملل داشته باشند.
بهرهمندی از این منابع و کنترل زیرساختهای انرژی از جمله خطوط لوله در چارچوبفرصت های ژئوپلیتیک مورد توجه بازیگران بوده است. دیپلماسی خطوط لوله که با تاکید برکنترل م سیرهای انتقال در پی پیوند میان ژئوپلیتیک انرژی و سیاست میباشد نقش مهمیدر ژئوپلیتیک انرژی دارد(شیرخانی و شریفی ، 1396: 119).
در میان اندیشمندان این حوزه پیتر هگتبه منبع سرزمینی منازعه تاکید دارد. وی بهدوازده عامل سرزمینی تنش زا در میان کشورها اشاره میکند. طبق نظریه هگت امتداد وگسترش سرزمینی یک گروه قومی و زبانی به خاك کشور همسایه، ادعای ارضی یک کشورنسبت به کشور همسایه و جنبش جداییطلبی قومی در فضای داخلی یک کشور از جملهعوامل تنش زای ژئوپلتیک میباشند(قربانینژاد و دیگران ، 1393: 278). به عبارتی دیگر یکیاز زمینههای منازعه تعلقات ژئوپلیتیک بازیگران است. تعلقات ژئوپلیتیک تشکیل دهندهزیربنای منافع و علایق ملی کشورها در ورای مرزهای ملی میباشند و ناظر بر مواردیهستند که با تمام یا بخشی از خصیصههای طبیعی یا انسانی کشور تجانس و همگونی دارند.
علائق ژئوپلیتیک در واقع تامین کننده نیازهای کشور در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، ارتباطی، نظامی و امنیتتی و غیره هستند. این علائق باعث تقویت وزن ژئوپلیتیک
کشورهامی گردند(حافظنیا و رومینا، 1396: 9). بیشترین علائق ژئوپلیتیک یک کشور در مجاورتمرزهای ملی و در کشورهای همجوارآن استو با دور شدن از مرزهای ملی کشورها میزاناین علائق نیز کاهش مییابد.
علائق ژئوپلیتیک علاوه بر منازعه که در بالا اشاره گردید میتوانند زمینهساز رقابتکشورها و قدرتهای بزرگبا یکدیگر شوند. در مباحث ژئوپلیتیک نقطه کانونی رقابت بر سرفضای جغرافیایی و امتیازات موجود در آن می باشد تا از پس آن امکان تحصیل قدرت برایحکومتها و سازههای ژئوپلیتیک فراهم آید. در چارچوب رقابتهای ژئوپلییتک بازیگران نظام بین الملل، قلمروهای ژئوپلیتیک در واقع حوزه نفوذ بازیگران به شمار میروند. بازیگران از طریقبه پیش راندن مرزهای ژئوپلیتیک خود در تلاش هستند تا قلمرو ژئوپلیتیک یا دامنه نفوذ خودرا گسترش داده و در مقابل حوزه نفوذ رقیبان را محدود سازند. در اصل قدرت و رقابت بازیگران موجب بسط یا تحدید قلمروهای ژئوپلیتیک آنها میشود(حافظ نیا، 1385: 116). فرصت ها وچالش های ژئوپلیتیک به دلیل ماهیت جغرافیایی و دوام و پایداری بیشتر از اهمیت زیادی دررابطه با منافع و امنیت ملی کشورها برخوردار هستند. فرصت ژئوپلیتیک را میتوانبهرهمندی از عوامل ثابت و متغییر ژئوپلیتیک به منظور ارتقا موقعیت کشورها در نظامبین الملل دانست. در مقابل چالش ژئوپلیتیک نیز عبارت از ایجاد وضعیتی نامساعد برایکشورها بر اساس عوامل ثابت و متغییر ژئوپلیتیک و متاثر نمودن سیاست کشورها می باشد.
مناقشه قرهباغ و زمینههای تشدید آن
در دوران حیا ت حکومت اتحاد جماهیر شوروی، نزاع جمهوری ارمنس تان و جمهوریآذربایجان بر سر منطقه قرهباغ از حد اعتراضات گاه و بیگاه طرفین فراتر نرفت و این
بهخاطراقتدار آهنین مسکو در آن دوران بود. با انجام اصلاحات گورباچف ١، فضا برای طرح خواسته هایقدیمی درباره قرهباغ آغا ز شد. از ابتدای سال 1988 به تدریج اختلاف بین ارامنه و آذریها درجنوب قفقاز آشکار شد. پارلمان قره باغ در 12 ژوئن 1988 به جدایی کامل قرهباغ از جمهوریآذربایجان و پیوستن آنبه ارمنستان رای داد. در اصل درگیری بین دو کشور قفقاز جنوبیدر سال 1988 هنگامی آغاز شد که ارمنستان ادعاهای سرزمینی خود علیه جمهوریآذربایجان را مطرح کرد. آرزوی دس تیابی به ارمنستان بزرگ، شکلگیری یک شبکه قوی ازمهاجران ارمنی در کشورهای دیگر (دیاسپورا) و قدرت یافتن این گروه در کشورهای غربی وروسیه و در نهایتبروز وجوه رادیکالیستی و چپگرایانه در میان نخبگان ارمنی و تشکیلاحزاب افراطی مانند داشناکسیون باعث شکل گیری یک نیروی عظیم روانی – اجتماعی برای اشغال قرهباغ در فاصله مابین 1992 تا 1994 گردید. پشتیبانی روسیه و جنگ حاکمیت درباکو از دیگر عواملی بودند که به اشغال 20 درصد از خاك جمهوری آذربایجان توسطنیروهای ارمنی و آواره شدن یک میلیون آذربایجانی منجر شدند.(Mitoyan, 2017:1) در این جنگ نیروهای ارمنی موفق شدند علاو بر منطقه قرهباغ کوهستانی هفت منطقه دیگرجمهوری آذربایجان را نیز که در اطراف منطقه قرهباغ کوهستانی قرار داشتند به اشغالنظامی خود درآورند. از زمان اشغال قرهباغ تاکنون، شورای امنیت سازمان ملل چهار قطعنامهصادر کرده است. ولی هیچکدام نتوانسته به حل و فصل بحران کمکی نماید. این قطعنامههاعبارتند از : قطعنامه 822، 853، 879 و 884. قطعنامههای سازمان ملل ضمن تاکید بر حاکمیت وتمامیت
ارضی جمهوری آ ذربایجان و بر غیر قابل تغییر بودن مرزهایبین المللی ، ممنوعیت توسل به زور جهت تصرف قلمرو سرزمینی دیگر دولتها را خاطر نشان نمودهاند.
البته شورای امنیت درپی ناتوانی خود در حل و فصل این بحران ، تصمیم گرفت حل آن را بهیک سازمان منطقهای (سازمان امنیت و همکاری اروپا) واگذار نماید.
گروه مینسک وابسته به سازمان امنیت و همکاری اروپا در سال 1992 و با عضویت9 کشور به ریاست آمریکا ، روسیه و فرانسه تشکیل شد. این گروه توانست در 12 می 1994آتشبسرا بین دو طرف در بیشکک برقرار نماید. برای تأمین صلح در این منطقه گروهمینسک به ریاست سه کشور روسیه ، فرانسه و ایالات متحده آمریکا آغاز به فعالیت نمود. این گروه تا به امروز موفق به حل مناقشه نشده است. تدوین اصول مادرید را میتوان مهم تریندستاورد گروه مینسک در زمینه حل مناقشه دانست. اصول مادرید پس از سالها مذاکراهمیان روسای جمهور و وزرای خارجه جمهوری آذربایجان و ارمنستان و با میانجیگریروسیه، آمریکا و فرانسه مورد توافق طرفین مناقشه قرارگرفت. این اصول چارچوب حقوقیلازم برای حل بحران قرهباغ را فراهم آورده است و مفاد آن به شرح زیر میباشند.
ارمنستانبایستی تمامی هفت منطقه اشغالی اطراف قرهباغ را که در اوایل دهه 90 میلادی اشغال نموده بود، بازگرداند.
منطقه قر هباغ کوهستانی وضعیت حقوقی موقت کسب میکند و این وضعیت تاتعیین موقعیت حقوقی نهایی ادامه خواهد یافت.
وضعیت حقوقی نهایی منطقه قرهباغ کوهستانی در نهایت از طریق رای مردممنطقه تعیین خواهد شد.
گذرگاهی برای اتصال ارمنستان به منطقه قرهباغ کوهستانی تاسیس خواهد شد.
نیروهای صلحبان بین المللی امنیت منطقه قرهباغ و روستاهای اطراف خطوط تماسرا بر عهده خواهند گرفت.
حق با زگشت تمامی آوارگان به سرزمینهایی که از آنها بیرون رانده شدهاند بایدتامین شود.(Helsinki
Commission Report, 2017:3-4)
با وجود تلاشهای و مذاکرات طولانی مدت طرفهای درگیر در اواخر سال 2009 سرژسرکیسیان، رئیس جمهور وقت ارمنستان، با نقض توافق خود با جمهوری آذربایجان موافقتخود را تنها با بازگرداندن پنج منطقه اطراف قرهباغ را بیان نمود و این مسئله مانع جدی برسر مذاکرات گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا در تاسیس صلح در مظقه بودهاست.(Bryaz, 2016) ابتکارات و پیشنهادهایی نیز از سوی روسیه برای حل مناقشه ارائهشدهاند، ولی نتوانستهاند بر بنبست حاکم در حل بحران کمکی نمایند. برای نمونه در یکی ازاین طر حها، پوتین در دیدار با روسای جمهور آذربایجان و ارمنستان پیشنهاد بازگرداندن دومنطقه اطراف قرهباغ بهجمهوریآذربایجان را در مقابل عادیسازی روابط بین دو کشور راارائه نمود. مطابق پیشنهاد پوتینجمهوری آذربایجان نیز بایستی تحریمهای اعمالی علیهجمهوری ارمنستان را بر طرف مینمود. مطابق این پیشنهاد بعد از برگرداندن دو منطقه وعادیسازی روابط مسئله برگرداندن پنج منطقه اشغالی باقی مانده و سرنوشت منطقه قرهباغکوهستانی موضوع مذاکرات بعدی دو کشور میشد. هرچند هر دو طرف از این پیشنهاداستقبال نمودند ولی با این حال با توجه به خطرات داخلی به طور رسمی با آن موافقتننمودند.
فایل : 36 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.