مقاله کامل بعد جسمانی انسان

مقاله کامل بعد جسمانی انسان

منابع :1- ولبور اسکات،دیدگاه های نقد ادبی،مترجم: فریبرز سعادت،نشرامیرکبیر.2- دیوید بال،از پایان تا آغاز از آغاز تا پایان،مترجم: محمود کریمی حکاک،نشر گل.۳- کنت پیکرینگ،چگونه منایشنامه ای مدرن را بخوانیم،مترجم: مریم کبیری و دیگران،نشر نوروز هنر.۴- گائتان پیکون،آندره مالرو حماسه سرای تمدن ها،مترجم: سیروس ذکاء،نشر علمی فرهنگی.۵- اس.و.داوسن،درام،مترجم: فیروزه مهاجر،نشر مرکز.۶- رضا سید حسینی،مکتب های ادبی،جلد اول،نشر نگاه.۷- سعید شاملو،بهداشت روانی،نشر رشد.۸- ابراهیم مکی،شناخت عوامل نمایش،نشر سروش.۹- جمشید ملک پور،گزیده ی تاریخ نمایش در جهان،نشر کیهان.۱۰- فرهاد ناظر زاده کرمانی،درآمدی به نمایشنامه شناسی،نشر سمت.۱۱- آرنولد هاوزر،تاریخ اجتماعی هنر،مترجم: امین موید،نشر چابخش.۱۲- اورلی هولتن،مقدمه ای بر تئاتر،مترجم: محبوبه مهاجر،نشر سروش.
پي نوشتها:
1.    انصاريان، حسين؛ عرفان اسلامي، ج 1، ص 1.
2.    سوره نحل، آيه 97.
3.    ر ، ك: مجله شوراي فرهنگي و اجتماعي زنان، ج 6، ص 62.
4.    انصاريان، حسين؛ همان، ج 4، ص 52.
5.    جوادي آملي، عبدالله؛ زن در آيينه جلال و جمال، ص 200.
بعد جسماني انسان، علم، ادراك، حكمت، فلسفه، مراحل استكمال
چون حكمت خداوند در آفرينش نفس انساني ـ با خصوصيت و ويژگي صورت بشري كه مقام و مرتبه متوسط ميان آخرين مراتب تجسم و اولين مدارج تجرد است ـ ادراك عالم وحدت محض و كثرت محض است، انسان را ذو وجهين و ذو قوتين آفريد تا وجهي به حق داشته باشد و وجهي به خلق. و در وجود او قوه‌ای لطيف بنا نهاد  تا بواسطه آن مناسبتي كه با عالم وحداني مي‌يابد، آن را درك كند و آن قوه عقل بالفعل است و قوه ديگر كه مادي و جسماني است تا كثرات جسماني را همان گونه كه هستند بيابد. اما در ابتداي تكون بدليل نقص و قصورش، كثرت جسماني بر او غالب بوده فعليت دارد و بواسطه حركت از نشئه اولی بسوی نشئه ثانی در حرکت است تا بتدریج ذاتش قوی مي‌گردد و فعلیتش شدت می‌یابد و در نتیجه جهت وحدت بر او غالب گشته و عقل و معقول مي‌گردد. و از آن جا كه فلسفه به معناي «استكمال النفس الانسانية بمعرفة حقايق الموجودات علي ماهي عليها…» مي‌باشد؛ و نيز با توجه به مسائل آن، خصوصاً عالي‌ترين و شريف‌ترين آن، كه مبدأ عالم است و همچنان تقسيمات فلسفه به نظري و عملي، حكمت همان فلسفه پيراسته از سفسطه و مطابق با واقع خواهد بود. به عقيده صدرا حكمت آن علمي است كه انسان را مستعد ارتقا به ملأ اعلي و غايت قصوي كند و اين همان حكمتي است كه گاه از آن تعبیر به «قرآن» مي‌شود. حقيقت دين چيزي جز معرفت و دريافت صحيح حقايق نخواهد بود؛ زيرا دين ابعاد مختلف ظاهري و باطني دارد و باطن دين همان علم به حقايق است و قرآن كريم كساني را كه به حقايق دست يافته‌اند «راسخون» مي‌نامد
پس راسخان در علم همان حكيمانند و غايت قصوای حکیمان و راسخان در علم حكمت مطلق و مطلق حكمت است. زيرا حكيم علي‌الاطلاق خداست و همان ‌طور كه خداوند علت وحي است، علت حكمت نيز هست و حكمت مطلق نزد اوست. صدرا كساني را حكيم مي‌داند كه از علم تفصيـل
در عين اجمال برخوردار باشند و حكيم الهي را كه جامع حكمت نظري و عملي است «مؤمن حقيقي» مي‌نامد؛ و بدين ترتيب هم‌سويي دين و فلسفه امري مسلم و قطعي است و صدرا كه پرچمدار اين هماهنگي و هم‌سويي است فلسفه و دين و عرفان را عناصر يك مجموعه هماهنگ مي‌داند و بر اين عقيده است كه تنها در سايه حكمت است كه هم جنبه‌هاي علمي برهان، عرفان و قرآن به كمال لايق خود مي‌رسند و هم جنبه‌هاي عملي اخلاق به كمال لايق خود نائل مي‌شود؛ چون شهود نفس زمينه تكامل همه شؤون آن اعم از نظري و عملي را فراهم مي‌سازد. و از اين روست كه صدرا با تأويل رمزي متون مقدس، كيفيت عرفاني معناي باطني روح را به اثبات مي‌رساند و با شهود عرفاني، تفكر بحثي و عقلي را تابع حقايق كلي شناخت عرفاني مي‌نمايد و در نتيجه پايه بحثهاي علمي و فلسفي خود را بر اساس توفيق ميان عقل و كشف و شرع مي‌گذارد و در راه كشف حقايق الهيات از مقدمات برهاني و مطالب كشفي و مواد قطعي ديني استفاده مي‌كند.
مقاله حاضر به بررسي «نگرش صدرا بر پيوند وجودي انسان با حكمت و فلسفه» پرداخته است و در جستجوي اين مسأله است كه نشان دهد فلسفه و حكمت جزء ساختار وجودي
انسان است. البته با اين فرض كه نگرش صدرا بر اين موضوع از موضوعات انسان‌‌شناسي به لحاظ روش‌‌شناسي نوعي كثرت‌گرايي است و روي‌آوردی متعاليه دارد. يعني با يك روي‌آورد مستقل و جامع به همه روي‌آوردهاي قرآني، عرفاني و فلسفي پرداخته است.
 
چگونگي مراحل استكمالي نفس انساني
صدرالمتألهين انسان را حقيقت واحد ذومراتبي مي‌داند كه در ذات و گوهر خود دائماً در تحول و سيلان است و بواسطه اين حركت مي‌تواند از مرتبه طبيعت به تجرد مثالي یا برزخي و سپس به تجرد عقلي و در نهايت به مقام فوق تجرد يعني مقام الهي كه هيچ حد و محدوديت و ماهيتي ندارد، نائل آيد[2] (صدرالدين شيرازي، 1366، باب 20، ص 380).
همين مرتبه الهي است كه مبدأ آن خداست و بسوي او باز مي‌گردد و خداوند درباره آن «نفخت فيه من روحي» (حجر، 29) و «يا ايتها النفس المطمئنة ارجعي الي ربك راضية مرضية» (فجر، 27-28) مي‌فرمايد (همو، 1366، ص 380). و معتقد است كه همين مراتب طبيعي، نفساني و عقلاني نيز داراي مراتب نامتناهي است كه آدمي از مراتب پائين‌تر، به ترتيب و تدريج راهي مراتب بالاتر و شريف‌تر مي‌شود و تا همه مراحل طبيعي را طي نكند وارد مراحل مرتبه نفساني و سپس عقلاني نمي‌شود. و لذا انسان از ابتداي كودكي تا عنفوان رشد خود، بشري طبيعي است و اين انسان اول است. و سپس بتدريج مراحل اين وجود را طي مي‌كند و صفا و لطافت  مي‌يابد تا هستي اخروي نفساني براي او
حاصل شود، در اين مرتبه او انساني نفساني است و اين انسان دوم است. اين انسان داراي اعضاي نفساني است      كه در وجود نفساني‌اش به مواضع پراكنده نيازي ندارد، بر خلاف حواس انسان در مرتبه وجود طبيعي، كه پراكنده‌اند و به مواضع مختلف نياز دارند، چنانچه موضع چشم غير از موضع گوش و موضع چشايي غير از موضع بويايي است. و برخي تفرق بيشتر و تعلق شديدتري به ماده دارند مانند لامسه. به همين دليل است كه اين قوه نخستين درجه حيوانيت است و هيچ حيواني خالي از آن نيست. اما انسان در مرتبه نفساني از جمعيت بيشتري برخوردار است. و لذا همه حواس او حس واحد مشتركي است. حال اگر اين انسان به مرتبه عقلاني و وجود عقلي منتقل شود و عقل بالفعل گردد، انسان عقلي خواهد بود كه اعضاي عقلي دارد. و ايـن انسان سوم است. البتـه تعداد اندكـي از افراد مـردم به ايـن مرتبـه از وجود نايل مي‌شوند (صدرالدين شيرازي، 1368،  ج 9، ص 96-97).
انسان عقلي حقيقت كليه و مظهر اسم الله و كلمه او[3] (نساء، 171)، و روح اوست[4] (حجر، 29) و افراد و اشخاص انسان مثالهاي اين حقيقت اصليه‌اند و مشاعر و تصاوير ذهني او مظاهر اين حقيقت مي‌باشند (همو، 1368، ج 9، ص 17). صدرا در يكي از آثار تفسيري خود مراتب سه‌گانه‌اي را كه از قول ارسطو[5] براي انسان ترسيم مي‌نمايد و انسان جسماني و نفساني و عقلي مي‌نامد، مطابق قرآن مجيد مي‌يابد. یعنی به عقیده او، انسان عقلی همان انسان تام کاملی است که همه ملائکه مأمور به سجده در برابر او و اطاعت از
او بودند. و انسان نفساني همان انساني است كه قبل از هبوطش به عالم ماده و طبيعت، در جنت جاي دارد، زيرا جنت از جمله مراتع و تماشاخانه‌هاي نفس است كه «فيها ما تشتهي الأنفس و تلذ الاعين» (زخرف، 71)، و انسان طبيعي يا جسماني كه مربوط به عالم سفلي است مخلوطي از خاك و منزلگاه مرگ و فساد، و شر و دشمني و خصومت است؛ چنان كه خداوند سبحان مي‌فرمايد: «اهبطوا بعضكم لبعض عدوّ و لكم في الارض مستقر و متاع الي حين» (بقره، 39؛ صدرالدين شيرازي، 1366، ص 107).
پس از بيان نظر صدرا در خصوص مراتب و مراحل استكمالي نفس انساني، اكنون نوبت بررسي معناي حكمت و فلسفه رسیده است و در مرتبه بعد نشان دادن اين مسأله كه آيا علم و حكمت جزء ساختار وجودي انسان است و لذا انسانيت انسان وابسته بدان خواهد بود و در نتيجه حقيقت انسان را نمي‌توان منهای از آن تصور نمود؛ و يا امر زائدي است كه عارض بر انسان مي‌شود. براي رسيدن به اين مقصود اشاره‌اي هر چند كوتاه به موارد زير ضروري است:  
1ـ معاني علم و ادراك، حكمت و فلسفه و رابطه آنها؛ 2ـ كيفيت علم و ادراك در انسان از نظر صدرا؛ 3ـ حكمت و رابطه‌اش با انسان.
 
معاني علم، ادراك، حكمت، فلسفه و رابطه آنها جسم
صدرالمتألهين علم و ادراك را كه در لغت به معناي يافتن و رسيدن است و حقيقت علم را كه انكشاف است، يك نحو وجود خارجي و مجرد مي‌داند نه از اعراض ذهني و كيف

فایل : 77 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط