مقاله کامل تحقیق درباره فمینیسم

مقاله کامل تحقیق درباره فمینیسم

مقدمه
با توجه به گستردگي و تفاوت در جنبش فيمينيسم اينكه فردي خود را فيمينيست بنامد معناي مختلفي، همراه دارد. ولي واقعاً فيمينيسم يعني چه و فيمينيست كيست؟ اين سؤالي است كه بسياري از افراد به دنبال آن هستند.
فيمينيسم جدا از معناي لفظي آن به معناي برابري جنسيتي است و برابري جنسيتي يعني برابري حقوق، مسئوليت ها و فرصت ها براي زنان و مردان و دختران و پسران برابري به اين معنا نيست كه زنان و مردان همانندند بلكه به اين معناست كه حقوق، مسئوليت ها و فرصت هاي زنان و مردان نبايد به اينكه آنان به هنگام تولد نر يا ماده به دنيا آمده اند ربطي داشته باشد.
برابري جنسيتي اشاره مي كند كه گروههاي مختلف زنان و مردان با گرايشها و علاقه منديهاي، نيازها و اولويت هاي متفاوت وجود دارند و همه اين موارد بايد براي زنان و مردان صرف نظر از جنسيتشان به رسميت شناخته شود.
فيمينيسم از عبارت Feminine (به معناي جنس زن)، در مقابل masculine (به معناي جنس نر) گرفته شده است و در اصل به معناي هر گونه تفكري است كه كاركرد آن به نوعي احقاق حقوقي زنان باشد، همانگونه كه از تعريف فوق پيداست گرايش هاي فيمينيستي بسيار متنوع مي باشد.
فيمينيسم ايراني، نظامي به جنسي سياسي- اجتماعي زنان در ايران
فمینیسم ( Feminism) آموزه ای است که وجه اصلی تمامی تفاسیر و گونه های آن بر این باور است که زنان به دلیل جنسیت شان، گرفتار تبعیض هستند. مفروض اصلی فمینیسم این است که مردان اشکال مختلف بر زنان تسلط پیدا کردند، به این ترتیب فیمینیسم از آنچه سلطه مردان بر زنان می خواندیک تلقی هستی شناسانه ندارد، یعنی این وضعیت را شکل یافته می خواند نه امری وجودی به طور کلی شکل بندی مناسبات زن ومرد در قالب خانواده، اجتماع نظام تولیدی و معیشتی سابقه ای هم پای تاریخ دارد. افلاطون در میان فلاسفه، شاید قدیمی ترین فیلسوفی است که در آثار خود به موضوع زن پرداخته است. بهترین موضوع افلاطون در کتاب پنجم جمهوری است: یعنی آنجا که درآ رمان شهر پیشنهادی خو د برابری زن ومرد پاسدار را می پذیرد. او معتقد بود که مردان وزنان پاسدار که از کشور دفاع می کنند باید مانند یکدیگر فنون نظامی و دفاعی را یاد بگیرند ولی افلاطون این برابری را نه به خاطر حقوق زنان بلکه بخاطر مردان می دانست تا مردان بدون تعلق خاطر به خانواده، بدون اینکه ازدواج کنند با زنان پاسدار زندگی اشتراکی داشته باشند.
افلاطون در مقام مقایسه، زنان را، به مراتب پایین تر از مرد قرار می داد و حکم می کرد مردان بزدل وترسو که زندگی را با بیدادگری سپری کرده اند در حد زن می باشند.
ارسطو دیگر فیلسوف کلاسیک نیز زن را هم مرتبه مرد قرار نمی دهد و در تقسیم بندی حکمت عملی خود به اخلاق، خانواده و جامعه زن را زبردست مرد ولی رئیس خانواده می دانست.
تحولات عصر روشنگري و سپس انقلاب فرانسه و پيدايش نهضت هاي نخالف باعث شناخت مناسبات زن و مرد از بعضي با تمام جهات مورد سؤال قرار گيرد. اصطلاح فيمينيسم تا قرن نوزدهم نيز دارد ادبيات سياسي- اجتماعي غرب نشده بود. ولي فيمينيسم از اواخر قرن بيستم آشكارا و همه سياسي- پيدا كردهو به عنوان همنشين برابري زن و مرد مطرح شد كه تا كنون دو موج فيمينيسمي و شرح شده است موج اول از قرن نوزده آغاز شد كه در آن مطالبي نيز آموزش عالي و فرصتهاي مساوي با مردان و حق رأي در خواست شد ولي ظهور فاشيسم و نازيسم و تأكيد آن بر نقش مادري- همسري اين موج رها شد. موج دوم بعد از جنگ جهاني دوم شروع شد ولي به دلايل مختلف از مجله تحقق برخي مطالب هم اكنون فيمينيسم درغرب از جاذبه چنداني برخوردار نيست. ولي در كشورهاي جهان سوم از جمله ايران، جريان هاي فيمينيسمي در مفهوم برابري طلبي زنان با مردان همچنان پرجاذبه مي باشد.
در ايران فعاليت هاي سياسي- اجتماعي زنان در اشكال مسجم و سازمان يافته كمتر مشاهده شده است. روي هم رفته جريانهاي فيمينيسمي در ايران به لحاظ تكيه گاه تئوريك در سال 1869 توسط استوارت ميل به نگارش در آمد. ميل كه كتاب «كنيزك كردن زنان» ضمن دفاع از اصل برابري كامل زن و مرد، تصوير اينكه زنان در كارها ناتوان تر از مردان هستند را به نحوه رفتار اجتماعي مردان سنت مي دهد و دليل آن را عدم تباهي مردان نسبت به زنان مي داند. پس اين اثر دهها اثر ديگر در اين زمينه انتشار يافت كه به رشد جريانهاي فيمينيستي كمك كرد به طور كلي در اين جريانهاي فيمينيستي آنگونه كه در غرب اتفاق افتاد شكل نگرفته است با توجه به تفاوت
ساختار اجتماعي، سياسي، اقتصادي وفرهنگي ما با غرب توقع جريانهاي مشابه دو از واقعيت انديشي است؛ ولي بايد پذيرفت كه در طي چند دهه اخير با رشد برخي فاكتورهاي مثبت در مورد زنان از جمله افزايش تحصيلات عالي، مطالباتي از سوي زنان ايراني را با توجه به ساختار سياسي- اجتماعي ايران باعث گردده است. در مورد اين فيمينيسم كه در واقع برابر خواهي و تساوي با مردان است، موارد زير قابل طرح است:
1- به طور كلي جريانهاي فيمينيسمي پيش از آنكه جنبه ي ايجابي داشته باشند، جنبه انتقادي دارند؛ يعني در آنها مرتباً از مردان و ساختار مرد سالاري جامعه انتقاد مي شود، تجربه نشان داده است كه جنبه هاي انتقادي كمتر مي توانند به اجماع و همبستگي لازم دست يابند.
2- ساختار مردم سالارانه و پدر سالارانه؛ جامعه ايران مهمترين چالش زنان در موج برابري طلبي است. منظور از پدر سالاري (پاتريمونياليسم) ساختاري است كه در سطح سياسي اجتماعي و حتي واحد خانواده از ديرباز در جامعه ايراني جريان داشته است. در اين برداشت رئيس خانواده زمينه را براي اطاعت پذيري از او واجب بوده است. (پدر خانواده، رئيس سيندتوم و…) اين ساختار زمينه را براي اطاعت پذيري، اقتدار گرايي مردانه، انفعال سياسي و اجتماعي و عدم اعتراض آماده كرده است هر چند گسترش مدارس و دانشگاه ها در كل فرهنگ عمومي پدرسالاري جديد در مفهوم مدرن تر آن در خانواده، جامعه و موزه سياسي باز توليد شده است كه خاستار اطاعت پذيري در شكل نوين آن شده است.
3- مهمترين مطالبات زنان در حوزه سياست مربوط به سهيم شدن در بالاترين مناصب دولتي يعني رياست جمهوري، وزارت و حوزه قضا است. ما در تاريخ مملكتمان هيچ گاه صدراعظم زن، نخست وزير زن و يا رئيس جمهور زن نداشته ايم. در قانون اساسي از مجله شرايط رياست جمهوري اين است كه فرد از رجال سياسي باشد، در قانون اساسي تفسير مواد قانون اساسي نيز باشد راي نگهبان است و شوراي نگهبان مفهوم رجال سياسي را همواره با مفهوم مرد بودن يكي انگاشته است؛ هرچند برخي اينگونه تفسير مي كنند كه منظور از رجال سياسي، همان سياستمدار است. و زن سياست مدار هم مي تواند رجل سياسي تلقي شود، ولي به هر حال اين اصطلاح محل مناقشه است و زنان فعلاً نمي توانند به اين منصب دست يابند. در مورد وزارت نيز ما در تاريخ معاصر كشورمان فقط يك زن وزير داشته ايم (فرخ رو پارسا قبل از انقلاب اسلامي)، معمولاً كانديداي رياست جمهوري قبل از انتخاب وعده هاي زيادي مبني بر حضور زنان در كابينه مي دهند. در انتخابات ختم رياست جمهوري، محمد خاتمي وعده هاي مشابه اي داد در نهايت به زنان تنها در سازمان محيط زيست اجازه رياست داده شده كه اين پست تا كنون بالاترين منصب زنان در نظام جمهوري اسلامي بوده است. روي هم رفته علي رغم افزايش زنان تحصيل كرده تنها سه درصد پستهاي مديريتي در اختيار اين قشر بوده است. بر سر هم، رغم شعارهاي فيميسنيستي در سالهاي اخير، هنوز ذهنيت كافي براي سپردن پست هاي كليدي به زنان در جامعه حادث نشده است.
4- با توجه به اينكه زنان در مدت مناسبي و طي يك پروسه لازم، تجارب اداري و علمي لازم را كسب نكرده اند، نمي توان انتظار داشت كه كرسي هاي مديريتي را يك شبه براي آنها در سطحي وسيع خاكي كرد و يكباره چندين وزارتخانه و سازمان و نهاد بزرگ را به آنها سپرد. مطابق مطالعاتي كه طي سالهاي اخير در چند كشور صورت نگرفته است، اين موضوع را تأييد مي كند كه حتي زنان مدير بطور گسترده، پذيراي ذهنيتي كه مستعد همكاري زنان ديگر در كنار خود يا زيردستان آنها باشد، نيستند و در اين زمينه مردان را ترجيح مي دهند؛ بنابراين براي سپردن پستهاي مديريتي بايد آنها تجربه لازم را طي يك فرايند طولاني مدت كسب كنند تا بتوانند بر اين ذهنيت فائق آيند.
5- يكي از زمينه هاي مورد علاقه زنان حوزه خصوصي است كه شامل نوعي پوشش روابط اجتماعي و … است. دولت تأكيد دارد كه اماكن عمومي كه زنان در آن ظاهر مي شوند (خيابان، مدرسه، دانشگاه و … ) جزء حوزه عمومي است، بنابراين بايد علادق فردي در اين حوزه مطابق معيارهاي ارزشي نظام باشد. در طي سالهاي اخير زنان با ايجاد تغيير مد و رنگ پوشش و ظاهر تحولاتي در اين حوزه ايجاد كرده اند كه اين امر با انعطاف نسبي دولت توأم بوده است و در خصوص اعتراض بخشي از حاكميت را نيز در پي داشته است. در طي انتخابات اخير رياست جمهوري حتي تأكيد برخي كانديداي محافظه كار نيز موضع منشأ فرمي نسبت به تحولات اخير در اين حوزه داشته اند.
6- روي هم رفته زنان براي گسترش و تعميق فعاليتهاي اجتماعي خود از يك سو نيازمند تشكلهاي مدني و سازمان يافته اند كه در سالهاي اخير تعداد آنها روبه افزايش بوده است، از سوي ديگر نيازمند تغيير ذهنيت بافت پدر سالانه اند.
7- زنان امروزي بايد بپذيرند در حلقه هايي از سنت و مدرنيسم قرار دارند، غالباً ديده شده است كه براي فرار از سنت، به دامان تجدد افتاده اند؛ تجدد يعني استفاده از ابزار ظواهر مدرن بدون تغيير ذهنيت سنتي، زنان بايستي بر اساس شناخت زمان و درك موقعيت و با توجه به مسائل بومي و محلي (فرهنگ، اسختار اجتماعي و …) با نكاهي مدرن، آينده را رقم بزنند، كاري كه مردان نيز بدان نيازمندند.
جنبش فيمينيسم مقاصد و انگيزه ها
فيمينيسم يكي از پديده هاي ظهودي است كه داعيه دفاع و حمايت از زنان و استيفاي حقوق آنها را دارد و براي اين كه در اين زمينه بحث كنيم بايد پيدايش اين پديده كه در حال حاضر از آن به عنوان يك جنبش ياد مي شود اشاره شود. در واقع جنبش فيمينيسم، يك پديده غربي تمام عيار محسوب مي شود كه در حال و هوايي كاملاً غربي به منظور استيفاي حقوق زنان در ديار غرب شكل گرفته شكل گرفته است. اين جنبش عمدتاً در دوران بعد از جنگ جهاني دوم قوت و گسترش زيادي پيدا كرد و در كشورهاي غربي رشد يافت و بعضاً در عرصه ها و ميادين مختلفي موفق به نيل موفقيت هاي چشمگير به نفع زنان گرديد. در واقع مي توان گفت كه در سالهاي اخير اين جنبش تمايل شديد براي پيدا كردن يك هويت سياسي پيدا كرد و وقتي كه تمايلات

فایل : 27 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط