مقاله کامل در مورد واقعيت درماني

مقاله کامل در مورد واقعيت درماني

واقعيت‌درماني
استاد مربوطه:
خانم دكتر نوابي‌نژاد
دانشجو:
محمود گودرزي
پاييز 84
تعريف نظريه
واقعيت درماني مجموعه‌اي از اصول نظري و عملي است كه در دهة 1950 ميلادي توسط روانپزشكي به نام ويليام كلاسر مطرح شد و در سال 1965 ميلادي مباني آن در كتاب واقعيت درماني به طور منظم و سازمان يافته‌اي انتشار يافت. واقعيت درماني نوعي روان درماني است كه در آن سعي مي‌شود با توجه به مفاهيم واقعيت، مسئوليت، امور درست و نادرست در زندگي فرد، به رفع مشكلات او كمك شود.
در اين نظريه از طريق تعيين طبيعت انسان، تعيين قوانين رفتاري و طرح چگونگي فرايند درمان، به افرادي كه نيازمند كمك و روان‌ياري هستند كمك مي‌شود.
تاريخچة نظريه
گلاسر در سال 1925 ميلادي در ايالت اوهايو امريكا متولد شد و تحصيلات خود را از آنجا شروع كرد. (شهر كليولند) در سال 1953 در دانشكده پزشكي دانشگاه رزرو غرب به پايان رسانيد و در سن 19 سالگي موفق به اخذ درجه مهندسي شيمي شد. در 23 سالگي يك درجه روانشناسي باليني گرفت. در 28 سالگي پزشك شد.
پس از اتمام تحصيلات پزشكي به فراگيري روانپزشكي در مركز مديريت بازنشستگان ارتش و دانشگاه كاليفرنيا واقع در شهر لوس‌آنجلس پرداخت.
گلاس در سال 1975 ميلادي رئيس مركز تربيت معلم شد كه با كالج لاورن روي هم بيش از 25 هزار كارآموز داشت كه فعالانه سرگرم كار و مطالعه و تحقيق در زمينه پياده كردن مباني واقعيت درمان بودند و مي‌كوشيدند تا مدارس بوجود آورند كه در آنها شكست و مردودي به حداقل ممكن كاهش يابد همين طور افكار و عقايدش را از طريق تلويزيونهاي آموزشي پخش مي‌كرد و در مؤسسات اصلاح، كلينيك‌هاي روان‌پزشكي، بيمارستانهاي دولتي، مراكز بازآموزي به كارهاي عملي اشتغال داشت. گلاسر از ترويج عقايد خود در بين عوام فروگذار نمي‌كرد و در مؤسسه واقعيت درماني واقع در لوس‌آنجلس غربي به كساني كه علاقه‌مند به فراگيري شيوه‌هاي درماني و تربيتي او بودند آموزشهاي لازم را براي استفاده در كار و زندگي روزمره‌شان ارائه مي‌داد. و با آنها به مشورت مي‌پرداخت.
مهمترين مؤسسه‌اي كه در گلاسر در آنجا به آزمايش اصول نظريات خود پرداخت و به اعتبار و سودمندي آنها پي‌برد مدرسه دخترانه ونتورا بود كه براي كمك به دختران بزهكار تأسيس شده بود.
او ماحصل فعاليت‌هاي ذهني و عملي خود را در دو كتاب بسيار ارزنده و ساده و عملي با عناوين مدارس بدون شكست و واقعيت درماني به چاپ رسانده است.
گلاسر، براثر تجربياتي كه طي سالهاي 1956 تا 1961 در مدرسه دخترانه ونتورا بدست آورده بود كتابي با عنوان سلامت رواني يا بيماري رواني نوشت؟ كه اولين اثر او بود و پايه و اساس واقعيت درماني قرار گرفت.
گلاسر واژه واقعيت درماني را براي اولين‌بار در سال 1964 در مقاله‌اي با عنوان «واقعيت درماني يك شيوة واقع‌بينانه براي تبهكاران جوان به كار برد.
گلاسر در سال 1965 كتاب واقعيت درماني را نوشت و بعد از آن به تصحيح اصول واقعيت درماني و موارد كاربرد آن پرداخت و سرانجام نحوة استفاده از آن را در زمينه تعليم و تربيت در كتاب مدارس بدون شكست تدوين كرد. در كتاب مدارس بدون شكست او بر اين اعتقاد
است كه ما هرگز در اصلاح جوانان و مردم موفق نخواهيم شد، مگر آنكه از مجراي تعليم و تربيت وارد شويم و بچه‌ها را از ابتداي كودكي با نظام تعليم و تربيت درگير كنيم كه به قدر كافي امكان چشيدن طعم موفقيت را بر ايشان فراهم آورد و شكست را به حداقل ممكن برساند تا اينكه بتواند در سايه كسب يك هويت موفق در اجتماع به نحو موفقيت‌آميزي ايقاي نقش كند. مركز آموزشي و كارورزي مربيان هم نهادي بود كه به دنبال عقايد مطرح شده در اين كتاب براي تربيت معلمان ورزيده مكاروان تأسيس شد.
گلاسر در سال 1975 كتاب ديگري با عنوان جامعه در حال تكوين هويت به رشته تحرير درآورد و در آن عقايد خود را با توجه به هويت جامعه تشريح كرد. او در اين كتاب از دو هويت توفيق و شكست سخن مي‌گويد و چگونگي به وجود آمدن هويت توفيق و نحوه كمك به فرد را در كسب چنين هويتي مورد بحث قرار داد. (از ديگر آثار او اعتياد مثبت (1973) ـ ايستگاههاي مغز (1981))
مهمترين فردي كه افكارش مقدمه‌اي بر پيدايش واقعيت درماني منظور مي‌شود يك روانپزشك سوييسي به نام دكتر پل‌دوبوا متكبر تعبير اخلاقي طلب است. در حاليكه در آن زمان ساير پزشكان بيماران
را صرفاً از نظر بيماري جسماني مداوا مي‌كردند دوبرا معتقد بود كه پزشك با بيمار بايد همانند يك دوست رفتار كند و صادقانه در بهبود كلي بيمار بكوشد. او مكالمات طولاني با بيماران داشت و به آنها فلسفه جديد زندگي را مي‌آموخت. دوبوا در نوشته‌هاي خود برستاوي انسانها و احساس مسؤليت و انسانيت در قبال ديگران تأكيد مي‌كرد و به رابطه حسنه بين پزشك و بيمار اهميت زيادي مي‌داد. همين نگرش صميمي بودن با بيمار و توجه به عقل سليم و درگيري عاطفي از مواردي است كه در نظريه واقعيت درماني به نحو روشن‌تري متجلي شده است.
گلاسر دورة تخصصي روانپزشكي دانشگاه كاليفرنيا در لوس‌آنجلس را زيرنظر دكتر هارينگتن گذراند.
هسته اساسي عقايد دكتر هارينگتن هم به وسيله هلموت كايزر پي‌ريزي شده بود. كايزر از عقايد و قوانين جزي روان‌تحليلي سنتي روي برتافته بود و عقايد نوتري در باب روان درماني داشت كه با ايستارهاي رايج آن زمان همخواني نداشت. گلاسر به طور غيرمستقيم تحت تأثير افكار آدلف ماير، آدلر، آبراهام‌لا، مورر، توماس زاس، نورمن وينسنت پيل
در حال حاضر گلاسر به فعاليت‌هاي وسيعي در زمينه‌هاي روانپزشكي و تعليم و تربيت مشغول است و همواره مي‌كوشد تا اصول و مفاهيم واقعيت درماني را كه ابداع خود اوست در تعليم و تربيت و درمان اختلالات رواني به خصوص در كمك به نوجوانان بزهكار به كار ببرد.
نظريه شخصيت:
در واقعيت درماني واژه محبت و هويت تقريباً مترادف به حساب آمده‌اند. واقعيت درماني هويت را جزء متصور تمام انسانها در همه فرهنگ‌ها مي‌داند كه از لحظه تولد تا مرگ ادامه پيدا مي‌كند.
گلاسر معتقد است كه هر فردي يك هويت متصور دارد كه بدان وسيله احساس موفقيت يا عدم موفقيت نسبي مي‌كند. او هويت را آن تصوري مي‌داند كه فرد از خودش دارد و اين تصور ممكن است با تصوراتي كه ديگران از او دارند هماهنگ و يكسان و يا اينكه با آنها كاملاً متفاوت باشد. (هويت وحدت تمام رفتارهاي آموخته شده و نياموخته است كه به صورت من تجلي مي‌كند)
راههاي تشكيل و رشد هويت:
ـ داشتن ارتباط و درگيري عاطفي با خود و ديگران
ـ رشد هويت براساس آن چيزهايي كه دوست داريم و ما را ارضاء مي‌كند.
ـ اساس تشكيل هويت تلاشها و فعاليت‌هايي است كه علاقه‌مند به تعقيب آنها هستيم و براثر تلاشها و فعاليت‌هاي خود در مي‌يابيم كه هستيم و چگونه عمل مي‌كنيم.
ـ چگونگي برداشت‌هاي ديگران نسبت به ما در روشن كردن هويت‌ها نقش عمده‌اي دارد.
ـ ارزشيابي‌هاي ما از خودمان در ارتباط با شرايط زندگي، اوضاع اجتماعي و اقتصادي نيز بين هويت ماست.
ـ تصورات، دربارة وضع جسماني و شيوه لباس پوشيدن نوع هويت ما را در مقايسه با ديگران نشان مي‌دهد.
گلاسر هويت را به دو دسته تقسيم مي‌كند: توفيق، شكست.
در آغاز هويت تمام كودكان هويت توفيق است ولي بعد از سنين 4 يا 5 سالگي هويت شكست هم ظاهر مي‌شود. يعني سني كه كودك مدرسه رفتن را آغاز مي‌كند. در اين سن و سال كودك به ايجاد و توسعه مهارتهاي اجتماعي گوياي عقلاني و تفكر مي‌پردازد كه همين
پديده‌ها به او امكان مي‌دهد كه هويت خود را از دو بعد توفيق يا شكست مورد ارزيابي قرار دهد.
گلاسر معتقد است كه افرادي كه هويت يكساني دارند يكديگر را جذب مي‌كنند و آنهايي كه هويت‌هاي ناهمگني دارند يكديگر را دفع مي‌كنند. به عبارت ديگر، افرادي كه هويت توفيق دارند با هم آنهايي هم كه هويت شكست دارند با هم معاشرت و ارتباط نزديكتري دارند و هويت يكديگر را تقويت مي‌كنند.
به عقيدة گلاسر هر گروه از اين افراد داراي صفات و خصايص خاص به خود هستند.
خصايص افراد داراي هويت شكست:
1ـ تنهايي و بي‌كسي را به شديدترين وجه ممكن احساس مي‌كنند. (از خصايص بارز آنها).
2ـ در حل مشكلات و دشواريهاي زندگي خود دشواريهايي دارند.
3ـ از مواجه شدن با واقعيت ناراحت، مضطرب و اندوهگين مي‌شوند.
خصايص افراد با هويت موفق:
1ـ يا اصلاً احساس تنهايي نمي‌كنند و يا اينكه آن را به حداقل احساس مي‌كنند.
2ـ به نحو سازنده‌اي با واقعيت و مشكلات خود درگيري شوند. و احساس ارزشمندي و عشق مي‌كنند.
افراد موفق داراي دو خصيصه بارزند يكي آنكه، مطمئن هستند كه شخص ديگري در اين دنيا آنها را آن طوري كه هستند و به دليل خصوصياتي كه دارند دوست مي‌دارد و آنها نيز متقابلاً فرد ديگري را در زندگي خود دارند كه نسبت به او عشق و محب مي‌ورزند. يعني آنكه آنها به خوبي مي‌توانند حداقل با يك فرد ديگر عشق و محب مبادله كنند. دوم اينكه: آنها يك درك و احساس را دارند كه آنها انسان با ارزشي هستند و حداقل يك فرد ديگر در اين دنيا آنها را با ارزش مي‌انگارد.
در واقعيت درماني ارزشمندي و عشق و دوستي دو جزء متفاوت هستند و وجود يكي دال بر ديگري نيست. ارزشمندي از طريق انجام كارهاي توأم با موفقيت حاصل مي‌شود. و كسي در انجام آموزش موفق نسبت به چنين احساسي دست نمي‌يابد. از طرف ديگر كسي زياد

فایل : 30 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط