مقاله کامل تحلیل اسطوره دوشیزه- مادر

مقاله کامل تحلیل اسطوره دوشیزه- مادر

تحلیل اسطوره دوشیزه- مادر
چکیده
در اساطیر ملل اسطوره اي جهانی دیده می‌شود که در این نوشته اسطورة دوشیزه- مادر نامیده شده است. این اسطوره گزارشگر تولد قهرمانی مذکر از مادري باکره است. بارداري مادر به شیوه اي غیرمعمول و با اراده یا دخالت خدایان آسمانی صورت می‌گیرد. دوشیزه- مادر و دوشیزه زاده، هر دو با طبیعت و مظاهر آن همچون زمین، آب و روییدنی‌ها ارتباط مستقیم دارند. به نظر می‌رسد ارتباط ارکان اسطوره با مظاهر طبیعت، بازماندة باور انسان عصر مادرشاهی به زایایی زن و زمین و تناسب باروري و زایش این دو بوده باشد. نیز نقش خدایان آسمانی در تولد قهرمان مذکر و فناي مادر در این واقعه، بیانی از گذر مرحله مادر شاهی و تمایل انسان براي انتساب خود به خدایان آسمانی است. مقاله حاضر ضمن گزارش این اسطوره در فرهنگ‌های مختلف، براي اثبات این فرضیه تلاش می‌کند که اسطوره مزبور روایت گر گذر از مرحله مادر شاهی به پدر سالاري و انتقال قدرت به مردان و گرایش به خدایان آسمانی است.
کلیدواژه ها: اسطوره، دوشیزه- مادر، مادرشاهی، دوشیزه زاده.
مقدمه
در اساطیر ملل مختلف، اسطوره هایی وجود دارند که صرفاً براي توجیه غیر علمی پدیده اي شکل گرفته اند، اما نمی توان تمام اسطوره‌ها را «کوششی تخیلی و پیشاعلمی براي توضیح نادرست پدیده ها» و یا «حکایاتی موهوم و شگفتانگیز با خاستگاهی نااندیشیده» (روتون 1378: 24) دانست؛ بلکه باید پذیرفت که بسیاري از اسطوره ها، بیان نمادین زیر ساخت‌های فکري مردم باستان اند و به همین دلیل براي درك سیر معرفت جویی انسان، شایسته مطالعه و تحقیق هستند.
این اسطوره‌ها به گفته بهار عموماً از زمان بی آغاز و چگونگی آفرینش جهان و انسان و حوادثی که براي او رخ داده است، سخن می‌گویند. (بهار 1381: 453) به عبارتی این اسطوره‌ها فلسفه مردمان باستان هستند. مشخصه بارز این اساطیر، جهانی بودن آنها است؛ به این معنی که مضمون این اسطوره‌ها در اغلب فرهنگ‌ها به اشکال مختلف تکرار شده است. یکی از اسطوره‌های جهانی، اسطوره اي است که باور انسان باستانی را در مورد جایگاه و نقش زن بیان می‌کند.
می توان گفت که نقش‌های مثبت و منفی زنان اساطیري، از تغییر نگرش انسان اساطیري به جایگاه زن در جامعه، ناشی شده است. ظاهراً هر چه از ابتداي عصر اساطیر به دوران تاریخی نزدیک شویم، نقش مثبت زنان کم رنگ تر و نقش منفی آنان نمایان تر می‌شود.
کاوش‌های باستان شناسی نشان داده است که قدیمی ترین تجلیات فعالیت‌های مذهبی، مربوط به خدایان مؤنث بوده و تندیسک‌های فراوانی از این الهه‌ها در عصر نوسنگی در مناطق مختلف کشف شده است. با توجه به اینکه «بیشتر این تندیسک ها، بر جنبه‌های جسمی باروري تأکید کرده اند،»
(لیک 1385: 159) می‌توان گفت نیروي باروري و زایش منشأ پایگاه اجتماعی و اعتقادي زنان بوده است و حتی همین ویژگی، زن را تا مقام پرستش بالا برده است؛ اما در اساطیر متأخردیگر از منزلت نخستین زنان که زمانی خدایان روزگار خویش بوده اند و به قول فریزر در جامعه هم، ستون اصلی خانه محسوب می‌شده اند، (فریزر 1387: 206) خبري نیست. از این پس زنان بیشتر به عنوان مادر، همسر و یا معشوقه قهرمانان مذکر اساطیري، ایفاي نقش می‌کنند. پایان عصر کشاورزي اولیه و ایجاد تردید در قداست و قدرت زن به عنوان تنها موجود زایا و مولد در اقتصاد، در این تغییر نگرش مؤثر بوده است. (سجادي و حسنی جلیلیان 1385: 171)
با شکل گیري تمدن‌ها و تغییر اوضاع اجتماعی و قدرت یافتن مردان، مقام زن و به تبع آن مقام خدایان مؤنث بشدت تنزل کرد و «مجموعه اي از خدایان پیچیده و همچنین وابسته به پدرسالاري» (لیک 1385: 159) روي کار آمدند. با این همه در اساطیر دوران مرد سالاري، اهمیت نیروي زایایی، همچنان مورد توجه قرار گرفته است. در اساطیر این دوره، زنان نقش ایزد بانوانی را بر عهده می‌گیرند که اگر چه همچون «تیامت» زایندة جهان نیستند، (ژیران و همکاران 1386: 59) دست کم مانند «تلوس ماتر» بر ازدواج و زایش نظارت دارند؛ یا مانند «فلور» نگهبان بهار و غلات و درختان میوه هستند. (همان: 54) به دیگرسخن، مقام زن در اساطیر متأخر از خدا بانو و زاینده جهان، به ایزد بانو و زاینده انسان تنزل می‌یابد. در این مرحله زنان اساطیري تنها قادرند با دخالت خدایان، قهرمان مذکري را به دنیا بیاورند.
یکی از اساطیري که فرایند انتقال قدرت را از زنان به مردان گزارش می‌کند، در این نوشته، «اسطورة دوشیزه- مادر» نامیده می‌شود.
گزارش اسطوره
در اسطوره‌های بزرگ ملل، اسطورة کوچک تري دیده می‌شود که در آن دوشیزه اي به اراده یا دخالت خدایان، به شیوه اي غیرمعمول، بارور می‌شود و قهرمانی مذکر به دنیا می‌آورد. این قهرمان صاحب نیرویی خارق العاده است و در سرنوشت قوم خویش تأثیري بسزا دارد. باروري غیر معمولِ مادرِ باکره، نقش خدایان در این امر و ارتباط تنگاتنگ دوشیزه- مادر و فرزند او با مظاهر طبیعت کلیدهاي اصلی رمز گشایی اسطوره هستند. پیش از هر چیز گزارش مختصري از برخی روایات این اسطوره در فرهنگ‌های مختلف به ترتیب الفبایی ذکر می‌شود.
آتنا (مادر اریکتونیوس)
«آتنا»، الهۀ خرد در یونان و روم را مادر «اریکتونیوس» دانسته اند که در نتیجه عشق «هفائیستوس» به وي متولد شده است. بارداري این الهه- که خود نیز تولدي شگفت انگیز داشته است- به شیوه اي غیر معمول صورت گرفت. روزي که آتنا براي سفارش اسلحه به کارگاه هفائیستوس، خداي آهنگري رفته بود، متوجه قصد او به خود شد. آتنا از آنجا گریخت و هفائیستوس با آن که لنگ بود خود را به او رسانید و با وي درآویخت. آتنا به شدت از خود دفاع کرد؛ در این حین مقداري از نطفه هفائیستوس به پاي ربۀ النوع ریخت. آتنا با نفرت و بیزاري آن پلیدي را با پارچه اي پشمی از خود سترد و به زمین افکند. از «زمین» که به این ترتیب تلقیح و باردار شده بود، طفلی
به وجود آمد که آتنا او را برگرفت و اریکتونیوس (به معنی پشم و زمین) نام نهاد. بنا به پاره اي روایات، پایین تنه این کودك، مانند اغلب موجوداتی که از زمین متولد شده اند، به شکل دم ماري بود.
(گریمال 1367: 292) روشن است که در این اسطوره، اعتقاد به قدرت باروري و زایش زن و زمین به تصویر کشیده شده است. در واقع، زمین زهدانی است کهکودك در آن پرورش می‌یابد و آتنا فقط عنصري محرك است؛ با این همه اغلب آتنا را مادر اریکتونیوس دانسته اند.
«آریان رود»(مادر لی)
در اساطیر سلتی، آریان رود باکره اي است که قهرمانی رویین تن به نام لی به دنیا آورد. لی فرزند مت و آریان رود است؛ بی آنکه میان این دو تماسی صورت گرفته باشد. بلکه آریان رود به محض تماس با عصاي جادویی مت باردار شد و «لی» را به دنیا آورد. با این همه او فرزندش را نفرین کرد که هرگز، نام، سلاح و همسر نداشته باشد. (هر سه مورد، نشانه و لازمه ورود به مرحله مردي است.) با میانج یگري گویدون جادوگر نفرین مادر باطل شد. لی همسري اختیار کرد و در پی خیانت همسرش کشته شد و پس از مرگ به شکل عقاب بر درخت بلوطی مأوا گرفت، اما دوباره گویدون جادوگر، به او شکل انسانی داد. (گرین 1376: 40-41) علاوه بر باروري عجیب مادر باکره، داشتن پدري رویین تن، و دگردیس یهایی که بعد از مرگ لی رخ می‌دهد، از نژاد برتر و آسمانی او حکایت دارد. گرایش مادر به وارد نشدن فرزند به عالم مردان هم در جاي خود شایان توجه است.
صحبت از درخت نیز که به آن خواهیم پرداخت، از نکات مهم و اساسی این اسطوره است.
پریتها یا کنتی(مادر کرن)
در اساطیر هند با دوشیزه- مادري به نام پریتها یا کنتی مواجهیم که فرزندي جنگجو و رویین تن به نام کرنبه دنیا آورد. پریتها دختر شورسین از جادوان بود که به کنت بهوج، یکی از اقوامشان، سپرده شد تا به عنوان خادم در خدمت عبادتکنندگان باشد. پریتها چهار سال در خدمت »درباسا« ي زاهد بود. در باسا به پریتها، که اکنون به کنتی تغییر نام یافته بود، افسونی آموخت تا به هنگام نیاز، با خواندن افسون، یکی از موکلان آسمانی به نزدش بیاید و به او پسري عطا کند.
کنتی از روي ب یتجربگی افسون را خواند و در اندیشۀ خود سوریه، یعنی آفتاب را طلب کرد. آفتاب به صورت مردي بر او ظاهر شد. او را در آغوش گرفت و گفت: تو صاحب پسري خواهی شد، بی آنکه بکارت خود را از دست بدهی. بعد از مدتی کنتی پسري با زرهی زرین در بر و حلق ههاي نور در گوش، به دنیا آورد. کنتی از شرم، پسرش را در صندوقی نهاد و به آب رودخانه سپرد. کرن را کوروان (دشمنان پاندوان) بزرگ کردند. او که قدرتی فوق بشري و سلاحی جادویی داشت، در جوانی بسیاري از فنون رزمی را آموخت. پریته ا بعدها با پاندو ازدواج کرد و صاحب پسري به نام ارجن شد. از قضا دو برادر ناتنی در مقابل هم قرار گرفتند. کنتی که پس از تلاش بسیار کرن را پیدا کرده بود، از او خواست از جنگ با برادر ناتنی اش، ارجن، خودداري کند؛ اما کرن که به شدت از ارجن بیزار بود،
نپذیرفت و سرانجام در جنگ با برادر ناتنی اش کشته شد. (مهابهارات1380: 443- 477) حمل برگرفتن بدون تماس جنسی و حضور خداي خورشید، از نکاتقابل توجه در این اسطوره است.
داناي (مادر پرسئوس)
داناي دختر زیباي آکریسیوس است. او نیز از جمله دوشیزه- مادرانی است که فرزندي قهرمان به نام پرسئوس به دنیا می‌آورد. آکریسیوس از هاتفی شنیده بود که دخترش (داناي) پسري به دنیا خواهد آورد که سبب مرگ او (آکریسیوس) خواهد شد. به همین دلیل دخترش، داناي را در قلعه اي مفرغین زندانی کرد تا هیچ مردي را ملاقات نکند. اما زئوس، داناي را دید و به او دل باخت. زئوس براي اینکه داناي را تصاحب کند به صورت رگباري طلایی، بر دامان داناي بارید و او را آبستن کرد. وقتی پرسئوس به دنیا آمد، آکریسیوس ترسان از اتفاقی که افتاده بود، داناي و پسرش را در صندوقی گذاشت و به دریا انداخت، اما زئوس آنها را سالم به ساحل رسانید. (گرانت و هیزل 1384: 254) در این اسطوره علاوه بر نژاد آسمانی قهرمان و باروري غیر معمول، ارتباط دوشیزه- مادر و فرزند وي با آب شایان توجه است.
دواکی(مادر کریشنا)
در اساطیر هند «دواکی» هفتمین دختر «دواکه» و همسر «واسودوه»(دو تناز نیایشگران و وفاداران ویشنو) است. هنگامی که خدایان از ستم یکی از اهریمنانبه نام کانسه به ستوه آمده بودند، تصمیم گرفتند بین خیر و شر توازن
برقرارکنند؛ بنابراین ویشنو از دواکه خواست تا علاوه بر ششمین دختر خود (روهینی) هفتمین دخترش به نام دواکی را نیز به همسري واسودوه درآورد. سپس ویشنو مویی سیاه از موهاي تن خود و مویی سپید از تن آنانته یا ششاي اژدرمار، برکند و با تا زدن و حلقه کردن موها مقدر کرد موي سفید خاستگاه هفتمین فرزند دواکی، یعنی بالاراماو موي سیاه خاستگاه هشتمین فرزند او یعنی کریشناباشد، به این ترتیب دواکی باردار شد.
کانسه که از طریق نداي غیبی آگاه شده بود این ازدواج سبب نابودي حکومتش می‌شود، به شرطی با این ازدواج موافقت کرد که تمامی فرزندان دواکی را بعد از تولد بکشد. او شش پسر دواکی را کشت. ویشنو، فرزند هفتم را از رحم دواکی به رحم روهینی منتقل کرد؛ به کانسه خبر دادند که دواکی فرزند خود را سقط کرده است و ای نگونه بود که بالاراما (هفتمین پسر دواکی) جان سالم به در برد. این بار کانسه براي دست یابی به فرزند هشتم یعنیکریشنا، پدر و مادر او را زندانی کرد. علی رغم زندانی شدن آنان، کریشنا- هشتمین تجلی ویشنو-در موعد مقرر به دنیا آمد. کریشن اي نوزاد از پدر خواست تا او را با دختر ناندا (از دوستان واسودوه) که تازه متولد شده بود، عوض کند. پدر کریشنا، نوزاد را درون سبدي گذاشت و از زندان گریخت، اما در بین راه، رود جمنا طغیان کرد، واسودوه که فرصتی نداشت به آب زد، چیزي نمانده بود که پدر و پسر غرق شوند، اما کریشنا پاي خود را در آب فرو برد، به محض تماس پاي او با آب، طغیان فروکش کرد. زندان بانان به کانسه خبر دادند که نوزاد دواکی دختر است و کریشنا به این طریق نجات یافت. پس از
سا لها، زمانی که قرار شدکریشنا ي رویین تن و برادرش زمین را ترك کنند؛ عابري شکارچی کریشنا را کهدر زیر درخت انجیري به ریاضت نشسته بود، مجروح کرد و وي بر اثر همین زخم جان سپرد. (ایونس 1373: 98-124)
کریشنا (به معنی سیاه چرده) در متون گوناگون هندي چهره‌های متفاوتی از خود به جا گذاشته است. در برخی از اساطیر هندو، او قهرمان و معلمی بزرگ است، اما در برخی افسانه‌های جدیدتر، چوپان عاشق پیشه اي است که با گیسوان پریشان و نی لبکی در دست توصیف شده است. حتی در پوراناها او هر چند مظهر ویشنو به شمار آمده است، بیشتر شبیه دیو هوسرانی است که با دختران شیرفروش معاشقه می‌کند. (اوپانیشاد1368: 547-548) در این اسطوره علاوه بر تأکید بر نقش زایشی زنان، ارتباط قهرمان با ایزدي قدرتمند و رهایی او از آب، قابل توجه است.
سئوکی (مادر جوروپاي)
در اسطوره اي مربوط به مردم برزیل آمده است: در زمان‌های بسیار دور هنگامی که زنان بر جهان فرمانروایی می‌کردند، خورشید که از این اوضاع ناراضی و خشمگین بود، تصمیم گرفت با دوباره شکل بخشیدن به انسان و مطیع ساختن او و انتخاب زنی مناسب براي کمک به خود، اوضاع را بهبود بخشد. او به مأموري مخفی نیاز داشت. بنابراین ترتیبی داد که باکره اي با نام سئوکی از طریق جاري ساختن شیره گیاه کوکورا یا درخت پورومان بر سین هاش، بارور گردد. نتیجهباروري شگفت این دوشیزه، پسر مقتدري به نام جوروپاي است. او قدرت را اززنان گرفت و آن را به مردان بازگرداند. جوروپاي براي تثبیت استقلال مردان،
جشن هایی بدون حضور زنان ترتیب داد و اسراري به مردان آموخت تا از نسلی به نسل بعد منتقل شوند. آنان زنانی را که بر این رازها آگاهی می‌یافتند، به قتل می‌رساندند. سئوکی خود نخستین قربانی اعمال این قانون بی رحمانه، توسط پسرش بود. (کاوندیش 1387: 474)
در این اسطورهنیز پیوند قهرمان با خداي آسمانی، نقش درخت و گیاه در باروري قابل توجه است. اما از همه مهم تر، در این اسطوره، سقوط مقام زن و گرایش به خداي مذکر به روشنی گزارش شده است.
مهامایا(مادر بودا)
داستان باروري مادر بودا و تولد او در اساطیر هند، بیانی تازه از اسطوره دوشیزه- مادر است. بر اساس این اسطوره، بانو مهامایا، (مادر بودا) در خواب دید که در گلاب، آب تنی می‌کند. وي پس از پوشیدن جامه‌های باشکوه از «خوراك برگزیده» خورد و سپس به خوابگاهش رفت و در بستري شاهانه خوابید؛ به محض خوابیدن، چهار شاه بزرگ بسترش را به «هیمالیا» بردند و در زیر درخت «سال» بلندي قرار دادند. همسران چهار شاه، او را به دریاچۀ «انوتته» بردند و شست وشو دادند تا از همۀ آلایش‌های انسانی پاك شود. لباس‌های آسمانی بر او پوشاندند و بوي خوش و گ لهاي آسمانی بر او باراندند. آنان بستري رو به خاور بر روي «سیمین تپه» برايمهامایا گستراندند. آنگاه بودا همانند فیلی سپید و والادرحالی که نیلوفري سپید در خرطوم داشت به کاخ وارد شد. سه بار پیرامون بسترمادر گشت و پهلوي راست او را لمس کرد. در واقع، به درون رحم او رفت. بانو مهامایا این گونه آبستن شد. او بودا را، ده ماه در شکم داشت و چون هنگام زایمان فرا رسید، خواست که از خانه پدري خود دیدار کند. بنابراین راجه،

فایل : 32 صفحه

فرمت : Word

37900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط