مقاله کامل راهبرد های تربیت دانش آموزن مبتنی بر برنامه درسی مدرسه محور در دوره ابتدایی
مقاله کامل راهبرد های تربیت دانش آموزن مبتنی بر برنامه درسی مدرسه محور در دوره ابتدایی
راهبردهای تربیت دانش آموزن مبتنی بر برنامه درسی مدرسه محور در دوره ابتدایی
چکیده
مقاله حاضر به بررسی راهبرهایی میپردازد که اساس برنامه درسی مدرسه محور را تشکیل میدهند، جمع بندی ما بر این بوده است که این برنامه درسی درکل با سه راهبرد اساسی سعی دارد تحول بنیادین در دانش آموزان ایجاد نماید. روش تحقیقاین مقاله به صورت کتابخانه ای و مروری بوده است. مدرسه محوری از مهمترین مسایل تعلیم و تربیت در عصر حاضر است و در نظام تعلیم و تربیت ایران در این زمینه دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. با واگذاری اختیار به مدرسه، همکاری بین والدین و مدرسه بیشتر میشود و هم محیط خانه برای یادگیری بهبود مییابد و مسئولیتپذیری به دلیل ارتقای عملکرد کیفی معلمان و کارکنان مدرسه افزایش مییابد. برخلاف برنامهی درسی مرسوم و متمرکز که معلم مجری صرف برنامهی درسی است، معلم در این گونه برنامهی درسی، نقش موثرتری نسبت به برنامههای درسی سنتی دارد. همچنین دانشآموزان احساس میکنند که یادگیری با نیازهای آنان بیشتر مرتبط است و با برنامهی درسی و محتوای مطالب درسی ارتباط نزدیک دارند.
کلمات کلیدی: مدیریت مدرسه محور، عدم تمرکز، تفویض اختیار، مشارکت
مقدمه
بررسی تحلیلی آموزش و پرورش در کشورهایمختلف نشان میدهد نظامهای آموزش و پرورش با مسائل و مشکلات مختلفی روبه رو بودهاند و راهکارهای مختلفی برای حل این مشکلات ارائه گردیده است. از دیرباز نظام آموزشی کشورهای دنیا به شیوه متمرکز اداره میشدند که کم کم مدارس به سمت تمرکز زدایی پیش رفتند در این بین موضوع مدرسه محوری
برای پاسخگویی به مشکلات آموزشی در مدارس شکل گرفت. بنابرین نظامهای آموزشی به این نتیجه رسیدند کهیکسری برنامههای درسی مدون برای ادارهکرد مدرسه محور مدارس ارئه بدهند. از این رو سیاست مدرسه محوری برای پاسخ به این نیاز و خواسته در اولویت سیاستهای آموزش و پرورش قرار گرفت.
یکی از عناصر مهم نظام آموزشی، برنامه درسی است که هسته مرکزی تمام فعالیتهای آموزشی را تشکیل میدهد. برنامه درسی در واقع نقشه و راهنمایی برای یادگیری در مدارس است که یادگیرنده آن را تجربه و مشاهده کننده آن را ثبت میکند (گلاثورن، بوسچ، وایت هد و بوسچ، 2015). تمرکززدایی از تصمیم گیریهای آموزشی، یکی از مباحث کلیدی در بحث گستره راهبردهای اصلاحات آموزشی مناسب در ارتباط با بهبود مدرسه، رشد معلم و فراگیری دانش آموزان در دهه گذشته بوده است (لاو و همکاران، 2010). عدم تمرکز در نظام آموزشی، مستلزم تفویض اختیارات بیشتر از مرکز به ادارات محلی، خودراهبری مدارس، برنامهریزی بر اساس نیازهای محلی و منطقهای، مشارکت مدیران، معلمان، اولیای دانشآموزان و حتی خود دانشآموزان در تصمیمگیریهای مربوط به مدرسه است که تمام این موارد تحت عنوان عمومی “مدیریت مدرسه محور” قرار گرفتهاند (سیدی نظرلو، طبسی و غلامعلیزاده، 1390).
برنامه ریزی درسی مدرسه محور، به عنوان یکی از راهکارهای حرکت بهسوی تمرکز زدایی، اقتضا میکند که تصمیمات مربوط به برنامهریزی، طراحی، اجرا و ارزشیابی برنامه درسی، به جای اینکه بیرون از مدرسه گرفته و به مدرسه تحمیل شوند، در مدرسه و جامعه پیرامون آن اتخاذ
شوند. از این رو این گونه تصمیم گیری و به اجرا گذاردن آن، داشتن اقتدار و اختیار متناسب در مورد برنامه درسی را میطلبد، طراحی برنامه درسی مدرسه محور، ازعواملی مانند؛ هدفهای ملی تعلیم و تربیت، یادگیرنده، منابع در دسترس، فرهنگ مردم اطراف مدرسه، محیط مدرسه، راهبردها و نظام ارزشیابی و درجه اختیارات تصمیم گیری مدارس درباره برنامه درسی متاثر میشود (پیری و بهروزی تبار، 1395).
مدیریت مدرسه محوری به مثابه یک سیاست تغییر و تحول در صورتی به موفقیت نائل میشود که مقدمات لازم برای تحق آن پیش بینی شود. تجربه و مطالعات نشان داده است که تغییر بویژه در محیطهای آموزشی مستلزم ایجاد شرایط و بسترهای مورد نیاز است. شناسایی عنصر و زمینههای اجرای مدیریت مدرسه محوری در نظام آموزشی مستلزم مطالعه و بررسی مبانی نظری و تجربی موضوع است که در این مقاله به آن پرداخته میشود.
یکی از اساسیترین چالشها در زمینهی برنامه ریزی درسی، موضوع تمرکز و عدم تمرکز است. در سالهای اخیر، گرایش به تمرکز زدایی و تفویض اختیار بیشتر به مدارس در نظام آموزش و پرورش عمومی، با هدف بهبود کیفیت آموزش و پرورش افزایش یافته است (گازیل، 1998). به اعتقاد فولن و واتسون (1999)، تمرکززدایی در آموزش و پرورش یک پدیدهی جهانی و از مسایل آموزش و پرورش است.
ولش و مک گینه (ترجمهی حکیمی، 1395: 13) معتقدند، تمرکززدایی از مهمترین پدیدههایی است که در طول پانزده سال اخیر، تأثیرهای قابل ملاحظهای بر برنامهریزی آموزشی گذاشته است. سوالهایی از این قبیل که چه کسی باید واقعا راجع به تحصیل در آموزش عمومی تصمیمگیری کند، موضوع
بحثهای داغ است. ولش و مک گین، در عین این که کنار گذاشتن تمام اشکال برنامهریزی متمرکز را مردود میشمارند، تأکید دارند که در شرایط فعلی، در بسیاری از کشورها، میل به تمرکززدایی به عنوان حقیقت اجتناب ناپذیر مورد توجه است. به طوری که، در سالهای 1980 و 1990 پیشرفت تحصیلی نامطلوب دانشآموزان ، جدایی روزافزون معلم و دانش آموز در جریان یاددهی – یادگیری و عدم پاسخگویی برنامهها به نیازهای یادگیرندگان موجب شد، که توجه به تمرکززدایی در برنامههای درسی بیش از هر زمان دیگر، در دستور کار دست اندرکاران نظام آموزشی قرار بگیرد (احمدی، 1385).
طرح مدرسه محوری تفویض اختیار و زمینهساز گسترش و خلق مشارکت ذینفعان در راستای ارتقای کیفیتبخشی مدرسه است. آموزش و پرورش کشورهایی چون انگلستان و استرالیا در دهه پایانی قرن بیستم، گرایش قابل توجهی به مدلهای مختلف خود مدیریتی مدارس ابراز نمودند. روند یاد شده بر اساس این دیدگاه بنا نهاده شده بود که استقلال بیشتر مدارس در اتخاذ تصمیمات مربوط به اداره مدرسه به اثر بخشی آموزشی بیشتر میانجامد. در این مقاله سعی داریم به راهبردهایی بپردازیم که مدیریت مدرسه محور با این راهبردها سعی در پرورش دانشآموزان با استعداد، مستقل و اجتماعی را دارد. مدرسه محوری دارای عناصر مختلفی میباشد اما ما در این مقاله سه راهبرد اصلی مدیریت مدرسه محور را مورد بررسی قرار میدهیم.
راهبرد اول: آزادی عمل در انتخاب اولویتها
نظامهای آموزش متمرکز معمولا یکسری سیاستهای دیکته شده ای را برای اجرا به مدارس و کارکنان آموزش و پرورش ابلاغ میکننند و در این بین بعضا فرصت انتخاب آزاد برای اولویتهای آموزشی و چه بسا اولویتهای مربوط به زندگی
شخصی کم میشود.از این رو صاحبنظران حوزه آموزش و پرورش مفهوم مدرسه محوری را برای ایجاد هرچه بیشتر فرصتهای انتخاب برای دانش آموزان و تحول بنیادینطبق سند تحول بنیادین آموزش و پرورش ارائه داده اند. فرایند واگذاری اختیارات به مدارس در سطح جهان با عنوان نظام مدرسه محوری شناخته شده است (همتی، 1394).
مدرسه محوری به این امر اشاره دارد که در فرآیند تصمیم گیریهای مدرسه، همه ذینفعان به طور سهم برابری داشته باشند.
لازم است تا گروههای متشکل از ذینفعان مدرسه از طریق نهادهای مسئول مورد حمایت قرار بگیرند.، لذا مدرسه محوری یا تصمیم گیری مشارکتی در مدرسه، یک بازنگری در مدارس به ویژه مدارس دولتی است که انحصار قدرت تصمیم گیری را از یک ناحیه مرکزی به یک مدرسه، به منظور بهبود عملکرد آن مدرسه به دنبال دارد.
سوگیری این فرآیند به سمت افزایش دادن سطح دخالت و درگیری مدرسه در اداره مدیریت خود است. این فرآیند باعث توانمند شدن مدرسه برای ایجاد تصمیم گیریهای آموزشی در مورد نیازهای یک مدرسه و کمک به استفاده موثر از منابع محدود مدرسه و تقویت مشارکت محلی در اداره امور مدارس است. به این ترتیب مدرسه محوری به دنبال تمرکز زدایی در نظام آموزشی و انتقال اختیار و قدرت تصمیم گیری به مدرسه، به وجود میآید.
یکی از کارهای عمومی آموزش و پرورش، اجتماعی کردن کودکان و نوجوانان است و مفاهیم عمده تربیت اجتماعی کردن کودکان و نوجوانان است و مفاهیم تربیت اجتماعی آن از جمله خودکفایتی، ابراز وجود، استقلال، خودپنداری، خودرهبری، رقابت، همکاری، نوع دوستی و هویت جوییها و دهها مولفه دیگری که به نوعی شخصیت اجتماعی کودکان را
شکل میدهد، در همین دوران آموزشگاهی تحقق میپذیرد.کودکان و نوجوانان در سنین بین 6 تا 18 سالگی به طور متوسط 6 ساعت را در مدرسه میگذرانند پس از خانواده، مدارس با کانون اصلی زندگی به شمار میرود و فعالیتهای مدرسه ای در زندگی این گروه سنی به صورت فعالیت اصلی در میآید.
در کنار فعالیتهای رسمی در مدارس میتوان برای دانش آموزان دورههای مختلف تحصیلی از جمله دانش آموزان دوره ابتدایی فعالیتهای تربیتی (پرورشی) و اجتماعی تدارک دید که یکی از ویژگیهای این فعالیتها این است که در آنها اجباری وجود ندارد و دانش آموزان با میل و رغبت به انجام آن میپردازند و به رضایت خاطر نیز میرسند تا چندی پیش مدرسه را تنها جای مطالعه و کسب معلومات و نیز انتقال مواد آموزشی از معلمان به دانش آموزان میدانستند ولی امروزه به لحاظ تربیتی روشن شده است که مدرسه شکل دهنده ساختار درونی و شخصیتی دانش آموز است با مدرسه محیطی است که دانش آموز در آنجا شایستگی، شکست، موفقیت، انزوا محبوبیت، طرد و…. تجربه میکند کمک به رشد ابعاد گوناگون هویت دانش آموزان، از جمله هویت فردی هویت اجتماعی و هویت دینی ازرسالتهای محوری امور تربیتی است (ایرندگانی و صوفی، 1397).
ایدهی برنامهریزی درسی مدرسه- محور بر این پایه استوار است، که بهترین مکان برای طراحی برنامهی درسی آن جایی است، که معلم و شاگرد در تعامل با یکدیگر هستند. برخلاف برنامهی درسی مرسوم و متمرکز، که معلم را مجری صرف برنامهی درسی قلمداد میکنند، معلم در این گونه برنامهی درسی، نقش بارزتری نسبت به برنامههای درسی سنتی دارد. همچنین، دانشآموزان احساس میکنند که یادگیری با نیازهای آنان بیشتر مرتبط است و برنامهی درسی انعطافپذیر بوده و
به سادگی موضوعهای نو ظهور را که با برنامهی درسی ارتباط نزدیک دارند، تلفیق میکند. طراحی برنامهی درسی مدرسه- محور، از عواملی؛ مانند هدفهای ملی تعلیم و تربیت، یادگیرنده، منابع در دسترس، فرهنگ مردم اطراف مدرسه، محیط مدرسه، راهبردها و نظام ارزشیابی و درجهی اختیارات تصمیم گیری مدارس دربارهی برنامهی درسی متأثر میشود.
راهبرد دوم: همکاری و نظارت مستمر
آموزش و پرورش از جمله سازمانهایی است که در هر جامعه ای از حساسیتی خاص برخوردار است. این حساسیت بیش تر به این دلیل است که فعالیت داخلی آن در معرض دید همگان بوده و مورد قضاوت عامهی مردم قرار میگیرد. از سوی دیگر سیر تغییر و تحوالت و پیشرفتهای اجتماعی نیاز به آموزش و پرورش اثربخش را ضروری میسازد. شیوهی تصمیم گیری متمرکز برنامه درسی از پیش تعریف شده در قالب کتب درسی و نبود امکان دخل و تصرف معلم یا دانش آموز از معایب نظام متمرکز آموزش و پرورش است که در چند سال اخیر از سوی متخصصان با پرسش جدی مواجه شده است.
تمرکز زدایی سبب مشارکت بیشتر افراد در تصمیم گیری و برنامه درسی با توجه به نیازها و شرایط فرهنگی و اجتماعی نقاط گوناگون است. طرح مدیریت مدرسه محوری با این مبنا که واگذاری حق تصمیم گیری مسئولیت پاسخگویی به مدارس سبب افزایش کیفیت آموزش میشود، در بسیاری از کشورها با استقبال خوبی روبرو شده و اجرای آن نیز نتایج موفقیت آمیزی داشته است (کرمی و فخرالسادات نصیری، 1397).
فرآیند مدرسه محوری به افرادی که در آن مدرسه کار میکنند، اجازه میدهد تا جنبههای گسترده تری از موضوعات مدرسه ای که در آن کار میکنند را در نظر گرفته از انرژی
خود به منظور بهبود و توسعه مدرسه، بیشتر استفاده کنند.مدیران این گونه مدارس مدیرانی باانگیزه، مهارتهای ارتباطی خوب، زکاوت و زیرکی، راستی و صداقت، توان تشویق و پاداش به موقع، عملگرا، اعتماد به نفس بالا، تسلط و ثبات هیجانی خواهند بود و آمادگی رویایی با ناکامیها، کارشکنیها و انتقادات درست و نادرست را در اجرای تصمیمات خواهند داشت.معلمان اینگونه مدارس با اختیاراتی که دارند برنامه درسی مدونی برای پیش برد اهداف درسی و برنامه غیر درسی و تربیتی دانش آموزان تدارک خواهند دید.
در مدارسی که به ای شیوه اداره میشوند مدیران، معلمان و دانش آموزان همکاری مستقیمی باهمدیگر دارند و به نوعی بر کارهای همدیگر نظارت دارند و مشکلات را با همکاری یکدیگر رفع مینمایند. منتظر دستور بالایی نیستند، بلکه همیشه به دنبال راه حلی برای حرکت رو به جلو هستند.دانش آموزان تشکلهای خود را دارند و این تشکلها تصمیمات لازم برای پیش برد اهداف درسی گرفتهمیشود و با نظارت سایر عوامل از جمله معلمان و مدیر و اولیا به محرله اجرا میرسد. دانش آموزان، خصوصا دانش آموزان ابتدایی علاقه خاصی به حضور در کارهای گروهی دارند و اگر به آنان بها داده شود چه که نمی توانند انجام بدهند.
راهبرد سوم: آشتی با کار گروهی
برنامه درسی مدرسه محورتغییراتی در جهت بهتر شدن مدرسه ما ایجاد کرده است. این برنامه درسی شانس بسیاری برای خلاقیت بیشتر در اختیار معلمان قرار میدهد وباعثمیشود هم معلمان و هم دانش آموزان فعال تر شوند.
اجرای برنامه درسی مدرسه محورپیامدهایی را به همراه دارد:
دولت باید مواردی را که مربوط به اجرای موفقیت آمیز برنامه درسی است، تهیه کند.
دولت همچنین باید برنامه ریزی دقیقی برای اجرای برنامه درسی مدرسه محور را از شهرها تا روستاها داشته باشد.
دولت برای اجرای برنامه درسی باید زیرساختها را آماده کند. همچنین دولت باید انگیزه معلمان را برای اجرای برنامه درسی مدرسه محور ترغیب کند.
معلمان باید خود را در آموزش-یادگیری بهبود بخشند. معلمان برای موفقیت در اجرای برنامه درسی باید اراده خوبی داشته باشند (تامبونان و همکاران، 2019).
مدرسه محوری در واقع نوعی بازگشت به تفکر جمعی است، چیزی که در برنامه درسی متمرکز کمرنگ تر شده است.شیوه متمرکز آموزشی سبب شده است نوعی فرد محوری در مدارس حاکم بشود و روحیه کار جمعی از بین برود، درحالی که بنیه پیشرفت آموزش و پرورش کشور در سایه توجه به خرد جمع گرایانه خواهد بود.در این گونه مدارس دانش آموزان شوراهای دانش آموزی تشکیل داده و برنامههای خود را تدوین و اجرایی میکنند.در بعضی مدارس مشاهده شده است حتی پا را از این فراتر گذاشته اند و برای چند روز اداره مدرسه را تماما بهداانش آموزان سپرده اند و آنها به خوبی این کار را انجام داده اند.متاسفانه امروزه کمتر به نیروی تحصیل کرده و جوان اعتمادمیشود و در نتیجه آموزش و پرورش کشور آنچنان که باید نتوانسته است اهداف سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را محقق نماید.
مشارکت معلمان دربرنامه ریزی درسی امری محوری است نگرش نامناسب مسیولان ردههای برنامه ریزی کشورنسبت به معلمان، کاهش محسوس جایگاه حرفهای معلمان درجامعه وکاهش رضایت شغلی، بی توجهی نسبی به مشارکت معلمان دربالابودن هزینه
مشارکت معلمان در امورآموزشی واداری مدرسه ومنطقه موانع مشارکت معلمان شده است که باید رفع شوندتا اثری بخشی برنامه درسی بیشتر شود. نتیجه ای که گرفتهمیشود وزارت آموزش وپرورش بایدنیازسنجی گسترده ای ازمعلمان کشوردر خصوص فرایندبرنامه ریزی درسی انجام دهدو تمایل معلمان رادرخصوص ایجاد طرح برنامه ریزی درسی باتوجه به دروندادها وبروندادهای سیستم آموزشی موردبررسی قراردهدونیز برگزاری آموزشهای متناسب اعم ازآموزش ضمن خدمت، گروههای آموزشی، جلسات انجمن متخصصان برنامه ریزی درسی، انجمن اولیاءو مربیان برای معلمان فراهم کند؛همچنین آزادی عمل هرچه بیشترمعلمان درمشارکت پذیری اجرای برنامه درسی جهت افزایش اثربخشی درامورآموزشی را به تحقق درآورد(بهرامی، 1395).
نتیجه گیری
مدیریت مدرسه محور به خودی خود یک هدف نیست، بلکه ابزار ارزشمندی برای دستیابی به هوشمندیها، تواناییها و اشتیاقهای بیشتر افراد سهیم در مدرسه است. این الگو با تأکید بر تواناسازی و ارتقای سطح مهارتها و توانمندیهای تمام عوامل فعال در مدرسه، به ویژه مدیران و معلمان، آنان را برای تلاش در عرصه مشارکتی بر میانگیزد. این تلاش مستلزم تعامل مستمر تمام عناصر ذی نفع در مدرسه است. تعاملی که بدون احترام و اعتماد متقابل، نشستها و گفتگوهای رودررو و تبادل اطلاعات درون جوش و مشتاقانه میسر نخواهد شد.
از سوی دیگر بررسی اصول یا راهکارهای اساسی نظام مدیریت مدرسه محور و به بیان دیگر، عوامل اساسی موفقیت در نظام مدیریت مدرسه محور شامل عدم تمرکز، تصمیم گیری مشارکتی، تواناسازی، دانش و مهارتها، پژوهش محوری، ارتباطات باز و اطلاعات، ارزشیابی عملکرد و پاداش و مبنای آن و همچنین
مقاله در مورد مدرسه خوب
فایل : 13 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.