تحقیق چارچوب نظري ارتقاء زندگي عشاير

تحقیق چارچوب نظري ارتقاء زندگي عشاير

مشكل ما شيوة توليد است نه كوچ يا اسكان، اين شيوة توليد عشايري است كه هماهنگي خود را با مقتضيات زمان از دست داده است و جماعتهاي عشايري براي تغيير شيوة توليد خود تنها دو راه عقلايي را در پيش دارند :

الف) توليد بر پايه كشتزارهاي دامي

عشاير، سنت و سابقه ديرينه اي در دامداري دارند، از طرفي تقريباً تمام روستاهاي ما روستاهاي كشاورزي هستند. اگر قرار باشد دهواره هاي جديدي با جماعتهاي عشايري كوچنده پديد آيد با فعاليت اصلي آنها بر محور پرورش دام ، آن هم تا جايي كه ممكن باشد دامپروري نوين امروزي صورت گيرد. اين دهواره ها بايد علوفه و خوراك دام توليد كنند. در چنين دهواره هايي نگراني هميشگي و ديرينة مهندسين كشاورزي كشور دربارة جدايي كشاورزي از دامداري برطرف خواهد شد ونمونه اي از ادغام و هماهنگي كامل آن دو پديد خواهد آمد، و از تصور به تحقق خواهد پيوست. در اين دهواره ها بايد روشهاي علمي اصلاح نژاد دامها به منظور افزايش محصول (بهره وري) اعمال گردد.

ب) توليد بر پاية صنعت

در جاهايي كه امكان ايجاد دهواره هاي عشايري بر پاية دامپروري نوين ممكن نباشد، پاسخ مسئله توسعه و تحول جماعتهاي عشايري در صنعت است. مراد از صنعت بر خلاف تصور و روال فكري معمول، صنايع دستي و كوچك و كارهايي مانند گليم بافي و جاجيم بافي نيست، اين نوع صنايع ميتوانند در مواردي درآمدهاي جنبي و حاشيه اي ايجاد كنند و در طرحهاي فقرزدايي به طور موقت به كار گرفته شوند، اما هرگز نميتوانند محور تحول اقتصاد پوياي نويني باشند. از اين نوع فعاليت و مهارتهاي سنتي ميتوان و بايد به جاي خود استفاده كرد اما دل و اميد نهايي بستن به آنها فرصت و زمان را از دست دادن و به فاصلة عقب ماندگي از جهان متحول و در حال پيشرفت افزودن است. دليلي نيست كه جوانان عشايري نتوانند در صنايع مدرن و مجتمعهاي صنعتي بزرگ به كار گرفته شوند. دلايل و شواهد چنانكه پيش از اين اشاره شد بر له اين امر است. واحدهاي صنعتي و حتي شكلي از پاركهاي صنعتي جديد، در جايي كه تحول دامداري سنتي به دامپروري نوين ممكن نباشد، ميتواند اين نسل معلق را در منطقه نگهداري وجلوي اضمحلال ميراث فرهنگي آن را بگيرد و به طور غيرمستقيم از بار مسائل شهري بكاهد.

«استراتژي كه كه از آن سخن گفتيم خط و مسير حركت آينده را در چارچوب يك استراتژي جامع و همه جانبه، رشد و تحول و توسعه ملي را نشان ميدهد. اين استراتژي هم كلي، هم دراز مدت و هم اختياري است. تحول بايد با تدريج و با تدبير همراه باشد.

فضاهاي زندگي عشاير كوچنده بسيار متنوع و گوناگون است. اين گوناگوني و تنوع بايد هميشه به شمار آيد. به اين واقعيت مهم بايد آگاه باشيم كه گاه طرح يا برنامه اي كه براي طايفه اي جواب مطلوب مي دهد حتي براي طايفة همجوار ممكن است مناسب نباشد. برنامه ريزي در چنين مواردي و در برخورد سنجيده و عقلايي و دورنگرانه با اينگونه مسائل است كه منطق وزيبايي خود را به نمايش مي گذارد.

«اصولا سازمان و ساختار اجتماعي جماعتهاي عشايري به سازمان صنعتي بيشتر شباهت دارد تا به سازمان و ساختار روستايي

استراتژي هاي توسعه پيشنهادي گروه مطالعاتي هامون

اين گروه كه مطالعات وسيعي پيرامون توسعة‌جامعة عشاير انجام داده است، استراتژيهاي زير را براي توسعه پيشنهاد مي نمايد:

1- توسعه و تحول نظام توليد عشايري جهت بهره بردراي بهينه از منابع و عوامل توليد، افزايش بهره وري و تأمين رفاه اقتصادي و شرايط معيشتي مناسب

2- گسترش فعاليتهاي صنعتي در مناطق عشايري به منظور ايجاد فرصتهاي جديد شغلي، افزايش درآمد، بهره گيري مطلوب از فرآورده هاي توليدي، تقويت بنيادي توليد و تحول تكنولوژيك مناسب.

3- بهسازي و نوسازي مراكز جمعيتي و ايجاد و تجهيز كانونهاي جديد براي تمركز جمعيت و فعاليتها

4- عمران و توسعة يكپارچه و هماهنگ مناطق عشايري، به ويژه سرزمينهاي ايلي عمده به منظور كاربرد بهينه و همه جانبه از منابع و اراضي ، ايجاد تعادلهاي زيست محيطي، استقرار مطلوب جمعيت و تمركز فعاليتها

نظريات ابراهيم حياتي

الف) اسكان با مشاغل كشاورزي

بخش عمده اي از عشاير ايران در قشلاق يا ييلاق، داراي زمينهاي كشاورزي قابل ملاحظه‌اند، بنابراين با حمايت از اين قشر از طريق تأمين آب كشاورزي، واگذاري اراضي، آموزش و ترويج، اعطاي وام و … ميتوان آنان را در همان محل خود اسكان داد.

ب) اسكان با شغلهاي دامداري و دامپروري

ميتوان يك زندگي دامداري توأم با دامپروري، زنبورداري و ساير مشاغل صنعتي را براي جذب جمعيت مازاد و تكميل امور اقتصادي آنان توصيه كرد.

ج) اسكان با مشاغل دامپروري و صنعتي

گروهي از عشاير ايران نه داراي زمين كشاورزي و نه مراتع قابل استفاده هستند،‌براي اين گروه پيشنهاد ميشود كه نقاطي با ايجاد شرايط قطبهاي صنعتي در هر استان پيش بيني شود و نسبت به استقرار عشاير داوطلب با در اختيارگذاشتن امكانات موردنياز اقدام گردد. استراتژي توسعه زندگي عشاير بايد بر محور اقتصادي دام استوار باشد يا به عبارت ديگر آميخته اي از زراعت و دامداري و ساير قابليتهاي اقتصادي و اشتغال زا باشد. بنابراين تنها راه ادامة حيات و توسعة زندگي آنها كه خود نيز به آن گرايش دارند و توسعه اي سالم و بدون تخريب و مبتني بر فرهنگ اقتصادي – اجتماعي آنهاست، اينگونه است كه با يك برنامه ريزي دقيق، باقي زمينهاي قابل كشت را به خود آنها واگذار نمايند و با توجه به قابليتها و پتانسيل هاي منطقه اي، مجتمعهاي كوچك و بزرگ كشت (كشتي كه مكمل دامداري است) راه اندازي كنيم. اجراي اين برنامه مستلزم مكان يابي و مطالعه آمايشي و قابليت سنجي (بخصوص آب و خاك) و به دنبال آن آماده سازي مناطق مطالعه شده است كه با توجه به عوامل جغرافيايي و طبيعي مناطق مختلف شامل حفر و تجهيز چاه ، حفر كانالهاي انحرافي،‌بهسازي چشمه ها و قنوات مي باشد (حياتي ، 1370 : 182).

4- نظريات دكتر حسيني

«من معتقد هستم، الگوي توسعه براي عشاير كشور بايد يك الگوي بومي باشد، هيچ يك از نظريات و مدلهاي توسعه عيناً نمي تواند در مناطق عشايري كشور عملي گردد، گر چه استفاده از نظريات و الگوهاي توسعه و اطلاع يافتن از آنها مفيد است، اما مدل توسعة عشاير كشور بايد يك مدل بومي باشد. نظريات رشد از درون و بيرون، نظريات روستو و غيره از اين جمله هستند ولي اطلاع داشتن از آنها مفيد است. نظريات توسعه كه در كشور هندوستان و چين مطرح شده است به كشور ما نزديكتر هستند، در مدل هند، توسعه را در سطح بخش ديده اند و تمام تدابير براي توسعة بخش پيش بيني شده است. در چين،‌مدل توسعه منطقه اي است من معتقد هستم مدل توسعه بومي مشابه آنچه شيخ بهايي در مورد زاينده رود و چگونگي اثر آن در توسعه ديده است ميتواند با توجه به پتانسيل هاي مناطق عشايري پيش بيني گردد، اما اگر دلايل عدم توسعه يافتگي و مشكلات فعلي را بدانيم، مي توانيم به مدل مناسب توسعه دسترسي پيدا كنيم. در مدل توسعه، قالب و چارچوب و سطح واحد برنامه ريزي بسيار مهم است،‌با توجه به شناختي كه از جامعة عشاير دارم، واحد برنامه ريزي در حد «تيره» ميتواند واحد مناسبي باشد. توسعه كشاورزي مبحث را باري توسعه عشاير رسيدگي به وضعيت معيشتي آنان مي دانم و در كنار آن دسترسي به خدمات مختلف را توصيه مي نمايم، معيشت را پايه و اساس و خدمات را چهارديوار مي دانم[1].»

5- نظريات دكتر عباس بخشنده نصرت

اسكان و تغيير شيوة توليد يك ضرورت است زيرا به منظور بازدهي اقتصادي فضائي نميتوان با ادامة شرايط زيست كهن، امكان توسعه را در جوامع عشاير كوچنده به وجود آورد،‌مگر اينكه بنا به مقتضيات، برنامه هاي توسعه براي معيشت عشاير كوچنده در كوتاه مدت و دراز مدت ارائه نمود تا ضمن توجه به كل جامع عشايري، براي ثبات اقتصادي و حالت ديناميكي آن برنامه ريزي شود. همراه با تغيير معيشت،‌بايد در شيوة توليد آنان نيز تغيير اساسي به وجود آيد. از اين رو، شيوة توليد را بايد از دامداري سنتي به دامپروري صنعتي تغيير داد. در اين زمان بايد شرايط برخورداري از فناوري را به منظور بهره وري از طبيعت مهيا نمود تا با توجه

[1] – مصاحبه با آقاي دكتر سيد حسن حسيني ابري در تيرماه 1383.

27900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط