مقاله کامل تحليل شخصيت فرهاد در منظومة “خسرو و شيرين” نظامي بر اساس نظرية عشق “اريك فروم”

مقاله کامل تحليل شخصيت فرهاد در منظومة “خسرو و شيرين” نظامي بر اساس نظرية عشق “اريك فروم”

تحليل شخصيت فرهاد در منظومة “خسرو و شيرين” نظاميبر اساس نظرية عشق “اريك فروم”
چكيده
خسرو و شيرين يكي از آثار مهم نظامي گنجوي در حوزة ادبيات غنايي است. نظامي در اين منظومه، يكي از مهمترين داستانهاي عاشقانة قبل از اسلام را به تصوير كشيده است.در اين پژوهش با بهره گيري از ابزار كتابخانهاي و به روش توصيفي – تحليلي و استفاده از نظرية عشق اريك فروم كه نظريه اي روان شناختي است، شخصيت فرهاد بررسي و تحليل شده است. اين پژوهش بر آن است تا به اين پرسش پاسخ دهد كه فرهاد از ديدگاه روان شناسي اريك فروم، شرايط عاشقي راستين را داراست يا نه. حاصل مطالعه نشان مي دهد كه فرهاد در خسرو و شيرين، عاشقي راستين است كه در راه عشق، سختيهاي بسياري را به جان ميخرد و از خصايصي چون: استغنا، مهرباني، احساس مسئوليت، احترام و معرفت كه از مهمترين خصايص عشق در نظرية عشق اريك فروم هستند، به طور كامل برخوردار است. همچنين، فرهاد، صفات مورد نظر براي رسيدن به عشق را در وجود خود دارد و او در راه رسيدن به مقصود، فردي واقعگرا، مؤمن و فعال است. بر اين اساس، فرهاد از نظرگاه روان شناختي فروم، تمام خصايص و صفات يك عاشق واقعي را در وجود خود دارد و كيفيت حضور او در داستان و وقايعي كه روي ميدهد، گواهي بر اين ادعاست.
كليد واژه ها: خسرو شيرين، نظامي، شخصيت فرهاد، اريك فروم، نظرية عشق.
1. مقدمه
امروزه، مطالعات بينارشتهاي در پژوهشهاي مختلف از اهميت خاصي برخوردارند و همه -ساله مطالعات بسياري در اين حوزه انجام ميپذيرد. روش برخورد ميانرشتهاي فرصت عبور از مرزهاي سنتي رشتههاي گوناگون دانش را با هدف رسيدن به نتيجة مطلوب فراهم ميكند؛ به عبارت ديگر ميتوان گفت كه مطالعات بينارشتهاي مطالعاتي هستند كه در آنها دانش، روش و تجارب دو يا چند حوزة علمي و تخصصي را براي شناخت و حل مسائل تلفيق ميشوند. بر اساس اين گفته، ادبيات و روانشناسي بر اساس نظرياتي كه وجود دارد، از آن دسته علومي هستند كه نقاط اشتراك فراواني براي مطالعات بينارشتهاي دارند. يكي از مسائلي كه در اين دو علم، مشترك است و ميتوان در مورد آن، سخن گفت، عشق و مباحث مرتبط با آن است. گرچه تحقيقات روانشناسي در دهههاي قبل متناسب با موضوع عشق نبوده است، اما در دو سه دهة اخير توجه مناسبي به اين موضوع شده است و افرادي چون استرنبرگ، هندريك، رابين، هاتفليد، فرويد، جان لي و از جمله اريك فروم، نظريات محكمي در اين مورد ارائه دادهاند.
سميه سادات آل حسيني، مترجم كتاب هنر عشق ورزيدن، زندگي نامه اريك فروم (Erich fromm) را چنين بيان ميكند: “اريك فروم متولد سال 1900 ميلادي و فرزند دو يهودي ارتدكسي است كه در فرانكفورت زندگي ميكردند. اين روانشناس برجسته در رشتة حقوق و علوم ديني تحصيل كرد و سرانجام در رشتة اقتصاد اجتماعي فارغالتحصيل شد. ازدواجش با فريدا رينجمن روانكاو، زمينة آشنايي او را با روانكاوي و علاقهاش را به اين رشته فراهم آورد. موضوعات مقالات رسمي فروم مباحثي از قبيل عدالت اجتماعي، مذهب و اخلاقيات را در بر ميگرفت. در اوايل دهة 1930، عشق نيز به
موضوعاتمطالعاتي فروم اضافه شد. زماني كه اريك فروم در سال 1956 “هنر عشق ورزيدن” را منتشر كرد، اولين دانشمندي بود كه عشق و توانايي دوست داشتن را به عنوان موضوعي ارزشمند براي توضيح و تفسير معرفي ميكرد. وي نخستين كسي بود كه بحث دربارة هنر عشق ورزيدن را مطرح كرد و زمينهاي گسترده براي تحقيق و بررسي، ارائه راهكارهاي عملي دربارة عشق را فراهم كرد” (فروم1388: 177). او از سن سي سالگي كه برخي از نظريات فرويد را دربارة غريزه رد ميكرد، به طرح اين مسئله پرداخت كه مشكل اصلي نوع بشر، ارضاي نيازهاي غريزي نيست، بلكه بشر نيازمند برقراري روابط انساني واقعي است. از ديدگاه فروم، شناخت كامل انسان از خود و ديگران تنها از طريق روي آوردن به عشق ميسر است كه از حدود فكر و كلام تجاوز كرده و در قالب تجربه و پيوند قابل شناسايي است (همان: 57). او معتقد است “اگرچه ميتوان عشق يا احساسي نظير آن را در ميان حيوانات نيز مشاهده كرد، اما بايد به خاطر داشت كه وابستگي آنها تا حدود زيادي از غرايز طبيعيشان سرچشمه ميگيرد. آنچه در مسأله وجودي انسان جلب توجه ميكند، اين است كه منشأ اوليهي عشق ورزي، غرايز حيواني و خلق و خوي طبيعي است، اما انسان ميتواند با گسترش توان فكري و قدرت منطق خود، به هماهنگي لازم با طبيعت برسد و خلق و خوي انساني را به جاي خصايصي كه پيش از اين تجربه كرده بود، برگزيند” (همان: 27). اريك فروم بر آن است كه با عشق سالم و حقيقي است كه انسان ميتواند دوباره به احساس وحدت دست يابد و به نوعي پاسخگوي مسأله هستي خويش باشد.
‌‌ادبيات غنايي يكي از گونههاي رايج و گستردة ادبيات فارسي است. اين نوع ادبي با عواطف و احساسات دروني افراد ارتباط دارد. اين نوع ادبي گونههاي مختلفي چون
عاشقانه، شكواييه، مدح، ستايش، حسبحال و … را در برگرفته است كه نشانگر وسعت شگرف آن است (باباصفري1393: 5). نوع غنايي در ادب فارسي از جايگاه ويژهاي برخوردار است و داستانهاي عاشقانه كه بخش بزرگي از حيطة ادب غنايي به شمار مي -روند، پس از اسلام بسيار مورد توجه قرار گرفتهاند و شعراي بسياري به نظم آنها پرداخته -اند. مهمترين حادثه در مسير داستانسرايي عاشقانه در قرن ششم و با ظهور نظامي كهسرآمد داستانسرايان است، روي داد و پس از او، مقلدان بسياري به تقليد او اشعار و منظومههاي غنايي سرودند. در تعريف شعر غنايي گفتهاند كه:
‌‌شعر غنايي سخن گفتن از احساسات شخصي است به شرطي كه از دو كلمة “احساس” و “شخصي” وسيعترين مفاهيم آنها را در نظر بگيريم (شفيعيكدكني1352: 12).
شعر غنايي شعري است كه احساسات و عواطف خصوصي شاعر را به طور مستقيم بيان می‌کند (فرشيدورد1363: 65).
‌‌در داستانهاي عاشقانة فارسي كه گاه آسماني و حقيقي و گاه زميني و مجازياند، توصيف عاشق و معشوق و احوال آنها، توصيف عشق و شرايط آن، پرداختن به خصوصيات و شرايط عشق و رابطة عاشق و معشوق و… از جمله موضوعاتي هستند كه بسيار به آنها پرداخته شده است. شاعران و داستانسرايان نيز با توجه به توانايي در وصف، دقت در جزئيات، قوة تخيل، شخصيتپردازي، صحنهپردازي و…… آثاري را خلق كردهاند كه با توجه به ويژگيهاي ذكر شده از جايگاه مخصوص به خود برخوردار شده اند.
1.1 ضرورت پژوهش
ادبيات، زبان گوياي جامعه است و مهمترين روش براي آشنايي با افكار و انديشههاي يك ملت‌‌، مطالعه در ادبيات آن ملت است. داستانهاي عاشقانه بخش مهمي از ادبيات يك
كشور هستند كه معمولاً در هر جامعه اي از اقبال بسياري برخوردارند. از آنجا كه در بسياري از جوامع، افراد با مسائل مربوط به عشق و عاشقي به طور مستقيم و غير مستقيم در ارتباط -اند و همچنين با توجه به اينكه داستانهاي عاشقانه، بخش بخصوصي از ادبيات غنايي و داستاني را تشكيل ميدهند، بررسي و تحليل شخصيتهاي موجود در اينگونه داستان ها با استفاده از نظريات علم روانشناسي از ضروريات چنين پژوهش هايي محسوب مي شوند.
2.1 پيشينة پژوهش
مطالعه در پيشينة پژوهش حاضر نشان ميدهد كه در رابطه با مطالعه و بررسي آثار ادبي بر اساس نظرية عشق اريك فروم، تنها مقالة “عشق از ديدگاه سعدي و اريك فروم” نوشتة نجمه نظري و راهله كمالي (1394) در پژوهشنامة ادب غنايي ثبت شده استكه با مقايسهتحليلي به شباهتها و تفاوتهاي عشق از ديدگاه سعدي و اريك فروم پرداختهاند. دربارة تحليل شخصيت فرهاد در “خسرو و شيرين” نظامي بر اساس نظرية عشق فروم تا آنجا كه جستوجو شد، تاكنون پژوهشي صورت نگرفته است.
2. مباني نظري (نظرية عشق اريك فروم)
عشق از ديدگاههاي مختلف و مكاتب و دانشمندان متفاوتي مورد بررسي قرار گرفته است و هر كدام از آنها با جهانبيني خاص خود به مسأله عشق و ويژگيهاي آن نگريستهاند. عشق يگانه جايگاهي است كه انسان ميتواند در آن عرصه، خود را به درستي بشناسد و به ساير انسانها بپيوندد. عشق در حين حال كه يأسآور است، تسليبخش نيز هست؛ قدرتي كه از قواعد مختص به خود پيروي می‌کند و پيامهاي خود را در انتظارات و اضطرابها و الگوهاي رفتاري مردم تجلي ميدهد (نك: گيدنز1386: 262 -260). عشق عاطفي انسان صورتهاي متفاوتي را به خود ميگيرد. اولين
سطح، غرايز شهواني و نيروي زندگي را نشان ميدهد و آخرين سطح و كاملترين مرتبة عشق – كه اغلب عشق افلاطوني ناميده ميشود – عشق خداگونه است (برادشاو1381: 199 -198). عشق افلاطوني ارتباطي با جسم وتمايلات جسمي ندارد و به قدري آرمانگرايانه است كه به اسطوره تبديل ميشود. با وجود نهيهاي اكيدي كه پيرامون تمايلات جنسي در تمام تمدنها انجام شده است، آميختن و يكي شدن عشق و تمايلات جنسي سختتر ميشود. افراد زيادي هستند كه به دليل نداشتن تجربه و آموزش كافي، همين كه كوچكترين كشش جنسي را به همراه هيجان عاطفي احساس كردهاند، ميپندارند كه عشق بزرگ را يافتهاند (لپ1377: 138).
“عشق در وهلة اول بستگي به يك شخص خاص نيست، بلكه بيشتر نوعي رويه و جهتگيري منش آدمي است كه او را به تمامي جهان، نه به يك معشوق خاص ميپيوندد. اگر انسان فقط يكي را دوست بدارد و نسبت به ديگران بي اعتنا باشد، پيوند او عشق نيست، بلكه يك نوع بستگي تعاوني يا خودخواهي گسترش يافته است” (فروم1397: 58).‌‌ او عشق را به دو جنبهي نظري و عملي تقسيم می‌کند در جنبهي نظري، ديدگاههايوسيع خود را مطرح ميكند، اما در جنبه عملي، مانند هر رشتهي ديگري كمتر سخن مي -گويد. او در كتاب “هنر عشق ورزيدن”، از ديدگاه روانشناسي مسئله عشق را مورد بررسي قرار ميدهد. از نظر او، عشق، عمل به كار انداختن نيروهاي انساني است كه تنها در شرايطي كه شخص كاملا آزاد باشد، نه تحت زور و اجبار روي مي دهد. او معتقد است كه عشق، فعال بودن است، نه فعلپذيري، پايداري است نه اسارت (نك: همان: 33 -32).
در نظرية عشق اريك فروم، عشق خصايصي دارد كه با وجود همة آنها در وجود يك فرد، ميتوان او را عاشق دانست و
اين خصايص عبارتند از: استغنا، مهرباني، احساس مسئوليت، احترام و معرفت.
عشق در درجة اول استغناست. استغنا برترين مظهر قدرت آدمي است و با استغناست كه انسان، قدرت خود، ثروت خود و توانايي خود را تجربه ميكند. تجربة نيروي حياتي و قدرت دروني كه به اين وسيله به حد اعلاي خود ميرسد و انسان را غرق در شادي مي -كند. در اين هنگام است كه او خود را لبريز، فياض، زنده و در نتيجه، شاد احساس ميكند.
استغنا در عشق، مسئلهاي مهمي است؛ نه به اين دليل كه انسان به محروميتي تن ميدهد، بلكه به اين علت كه احساس زنده بودن می‌کند (همان:33).
دومين خصيصة مهم در نظرية عشق اريك فروم، مهرباني است. به نظر او عشق، عبارت است از رغبت جدي به زندگي و پرورش آنچه به آن مهر ميورزيم (همان: 63). بايد دانست كه عشق و رنج، جدايي ناپذيرند؛ آدمي چيزي را از صميم قلب دوست ميدارد كه براي آن رنج برده باشد و رنج چيزي را به جان ميخرد كه عاشق آن باشد. مهرباني جنبة ديگري از عشق را در بر دارد و آن، احساس مسئوليت است. احساس مسئوليت در معناي واقعي آن، امري ارادي است؛ يعني، پاسخ انسان به احتياجات انسان ديگري است كه خواه اين احتياجات بيان شده باشند يا بيان نشده باشند. به عبارت ديگر، احساس مسئوليت كردن يعني توانايي و آمادگي جهت پاسخ دادن. البته بايد توجه داشت كه اگر احترام وجود نداشته باشد، احساس مسئوليت به راحتي به سلطهجويي و ميل به تملك سقوط ميكند. منظور از احترام، ترس و وحشت نيست، بلكه توانايي درك طرف مقابل، آنچنان كه او هست وآگاهي از شخصيت بيهمتاي اوست؛ به عبارت ديگر، احترام يعني علاقه به اين مطلب كه ديگري آنطور كه هست بايد رشد كند و شكوفا شود و اين موضوع زماني ميسر است كه انسان به استقلال رسيده
باشد. رعايت احترام بدون شناخت طرف مقابل، ساختگي نيست و اگر مهرباني و احساس مسئوليت را معرفت رهنمون نباشد، هر دوي آنان بينتيجه خواهند بود. معرفت، درجات بسياري دارد و معرفتي كه نتيجة عشق باشد، سطحي نيست، بلكه تا عمق وجود رسوخ پيدا ميكند. چنين معرفتي زماني ميسر ميشود كه انسان بتواند بر علائق خود فايق آيد و ديگري را چنان كه هست، ببيند (نك: همان: 39 -36). مجموعة خصايص مطرح شده براي عشق، همگي به يكديگر بستگي دارند. آنها مجموعهاي از رويههاي بشري هستند كه فقط در وجود آدم بالغ كه نيروهاي خود را به صورت ثمربخش پرورش داده باشد، پيدا ميشوند. انسان بالغ نيز كسي است كه فقط خواهان حاصل كوششهاي خويش است و پندارهاي خودپرستانهي علم مطلق و قدرت مطلق را از ياد برده است و به فروتني ناشي از قدرت باطني دست يافته است..
‌‌فروم در بحث ديگري، شرايط رسيدن به عشق را مطرح ميسازد و دربارة آنها بهطور مفصل بحث ميكند؛ از نظر او اساسيترين شرط رسيدن به عشق، واقعگرايي است. جهت -بيني آدم غيرواقعگرا چنان است كه تنها چيزهايي را كه خود دارد، واقعي ميپندارد. قطب مخالف غيرواقعگرايي، واقعبيني است و آن، استعدادي ذهني است كه ديدن مردمان و اشيا را بهطور عيني ممكن ميسازد و تصاويري را كه زاييدة ترسها و آرزوهاي فرد است، از صور عيني جدا ميسازد. از آنجا كه وجود عشق واقعي در نهاد انسان، وابسته به وجود نسبي واقعگرايي است، عشق به تكامل فروتني و واقعبيني نياز دارد و سراسر زندگي بايد وقف اين هدف شود (نك: همان: 140 -137). علاوه بر واقعبيني، رسيدن به عشق حقيقي مستلزم ايمان خردمندانه است كه از تجربه آدمي در فكر و احساس سرچشمه ميگيرد. مهمترين جنبة ايمان خردمندانه عبارت است از صفت يقين و قاطعيتي كه در عقيدة انسان
وجود داشته باشد (همان: 141). اين نوع از ايمان از اعتقادي مستقل نشأت ميگيرد كه بر پاية تفكر و مشاهدة ثمرهبخش استوار است، ولو اينكه مغاير با عقيدة اكثريت باشد؛ بهعبارت ديگر، ايمان داشتن به ديگري، همان اعتقاد به پايداري و تغييرناپذيري رويههاي اساسي او و بر بنياد شخصيت و عشق اوست (همان: 143). آخرين رويهاي براي رسيدن به عشق، فعال بودن است؛ اگر انسان، عاشق باشد، بايد پيوسته و به طور فعال متوجه معشوق باشد (همان: 149).
3. بحث و بررسي
1.3 معر‌‌في نظامي گنجوي و داستان خسرو و شيرين
حكيم جمالالدين ابومحمد الياسبن يوسف نظامي گنجهيي (گنجوي) از استادان بزرگ سخن و از اركان شعر فارسي است. مولد او را همة تذكرهنويسان گنجه دانستهاند. تاريخ ولادت او معلوم نيست، اما با دقت در بعضي اشعار او ميتوان آن را نزديك به سال 530 دانست (صفا 1391 : 483–482 ).
نظامي در قالبهايي چون غزل، قصيده، رباعي و قطعه اشعاري سروده است. اما عمده شهرت او در به قلم كشيدن خمسه يا پنج گنج (مخزنالاسرار، خسرو و شيرين، هفت پيكر، ليلي و مجنون و اسكندرنامه) است كه به حق از جمله شاهكارهاي ادب فارسي محسوب ميشوند و در ميان اين مجموعه، داستان خسرو و شيرين شهرت بيشتري دارد. نظامي از مشهورترين سرايندگان داستانهاي بزمي است و پنج گنج او از قرن هفتم، همواره مورد تقليد شعراي ايراني و هندي قرار گرفته است و سرايش داستانهاي عاشقانه با آثار او به اوج رسيد (خان محمدي 1394: 369). تاريخ وفات او به درستي معلوم نيست و اقوال مختلف در اينباره وجود دارد كه همة آنها دور از صحت به نظر ميرسند و بنابر قرائن موجود، وي تا چند سال اول قرن هفتم در قيد حيات بوده است (صفا 1391: 483).
“خسرو و شيرين”، مثنوي دوم نظامي به بحر هزج مسدس است كه نظامي آن را در سال 567 به پايان برده است. اين منظومه، داستان عشقبازي خسروپرويز و شيرين است كه به شمسالدين محمد جهان پهلوان بن ايلدگز تقديم شده است و از جمله داستانهاي اواخر عهد ساساني است كه در كتابهايي نظير المحاسن و الاضداد جاحظ بصري وغررالاخبار ملوك الفرس ثعالبي و شاهنامه فردوسي آمده است. در اين داستانها عشقبازي خسرو و شيرين (سيرا)، كنيزك ارمني (يا آرامي)، از عهد هرمز آغاز شده و همين كنيزك است كه بعدها از زنان مشهور حرمسراي خسرو گرديد. ليكن در خسرو و شيرين نظامي، شيرين، شاهزادة ارمني است. گويا اين داستان بعد از قرن چهارم تا دورة نظامي توسعه و تغييراتي يافته و با صورتي كه در خسرو و شيرين ديده ميشود به نظامي رسيده است (همان:484). ساختار اين داستان از حيث هنر داستان پردازي، محتوي، لفظ، سبك و هنر -نماييهاي شاعرانه آنچنان كامل و زيباست كه مورد توجه داستانپردازان پس از نظامي قرار گرفت. اما با اطمينان ميتوان گفت كه هيچ يك از مقلدان نظامي از لحاظ استواري، زيبايي و دلنشيني به پاي اثر نظامي نميرسند(خانمحمدي1394: 371 ).
يكي از مهمترين بخشهاي منظومة “خسرو و شيرين”، داستان فرعي فرهاد و شيرين است. اين داستان، براي همگان يادآور حديث عشق و دلدادگي است و ميتوان گفت كه نام فرهاد و شيرين در فرهنگ و ادبيات ايرانيان سمبلي از عاشق و معشوق يا كليشهاي از عشق راستين گشتهاند. از اين داستان در كتابهاي تاريخي چون تاريخ بلعمي، تاريخ طبري، مجملالتواريخ، عجايبالمخلوقات، سفرنامه ابودلف و … نام برده شده است و گاه اين داستان را مورد بررسي قرار دادهاند. از اين داستان، روايتهاي مختلف و گاه، ضد و نقيضي ارائه شده است كه در ميان همة آنها روايت كتاب

فایل : 21 صفحه

فرمت : Word

38900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط