مقاله در مورد بررسی و شناخت علاقه های کودکان، با هدف طراحی مبلمان اتاق کودک

مقاله در مورد بررسی و شناخت علاقه های کودکان، با هدف طراحی مبلمان اتاق کودک

بررسی و شناخت علاقه های کودکان، با هدف طراحی مبلمان اتاق کودک
یاسمن خداداده ، بهار علاقبند
چكيده
امروزه این حقیقت انکارناپذیر به اثبات رسیده است که کودکان در سنین طفولیت تنها به مراقبت جسمانی نیاز ندارند، بلکه باید به همه نیازهای آنها شامل مسائل عاطفی، روانشناسی و غیره توجه کرد. این مطالعه در خصوص بررسی و شناخت علایق کودکان به منظور دستیابی به الگویی جهت طراحی مبلمان برای اتاق کودک است. هدف این است که با ارائه اصولی برای طراحی مناسب جهت فعالیت های کودک، زمینه لازم برای دستیابی به ارضای نیازها و رشد همه جانبه او فراهم گردد. برای این کار، ابتدا مطالعات کتابخانه ای پیرامون کودک کودکانو‌ شامل مراحل جنبه رشد های جسمی روانیو ، روحیعاطفی ، وی شخصیتیصورت،‌ گرفتهوشی. ، در این شناختی و مطالعه اخلاقی سعی شد توجه که به گردد. با همه در ابعاد نظر گرفتنوجودی‌ مبحث رشد به عنوان اصلی ترین بخش در روان شناسی کودک، سه مفهوم نیازها، فعالیت ها و رشد کودک پیش روی طراح قرار می گیرد.‌ در این مقاله سعی شده به بررسی رابطه میان این سه مفهوم پرداخته شود .سپس به منظور شناخت هرچه بهتر کودکان، مطالعات میدانی بر روی هفتاد کودک(35 دختر و 35 پسر) ایرانی دو تا هفت سال انجام شد. برای این مطالعه از روشی که توسط دیندلر1 و همکارانش در سال 2005 انجام شده بود، استفاده شد. با توجه به نتایج این مطالعه، الگویی اولیه و کلی از علایق کودکان ایرانی به دست آمد. این الگو می تواند برای طراحی مورد استفاده طراحان قرار
گیرد و با در نظر گرفتن علایق کودکان، ارتباط بهتری را بین کودک و مبلمان اتاق او به وجود آورد .
کليدواژهها: کودک، روانشناسی کودک، طراحی مبلمان.
مقدمه
در پنجاه سال گذشته مطالعات گسترده ای در‌ زمینه درک فعالیت های ذهنی کودک و فرایند رشد صورت گرفته است. نتایج این مطالعات اهمیت توجه به کودکی به عنوان مؤثرترین دوران زندگی انسان و توجه به کودکان به عنوان سرمایه های آینده را در بر می گیرد. فرآیند رشد انسان ها در کودکی، تأثیر بسزایی در شخصیت آنان دارد. بسیاری از متخصصانِ تعلیم و تربیت بر این باورند که شخصیت[1]‌ هر انسان در هفت سال اول زندگی او شکل می گیرد. فرآیند رشد کودک در سال های نخستین زندگی متأثر از عوامل بسیاری است. فعالیت[2]، به عنوان عامل اصلی رشد و یادگیری کودک فرآیندی است که در ارتباط با فضا و محیط کودک، موجب رشد همه جانبۀ او می گردد. فضاهای مرتبط با فعالیت کودکان ،باید شرایط مناسب و مطلوب برای رشد فیزیکی ،ذهنی، عاطفی و اجتماعی آنان داشته باشند. تحقق این امر از طریق به کارگیری عناصر طراحی که منطبق با شرایط جسمی و روانی کودک باشد امکان پذیر است (زویبگ ،1389، 20). برای نیل به این هدف، شناخت کامل کودک به عنوان مخاطب طراحی، درک سطح او از رشد شناختی و توجه به رابطه ای که با محیط برقرار‌ میکند‌ ضروری است. در این تحقیق سعی بر آن است تا با تأکید بر حیاتی ِبودن نقش محیط اطراف در زندگی کودک و تأثیر آن بر آیندۀ فردی او، الگویی جهت طراحی کودکان آماده گردد؛ زیرا ارتقای کیفیت طراحی سبب می شود که اهداف مورد نظر در طراحی برای کاربران (کودکان) ملموس تر شده و درک کودک از محیط افزایش یابد. این موضوع باعث می شود که کودک به محیط نزدیک تر شده و
تجربه هایی هدفمند و متناسب با نیاز خود و شرایط موجود کسب نماید. ساختار این مقاله به دو بخش عمده تقسیم شده است. نخست سعی‌ میشود تا با مطالعه و بررسی روی مفاهیمی همچون کودک،‌ روانشناسی کودک و یادگیری از طریق محیط، به شناخت هرچه بیشتر از کاربر رسید. سپس در بخش دوم که مرحلۀ عملی تحقیق روی کاربران را تشکیل می دهد، نتایج یک مطالعۀ میدانی که به منظور بررسی علاقه های کودکان ایرانی در رویارویی با مبلمان اتاق جهت تعامل بهتر با محصول انجام گرفته، ارائه می گردد.
1. شناخت کودک با هدف دستيابی به الگویی جهت طراحی مبلمان اتاق کودک
1-1 شناخت کودک
اساسا کودک به کسی اطلاق می شود که سه مرحله را طی نماید. مرحله اول کودکی یعنی تولد تا دو سالگی یا دوره شیرخوارگی؛ در این مدت کودک خود را با اوضاع جدید زندگی سازگار میکند و برای این سازگاری از حواس مختلف خود بهره می گیرد. در این دوران کودک به لحاظ جسمی ،عاطفی و اجتماعی رشد می کند و در مقابل عواطف و احساسات اطرافیان واکنش نشان می دهد .
مرحلۀ دوم کودکی، یعنی دو تا هفت سالگی یا دورۀ نونهالی؛ در این مرحله، رشد سریع جسمی، کودک را برای تجربه و یادگیری بیشتر آماده‌ میکند و به تدریج که بزرگتر‌ میشود ،به شبکۀ پیچیده تری از تجربه ها دست می یابد و از حواس خود هرچه بیشتر بهره می برد و به کمک راه رفتن، با محیطی گسترده و متنوع رو به رو می شود. بر خلاف دوران اول زندگی، در این دوره رفتار کودک کمتر قابل پیش بینی است؛ زیرا از این پس تجربه های محیطی و تأثیری که بر او می گذارد مسیر رشد کودک را تعیین می کند. این دوره جزء حساس ترین سال های نخست زندگی کودک به شمار می
آید به لحاظ اینکه پرسش های او از اطرافیان شروع می شود و این والدین هستند که با پاسخگویی مناسب‌ میتوانند ذهن کودک را شکوفا نمایند و به رشد ذهنی او کمک کنند. مرحلۀ سوم کودکی یعنی هفت تا 12 سالگی یا دورۀ نوباوگی؛ابتدا و انتهای این دوره با تحولات و شرایط جدیدی همراه است که تا‌ اندازهای بر شخصیت کودک و سازگاری های اجتماعی او اثر می گذارد. این دوره از نظر‌ روانشناسان سنین گرایش به دسته و گروه است که کودک تلاش‌ میکند که خود را از نظر ظاهر، رفتار و گفتار با همسالان خود تطبیق دهد. به همین جهت است که روان شناسان این دوره را «سن‌ همانندسازی»‌ نامگذاری‌ میکنند و برخی از آنان این دوره را سن خلاقیت‌ نامیدهاند، یعنی‌ دورهای که در آن معلوم خواهد شد، کودک در آینده خلاق و مبتکر می شود یا دنباله رو و پیرو خواهد بود (رایس ،1390، 356).
1-2 روان شناسی کودک
هدف از مطالعه کودکان آن است که بهترین و کارسازترین شیوه را برای شناخت آنان به کار بریم. برای این کار از نظر‌ روانشناسی دو رویکرد وجود دارد: یکی‌ روانشناسی کودک[3] و دیگری‌ روانشناسی رشد[4].
‌ روانشناسی کودک، بیانگر آن است که کودکان به طور کلی در دوران کودکی چه کارهایی انجام می دهند، چگونه فکر‌ میکنند یا دارای چه احساساتی هستند. بنابراین‌ روانشناسی کودک بیشتر جنبۀ توصیفی دارد. برای بررسی کودک از این دیدگاه، باید انواع رفتار کودکان طبقه بندی شوند، یعنی مشخص گردد که در هر دورۀ سنی چه رفتار و کرداری از آنان سر می زند یا چه رویدادها، احساسات، ویژگی ها، کشاکش ها و انگیزه-هایی در سال های کودکی در آنان پدیدار می گردد. این بررسی ها از راه مشاهده، پرسش و مصاحبه با پدران و مادران انجام می گیرد .
نتایج بررسی ها را می توان با رفتار کودکان دیگر یا حتی‌ بزرگسالان سنجید. در این شاخه از‌ روانشناسی، هدف این است که بدانیم کودک هنجار یا نا به هنجار چه‌ میکند، چه احساسی دارد، چه اندیشه ها و علاقه هایی در هر‌ دورۀ سنی بر او حاکم است( Wadsworth, 1989, 133) اما‌ روانشناسی رشد، دارای جنبۀ توضیحی است. به این معنی که برای شناخت و ادراک کامل کودک تنها توصیف رفتارهای درونی و برونی و احساس و اندیشۀ او کافی نیست، بلکه آنچه در این رویکرد اهمیت دارد این است که مشخص شود چرا، چگونه و به چه وسیله این اندیشه ها ،احساسات و علاقه ها در کودک پدید می آیند. از این روی باید از اصول و قوانین رشد کودکان به خوبی آگاه شد تا علت رفتارها معلوم گردد. گرچه هنوز به درستی مشخص نشده است که چه زمانی پس از باروری یا تشکیل نطفه، ساختار روانی موجود شروع به شکل گرفتن‌ میکند، اما دیده شده است که بعضی از انواع یادگیری، مانند آموخته های مشروط و بازتابی، حتی پیش از تولد کودک صورت می گیرد.‌ چنانکه جنین شش و هفت ماهه ممکن است بعضی چیزها را یاد بگیرد (پارسا ،1389، 408).
1- 4 تعریف رشد کودکی
از رشد کودکی، تعاریف متفاوتی شده است که یکی از بهترین این تعاریف عبارت است از؛ مطالعۀ علمی تغییرات بدنی، اجتماعی، شناختی، هیجانی و رفتاری که در سنین کودکی روی می دهد( Cole، 28 ,2001). عمده تغییرات مربوط به رشد انسان، مربوط به دوران کودکی است، اما این تغییرات در طول سایر دوران زندگی نیز ادامه می یابد. این تغییرات به دو شکل تغییرات کمی و کیفی می باشند. تغیرات کمی در ارتباط با تغییر حجم است، مانند افزایش وزن و قد، اما تغییرات کیفی ،تغییر در نوع، ساختار و سازمان شخصیت کودک می باشند، مانند سخن گفتن، بازی و محبت کردن.‌
روانشناسان بر اساس این تغییرات دوران کودکی را به قسمت های مختلف تقسیم‌ میکنند تا بر اساس آن شناسایی کودک راحت تر باشد Santrock, 1986, 46)).
هر کودکی منحصر به فرد است، اما با این وجود کودکان شباهت های بسیاری در رشد و بزرگ شدنشان نشان می دهند؛ به طوری که می توان پیش بینی کرد چه زمانی، چگونه و چرا کودکان کاری را انجام می دهند. آنها بر اساس میزان هر مرحله از رشد شناختی، فیزیکی، اجتماعی ،احساسی و کلامی فعالیتی را انجام می دهند. بی تردید، چنین بازه زمانی رشدی ممکن است برای همۀ کودکان یکسان نباشد. کودکان از طریق الگوهای جهانی تکامل پیدا‌ میکنند، ولی این اشتراکات بر پشت پر ده ای از وراثت، اختلافات فردی و فرهنگ ویژۀ هر کودک اتفاق می افتد‌(ShelovandHannemann, 2004, 285).
جدول های شماره یک تا چهار خلاصه ای از مراحل رشد فیزیکی، احساسی و اجتماعی ،شناختی و کلامی کودک از آغاز تولد تا 12 سالگی را نشان می دهد.
جدول 1. خلاصه ای از رشد فیزیکی کودک از آغاز تولد تا هفت سالگی
ادامه جدول 2. خلاصه ای از رشد احساسی و اجتماعی کودک از آغاز تولد تا هفت سالگی
1-5 اصول اوليه طراحی برای کودکان
طراحی برای کودکان، توجه و ملاحظه بیشتری را نسبت به طراحی برای بزرگسالان می طلبد؛ چراکه طراحی برای کودکان با‌ بزرگسالان متفاوت است. از مهم ترین موارد تفاوت می توان به موارد زیر اشاره نمود:
کودکان از نظر فیزیکی با بزرگسالان متفاوت اند: کودکی را می توان به دلیل عبور کودک از مراحل مختلف رشد که هرکدام ویژگی های خود را دارند، فرآیندی پویا دانست.
کودکان در سنین مختلف ابعاد متفاوتی دارند. این تفاوت ابعاد و اندازه های کودکان با بزرگسالان لازم است که در همۀ زمینه های طراحی لحاظ شوند تا کودکان از نظر ارگونومیکی در وضعیت های درستی قرار گیرند.
کودکان از نظر شناختی با بزرگسالان متفاوت اند: کودکان عاشق خطر کردن هستند، چیزی که به خاطر آن از طرف والدین مورد سرزنش و تنبیه قرار‌ میگیرند. مهارت هایشان را امتحان‌ میکنند و به چالش‌ میکشند و از محیط اطرافشان برای این چالش ها استفاده‌ میکنند. این فرآیند باعث رشد مغز کودک می شود. مغز کودکان در مقایسه با مغز بزرگسالان انعطاف پذیرتر است .به همین دلیل است که کودکان راحت تر و سریع تر مهارت های جدید را یاد‌ میگیرند. محرک های محیطی بر روی رشد کودک بسیار تأثیرگذارند و لذا فراهم نکردن تجربه های مناسب برای کودک ،به عدم رشد عادی او می انجامد. بنابراین طراحان‌ میتوانند روی رشد کودک از طریق تجربه هایی که محصولاتشان برای کودکان فراهم می کند، تأثیر بگذارند (Benezer, 2007, 99).
کودکانازنظراحساسیبابزرگسالانمتفاوتاند: انگیزه،علایقوترسهایکودکانبسیارمتفاوتازبزرگسالاناست. کودکانبهانواعمختلفچالشهانیازدارند،محیطاطرافآنهابایدبهگونهایطراحیشدهباشدکهفرصتهایپیروزی و بعضی وقت ها شکست و قابلیت تبدیل شکست به پیروزی با تمرین و پشتکار را فراهم کند. بازی و محیط های آموزشی می توانند به کودکان در تقویت شهامت و سرسختی که در دوره های بعدی زندگی به آنها نیاز دارند، کمک کنند(Bredekamp and Copple, 2003, 358).
کودکانازنظربینایی[5] و فکری با بزرگسالان متفاوت اند: کودکان اشیا را متفاوت از بزرگسالان می بینند. کودکی
که سینه خیز می رود، پاهای بزرگسالان، پایه های میز و سایر اشیا را با پرسپکتیوی متفاوت از بزرگسالان می بیند. از لحاظ فکری هم کودکان ترس های کمتری نسبت به بزرگسالان دارند، به دلیل اینکه تجربه های ناخوشایند کمتری مانند افتادن و سوختن دارند. در بسیاری از مواقع مکان ها و اشیائی که از نظر بزرگسالان ترسناک است برای کودکان هیجان انگیز می باشند(Christensen and Stockdale, 2007, 36)
1- 6 آموزش و یادگيری کودکان‌ از طریق محيط
حوزۀ مطالعات بر روی درک فعالیت های ذهنی کودک، کشف شیوه های یادگیری،‌ طبقهبندی و گسترش این فعالیت ها بوده است. این نتایج گویای آن است که کودکان از توانایی ها و استعدادهای‌ زودهنگامی برخوردارند و بیش از آنچه ما فکر‌ میکنیم، به زندگی اهمیت می دهند(McCune andRuff, 2006, 68) مطالعاتی که روی رفتارهای تربیتی افراد پیشرو و ممتاز صورت گرفته ، کارشناسان و پژوهشگران را به برخی نقاط مشترک رسانده است. پرورش این افراد از دوران کودکی در محیطی پربار و سالم صورت گرفته که امکان رشد را برایشان فراهم کرده است .این مطالعات که درمورد 600 نابغۀ معاصر آمریکایی است، نشان داده که مادران همۀ آنها به تربیت و آموزش آنان در سنین پایین بسیار توجه‌ داشتهاند و همواره سعی‌ میکرده اند با دادن مسئولیت های کوچک روزانه، به فرزندانشان فرصت یادگیری بدهند. آنان این نکته را به خوبی درک کرده که هرگونه یادگیری باید از طریق تفریح و بازی صورت گیرد، لذا با تشویق و ترغیب ،حس کنجکاوی و انگیزه را در کودکان خود تقویت کرده و آزادی انتخاب‌ گستردهای به آنان می دادند. نتایج این تحقیقات، اثر ژن بر هوش انسان را به چالش گرفته و از لحاظ علمی ثابت

فایل : 21 صفحه

فرمت : Word

37900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط