مقاله کامل ارزیابی نقش نیروی انسانی در بهره وري
مقاله کامل ارزیابی نقش نیروی انسانی در بهره وري
ارزیابی نقش نیروی انسانی در بهره وری
چکیده
ظهور سازمانهای اجتماعی و گسترش روزافزون آنها یکی از خصیصههای بارز تمدن بشری است. بدیهی است هر سازمان براینیل به اهدافش و با توجه به ساختارش نیازمند نوعی مدیریت است و مدیر توانمند میتواند به سازمان انسجام بخشد از طریق بهکار گیری موثر و کارای منابع انسانی و مادی سازمان در جهت نیل به اهداش که لازمه آن تداوم فعالیتها است و از آنجا که هرسازمانی به دنبال بهرهوری و فراتر از آن به دنبال افزایش بهرهوری در رسیدن به اهداف مشخصه خود میباشد نقش نیروی انسانی به عنوان نقش کلیدی و حساس جلوه نمایی میکند. مهمترین زمینه فعالیت نیروی انسانی مدیریت میباشد که در تمامسطوح و در همه واحدهای سازمانی فعالیت دارد. کار و تلاش نیروی انسانی برای به حداکثر رساندن بهرهوری و ارتقای سطوحرشد و ترقی روز افزون خود و سازمانش از جمله اهداف مهم میباشد. پرکار بودن و داشتن مهارت فنی ضرورتاً مدیریت نیرویانسانی را در کارش موفق نمی دارد.
مدیر نه تنها باید چیزی بیش از مهارت فنی و فعالیت شدید صرف داشته باشد بلکه باید توان اداره افرادی را هم که با آنان کار میکنند را داشته باشد. و مراقب باشد که اینان نیز مثمر ثمر واقع شوند. ایجاد انگیزه در کارکنان، تطابق تواناییهای فرد با شغلانتخابی خود، همکاری زیردستان با مافوقها در سازمان و آگاهی نیروی کار و مدیریت از جمله عوامل مهم در افزایش بهره وریسازمانی میباشد. این عوامل و همچنین رضایت کارکنان، افزایش دانش و آگاهی کارکنان نسبت به کار، کاهش هزینه سازمان وافزایش بهرهوری شمایی کلی از اهداف تحقیق میباشد.
واژههای کلیدی: انگیزش، کنترل و نظارت، حقوق و دستمزد، بهرهوری
مقدمه
کوششهای اقتصادی انسان همواره معطوف بر آن بوده است که حداکثر نتیجه را از حداقل تلاشها به دست آورد. این تمایل را میتوان اشتیاق به وصول بهرهوری (Productivity) افزونتر نام نهاد. جمیع اختراعات بشر از ابتدایی ترین ابزار کار در اعصار بدویگرفته، تا پیچیده ترین و بغرنجترین تجهیزات مکانیکی و الکتریکی زمان حاضر، متاثر از همین تمایل و اشتیاق میباشد. هر انسانعاقل و خردمندی میخواهد بهترین کار را انجام دهد و بهترین بهره را حاصل کند.
در بینش مدیریت علمی، با بنیانگذاری «فردریک ونیسلو تیلور»، خردگرایی سازمانی با رفتار عقلایی سازمان مترادف با بهر وری وکارایی به کار میرود، و اصولا مدیریت عبارت است از : دانش افزایش بهرهوری واستفاده بهینه از منابع و امکانات موجود به منظورنیل به اهداف تعیین شده.
بهرهوری مفهومی است جامع و کلی که افزایش آن به عنوان یک ضرورت، جهت ارتقای سطح زندگی، رفاه بیشتر، آرامش وآسایش انسانها، که هدفی اساسی برای همه کشورهای جهان محسوب میشود، همواره مد نظر دست اندرکاران سیاست واقتصادو دولتمردان بوده و میباشد.
بهرهوری درخت پرمحتوا و پر شاخ وبرگی است. در پی تعالی و تکامل دانش بشر در مسائل اقتصادی و اجتماعی، مفهوم بهره ورینیز به تدریج از نظر شکل و محتوا دگرگونی تکامل و توسعه پذیرفته و پیوسته تعاریف جدیدتر و کاملتری برای آن عرضه شدهاست.
مفاهیم:
سابقه و تاریخچه بهره وری:
شاید به طور کلی رسمی و جدی، نخستین بار لغت بهرهوری در مقاله ای توسط فردی به نام «کوئیزنی» در سال 1666 میلادی
ظاهر شد. بعد از بیش از یک قرن یعنی در سال 1883- آن طور که فرهنگ لغت شناسی لاروس بیان میکند- فردی به اسم «لیتر» بهرهوری را بدین گونه تعریف کرد:
«قدرت و توانایی تولید کردن» که در واقع در این جا بهرهوری اشتیاق به تولید رابیان میکند.
در سال 1950«سازمان همکاری اقتصادی اروپایی یا OEEC» تعریف کامل تری از بهرهوری به این شرح ارائه داد:
بهرهوری خارج قسمت بازده به یکی از عوامل تولید است بدین گونه میتوان از بهرهوری سرمایه، بهرهوری سرمایه گذاری، بهرهوری مواد خام، بسته به این که بازده درارتباط با سرمایه گذاری یا مواد خام و غیره مورد بررسی قرار گیرد.
تعریف بهره وری:
بهرهوری به معنای تحقق هدفهای سازمان و تولید حداکثر کالاها و خدمتها با مصرف حداقل منابع انسانی و مادی (در واقع باحداقل هزینه و جلوگیری از اتلاف و ضایعات وعواقب نامطلوب) به کمک تکنولوژی پیشرفته و به طور کلی با کاربرد شیوههای بهترمدیریت است.
ارزش واهمیت بهره وری:
کلید اصلی خوشبختی و کامیابی جوامع در گرو بازدهی واحدهای تولید کننده کالاها و خدمتها (یعنی سازمانها) و طرز کارآنها اعم ازموسسه، شرکت، کارخانه، وزارتخانه و … است.
این امر به نوبه خود درگرو طرز کار و شیوه اداره مدیرانی است که بر اساس صلاحیت عملی و فنی واستعداد ذاتی انتخاب شده وفعالیت میکنند فنا و بقای همه سازمانها، نتیجه هر جامعه و ملتی، وابسته به این است که واحدهای تبدیل یا سازمانها تا چهحد بتوانند ثروت (ارزش افزوده)
تولید کنند. یعنی ارزش «نتایج به دست آمده» (کالاها و خدمتها=محصول) آنها بر ارزش کل «منابع مصروفه» آنها فزونی داشته باشد وقادر باشند به طور مستمر و دائم رضایت مردم را فراهم آورند تا کارشان دوام و بقا داشتهباشد. برای اینکه همیشه این توانایی را داشته باشند و به اصطلاح ثروت ساز باشند، باید نتیجه نهایی کارشان پیوسته به ارزشافزوده منتج شود. علم مدیریت مجموعه و منظومه ایست با ارزش از دانشها و مهارتهای لازم برای افزایش بهرهوری در فعالیتهای دسته جمعی،و کوششی است منظم، راستین و منطقی برای ابداع، استقرار و اعمال خط مشیها، نظامها، روشها و رهبری ثمربخش به منظور ترکیب و تبدیل منابع به کالاها و خدمتها با حداقل ضایعات و اتلاف وعواقب منفی و با حداکثر کارایی وراندمان. تنها داشتن منابع تولیدکافی نیست، بلکه نحوه ترکیب و استفاده از منابع و عوامل تولید اهیمت بسیاردارد. به زبان سادهتر: مدیریت یعنی دانش افزایش بهره وری، و افزایش بهرهوری که ثمره وبهبود و پیشرفت مدیریت است، مورد استفاده نظامهایاقتصادی برخوردار از رشد کم میباشد.
ارکان اصلی دانش بهره وری:
اصولی بنیادین وجود دارند که ارکان اصلی دانش بهرهوری را تشکیل میدهند.
باور بداریم که فعالیتهای سازمان یافته بشر به صورت مداوم وبی پایان و قابل گسترش وبهبود است و تحقیقاتوتجربیات در فراگردهای بهبود عملکرد به نفع عالم بشری میباشد.
باور بداریم که این بهبودها (پیشرفتها) با این کار شروع میشود که تشخیص دهیم چه تولید کنیم وچه چیز را تا میننماییم(اثر بخش) چگونه باید تولید و تامین
کنیم(کارایی) و تولید و تامین کالاها وخدمتها باید بدون وقفه (اشتغال) صورت پذیرد.
باور بداریم که اشتغال هنگامی است که فعالیت موثر و کارآمد انسانی وقتی که شروع شد، به صورت مداوم و بدون وقفهباید ادامه یابد.
کارایی هنگامی وجود دارد که فعالیتهای سازمان یافته به نحوی انجام پذیرد که برای تولید و تامین کالاها و خدمتهابا کیفیت بالا، مقادیر منبع مصرف شده، بیش از حد نیاز نباشد.
هنگامی که فعالیتهای انسانی به صورت فزاینده ای موثر و کارآمد باشد، انسانها با ا فزایش استاندارد زندگی، ازامکانات بیشتر برای توسعه وتولید و فرصتهای گسترده برای بازیابی و حل و اصلاح مشکلاتی که جهان باآن مواجهاست بهره مند خواهند شد.
عوامل موثر در افزایش سطح بهره وری:
1-بهبود کیفی عامل کار:
نیروی انسانی بهترین عامل در بهبود بهرهوری است. در اینجا به نکاتی اشاره میشود که کارکنان با به کار گرفتن آن میتوانندبهرهوری خود را بهبود بخشند:
نگرشهای مثبت کاری، همچون داشتن غرور درکار ومیل و شوق برای پیشرفت مستمر؛
ارتقای مهارتها و کسب مهارتهای جدید از طریق آموزش؛
مشارکت در برنامههای بهبود بهرهوری همچون گروههای کنترل کیفی وطرح پیشنهادها؛
اجرای درست کار از همان بار اول؛
حفظ سلامت جسمانی؛
2- اصلاح روابط مدیر و کارکنان و رهبری صحیح:
ذیلا به چند نکته در رهبری صحیح و در بهینه سازی وضعیت مدیریت و به منظور بهبود روابط بین مدیر و کارکنان اشاره میشود:
ارائه اطلاعات دقیق درباره عملیات سازمان، موجب اعتماد و اطمینان کارکنان میگردد.
برگزاری جلسات عادی یا ویژه ای برای رسیدگی به مشکلات کارکنان.
مدیر میتواند به مناسبت اتمام موفقیت آمیز یک کار فوق العاده، با کارکنان خود نشستی ترتیب دهد و در واقع از هرفرصت ممکن به منظور جلب نظر، دوستی و حمایت آنها استفاده کند.
3- استفاده ازنظرات و پیشنهادات کارکنان
4- ره آوردهای تکنولوژی
5- افزایش سرمایه گذاری در تجهیزات و ماشین آلات
6- صرفه جوییهای ناشی از تولید به مقیاس وسیع انسان به عنوان محور بهبود بهرهوری در سازمان
برای اینکه بهبود بهرهوری به عنصر لاینفک عملکرد و فرهنگ سازمانی تبدیل گردد باید کلیه کارکنان از اثرات آن کاملا آگاهشوند، نسبت به آن احساس مسوولیت و تعهد نمایند و این فرصت را داشته باشند که در فرآیند بهبود مشارکت نمایند.
ایجاد فرآیند مدیریت بهرهوری یعنی تلاش انسان برای تغییر سازمان بنابراین در رسیدن به موفقیت باید موارد ذیل را به طورمناسب مورد توجه قرارداد:
اعتماد به کارگروهی و مداوم برای بهبود بهره وری؛
اعتماد متقابل بین مدیریت و کارکنان؛
همکاری و مشارکت کارکنان؛
وجود رهبر و مدیریتی توانا و لایق برای ایجاد تغییر؛
برقراری سیستم ارتباطی موثر در سازمان؛
برقراری سیستم پاداش و سهیم کردن افراد در منافع حاصل از بهره وری؛
امنیت شغلی وایجاد شرایطی که شغل کارکنان بخشی از زندگی آنها باشد؛
پذیرش مقاومت در مقابل تغییر به عنوان یک امر طبیعی ناشی از طبیعت انسان؛
آموزش مداوم سطوح مختلف افراد در سازمان؛
ضرورت سازمان دهی نیروی انسانی برای افزایش بهره وری:
سازمان دهی عبارت است از اختصاص وظایف و منابع به گروههای کاری در بخشهای مختلف سازمان به منظور تحقق اهدافبلند مدت مورد نظر و فرآیندی است که طی آن مستقیم کار میان افراد و گروههای کاری و هماهنگ میان آنها صورت میگیرد.سازمان دهی لازمه اعمال مدیریت وسیله ای برای تحقق اهداف گروهی به شیوههای موثر است. انجام یک فعالیت سازمان،نیازمند تلاش و کوشش افراد متعددی بوده و قاعدتاً مدیر از طریق همکاری و تلاش فکری دیگران و گردآوردن و هماهنگ نمودنآنها و ارتباط مناسب با سایر بخشها میتواند اهداف مورد نظر رامحقق سازد.
تحول در نیروی انسانی جهت بهرهوری
تغییرات نیروی انسانی در سازمان از یک سو به حوزه مطالعات رفتاری و روان شناختی و از سوی دیگر به حوزه مدیریت منابعانسانی مرتبط است. بیشترین نقش این دو حوزه در جریان بهبود و توسعه تاثیری است که اولا در چگونگی و میزان ارتباطات ومبادله اطلاعات انسانها در سازمان با یکدیگر دارد. ثانیا نقشی است که در نحوه نگرش منابع انسانی به مسائل جاری سازمان وآمادگی آنها برای رویارویی با مسائل ایفا مینماید و ثالثا اثری است که بر دگرگونی سازمان میگذارد. نی روی انسانی در معنایگسترده اش عامل اولیه و موثری است که موجب توسعه یا عدم توسعه
میشود یعنی با دگرگونیهای نیروی انسانی الف- زمینهای توسعه به وجود میآید (اعم از اینکه زمینههای موجود استفاده شود یا زمینه ای ابداع گردد) ب- زمینههای توسعه از بینمی رود (اعم از اینکه از زمینههای موجود استفاده نشود یا از بین برده شود یا زمینه ای جدید ابداع نگردد.)
به طور کلی باید گفت نیروی انسانی در مقایسه با سایر عوامل توسعه مانند سرمایه و امکانات و تجهیزات نقش اول را داراست، برایدرك اهمیت این نقش کافی است اشاره کنیم که منابع و امکانات که چرخهای توسعه کشورهای پیشرفته را به حرکت در میآورد در حد بسیار گسترده تری در کشورهای توسعه نیافته به صورت خام و پردازش نشده موجود است.
ویژگیهای سیستم حقوق و دستمزد
تعیین میزان حقوق و دستمزد با دستمزدی که سازمان باید به کارکنان باید به کارکنان خود بپردازد یکی از مهمترین جنبههای مدیریت منابع انسانی است زیرا اولا سیستم پاداش تاثیر بسزایی در جذب و رضایت کارکنان و ایجاد انگیزه در آنان دارد. و ثانیاًپرداخت به کارکنان از سنگین ترین هزینههایی است که هر سازمانی باید برای پیشبرد و عملی کردن اهداف خود متحمل شود.
بنابراین سیستم حقوق و دستمزدی که به دقت طراحی شده و اجرای آن بر اساس سیاستها و خط و مشیهای صحیح باشد درسلامت اقتصادی سازمان و همچنین به کارگیری درست و موثر نیروهای موجود در سازمان، نقش مهمی خواهد داشت.
بهرهوری و انگیزش:
یکی از بارزترین شاخصهای ارزیابی بهرهوری سازمان و مدیریت آن بازگشت سرمایه است. بازگشت سرمایه در زمان مورد نظر ازبعد کمی و کیفی به کارامدی افراد بستگی دارد.شایستگی افراد و گروههای کاری به توان مدیران در
انگیزش کارکنان بستگی داردو از این جهت آمادگی فرد برای انجام دادن کار یا توان او را میتوان افزایش داد.اهمیت انگیزههای روانی تا اندازه ای است کهگفته اند 4/3 پیروزی در صحنه نبرد را فراهم میآورد.
انگیزش کارکنان
برای هر مدیری در سازمان آگاهی از مسئله انگیزش کارکنان، که در واقع پی جویی علت وسبب حرکت و رفتارهای اعضا و اطرافسازمان است، ضرورت دارد. بنابراین انگیزش را میتوان حالتی در افراد دانست که آنان را به انجام رفتار و عمل خاص متمایل میسازد. در مورد انگیزش نظریههای بسیاری ارائه شده است که عبارتند از:
تئوریهای محتوایی (تئوری سلسله مراتب نیازها، تئوری دوجنبه ای انسان، تئوری دو عامل انگیزش، تئوری انگیزشموفقیت و تئوری نیازهای زیستی، تعلق ورشد)
تئوریهای فرایندی (تئوری انتظار و احتمال، تئوری برابری)
کنترل و نظارت در سازمان
از عواملی که وجود کنترل را ضروری میسازند عبارتند از:
پیش بینیها و برنامههای عملیاتی در سازمان همواره با درصدی خطا توام است و برای رفع این خطاها و اصلاحعملیات، کنترل تنها راه چاره است.
محیط متغیر و دگرگون سازمان دلیل دیگری بر ضرورت کنترل است.
کنترل فعالیتی است که ضمن آن عملیات پیش بینی شده با عملیات انجام شده مقایسه میشوند. و در صورت وجود اختلافو انحراف بین آنچه باید باشد و آنچه هست به رفع و اصلاح آنها اقدام میشود.
کنترل به دو دسته یا سه نوع تقسیم میشود که عبارتند از:
فایل : 20 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.