مقاله کامل رابطه اقتصاد با وقوع جرم

مقاله کامل رابطه اقتصاد با وقوع جرم

رابطه اقتصاد با وقوع جرم
چکیده
وقوع جرم به عنوان یک پدیده نامطلوب اجتماعی، علل اقتصادی و اجتماعی متعددی داشته و با توجه به اهمیت موضوع جرم در کشورهای مختلف، درسال های اخیر مطالعات گسترده ای برای شناسایی و تبیین علل وقوع آن انجام شده است. باید اذعان داشت که اقتصاد ،عامل اصلی توسعه یافتگی محسوب می شود بنابراین سیاست گذاری های اقتصادی بایستی به گونه ای باشد که یک نوع توازن و انسجام اقتصادی را در کشور بوجود آورد و در واقع، برخی اوقات منظور از توسعه همان رشد اقتصادی بوده است. از این منظر، یکی از عوامل عمده و تاثیر گذار در ارتکاب جرم وضعیت نابسامان اقتصادی خانوارها می باشد. به عبارت دیگر، این دیدگاه ضعف اقتصادی و عدم توان مالی را در ارتکاب جرم بسیار موثر می داند و می توان گفت فقر و محرومیت مادی از مهمترین عوامل بوجود آورنده جرم به حساب می آید.پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه مشکلات اقتصادی بر وقوع جرائم با روش توصیفی – تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای و اینترنتی صورت می گیرد .
واژگان كلیدی: اقتصاد، بیکاری، فقر، وقوع جرم
مقدمه
محیط اقتصادی جوامع در تاثیرگذاری بر جرم و ناهنجاری در سطح کلان تاثیر بسزایی دارد .بدون تردید فقر و نابرابریهای اقتصادی از زمره مهمترین معضلات جامعه بشری است که از جایگاه ویژهای در بین سایر مسائل اجتماعی برخوردار است. فقر از بنیادیترین مشکلات و ناهنجارترین
دردهای زندگی انسان است که با وجود پیشرفت و توسعه گسترده در زندگی بشری، میزان آن نه تنها کاسته نشده، بلکه بر طبق آمارهای موجود در حال افزایش است. مشکلات فقر صرفاً منحصر به پیامدهای خود فقر نمیباشد، بلکه مشکلات این مسأله اجتماعی زمانی شدت پیدا میکند که آن بسترساز انحرافات میگردد. ارتباط بین فقر و انحرافات اجتماعی، موضوعی نو و بدیع نیست و جوامع انسانی در طی حیات خویش به شکلی با این دو مقوله درگیر بودهاند. ارتباط بین فقیران، گرسنگان و بیخانمانها با سارقان، قاتلان،معتادان در حوزه‌های مختلف علمی از قبیل علوم اجتماعی، اقتصادی و روانشناسی موضوع تحقیق و پژوهشهای مختلف قرار گرفته و از منظرهای گوناگون به آن توجه گردیده است، به گونهای که در هر زمان و به تناسب شرایط امکانات و فضای جامعه راهحلهایی در برخورد با آن در نظر گرفته شده است. با شکلگیری نهضت علمی و آغاز بررسی های علمی پدیده‌های فیزیکی، طبیعی، انسانی و اجتماعی، فقر و انحرافات اجتماعی نیز از موضوعاتی بود که به طور تقریبی از یکصد سال پیش با کمک ابزارهای علمی جدید مورد کنکاش علمی قرار گرفته و نظریه‌ها و تئوریهای جدیدی در این رابطه ارائه گردیده است.(افروغ . 1379)
معنا شناسی فقر و انحرافات اجتماعی
در تعریف فقر اختلاف نظر اساسی بین محققان وجود دارد که منشأ این اختلاف مبتنی بر نوع نگرش آنها نسبت به مسأله فقر است .اقتصاددانان بیشتر به زمینه ظهور و نتایج فقر توجه نموده و به ندرت به تحلیل اجتماعی پرداختند. (افروغ ،1379، 68) در ادبیات جامعهشناسی معمولاً دو مفهوم فقر و نابرابری در کنار یکدیگر به کار میروند. این دو مفهوم با اینکه از حیث معنی مستقل از همدیگر هستند، اما
به نظر میرسد کاربرد مستقل ندارند؛ زیرا از یکسو فقر متأثر از نابرابری در درآمد است و از سوی دیگر نابرابری اقتصادی هم مؤید وجود فقر است. از آنجا که مسائل و مشکلات اجتماعی در عین ارتباط با فقر از آن جدا هستند، مفهوم فقر را باید از انواع مشکلات اجتماعی و اقتصادی که با آن پیوستگی دارند، نیز مستقل در نظر گرفت؛ لذا مترادف شمردن مفهوم فقر با دیگر صورتهای مسائل اجتماعی به فهم مشکل فقر کمک نخواهد کرد. (راچ و دیگران ،1354، 76)
اقسام فقر
با توجه به آنچه که مطرح گردید ضابطه دقیق و درستی در تعریف فقر در دسترس نیست. برای دستیابی دقیق تر، محققان فقر را به فقر مطلق و نسبی تقسیم میکنند تا به کمک این تقسیم از کاستیها و مشکلات مربوط به تعریف رها شوند.
فقر مطلق به معنای حداقل امکان دستیابی فرد به امکانات متعارف زندگی، یعنی غذای مناسب، مسکن و پوشاک است و فقر نسبی حاصل مقایسه میباشد و متمایز کننده بخشی از افراد جامعه است که در مقایسه با سایر افراد غیر فقیر از امکانات ناچیزی بهره میبرند و محتاج توجه خاصی هستند. در این صورت فقر حالت نسبی دارد و جنبه ذهنی آن بر نماد عینی و خارجی آن برتری مییابد. در واقع در فقر مطلق ملاک را با توجه به نیازهای اصلی زندگی، یعنی میزان درآمدی در نظر میگیرند که از رقمی معین پایین تر باشد، ولی در فقر نسبی پایینترین بخش توزیع درآمد ملاک تشخیص است و فقیر کسی است که درآمدش پایین و کم باشد. (همان ،17)
وجود مشکلات و ابهامهای فراوان در تعیین ملاکهای فقر مطلق و نسبی برخی جامعهشناسان را واداشته تا پیشنهاد تلفیق هر دو ملاکها را بدهند. بر طبق این رویکرد ملاکهای مطلق به طور عمده در جوامعی به کار میآیند که بیشتر مردم دچار محرومیت شدید مادی و فقر هستند و نیازهای اساسی در این کشورها نایاب و کمیاب است، در مقابل هر قدر سطح متوسط زندگی در جوامع بالاتر رود باید از ملاکهای نسبی فقر بهره جست. (همان ،19) بعضی دیگر از صاحبنظران معتقدند که واقع بینانهتر آن است که در تعریف فقر سطوح فقر را با هنجارها و انتظارات در حال تغییر در جامعه که با رشد اقتصادی همراه است سازگار نمود. (گیدنز ،1378، 252)
فقر و انحرافات اجتماعی از منظر دین
همانگونه که بیان گردید، بین فقر و انحرافات اجتماعی همبستگی وجود دارد. پژوهشهای مختلف در این زمینه نشان داد که پدیده فقر به عنوان یکی از علل بروز انحرافات اجتماعی محسوب میشود، هرچند که این رابطه به شکل مستقیم و قطعی در ایجاد انحرافات اجتماعی قابل اثبات نیست، با این همه وجود همبستگی بین آن دو را میتوان مشاهده نمود. از آنجا که پدیدة آسیبزای فقر در متون دینی بسیار مورد تأمل قرار گرفته، این سؤال اساسی مطرح میگردد که آیا متون اسلامی هم، تنها همبستگی میان فقر و بروز کجرویها و نیز افزایش آن را تأیید میکنند یا ناظر به رابطه مستقیم میان آن دو هستند. در پاسخ به این پرسش در ابتدا به طور اجمالی، مفهوم فقر از منظر دینی مورد بررسی قرار میگیرد و سپس به تأثیرات آن در زندگی انسانها و نیز تأثیر آن در افزایش کجروی توجه میشود.
در متون دینی فقر دارای معانی متعددی است. به گونهای که بین این معانی صرفاً اشتراک لفظی برقرار است. فقری که در این نوشتار مورد نظر است، آن چیزی است که در مقابل غنی و ثروت بکار میرود؛ یعنی نداری در برابر دارایی که در آیات و روایات از آن با تعابیری همچون سوء و بدی، بلا و بدبختی، شر و زشتی، سختی شدید، ذلت و خذلان و امری بدتر از مرگ یاد شده است. (حکیمی و دیگران ،1367، 278) بر این اساس در اینجا معانی دیگر فقر که در متون دینی کاربرد دارند از قبیل فقر فرهنگی، فقر نفسی، فقر معنوی و فقر دینی مورد نظر نیست. (حسینی ،1380، 76-70).
رویکرد قرآن کریم نسبت به اثر رفاه در زندگی و فقر در کجروی، یک سویه نیست. خداوند متعال در قرآن کریم رفاه طلبی و «اتراف» را به شدت مورد حمله و نکوهش قرار میدهد و آن را عامل مستقیم در ایجاد طغیان، فساد، ظلم و کژیها معرفی مینماید. (سوره مومنون ،آیه 64و33) در حالی که این مقدار از نکوهش درباره فقر دیده نمیشود و بین آن و فساد و کجروی رابطهای مستقیم ترسیم نمیگردد.
(سوره بقره، آیه 273، 271) در متون دینی آنچه بیش از خود فقر و غنی اهمیت دارد، مبارزه با فاصله بین فقیر و غنی است. به عبارت دیگر، موضوع اساسی از بین بردن یا حداقل کاهش فاصله طبقاتی در جامعه انسانها است. بر همین اساس فقر به عنوان موضوع احکام مورد توجه فقها قرار گرفته و آنان برای مبارزه با فقر و نیز محو آن به شناسایی آن و دامنهاش پرداختهاند و احکام ویژهای از قبیل زکات ،خمس، صدقات، جرائم مالی (کفارات)، وقف، وصیت و… را برای مسلمانان بویژه ثروتمندان و نیز دولت اسلامی در نظر گرفتهاند.
در مقابل فقر و نداری هم آثار گستردهای در جامعه دارد. حجم وسیعی از روایات و احادیث به این مهم اشاره دارند. (حکیمی و دیگران ،1367، 305-278) که میتوان این آثار را در زمینه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مشاهده کرد. از جمله این آثار میتوان به ضعف شخصیت، تحقیر، بیارزش شدن در اجتماع و ایجاد عقده‌های روحی برای فرد اشاره کرد که هرکدام میتوانند در بالارفتن میزان جرائم و کجرویها، نقش زیادی ایفا کنند. (فراهانی فرد ،1378، 37) که به عنوان نمونه به بعضی از این روایات اشاره میگردد:
امام علی (ع)خطاب به فرزندش امام حسن (ع)میفرماید: «فرزندم انسانی را که به دنبال کسب روزی خویش است ملامت مکن، زیرا کسی که هیچ ندارد، لغزشهایش بسیار خواهد بود.» (علامه مجلسی، ج2، 47) برطبق این روایت اگر شخصی دچار تنگدستی و نداری شود، در رفع نیازها و احتیاجات خودش ناتوان میگردد که این امر ضریب احتمال وقوع در خطا، لغزش و گناه در فرد را افزایش میدهد.
امام صادق (ع)در حدیثی چنین فرمودند: «غنیً یحجزک عن الظلم، خیر من فقر یحملک علی الاثم»، ثروتی که تو را از ظلم و ستم باز دارد، بهتر از فقری است که تو را به گناه و زشتی وادارد. (حکیمی و دیگران ،1367، 475) این روایت به وضوح رابطه بین فقر و کجرویها را بیان میکند وگناه و زشتیها را از آثار فقر و نداری معرفی میکند؛ و بر این نکته تأکید میورزد که فقر میتواند زمینهساز بروز جرائم و کجرویها شود؛ بنابراین از مضمون روایات این نکته دریافت میگردد که فقر و تنگدستی ممکن است سبب کشانده شدن فقرا به سوی انجام جنایات، فحشا، سرقت و سایر رفتارهای نابهنجار در جامعه گردد. چنین امری
دستکم بیانگر رابطه همبستگی بین فقر و انحرافات اجتماعی است.
بر همین اساس است که در جهت سالمسازی محیط زندگی بشری و زدودن آلودگیها و از بین بردن زمینه بروز کجرویها، فقرزدایی و جلوگیری از انباشت ثروت و مالپرستی در متون دینی از اهمیت بهسزایی برخوردار میباشد.
نقش فقر در انحرافات اجتماعی
شواهد فراوانی در دست است که نشان میدهد فقر به تنهایی مسئلهای برای نظام اجتماعی در برندارد و آسیب خاصی به آن نمیرساند. به عنوان نمونه در دوران دفاعمقدس محرومیتهای فراوانی برای افراد وجود داشت، با این همه نه تنها به جبهه کمکهای لازم از سوی اقشار محروم جامعه صورت میگرفت، بلکه فقر و محرومیت چندان نمود نداشت و نظام اجتماعی ما بسیار مستحکم بود.
اما با تغییر شرایط جامعه و بالارفتن توقعات و احساس نیازها، افراد به نوعی تضاد درونی دچار میشوند و یک وضعیت بیهنجاری در جامعه پدید میآید که میتواند زمینهساز جرائم و حتی بالاتر ،یعنی شورشها و ناآرامیهای گسترده شود. در چنین صورتی افراد در جامعه به شکلهای مختلفی عکسالعملهایی از قبیل کاهش سطح نیازهایشان، افزایش درآمدها یا هر دو کار با هم نشان میدهند و با توجه به اینکه معمولاً در شرایط بحران اقتصادی نه از سطح نیازها کاسته میشود و نه درآمدها بالا میرود، به طور طبیعی برخی افراد به سمت راهکارهای نامشروع و انحرافات اجتماعی سوق پیدا میکنند. بنابر نظریه‌هایی که مبتنی بر تأثیرگذاری عوامل متعدد در شکلگیری یک عمل است؛ عوامل دیگری هم از قبیل کاهش کنترلهای درونی و بیرونی دخالت
دارند و در مجموع سبب میشوند، افراد به انحرافات روی آورند که در قالب اعتیاد، زوال خانواده ،فحشا، رشوهخواری، قتل و… بروز مینماید که در اینجا به دو مورد اشاره میگردد:
بند اول: اعتیاد
آمارهای موجود تأیید کننده ارتباط بین اعتیاد و فقرند. به عنوان نمونه، بر طبق آماری که در بین سالهای 77-1371 انجام گرفت، این نتیجه به دست آمد که بین تغییرات نسبت خانوارهای زیر خط فقرنسبی و تعداد دستگیر شدگان مرتبط با مواد مخدر همبستگی بالایی وجود دارد و نیز یافته‌های برخی پژوهشگران نشان میدهد که در اعتیاد چهار عامل مهم وجود دارد که سه عامل آن یعنی فقر اقتصادی، بیکاری و فقر فرهنگی به شکلی با فقر و نابرابرهای اقتصادی مرتبط هستند. (رئیس دانا و دیگران ،1379، 315) زیرا فرد معتاد با گسترش اعتیادش، احتیاج بیشتری به پول پیدا میکند، به سبب آنکه که از یکسو مصرف بالای مواد مخدر این نیازمندی را ایجاب میکند و از سوی دیگر به فرد معتاد کار داده نمیشود و در نتیجه درآمدی برای تأمین نیازهایش ندارد که این دو عامل در رویآوری آنها به فعالیتهای غیرقانونی از قبیل قاچاق کالا، خرید و فروش موادمخدر و در خصوص زنان رویآوردن به فحشا بسیار تأثیرگذار است. این چرخه زشت و سیاه بین فقر، اعتیاد و دیگر جرائم مشاهده میشود. در یک پژوهش در مورد معتادین مشخص شد که 9/24 از جمعیت نمونه به طریق غیرقانونی مخارج زندگی و مواد مصرفی خود را تأمین مینمایند. (انتخاب ،29/10/1379)
بند دوم: زوال خانواده
فروپاشی خانواده امروز از معضلات بزرگ جامعه انسانی است. نگاهی کوتاه به آمارها در سراسر دنیا این فرض را به خوبی اثبات میکند که میزان طلاق در هر سال نسبت به سال قبل افزایش بیشتری مییابد. از منظر برخی صاحب نظران، فقر دستکم یک متغیر مهم و اساسی در فروپاشی خانواده محسوب میشود. هرچند در کشورهایی که مزایای رفاهی گستردهای دارند، فقر چندان تأثیری در فروپاشی خانواده و طلاق ندارد؛ اما به هر حال گسترش میزان فقر در طلاق تأثیر دارد. (فوکویاما ،1379، 47-44) به عنوان نمونه میتوان به پژوهش باقر ساروخانی اشاره کرد که نشان داده است 7 درصد از طلاقها در سال 1359 علل اقتصادی داشتهاند.
در بررسی میزان تأثیر فقر و مشکلات اقتصادی در جرائم زنان لازم است در ابتدا چند نکته مورد توجه قرار گیرد:
تفاوتهای طبیعی بین زن و مرد سبب تفاوت در عرصه‌های مختلف شده است .یکی از این عرصه‌های متفاوت در نوع و میزان ارتکاب کجروی است. شرایط جسمانی، روحی، عاطفی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زنان سبب شده تا نرخ جرائمی از قبیل اعمال منافی عفت، اعتیاد و قاچاق مواد مخدر در زنان بالا باشد.
معمولاً زنان از نظر اقتصادی وابسته به مردان میباشند؛ بنابراین در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. بویژه در صورتی که در اثر حادثهای مثل طلاق، ترک همسر و… به منبع مالی دسترسی نداشته باشند قادر به مقابله با شرایط تازه نیستند و در معرض انحرافات و کجروی قرار میگیرند.
بر این اساس به لحاظ اهمیت جایگاه زن در اجتماع که همان نقش سازندگی و تربیت سایر افراد جامعه است لازم است
از ابزارهای مناسب و مفید برای رفع فقر و به دنبال آن کاهش نرخ جرائم در زنان استفاده نمود. این راهکارها عبارتنداز: حمایتهای مالی، کاهش فشارهای اقتصادی، گسترش برنامه‌های آموزشی، هنری و حرفهای، بالا بردن سطح آگاهیها، افزایش اطلاعات در مسائل آسیبشناختی، تشویق به ازدواج، فعالیت، کار و… که همه اینها میتوانند به عنوان اقدامهای پیشگیرانه در بزهکاری زنان راهگشا باشند.
پیامد فقر
زندگی با فقر و نداری پیامدهای گستردهای علاوه بر پیامدهای آسیب شناختی دارد. فقر و محرومیت سبب میشود تا فرد فقیر از زندگی خاصی به ناچار پیروی نماید که تأثیر آن در تمامی لایه‌ها و زوایای پنهان و آشکار زندگیاش نمودار است. این پیامدهای گسترده را میتوان در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، فرهنگی، تربیتی، بهداشت و روانی مورد بررسی قرار داد که در اینجا فقط اشارتی به آن میگردد:
1.فقرا معمولاً در عرصه اجتماعی حضور چندانی ندارند و از مشارکت در فعالیتهای عمومی مثل فعالیت در نهادها و سازمانهای بزرگ پرهیز میکنند و در هیچ یک از انجمنهای عامالمنفعه و داوطلبانه عضو نمیشوند. این امر ناشی از فقدان منابع مالی یا تبعیض و امثال آن است .
2.در سطح خانواده شرایط بسیار دشواری وجود دارد که مسکن نامناسب و بالا بودن نرخ زاد و ولد از جمله آنها است. از جهت مراقبتهای بهداشتی و دسترسی به خدمات بهداشتی، وضعیت نامساعدی وجود دارد. خدمات درمان و بهداشت بسیار پایین و بیکیفیت است. گروه‌های نیازمند به این خدمات که

فایل : 19 صفحه

فرمت : Word

37900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط