مقاله کامل تأثير رواني- اجتماعي كودك آزاري و نقش پليس در پيشگيري از بروز آن

مقاله کامل تأثير رواني- اجتماعي كودك آزاري و نقش پليس در پيشگيري از بروز آن

تأثير رواني-اجتماعي كودك آزاري و نقش پليس در پيشگيري از بروز آن

چكيده
هدف: كودك آزاري معلولي است از عامل هاي چندگانه كه مشكلات جبران ناپذيري را براي كودكان و نوجوانان در معرض آسيب، ايجاد مي كند، هرنوع كوتاهي و غفلت يا ارتكاب به هر عملي كه بهداشت و سلامت جسماني و رواني كودك را به مخاطره اندازد و خدشه اي برآن وارد كند كودك آزاري قلمداد مي گردد. هدف از انجام اين پژوهش بررسي مشكلات روانشناسي اجتماعي كودكان آزارديده در خانواده، شناخت نقش پليس در پيشگيري از بروز اين پديده و شناخت موانع پيش رو در ممانعت از بروز اين مشكل است.
روش شناسي: پژوهش حاضر از نوع موردي است و جامعه آماري آن، كودكان و نوجواناني هستند كه از سوي والدين مورد آزارقرار گرفته اند. نمونه تحقيق از موارد كودك آزاري كه در مراكز بهزيستي نگاه داري مي شوند يا مواردي كه به كلينيك هاي درماني مر اجعه كرده انتخاب شده اند. نمونه مورد بررسي 65 نفر است. ابزارهاي پژوهش عبارت از تست MMPI2، آزمون ريون، آزمون وكسلر، پرسشنامه بررسي وضعيت رواني – اجتماعي خانواده و پرسشنامه بررسي وضعيت روان شناختي كودك است.
نتايج: نتايج حاصل از پژوهش نشان دهنده آن است كه آزار كودكان و نوجوانان در سنين كودكي بيشتر از سنين نوجواني است، آزارهاي جسمي، عاطفي و جنسي به ترتيب بيشترين فراواني ها را دارند. سن كودكان و نوجواناني كه مورد آزار قرار گرفته اند با نوع كودك آزاري ارتباط دارد وكودكاني كه مورد آزار قرارگرفته اند در شرايط دشوار اجتماعي، اقتصادي وخانوادگي بوده اند. كودكان و نوجوانان آزار ديده دچار مشكلات عاطفي، رفتاري، يادگيري،
اجتماعي و شخصيتي هستند. اقدامات پليس با رويكرد جامعه نگر، نقش مؤثري درپيشگيري از وقوع و بروز كودك آزاري در ايران را دارد، اما براي پيشگيري از وقوع و بروز آزار كودكان در ايران چالشهايي وجود دارد كه بخشي از آن مرتبط با مسائل فرهنگي، قانوني و حمايتي در مورد كودكان در ايران است.
كليد واژه ها
كودك آزاري/ وضعيت رواني -اجتماعي/پيشگيري/كودك و نوجوان /آزار جسمي، عاطفي و جنبي.
مقدمه
كودكان از آسيب پذيرترين گروه هاي جامعه هستند و خطر تعرض افراد گوناگون درخانواده يا اجتماع همواره آنها را تهديد مي كند(پور ناجي، 1378: 15). آزار و اذيتكودكان به شكل هاي مختلفي نمود يافته است و متأسفانه گاهي كانون خانوادهعرصه اي براي بروز خشونت و درد و رنج براي كودكان بوده است(آقابيگلوئي، 1380:8).
منظور از كودك آزاري رفتاري است كه كودك مورد انواع آزارهاي جسمي، جنسي، بي توجهي و سوء رفتارهاي عاطفي قرارمي گيرد(خوشابي، 1382:131). هرنوعكوتاهي و غفلت يا ارتكاب به هر عملي كه بهداشت و سلامت جسماني و رواني كودكرا به مخاطره اندازد و خدشه اي برآن وارد كند كودك آزاري قلمداد مي شود (خضروي افلاك فر، 1381: 64). امروزه كودك آزاريبه عنوان يكي از اولويتها و مسائلاجتماعي، بهداشتي و درماني در كشور هاي مختلف جهان مطرح است. كودك آزارياز هر نوع آن جسمي، جنسي، بي توجهي و غفلت، عاطفيدر جوامع مختلف مذموماست و در بسياري از كشورها جرم تلقي ميشود و براي مرتكب آن عواقب قانوني درنظر گرفته شده است(درستكار، 1388به نقل از سايت نيروي انتظامي).
براساس آمارهاي سازمان بهداشت جهاني در سال، 40 ميليون كودك تازه متولد شده تا چهار ساله در معرض انواع كودك آزاري ها قرا رگرفته اند(خوشابي، 1382:131). وآمارهاي منتشر شده از سوي همين سازمان و يك سازمان مستقل حمايت از حقوق كودك در سال 2004 گوياي ان است كه 14 تا 17 درصد از موارد كودك آزاري به دليل شدت جراحات فوت كرده اند و اين در حالي است كه بيش ازنيمي از موارد ك ودك آزاري به دليل ترس كودكان يا ترس خانواده ها از به خطر افتادن زندگي خانوادگي يا آبرويشان گزارش نشده است، 85 درصد از موارد گزارش نشدة كودك آزاري در كشورهاي آسيايي بوده است (كيهان، 1384، سايت بازياب). آمارها نشان مي دهند كه بيشترين موارد كودك آزاري در كشورهاي آفريقايي و آسيايي رخ داده است و پس از آن كشورهاي اروپايي و آمريكايي با بيشترين نرخ كودك آزاري روبه روهستند. كودك آزاري در كشورهاي آسيايي و آفريقايي بيشتر در زمينه هاي بيگاري كشيدن از كودكان، سوء استفاده جنسي و قتل بوده است، ولي در كشورهاي اروپايي و آمريكايي بيشتر آزارهاي جنسي و رواني ناشي از مشكلات خانوادگي بودهاست (راهب، 1388:23). تازه ترين گزارش آماري منتشره در آمريكا در خصوص افزايش آمار تجاوزات جنسي نشانمي دهد؛ سالانه 1500 كودك در آمريكادر اثرتجاوزات جنسي جان خود را از دستمي دهند، و اين آماري است كه از كتابخانه انجمن پزشكي اين كشور در سال 2007منتشر شدهاست (پزشكان بدون مرز، 1385: سايت پزشكان بدون مرز). همچنين هر سال، بالغ بر 140 هزار مورد جراحت عليه كودكان در جريان تجاوزاتجنسي به ثبت ميرسد و در كل، سالانه رقم 1/7 ميليون تجاوز جنسي در سراسر آمريكاگزارش مي شود. آمار نگران كننده ديگري حاكي ست از هر 4 زن در آمريكاي شمالي، يكتن، در دوران كودكي
مورد تجاوز جنسي قرار گرفته است. انجمن پزشكي آمريكا نيز درگزارش آماري خود آورده است: سالانه بيش از 2 ميليون مورد، تجاوزات جنسي عليه كودكانو نيز غفلت و مسامحه در خصوص آنها صورت مي گيرد؛ اما زماني كه پاي آمار مربوط بهمرگ و مير به ميان مي آيد، ارقام نگران كننده تر مي شوند؛ زيرا سالانه 1500 كودك آمريكايي به دليل شدت تجاوزات جنسي جان مي سپرند و اين رقم 1/6 مرگ در هر100هزار مرگ را تشكيل مي دهد (همان منبع).
كودك آزاري در ايران نيز روند رو به افزايش داشته است، گزارش آماري در سال1386 نشان دهنده رشد 5/3 درصدي اين پديده در طول يك سال بوده است(خبرفردا، 1387، سايت خبر فردا ). بنابر گزارشي از وزارت فرهنگ و ارشاد رسيدگي در سال 1384، ازهر 8 هزار خشونت خانگي، 1هزار مورد آن مربوط به كودك آزاري بودهاست مسئولان اين وزارتخانه كودك آزاري در ايران را در مرحله اضطراردانسته اند(همان منبع)، كارشناسان در خوشبينانه ترين حالت معتقدند از هر10 كودك يك نفر مورد آزار و اذيت قرارمي گيرد (پزشكان بدون مرز، 1385، سايتپزشكان بدون مرز). رحيمي(1382:156) در پژوهشي كه در دو منطقه 20 و 3 آموزش و پرورش در تهران در دوره هاي دبستان، راهنمايي و دبيرستان انجام داده، نشان داده است ميزان شيوع كودك آزاري در اين دو منطقه به ترتيب 46درصد و24درصد بوده است. بنابر گزارش سالانه انجمن حمايت از حقوق كودكان در ايران درسال 1387، 44درصد از كودكان مورد آزار پسر هستند و 56درصد از آنها را دخترانتشكيل و ميانگين سني آنها بين10 تا 12 سال است(سايت آفتاب، 1385).
باتوجه به آمارهاي ارائه شده كه گوياي افزايش ميزان كودك آزاري است به نظر مي رسد كه اتخاذ تدابيري براي
پيشگيري از بروز اين پديده در جامعه لازم و ضروري است و نيروهاي انتظامي از جمله نيروهاي مؤثر در پيشگيري از بروز اين پديده هستند، نيروهاي انتظامي با شناسايي كودكان در معرض خطر و خانواده هاي آسيب ديده مي توانند نقش نظارتي و بازدارنده بسزايي در پيشگيري داشته باشند و براي دستيابي به اين هدف شناخت انواع كودك آزاري ضروري به نظر مي رسد. هدف اصلي اين پژوهش بررسي و شناسايي مشكلات و آثار رواني – اجتماعي كودكان آزار ديده در خانواده و نقش و اقدامات نيروي انتظامي در پيشگيري از آن مي باشد.
پژوهش حاضر در پي پاسخگويي به سؤالات زير است: ويژگي هاي شخصيتي كودكان و نوجواناني كه مورد آزار قرارگرفته اند چگونه است؟
وضعيت هوشبهر كودكان و نوجواناني كه مورد آزار قرار گرفته اند چگونه است؟وضعيت خانوادگي كودكان و نوجواناني كه مورد آزار قرار گرفته اند چگونه است؟اشكال مختلف پديده كودك آزاري در نمونه مورد مطالعه چگونه است؟
مباني نظري
كودك آزاران به شيوه‌هاي متفاوتي كودكان را مورد آزار قرار ميدهند، اگربه گونهاي عمدي كودكي مورد آزارجسمي قرارگيرد، كودك آزاري جسمي واقع شده استكودك آزاري جسمي ناشي از تنبيه هاي شديد جسمي، حمله آگاهانه و عمدي به كودك مثل سوزاندن، گازگرفتن، بريدن، هل دادن، تابيدن اندام ها، شكنجه، ضربات، زخم ها وشكستگي هاست(نلسون 2000، به نقل از مدني 1382:165)، و درصورتي كه هرنوع فعاليت جنسي با يك كودك قبل از سني كه بتواند رضايت قانوني داشته باشدبراي لذت بردن يك فرد بزرگسال انجام شود، كودك آزاري جنسي انجام شدهاست. اين آزارها شامل ارتباطهاي دهاني، تناسلي -تناسلي، تناسلي – مقعدي، دست–
تناسلي، دست– مقعدي، دست– پستان، مواجهه با اندام هاي جنسي، نگاه جبري بهاندامهاي جنسي و هرزه نگاري است(همان منبع)، بي توجهي و غفلت والدين از تأميننيازهاي اساسي كودك كه براي زيستن ضروري است گونه ديگري از كودك آزاري است(همان منبع )غفلت به منزلة رابطه اندك والدين با كودك است كه به اهمال درتغذيه، سلامت، پوشاك، نظافت، تربيت، مراقبت پزشكي، حمايت و ابراز عشق و علاقهاست(برا1وزوكروز2، 2002:10). والديني كه كودكان را مورد سرزنش قرارميدهند، طرد مي كنند، توقع نامتناسب از آنها دارند، وابستگي هاي عميق ايجاد مي كنند(راهب، 1388:45 )، بي مهري مي كنند، تبعيض گرانه رفتار مي كنند و با خلقيات متفاوت ومتعارض با كودك رفتار مي كنند، كودك را مورد كودك آزاري عاطفي قرار دادهاند(كاپلان و سادوك، 1995 به نقل از مدني 1382: 166).
اقدامات پيشگيرانه نيروهاي انتظامي صرفاً مبتني بر برخورد با افراد كودكآزارودور كردن موارد آزارديده از خانواده نيست، بلكه بخشي از پيشگيري تأثير گذاريبر افراد آزاردهنده و ممانعت از بروز چنين رفتارهايي از سوي آنهاست. به همين دليلشناخت عوامل مؤثر بركودك آزاري و تاثير گذاري بر آنها نيز از اهميت بسياريبرخوردار است كه در اينجا با توجه به بنيادهاي نظري به بررسي اين عوامل پرداختهمي شود. كودك آزاري يكي از انواع خشونتهاي خانگي است و نظريه هاي گوناگونيبه موضوع خشونت هاي خانگي وعوامل مؤثر بر بروز اين خشونتها پرداخته اند، نظريهپردازان زيستي وجود اختلالات زيستي را عاملي بربروز رفتارهاي خشونت آميز دانستهاند، پژوهشگران در مورد خشونتهاي خانوادگي نشان داده اند افرادي كه به خشونتفيزيكي دست مي زنند، واكنشهاي فيزيولوژيكي شديدي به محرك هاي مثبت ومنفي نشان مي دهند كه چنين واكنشي
ممكن است تحمل آنها را كاهش دهد و درنتيجه منجربه خشونت شود(بارنت، 1997:30)، مطالعات نشان داده است افزايشنوراپينفرين، دوپامين و سروتونين، تحريك پذيري را افزايش داده و ميتواند منجربه بروز انواع گوناگون خشونت گردد(كوكي و فونتين، 1991:630)، رويكردهايروان شناختي، خشونت گري را يكي از ويژگيهاي شخصيتي برمي شمارند و براينباورند كه صفت خشونتگري به دليل مورد تنبيه و خشونت قرارگرفتن دردوران كودكيدر فرد ايجاد مي شود و فرد خشونت ديده به فر د خشونتگر بدل ميشود(بزاوا، 1996:150). نظريههايي كه در تبيين اين پديده برآسيب شناسي رواني خشونتگرانمي پردازند بر اين انگاره هستند كه خشونتگران مبتلا به بيماري هاي ذهني و روانيهستند(بارنت، 1997: 30). اين افراد تمايل دارند كه ناراحتي هاي خود رابر نزديك ترين اشخاص خود و كساني كه آنها را هر روز مي بينند اعمال كنند(شاينس، 1377:153). خشونت خانگي با ناپختگي، افسردگي، اسكيزوفرنيا و چندين اختلال شخصيتديگر ارتباط دارد(بزاوا، 1996:150)، اعتياد به مواد و استفاده از داروهاي غير مجاز وروان گردان نيز مي تواند عاملي براي بروز خشونت هاي خانگي باشد(همان منبع). (گود1971:624) خانواده را مانند هر نظام يا واحد اجتماعي ديگر داراي نظامي اقتداري ميشناسد و هركس را كه به منابع مهم خانواده بيشتر ازديگران دسترسي دارد جهت دهنده ساير اعضاي خانواده به سوي انسجام ساختار خانواده ميدانند، اما افراديراكه در وضعيت ضعيف اجتماعي– اقتصادي قرار دارند وتوانايي منسجم نگهداشتنساختار خانواده را ندارند، وتنها منبع اقتدارشان قدرت بدنيشان است، دست به انجامخشونت هاي خانگي و از جمله كودك آزاري مي زنند تا از اين راه ساختار خانواده راپايدار نگاه دارند(راهب، 1387:84 )، پژوهش ها نيز نشان داده اند در
خانواده هاييكه فقر اقتصادي وجود دارد و والدين تحصيلات پاييني دارند و موقعيت اجتماعيمناسبي ندارند ميزان بروز خشونت هاي خانگي بالاست. بر اساس نظريه محروميت– تهاجم، كليه رفتارهاي پرخاشگرانه و بويژه خشونت را ناشي از محروميت و نا اميديمي دانند و نشان داده اندكه انسانهايي دست به عمل خشونت آميز مي زنند كه تحتتاثير نوعي محروميت وناكامي در دستيابي به هدف هايشان قرارداشته اند(عضدانلو، 1379:70). در نظريه يادگيري اجتماعي، خشونتگري نوعي رفتار آموخته شده استكه فراگيري آن براساس مشاهده انجام ميشود و مورد تشويق قرارگرفتن الگويخشونت گر بر تقويت رفتارخشونت گرايانه و بروز آن مؤثر است. الگوهاي رفتارهايخشونت آميز در خانواده و در ساختارهاي فرهنگي جامعه نهفته است. اشتراوسوهمكاران، (1980 به نقل از راهب، 1387: 36)مراحل زير را در يادگيري خشونت ازطريق خانواده مشخص كرده اند، اولين مرحله، مرحله اي است كه در آن فردفرامي گيرد افرادي كه يكديگر را دوست دارند نيز نسبت به هم رفتارخشونت آميز انجامميدهند، سپس نبود منع اخلاقي در مورد خشونت در برابرافراد، خانواده را فرامي گيردو در نهايت، نتيجه اين خواهد شد كه اعضاء خانواده مي آموزند در صورتي كه نتوانند ازراه هاي ديگر مشكل را حل كنند خشونت خانوادگي را مجازمي دانند. خانواده مكانيمقدر و زمين تمرين براي مشاهده و تجربه آموزي رفتار خشونت آميزاست(اعزازي، 1380:61). (كوكي1991، 641 )، نظريه سيستمي كودكان آزارديده رادريك سيستم خانوادگي مفروض مي دارد كه سپر بلاي افراد خانواده هستند، يككودك خاص در خانواده ممكن است به عنوان عضو منحرف برچسب گرفته ودر اينزمان است كه اختلافات والدين برسركودكي كه نقش سپر بلا را به او داده اندخاليشود و او هدف حمله هاي خشونت آميزوخصومت ها
قرارمي گيرد، بنابراين به نظرمي رسد كه نيروهاي پليس اجتماعي با شناخت نسبت به اين عوامل تأثير گذار دربخش اجتماعي نيروي انتظامي مي توانند با خانواده هاي افراد آزار ديده كار نمايند وبهكمرنگ كردن و مرتفع ساختن اين عوامل بپردازند.
برخي از افراد آزارديده به دليل اينكه دچار اختلالات رواني – اجتماعي مي گردند دردوره هاي مختلف سني امنيت اجتماعي را به گونه هاي متفاوتي به خطر مي اندازند و نيروهاي اجتماعي پليس به خوبي به اين مسئله آگاهند كه برخوردهاي قهري به حل مشكل نمي انجامد؛ بنابراين شناخت اختلالات رفتاري ناشي از كودك آزاري و برخورد صحيح رواني – اجتماعي با اين افراد به بهبود امنيت اجتماعي مي انجامد، بنابراين در اينجا به اختلالات رواني – اجتماعي ناشي از اين پديده پرداخته مي شود.
قربانيان كودك آزاري نه تنها در دوران رشد خود با رفتارهاي آزاردهندة جسماني و رواني روبه رو مي شوند، بلكه نتايج طولاني مدت منفي بسياري را به لحاظ جسماني، رواني و اجتماعي تجربه ميكنند، اين پيامدها به صورت تأخير در رشد، امتناع از رفتنبه مدرسه، بروز رفتارهاي آزارگرانه، پرخاشگري، انجام اعمال مخاطره آفرين، اعمالجرايم اجتماعي وبروز اختلالات رواني به صورت مشكلات هيجاني وعاطفي عميق دركاركردهاي روانشناختي وروابط بين فردي بروز مي يابد ( هورتون وكروز، 2002:637)؛ مشكلات ناشي از كودك آزاري گاهي به صورت اختلالاتشناختي، تجزيهاي، كاهش اعتماد به نفس، افسردگي، اختلالات، اختلالات شخصيتهجوم ترس هاي ناگهاني، بيماري هاي PTSD اضطرابي، ابتلا به سايكوتيك، افكارخودكشي وترس نمودار مي شود (بتي، 1999:24). در مورد پيامدهاي كودك آزاري مي توان گفت برخي آثار آن به محض صورت گرفتن آزار دركودك ديده
مي شود و در برخي موارد نيزآثار آن ممكن است تا دوران نوجواني وبزرگسالي بروز نكند كه به آن تاثيرات خفته يا پنهان كودك آزاري گويند (هورتون وكروز، 2002:644).
كودك آزاري جسمي گاهي به صورت زخمهاي روي پوست، صدماتي در ساختاراسكلتي يا آسيب هايي در ارگان هاي داخلي بروز مي يابد و ممكن است به صورت تغييردر ساختار مغز و الگوهاي رشد، اختلال در ترشح هورمونها و ايجاد انواع دردهايجسماني بروز يابد (آقابيگلويي، 1380: 49). آزار جنسي كودك در برخي موارد آثاريمانند زخم هايي در مثانه، مقعد، واژن يا جراحتي در آلت تناسلي را برجاي مي گذارد، مطالعات نشان داده است مشكلاتي مانند درد درناحيه سر، شكم، روده ها و اختلال درخوردن و خوابيدن مي تواند از آثار آزارجنسي باشد(هورتون و كروز، 2002:19). كودكاني كه از غفلت رنج مي برندبا مشكلاتي مانند وزن پايين، تأخير دررشد و سوء تغذيه روبه رو مي باشند و اين كودكان بسيار بيمار مي شوند(پورناجي، .(154:1378
كودك آزاري ازجمله آسيبهاي اجتماعي است كه به دليل گستردگي عوامل مؤثر برآن و تأثيرات عميقي كه اين عوامل بر رشد و شخصيت كودك، خانواده و اجتماع مي گذارد بايد به عنوان يكي از اولويت هاي برنامه ريزي هاي رواني – اجتماعي، پيشگيري از آن موردتوجه قرارگيرد ونيروهاي پليس نقش مؤثري در پيشگيري از بروز اين پديده دارنداما به نظر مي رسد كه با مشكلاتي در راستاي اهداف پيشگيرانه روبه رو هستند. از جمله مشكلات موجود در پيشگيري از بروز اين پديده ابهامات موجود درقانون است. براساس قوانين فعلي در ايران، اقدامات والديني كه به منظورتاديب ياحفاظت كودكان انجام مي گيرد مشروط به اينكه در حد متعارف تاديب و حفاظت باشد جرم نيست، مشخص نبودن حدود قانوني در اين مورد دست قاضي را براي صدور حكم در اين

فایل : 33 صفحه

فرمت : Word

37900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط