مقاله کامل در مورد يادگيري (3)

مقاله کامل در مورد يادگيري (3)

بيان مسئله
آيا تا كنون از خود سئوال كرده ايد كه چرا بعضي از كودكان انگيزش پيشرفت سطح بالايي دارند و در رقابت با ديگران براي كسب موفقيت به سختي تلاش مي كنند در حالي كه عده اي ديگر انگيزه چنداني براي پيشرفت ندارند و براي كسب موفقيت از خود تلاش نشان نمي دهند. چه عواملي بر انگيزش پيشرفت كودكانمان تأثير مثبت و منفي بر جاي مي گذارد؟
كودكان به طور طبيعي با انگيزه يادگيري متولد مي شوند. كودك تلاش مي كند تا به يك اسباب بازي دست بزند، راه رفتن را ياد مي گيرد، غذا خوردن بدون كمك ديگران را مي آموزد .
اين اولين انگيزش ها براي يادگيري، بعدها پاسخ گوي فعاليت وابسته به مدرسه مانند خواندن و نوشتن است بايد در مورد كودكان بي انگيزه در جستجوي مانعي در راه انگيزش طبيعي آنها بود كه عدم توجه به اين مسئله آنها را به راحتي سرخورده مي كند .
يك كلاس ايده آل كلاسي است كه در آن دانش آموزان به درس توجه كامل دارند، سئوال هاي زيادي مي پرسند، در بحثهاي كلاسي شركت دارند، تكاليف تعيين شده را با دقت و به موقع امجام مي دهند .
چنين كلاسي را كلاس داراي انگيزه مي خوانند. در واقع موتور حركت و محك تلاش و فعاليت براي يادگيري است. دانش آموز بي انگيزه نه تنها رغبتي به درس خواندن و يادگيري نشان نمي دهد، بلكه با بي تفاوتي و بي توجهي خود چه بسا براي كاركردن دانش آموزان ديگر در كلاس نيز مزاحمت ايجاد مي كند در اين مورد يك ضرب المثل انگليسي وجود دارد كه مي گويد :“ شما مي توانيد اسبي را كه تشنه نيست تا كنار آب بكشانيد اما نمي توانيد به نوشيدن آب وادارش كنيد و شايد بتوان گفت نقشي كه انگيزه براي دانش آموز بازي مي كند خيلي مهم تر از هوش باشد.
نكته قابل توجه اين است كه بعضي از انسان ها براي انجام كارهايي بر انگيخته مي شوند كه شايد ديگر افراد نه، مثلا در بين دانش آموزان بعضي ها به خاطر اسكيت سواري، مسافرت آخر ترم درس مي خوانند و بعضي ها به خاطر معلم و دوستانشان و بعضي ديگر به خاطر علاقه به آزمايش و تحقيق، پس تفاوتهاي زيادي در عاملهاي بر انگيختگي افراد مي توان ديد. بعضي ها به خاطر عواملي كه بيرون از فرد است و بعضي به خاطر عوامل دروني چون خود ، عزت نفس برانگيخته مي شود، در ابتدا فكر مي كردم كه بايد عاملهاي بيروني بر انگيختگي را حذف كرد و فقط در پي شكل دهي عاملهايي از درون بود اما بعد طي مطالعاتم به اين نتيجه رسيدم كه اتفاقا عوامل بيروني در بر انگيختگي افراد نقش زير بنايي و اوليه را براي عوامل دروني و شكل
دهي آنها بازي مي كنند و آيات قرآن كه هر دو عامل را در نظر گرفته بودند كمك كرد تا اين حس در من بيشتر تقويت و تثبيت شود.
مفهوم انگيزش:
الف)انگيزش را مي توان به عنوان يك فرايند مداخله كننده يا يك حالت دروني جاندار دانست كه او را وادار يا ترغيب به عمل مي كند، به عبارتي ديگر مي توان كفت كه انگيزش نيرويي است كه به رفتار نيرو مي دهد و آن را هدايت مي كند، همان گونه كه يك نيرو اشياء را به حركت در مي آورد، انگيزش نيز شخصي را به حركت در مي آورد، مثلا وقتي مي پرسيم كه چرا فلاني رفتار خاصي را انجام مي دهد به دنبال انگيزه او هستيم. (ايگن و كوچان از كتاب روانشناسي يوسف كريمي)
ب)انگيزه به حالتهاي دروني ارگانيسم كه موجب هدايت رفتار او بسوي نوعي مشخص مي شود. (مورگان و همكاران)
پ)انگيزه به عاملي زيستي يا اجتماعي گفته مي شود كه رفتاري را آغاز مي كند، تأييد مي كند يا از بروز آن جلوگيري مي كند، به عبارتي ديگر نيروي محرك فعاليتهاي انسان و عامل جهت دهنده رفتار است. (پاين نامه آقاي مصطفي گوهري وشوق)
انگيزش بيروني:
نظريه پردازان و محققان انگيزش انساني را به دو نوع كلي از انگيزش دروني و
بيروني تقسيم كرده اند (رسي،1975،رسي وريان 1985،سپرو گرين،1978،ماسون 1987). انگيزش بيروني زماني وجود دارد كه افراد بوسيله پيامدي كه خارجي است و يا از لحاظ كاركردي مربوط به فعاليتي است كه در آن افراد درگير مي شوند، برانگيخته مي شوند. مثلا كودكي كه اتاق خود را تميز مي كند تا برادر بزرگترش او را به سينما ببرد براي اين كار انگيزش بيروني دارد. يا در مدرسه، دانش آموزي كه روي يك گزارش سخت، كار مي كند تا نمره عالي بگيرد و براي بازي بيس بال انتخاب شود. براي نوشتن آن گزارش انگيزش بيروني دارد. مي توان گفت دانش آموزاني كه در فعاليتهاي مطلوب خود به صورتي فعال درگير مي شوند برانگيخته شده اند وليكن دليل اين سختكوشي آنان با ماهيت خود تكليف ارتباطي ندارد. آنان به اين خاطر سختكوش هستند كه تكليف را وسيله اي براي رسيدن به اهداف مطلوب ديگر در نظر مي گيرند.
در مقابل انگيزش بيروني، انگيزش دروني وجود دارد بدين معني كه شخصي براي انجام موفقيت آميز تكاليف خود تمايل دروني دارد خواه براي آن ارزش بيروني وجود داشته باشد و يا نداشته باشد. افرادي كه براي يك فعاليت خاص به طوردروني بر انگيخته مي شوند، براي مشاركت در آن فعاليت برانگيخته نمي شوند، بلكه آنان فعالانه به دنبال فرصتهايي براي مشاركت هستند و وقتي فرصتهايي جهت مشاركت
در آن فعاليت پيدا مي كنند در آن فعاليت غرق مي شوند، زمان و ديگر ضروريات زندگي را فراموش مي كنند رسي وريان (1985) به اين حالت توجه عميق افراد علاقه دروني به تكليف و فعاليت دارند تحت عنوان اينكه آنان “ مجذوب” شده اند اشاره كرده اند، به اين معني كه شخص آن چنان دقيق و عميق به فعاليت توجه مي كند كه ديگر جنبه هاي محيط را ناديده مي گيرد.
وقتي افراد به علت عوامل بيروني بر انگيخته مي شوند برخي پيامدهاي خوشايند را به عنوان هدف در نظر مي گيرند. به عنوان مثال نمرات خوب، برچسبهاي رنگي، جايزه و غيره همه به عنوان پاداشهاي بيروني براي انجام كار و رفتارهاي مشاركتي مورد استفاده قرار مي گيرند. استفاده از انواع اسباب بازي هاي ورزشي و فعاليتهاي فوق برنامه اغلب به عنوان يك پاداش بيروني براي پبشبرد مقاصد آموزشي به كار مي رود. دانش آموزان دبيرستاني با احراز آن يك ركورد مناسب از فعاليتهاي فوق برنامه علاوه بر گرفتن نمرات بالا، مجوز ورود به دانشگاه نيز به دست مي آورند. به طور كلي يك سري از رفتارها و فعاليتهاي مطلوب در يك مكان از طريق اعطاي مجموعه منظمي از پاداشها يا افزودن ارزشهاي خاصي اعمال مي شود كه به طور شهودي براي فرد قابل درك است. جهت گيري هاي انگيزشي بيروني همچنين بوسيله بخش وسيعي از تنبيه هايي كه در اكثر مدارس به كار مي رود تقويت و حفظ مي
شود. بسياري از معلمان و مديران بر مجموعه اي از تنبيهات بيروني تكيه مي كنند تا جريان يك فعاليت يا رفتار نا مناسب را متوقف يا كند نمايند.
و همچنين اعتقاد بر اين است كه انسان ها به طور كلي به صورت خاص از كار كردن و مطالعه لذت نمي برند و تنها دليل فعاليت در اين مورد دريافت پاداش به خاطر آن است اما بايد توجه داشت كه پاداشهاي بيروني براي رفتارهاي مطلوب باعث كاهش ميزان ادراك خود با كنترل فرد مي شود يعني كاهش ميزان انگيزه دروني.
همان طور كه ديديم محققان بسياري انگيزش را به دو نوع بيروني و دروني تقسيم كرده اند كه نمي دانم اين كار به خاطر آسان سازي نوشتاري است يا واقعا به اين مطلب معتقد بودند ولي بهر حال انگيزش يك نيروي دروني است كه فرد را از درون هدايت مي كند و حركت مي دهد، اما اشخاص بر اساس اينكه در كدام لايه شخصيتي( نظريه دكتر احمدي) و يا كدامين طبقه از مثلث مزلو قرار گرفته باشند با عاملهاي بيروني يا دروني بر انگيخته مي شوند. مثلا افراد در لايه اجتماعي(يا افراد در طبقه نيازهاي تعلق مزلو) به خاطر كسب محبوبيت و تشويق و تحسين برانگيخته مي شوند و يا افراد در لايه عقلي(طبقه نياز به دانستن مزلو) به خاطر يادگيري و انگيزه پيشرفت بر انگيخته مي شوند.
مباني نظري:
نظريه تقويت:
نظريه تقويت تحت تأثير افراطيون اين ديدگاه چون اسكينر(1971) است. اصل رايج بين تمام اشكال نظريه تقويت اين است كه 1)رفتارهايي كه به گونه اي خاص تقويت شوند ادامه پيدا مي كنند.2)رفتارهايي كه تنبيه شوند و يا ناديده گرفته شوند كاهش مي يابند. بنابراين، معلماني كه مي خواهند رفتارهاي معطوف به تكليف دانش آموزان را افزايش دهند بايد ابتدا به شناسايي شاخصهايي كه معرف رفتارهاي معطوف به تكليف است بپردازند سپس پاداشهاي خود را با آن رفتارها متناسب كنند. رفتارهايي كه شاخص فعاليت تحصيلي نباشند ناديده گرفته و يا در مواردي موجب تنبيه و موأخذه مي شوند. يادآوري مي شود اولين راهبرد در رويكرد نظريه تقويت براي ايجاد انگيزش در دانش آموز و مديريت كلاسي اين است كه مي توان با ايجاد الگويي از رفتارهاي نامناسب اميد داشت كه دانش آموزان خاصي از آن الگوها پيروي خواهند كرد از اين رو وظيفه نخستين معلم در ايجاد انگيزش اين است كه براي بروز و ظهور رفتارهاي مناسب دانش آموزان منتظرماند و صبر پيشه كند، سپس با مشاهده آن بلافاصله به تقويت بپردازد. اميدورام اين توصيف مختصر از نظريه تقويت براي همگان كفايت كند.
جدولي كه در صفحه بعد مي بينيد مثالي از تقويتهاي بالقوه در كلاسهاي ابتدايي(ايگن و كوچاك 1992).
نظريه دسي :
در نظريه دسي نيرو اساسا با نيازها ارتباط پيدا مي كند و از نظر او، يك نظريه كامل انگيزش بايد هم به نيازهايي كه براي موجود زنده ذاتي هستند(نيازهايي كه ارضا شود تا موجود زنده بماند) هم نيازهايي كه بر اثر تعامل با محيط ايجاد مي شوند توجه كند. دسي براي شناخت تفاوتهاي فردي دانش آموزان به گرايشهاي انگيزشي آنها توجه مي كند، طبق اين نظريه افراد مي توانند داراي انگيزش ذاتي- عرضي و بي انگيزه باشند.
هنگامي كه افراد خود را با كفايت و خود مختار درك مي كنند مايلند داراي انگيزش ذاتي(دروني) باشند، رفتار اين افراد از درون هدايت مي شود اين افراد به ديگران و يا به وقايع بيروني به راحتي اجازه نمي دهند تا بر آنها تأثير بگذارند. اما افرادي كه انگيزش عرضي ( بيروني) دارند خود را با كفايت و خود مختار نمي شمارند. رفتارهاي اين افراد از بيرون هدايت مي شود. يعني وقايع بيروني و ديگر افراد در رفتار و تصميم گيري هاي آنها نقش بسيار مهمي ايفا مي كنند. البته در طبقه بندي دسي يك شكل از انگيزش بيروني به نام “خود نظم دهي درون فكنده شده” وجود
دارد كه ظاهرا دروني است. جهت گيري هاي انگيزشي در تجارب اوليه كودك در ارتباط با الگوهاي قدرتمند و ارزشمندي چون والدين و معلمان ريشه دارند. بيشتر والدين و معلمان براي تشويق كودكان يا دانش آموزان خود به انجام و يا عدم انجام مجموعه اي از رفتارهاي مناسب و نامناسب از مكانيزم پذيرش و يا عدم پذيرش استفاده مي كنند. كودكاني كه به خشنود كردن عوامل تصميم گيرنده و تعيين كننده، تمايل بسيار دارند، هنگام انجام موفقيت آميز تكاليف توأم با كوششهاي احساس افتخار و در صورت عدم موفقيت كه عدم تأييد والدين و معلمان را در پي دارد احساس شرم مي كنند. به تدريج در طول زمان اين احساسات دروني مي شود و بعدها به موارد عدم حضور والدين و معلم نيز تصميم پيدا مي كند يعني كودك در اين حالت وقتي احساس شرم مي كند كه بداند آن را خوب انجام نداده و يا به اندازه كافي كوشش نكرده است، ديگر به باز خوردهاي ديگران در مورد شكستهايش توجه نمي كند تا به تبع آن احساس شرم كند.
دانش آموزاني كه اين تقويت كننده هاي اجتماعي را دروني مي كنند اغلب در انجام كارهاي كلاس زمان زيادي را صرف خواهند كرد زيرا آنان از احساس شرم اجتناب مي كنند اين كودكان ظاهرا از درون براي انجام فعاليت برانگيخته مي شوند زيرا به پاداشها و تنبيهات بيروني براي فعاليت درسي نياز ندارند اما در واقع آنان داراي

فایل : 47 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط