مقاله فارسی قاجاريه

مقاله فارسی قاجاريه

قاجاريه
قلمرو حكومتي قاجاريه در ايران زمين
اويماق ( يا قاجار) با شركت در اتحاديه قزلباش و دستيابي به برخي مقامات سياسي و نظامي و چند پاره شدن در عهد شاه عباس اول ، با يورش افغانها در راستاي سلطنت خواهي قرار گرفت .
طايفه قوانلو با شكل دادن سپاهي منظم ( پس از مرگ كريم خان ) به سركردگي آقا محمد خان و با از ميان برداشتن رقيبان سلطنت ” قاجاريه ” را بنا نهاد و تهران را به پايتختي برگزيد . هنجارهاي حكومت ملوك الطوايفي در ايران در اين روزگار پايان گرفت . اما ايران در پهنه سياست جهاني با نفوذ و سلطه طلبي روسيه تزاري و بريتانياي كبير رو به رو. گرديد كه طي يك صد سال ، اوضاع جامعه را در تمامي زمينه ها دگرگون كرد و كاستيهايي را در نهاد حكومت و قدرت به بار آورد . كشته شدن آقا محمد خان آشفتگيهايي را در داخل ، و سلطنت فتحعلي شاه مسلط شدن بيگانگان را از خارج ، در پي داشت . حاصل آن ، انعقاد عهد نامه 12 ذيحجه سال 1229 ه.ق. ( 25 نوامبر 1814 م. ) ايران با دولت استعمارگر انگليس و پيشروي امپراتوري تزاري
روس در قفقاز به قصد تسلط بر تمامي ايران زمين تا آبهاي خليج فارس بود . وجود دو رقيب خطرناك در شمال و جنوب ، سياست اروپايي ناپلئون را با سياست آسيايي او پيوند زد و ايران كم توان را با دو عهد نامه ديگر ( فين كن اشتاين ” Finkenstein ” 1222 ه.ق. / 1807 م. در زمان دشمني ناپلئون با الكساندر سوم ، تيلسيت ” Tilsit ” 1222 ه.ق. / 1807 م. پس از آشتي فرانسه و روسيه ) در مسيري قرار داد كه با برپايي دو جنگ خانمانسوز و نابرابر ،‌دو قرارداد شوم گلستان ( در 29 شوال 1228 ه.ق. / 12 اكتبر 1813 م. ) و تركمانچاي ( پنجم شعبان 1243 ه.ق. / 22 فوريه 1828 م. ) به ايران تحميل شد . همچنين ، بخش عمده اي از سرزمينهاي ايراني در ناحيه قفقاز از پيكره حكومتي ايران زمين جدا شد. با جلوس محمد شاه نوه فتحعلي شاه به سلطنت ( به ياري روسها بر پايه معاهد تركمانچاي و همراهي انگليسيها )‌، با محاصر هرات توسط محمد شاه ، دست اندازي استعماري بريتانيا به ايران شدت يافت ( 1253 ه.ق. / 1838 م. ) . و سفير انگليس و همراهان و ايادي آن كشور در كابل در يك هماهنگي با قواي مسلحي از افغانها ، روياروي قواي ايران قرار گرفتند و ضمن خصومت آميز شمردن اقدام ايران ، مانع از تصرف هرات شدند و با ارسال كشتي جنگي به خليج فارس ، محمد شاه را وادار به ترك
محاصره كردند . با مرگ محمد شاه و به سلطنت رسيدن ناصر الدين شاه به ابتكار ميرزا تقي خان امير كبير ، ايران همچنان با معضلات متعددي ، مانند جنگ آق دربند سرخس ( 1271 ه.ق. ) ، تصرف آشوراده ( 1256 ه.ق. ) ،‌تسخير هرات ( 1273 ه.ق. / 1857 م. ) ، حملاتي چند از جانب عثمانيان و قصد تصرف خرمشهر ( محمره سابق ) ، تصرف خارك يا جنگ بوشهر ( 1273 ه.ق. )، معاهد پاريس و دست اندازيهاي ديگر ، مواجه بود كه در پي آن بخش شرقي ايران هم از دست رفت . در عصر سلطنت مظفرالدين شاه ، پسر ناصر الدين شاه ، انقلاب مشروطيت با هدف استقلال و آزادي و عدالت كه تجلي آرمانهاي معنوي و مادي مردم بود ، تحقق يافت . اما سلطه گريهاي دول اروپايي و ناهماهنگيهاي داخلي و فساد حكومت زير نظر قدرتهاي مجريه وابسته ، آن را از مسير خود منحرف ساخت . با پيدا شدن نفت در اين ايام ، توجه استعمارگران ( به ويژه انگلستان ) به ايران فزوني يافت .
با روي كار آمدن محمد علي شاه ،پسر مظفر الدين شاه ، و خلع او به علت استبداد راي و مخالفت با آزاديخواهان و همچنين ، به سلطنت رسيدن پسر وي ( احمد شاه ) در پي زمامداري دو نايب السلطنه و مهمتر از همه ، مطرح شدن آلمان به عنوان نيرويي كارا در آسياي غربي ، تمامي اين تحولات تغيير عمده
اي در روند سياسي ايران پديد نياورد . همچنين ، در سالهاي پاياني سلطنت قاجار، قدرتهاي سلطه گر خارجي در نظام موازنه مثبت يا توازن ايجابي ، دو واقعه شوم ( تحميل معاهده 1907 م. و قرارداد1919 م. ) را قبل و بعد از انقلاب اكتبر در روسيه ، براي ايران تدارك ديده بودند كه با بيداري مردم اين سرزمين و پاره اي از رجال سياسي ، مذهبي و ملي ، به مرحله عمل نرسيد . ولي ، با نزديكي قدرت استعماري انگليس و بلشويكهاي روس و تثبيت سياست استعماري جديد در آسياي غربي و مركزي ، نخستين پديده حكومتي در تاريخ ايران در نظام وابستگي با همسازيهاي كانونهاي قدرت برون مرزي ، شكل گرفت . اين شكل گرفتن با انقراض سلسله قاجاريه ( 1304 ه.ش. / 1925 م. ) و واگذاري سلطنت به رضا خان مير پنج سواد كوهي ، ايران را در عرصه نويني از حكومت و ديپلماسي قرارداد . كه اين امر ،‌سرانجام بسياري از نهادهاي جامعه را ( به ظاهر ) دگرگون ساخت . مرزها و دگرگونيهاي آن در اين دوره كم نظير تاريخي ، مرزهاي ايران در چهار سوي كشور ( به دنبال جنگها و آشوبها و تحميل قراردادها ) تغييرات بسيار يافت .
 
1 . در شمال
نخست در غرب درياي مازندران ( قفقاز ) كه كمابيش در زمان بنيانگذار سلسله قاجار در همان موقعيت عصر صفوي و نادري باقي بود ، پس از فراهم آمدن قدرت نظامي براي كشور روسيه و وابسته شدن بسياري از شاهزادگان و اميران و خوانين و ملاكهاي مسلمان و مسيحي منطقه ( گرجب و ارمني ) به تزارها و از ميان برداشتن آقا محمد خان ، جنگهاي سهمگيني كه با سياست تجاوزگرانه بريتانيا بي ارتياط نبود ، پديد آمد . سرانجام ، مرزهاي براي ايران در منطقه ياد شده باقي ماند كه همواره بي اعتبار و از لحاظ تاريخي و فرهنگي ، غير قابل پذيرش بوده است . جنگهاي روس با ايران در هفتمين سال سلطنت فتحعلي شاه ( 1228 – 1218 ه.ق. / 1813 – 1804 م. ) آغاز شد و برپايه معاهده اي در يازده فصل و يك مقدمه كه در گلستان ( روستايي در قراباغ ) با حضور سفير انگلستان انعقاد يافت ، بخشهاي گرجستان ( مركز تفليس ) ، داغستان ( مركز دربند ) ، شروان ( مركز باكو ) و ولايتهاي ديگر ( شماخي ، شكي ، گنجه ، منطقه قراباغ و جاهايي از مغان و طالش ) از ايران جدا افتادند . در جنگهاي دوم كه به دنبال اعتراض مردم و روحانيان استقلال خواه به وقوع پيوست ( 1243 – 1241 ه.ق. / 1828 – 1826 م. ) با شكست دوباره ايران و
تحميل معاهده ديگري در شانزده فصل و يك قرارداد الحاقي در سه فصل در تركمانچاي ، فزون بر مناطق پيشگفته ،‌ولايتهاي ايروان و نخجوان نيز از قلمرو قاجاريه جدا افتاد . همچنين ، ده كرور ( پنج ميليون تومان ) خسارت جنگي و امتيازات سياسي و اقتصادي ديگر كه ريشه در شيوه هاي نابخردانه حكومتي و فساد اخلاق پاره اي از قاجاريان داشت، بر ايران تحميل شد . از آن ميان، روايي نوعي ، كاپيتولاسيون ( حق قضاوت كنسولي ) و باز گذاشتن دست دخالت تزارها در امور داخلي ايران به بهانه دفاع از سلطنت اخلاف عباس ميرزا بود كه تا پايان عمر سلسله حاكم بر ايران و پيروزي انقلاب بلشويكي در روسيه باقي ماند . اما ، از لحاظ مرزي بر پايه فصل چهارم عهد نامه ، يعني از نقطه تلاقي كشورهاي ايران و عثماني با قفقاز ( نزديك قله آغري كوچك ) آغاز مي شد و پس از عبور از سرچشمه رود قراسوي سفلي ، تا محل التقاي آن با رود ارس ادامه مي يافت و رود ياد شده به گونه مرز ، تا قلعه عباس آباد پيش مي رفت . همچنين از سرچشمه رود آدينه بازار تا قله تپه هاي جگير ، تيره هاي كوه به صورت مرز تعيين گرديده و تا سرچشمه شمال رودخانه آستارا ادامه داشته و از آنجا تا مصب آن در درياچه خزر ،‌حدود دولتين به شمار رفته است . روسها فقط به برپايي جنگ عليه ايران و تحميل
دو قرارداد شوم و ظالمانه اكتفا نكردند ، بلكه به دفعات در تحديد مرزهاي جديد زياده طلبي نيز نشان دادند و چندين مرتبه نيز ، در اين امر اختلافاتي را موجب شدند كه از ميان ، مي توان به اين موارد اشاره كرد : پروتكل سال 1245 ه.ق. ( 1829 م. ) در ارتباط با مرزبنديهاي جديد و تغيير اساسي ، كوشش در تحميل پروتكل سال 1314 ه.ق. ( 1896 م. ) ، تغيير مجدد در رساندن مرز به محل التقاي قراسو و ارس به نفع كشور تركيه و بالاخره ، بي نتيجه گذاردن كوششهاي كميسيون مغان در سال 1304 ه.ش.( 1925 م. ) بر روي هم ، مرزهاي دقيق و مشخص تا پايان عصر قاجاريه مشهود نگرديد . محمد امين خان در منطقه خوارزم قدرت بسياري داشت . با اينكه حسام السلطنه ( والي خراسان ) در سال 1269 ه.ق. عباسقلي خان دره گزي را به سمت ” بيگلربيگي ” مرو تعيين كرده بود ، اما ، محمد امين خان نيز همچون برخي از خوانين گذشته ، به خراسان حمله كرد و در سرخس به دست فريدون ميرزا فرمانفرما كشته شد . در سال 1271 ه.ق. كه سر او به تهران گسيل شد ، خان سوار خان هزاره اي از طرف والي خراسان به حكومت مرو انتخاب گرديد . لكن ، تركمنها بار ديگر مجهزتر به ميدان آمدند و با برخورداري از اختلافات ميان حشمت الدوله ( والي خراسان ) و قوام الدوله ،
قشون ايران را شكست دادند و گروه كثيري را به اسارت خود در آوردند . در اين مورد، كوششهاي سياسي ايران ( ميرزا حسين خان سپهسالار ) به جايي نرسيد و روسها كه تسخير آسياي مركزي را هدف قرار داده بودند ، در سال 1290 ه.ق. ( 1873 م. ) خيوه را توسط كافمان ( Kaufman ) تسخير كردند . همچنين با سركوبي تركمنهاي يموت در سال 1295 ه.ق. ( 1878 م. ) توسط سرتيب لازارف ( Lazarov ) و جنگ ديگر با همان قوم در سال 1297 ه.ق. ( 1880 م. ) توسط ژنرال اسكوبلف ( Skobelev ) و سرانجام ، با قتل عام اقوام تركمن ( با گسيل قشون روس توسط راه آهن به گوگ تپه ) در سرتاسر شمال شرقي ايران هم همان وضع مشابه با قفقاز پيش آمد ، يعني قرارداد ديگري به سان تركمانچاي ، در 29 محرم سال 1299 ه.ق. ( 9 دسامبر 1881 م. ) بر دولت ناتوان ايران تحميل گرديد . اين قرارداد را ميرزا سعيد خان موتمن الملك ( وزير امور خارجه ايران ) و ايوان زينوويف ( Ivan Zinoviev ) وزير مختار و ايلچي مخصوص روسيه امضاء كردند كه بر پايه فصل اول آن ، مرزهاي تحميلي از خليج حسينقلي خان با تعيين رود اترك تا چات و در آنجا ،‌كوههاي سنگوداغ و سگوم داغ و رود چندر ،‌و پس از گذر از چند دره و كوه محلي ،‌رود سمبار تا مسجد داريانه ، و با گذر از چند تنگه و دره و
روستاهاي خيرآباد و گوگ قيتال و دربند و نزديكيهاي فيروزه ادامه يافته و با گذر از قريه كلته چنار و محل اتصال زيركوه و قزل داغ و دره رود باباگاورس و لطف آباد ، اندك اندك به سمت جنوب شرقي ميل كرده و به جايي رسيده كه امروز نام سرخس ايران را دارد . بر پايه فصل دوم ، مقرر گرديد كه طفين معاهدتين كميسرهايي را براي ترسيم و ” نصب علامات ” مامور نمايند . به همين منظور ، در ششم جمادي الاول سال 1304 ه.ش. ( فوريه 1886 م. ) سليمان خان صاحب اختيار از طرف دولت ايران و غرالين شباب پلكونيك نقولا قورمين تاراوايف ( Taravayev ) از طرف روسيه در بخشي از مرزها و به دنبال پروتلكي ديگر ، ميرزا علي اشرف خان سرتيب ( مهندس سر كميسر ايران ) و يك تن از كاردانان روسيه ( به عنوان سر كميسر آن دولت ) در بخش ديگر آن ، خطوط لازم را ترسيم كنند و حتي ، نقشه اي به مقياس 84000/1 فراهم آوردند . لكن ، دولت تزاري در مورد فيروزه و حصار ادعاي بيشتري نشان داد . سرانجام قرارداد جديدي به امضاي ميرزا علي اصغرخان امين السلطان ( صدر اعظم ايران ) وپوتزف ( Potzev ) ( وزير مختار روسيه ) در 23 ذيقعده سال 1310 ه.ق. ( 27 مه 1893 م. ) ، منعقد شد كه بر اساس فصول سه گانه اول قرارداد ، ” اعليحضرت شاهنشاه ايران ( ناصرالدين شاه )
، از طرف خود و از طرف وارث خود منطقه فيروزه را كلا” به اعليحضرت امپراتور كل ممالك روسيه واگذار كرده ” . و در منطقه حصار نيز ، دگرگونيهايي را به سود روسيه پديد آوردند . در عوض براي رفع پاره اي معضلات در قرارداد تركمانچاي ، قطعه زميني كه در ساحل راست رودخانه ارس و محاذي قلعه قديم عباس آباد واقع است ، به ايران باز گردانده شد . بدين ترتيب ، موقعيت سوق الجيشي روسيه و اقتصاد مرزي ( آبياري ) آن استحكام بيشتري يافت و برپايه همين قرارداد ( فصل چهارم ) مقرر شد كه با دادن ماموريت به كميسرهاي دو طرف ، مرزهاي جديد از خليج حسينقلي خان تا بستر تجن در ذولفقار ( اول متصرفات افغانستان ) علامتگذاري شود و همچنين ( فصل ششم ) سكنه فيروزه و حصار را كه معاوضه كردند به خاك يكديگر مهاجرت دهند . در ضمن تعهد كردند كه در نقاط معاوضه شده قلاع و استحكامات بنا نكنند و در فيروزه و حصار ، تركمن ننشانند . در پي اين قرارداد تحميلي و پروتكلهايي چند ( پروتكل تنظيم شده در 27 رجب سال 1311 ه.ق. ( 23 ژانويه 1894 م.) ، در قريه حصار ،پروتكل تنظيم شده در 21 جمادي الاول 1312 ه.ق. ( 8 نوامبر 1894 م.) در عشق آباد نمايندگان روسيه با اعمال همان روشهاي به كار رفته در قفقاز ، مانع تحديد مرزها شدند
. پس از شكل گيري نظام بلشويكي ، با اينكه عهدنامه دولتي ايران و اتحاد جمهوريهاي شوروي در 7 اسفند ماه سال 1299 ه.ش. ( 26 فوريه 1921 م. ) در شهر مسكو به امضاي عليقلي خان مشاور الممالك از طرف ايران و چيچرين و ميخائيلوويچ كاراخان ( Mikhailovich Qarakhan ) ( به نمايندگي دولت شوروي ) به امضاء رسيد و بر پايه فصل سوم آن ، به سياست غاصبانه دولت تزاري سابق روسيه اذعان و مقرر گرديد كه قريه فيروزه و اراضي مجاور آن به ايران مسترد گردد . همچنين با رضايت به اينكه سرخس كهنه در تصرف شوروي بماند ، اما آن دولت از انتفاع از جزاير آشوراده و جزاير ديگري كه در سواحل ولايت استرآباد واقع است صرف نظر نمايد ، باز حكومت جديد روسيه شوروي هم راه اسلاف خود را در پيش گرفت ، به گونه اي كه در روزگار پاياني عصر قاجاريه ( 1301 ه.ش. / 1922 م. ) هيئتي در مدت يازده ماه گفتگو ،‌حتي نتوانستند به خواستهاي تعيين شده قراردادهاي تحميلي روسيه بر ايران ، جامه عمل بپوشانند . به همين دليل ،‌بخشهايي از مرزهاي شمالي ايران ( غرب و شرق درياي مازندران ) همچنان نامشخص باقي ماند .
2. در شرق
نخست در منطقه خراسان ( هرات )‌ . پس از نادرشاه ، در اين منطقه نيز آشوبهايي پديد آمد . احمدخان دراني ( يكي از سرداران او ) و پس از وي ، زمان شاه ( امير كابل ) از برجسته ترين صاحبان قدرت در منطقه گرديدند . گردش روزگار نيز به گونه اي بود كه رقابتهاي بريتانيا و فرانسه ، در ارتباط با تسخير هند و از سوي ديگر ، هماهنگي بريتانيا و روسيه در تسلط بر آسياي مركزي ، وضع منطقه را آشفته تر مي ساخت . اختلافات قومي ،‌گويشي ،‌محلي ، مذهبي وگرايشهاي حكومت طلبانه سران و شاهزادگان ، در مجموعه دولت استعماري انگلستان را بر آن مي داشت كه در بر هم زدن شرايط آرامش و دوستي وصلح در منطقه ، مستقيم و غير مستقيم ، دخالت داشته باشد ، تا آنجا كه كامران ميرزا ( پسر محمود شاه دراني ) عليه محمد شاه قاجار به منازعه پرداخت و همزمان با محاصره شهر تاريخي هرات ،‌يعني كليد هندوستان يا دروازه هند توسط قشون مركزي ايران و به دستور لرد او كلاند ( Lord Aukland ) ( فرمانرواي هند ) با سياستي از پيش تعيين شده ، جزيره خارك توسط قشون مجهز انگليس تصرف گرديد . همچنين بنادر خليج فارس مورد تهديد جدي قرار گرفت ، به طوري كه محمد شاه مجبور شد از محاصره هرات منصرف شود . كشمكشهاي اميران و سران افغاني ( كامران
ميرزا و شجاع الملك ، پسر امير تيمور دراني ،‌و چند تن ديگر ) همچنان برقرار ماند . سرانجام ، يكي از آنان به نام يار محمد خان با كشتن كامران ميرزا در سال 1257 ه.ق. ( 1841 م. ) و گرفتن لقب ” ظهير الدوله ” از سوي محمد شاه و ايجاد هماهنگي با كهندل خان ( امير قندهار ) و برادرش كه دوست محمد خان ( امير كابل و از خاندان باركزايي ) بود ، با ابراز وفاداري به حكومت مركزي ايران ، نوعب آرامش در منطقه به وجود آورد . البته، با مخالفت بريتانيا و برپايي جنگ از سال 1255 تا 1258 ه.ق. ( 1839 – 1842 م. ) و گسيل 20000 سپاهي هندي ، افغاني و انگليسي به سر كردگي ماگناتن ( William Magnaughten Sir ) در ياري رساندن به شاه شجاع ، اين آرامش در هم شكسته شد . به رغم اينكه امير دست نشانده توسط اكبر خان ( برادر دوست محمد خان ) در شوال 1257 ه.ق. (‌نوامبر 1841 م. ) به قتل رسيد،‌محمد شاه نيز توانست كمكهاي لازم را به جبهه اصلي برساند . در نتيجه ، دوست محمد خان از دولت مركزي ايران و حتي حمايت خان خوارزم محروم گرديد . پس از پايان جنگ ، تا سال 1280 ه.ق ( 1863 م. ) انگليسيها با وي عليه ايران به مماشات پرداختند و براي جدا كردن هرات از خراسان و دخالت در امور ايران ، از او در برابر حاكمان آن منطقه ، مانند يار محمدخان (
ظهير الدوله اول ) ،‌محمد خان (‌ ظهير الدوله دوم ) ،‌محمد خان دراني ( دشمن ظهير الدوله دوم )‌ ، با سياستگريهاي سرجان لارنس ( lawrence Sir John ) در كابل سودها بردند . زماني كه دوست محمد خان خود را وابسته به دولت ايران معرفي كرد و از حسام السلطنه فرمانفرماي خراسان مدد گرفت ، قشون ايران هرات را فتح كرد و به نام ناصر الدين شاه خطبه خوانده شد . استعمارگران بريتانيايي باز با اعزام نيروي دريايي و برپايي جنگ در تنگستان بوشهر ، اولتيماتوم شديد اللحني به دولت ايران ارسال كردند . آنان آشكارا اعلام نمودند كه ايران نه تنها بايد سپاهيان خود را از هرات بيرون آورد ،‌بلكه خسارات وارده را هم جبران كند و غرامت نيز بپردازد . همچنين ، متعهد شود كه از تمامي دعاوي خود نسبت به هرات و ساير نقاط افغانستان ،‌صرف نظر نمايد. ميرزا آقا خان نوري ( يكي از دست نشاندگان انگليس كه پس از قتل ميرزا تقي خان اميركبير در مقام صدارت قرار گرفته بود ) با اعزام فرخ خان غفاري ( سياستگري از سلك خود ) در مقام وزير مختاري به پاريس براي انعقاد قرارداد جدايي هرات از ايران ، به وساطت ناپلئون سوم ( امپراتور فرانسه )‌ و امضاي او و سفير كبير انگليس در پاريس ( لردكوولي ) ضربه محكمي بر پيكر
حكومت مركزي ايران وارد آورد . معاهده “‌پاريس ” در يك مقدمه و پانزده فصل تنظيم شده كه فصلهاي پنجم و ششم آن در ارتباط با مرزهاي ايران ،‌بيش از ديگر فصول زيانمندي نشان داده است . در فصل پنجم تعهد شده است كه عساكر و ماموران ايران از شهر هرات و تمام مناطق افغانستان ، در ظرف سه ماه خارج شوند ، بر پايه فصل ششم ، ايران از هر نوع سلطنت به شهر و خاك هرات و ممالك افغانستان صرف نظر نمايد و اگر اختلافي ميان ايران و آن كشور پيش آيد ، بدون به كاربردن قواي جبريه به ” اهتمامات دوستانه دولت انگليس ” رجوع نمايند . بدين سان ، دولت استعماري بريتانيا با ايجاد حريم امنيتي ، براي حفظ هندوستان به هدف خود رسيد و موجد پديد آمدن مرزهايي شد كه از لحاظ جغرافيايي ، اجتماعي و انساني بيانگر ناهماهنگيهاي كامل مي باشد . دوم ،‌در منطقه سيستان و بلوچستان . به دنبال قرارداد تحميلي ياد شده ، انگليسيها توجه خود را به بخشهاي سيستان و بلوچستان معطوف كردند . اين منطقه نيز بعد از قتل نادر در دوره زنديه و اوايل قاجاريه ( به علت عنايت حكومتهاي مركزي به ديگر نقاط كشور ) در آشفتگي قرار داشت . خوانين منطقه ، همچون محمد علي خان سيستاني نهرويي و دوست محمد
خان بلوچ ، گاه مخل آسايش مردم مي شدند ، اما اگر دولت مركزي هشيار مي بود ،‌( چون عصر امير كبير با نصب شاهزاده تهماسب ميرزا مويد الدوله به حكومت كرمان ، با كمك عبداله خان صارم الدوله ) ، امنيت نسبي برقرار مي شد . در غير اين صورت ، انگليسيها مترصد فرصت بودند تا از آشوبها و فتنه هاي محلي بهره برداري نمايند . از آن ميان ، با قيام نصير خان بلوچ عليه انگليستان و سرانجام ، انعقاد قرارداد وي با دولت بريتانيا در سال 1271 ه.ق. ( 1854 م. ) خود و خاندانش ، تحت الحمايه استعمار در آمدند . پس از وي برادرش ( ميرخدادادخان ) با قرار دو برابر كردن ” مقرري ” خود ، وضعي پيش آورد كه نفوذ انگلستان گسترده تر گردد . تحديد مرزهاي شرقي ايران از شمال تا جنوب در اين دوره با نابسامانيهاي فراواني ، از ” دهانه ذوالفقار ” ( جايي كه ايران و افغانستان و شوروي سابق تلاقي دارند ) آغاز مي گردد. تا جنوبي ترين نقطه مرزي مشترك با افغانستان ، ” كوه ملك سياه ” است كه ايران و افغانستان و پاكستان امروز ( بلوچستان انگليس ) در آن برخورد مي نمايند . اين فاصله كه حدود 855031 كيلومتر است ، به سه مسافت و سه حكميت تقسيم شد كه دو قسمت آن ، متعلق به دوره قاجاريه است . تعيين حد
و مرز ،‌با حكميت ماكلين ( Maclean ) ( كنسول انگليس در مشهد ) و با شركت ميرزا محبعلي خان ناظم الملك ( كارگزار خراسان ) و پسرش ( ميرزا جهانگير خان ) ، ميرزا محمد علي خان سرتيپ مهندس و پسرش ( ميرزا عبدالرحيم خان كاشف الملك )‌ و حاج مهديقلي ميرزا سهام الملك از طرف ايران و ژنرال غوث الدين خان همراه چند تن از قضات و خوانين هرات از جانب افغانستان ،‌از ” از دهانه ذوالفقار ” تا منتهي اليه جنوبي كوه يال خر ، در سال 1308 ه.ق. ( 1891 م. ) انجام شد . تحديد حدود با حكميت كلنل ماكماهون ( Col. Sir Henry Mac Mahon ) انگليسي ، كه مربوط به سال 1323 ه.ق. ( 1905 م. ) و در ارتباط با بخش دوم و مربوط به سيستان تاريخي است ،‌از آخرين نقطه تعيين شده توسط كلنل ماكلين شروع مي شود و در مسافتي به درازاي 282 كيلومتر خاتمه مي يابد . سرفردريك گلد اسميت ( Sir Fradric Godlsmith ) ( نماينده انگليس و مدير تلگرافات در ايران ) با كمك ماژورلووت ( Lovett ) مقدمات تصميم را فراهم آوردند . بخشي در حدود 950 ميل مربع با جمعيتي در حدود 45 هزار نفر در ايران تعلق يافت و بخشي ديگر كه در ساحل راست رود هيرمند بود ، به كشور جديد التاسيس افغانستان داده شد . پس از پايان سلطنت قاجاريه در متن پروتكلها و تعيين
قسمتهايي از مرز نيز دگرگونيهايي پديد آمد . بقيه بخش مرزهاي شرقي ايران در دوره قاجاريه ،‌از “‌كوه ملك سياه ” ( يعني نقط تلاقي سه كشور افغانستان و ايران وبلوچستان انگليس ) تا خليج گواتر در درياي عمان كه شرقي ترين نقطه مرزي ايران در جنوب كشور به شمار مي رود ، تحديد نگرديد و با اعمال قدرت سياسي انگليس ، در دهه هاي بعد نيز ( حتي پس از تشكيل دولت پاكستان) مرزهاي منطقه به طور دقيق نامشخص باقي ماند .
3. در غرب
در غرب ( عثماني ، تركيه و عراق ) از دير باز به دلايل مذهبي و اجتماعي ( ايلات و عشاير ) و سياسي ( پناهندگيها ) و اقتصادي ( معضلات دادوستد ) در اين منطقه كشمكشهايي مرزي پديد آمده است . در دوره قاجاريه نيز ، با خواستهاي گوناگون دو قدرت مسلط استعماري ، يعني روس و انگليس و رفابتهاي آنها ، مشكلات گذشته مردم وسيعتر گرديد . پس از آشكار شدن ناتواني ايران در جنگهاي ايران و روس ، با اينكه عباس ميرزا و برادرش ( محمد علي دولتشاه ) توانستند در جنگهاي 1221 تا 1227 ه.ق. ( 1812 – 1806 م. ) بسياري از شهرهاي ارمني نشين عثماني را تسخير
كنند و حتي نبرد را به محاصره بغداد بكشانند ، سرانجام سيطره جويي روس و انگليس ايران را در تنگنا قرار داد. نخستين عهد نامه مرزي ايران و عثماني در عصر فتحعلي شاه ( 1237 ه.ق. / 1822 م. ) در ارزنه الروم ( ارز روم )‌ امضا شد و در اين راستا ، به نظر مي رسيد كه مرزهاي طرفين از آرارات تا مصب اروند رود روشن و تغيير ناپذير خواهد ماند ، اما اختلافات ريشه دار گذشته در سراسر مرز ،‌ خاصه در اماكن كردنشين شمالي و عرب نشين جنوبي ( خوزستان ) سامان گرايي لازم را به وجود نياورد . پس از مرگ فتحعلي شاه ، روسها و انگليسيها به انگيزه هاي سياسي ( نياز به آرامش براي قفقاز و خليج فارس ) كنفرانس دوم ارز روم را به شرح زير پديد آوردند : هيئت ايراني به سركردگي ميرزا تقي خان امير نظام ، هيئت عثماني به سركردگي نوري افندي و پس از وي سعدالله انور افندي ، هيئت انگليسي كلنل ويليامز ( Col.Williams ) و هيئت روسي كلنل دينس ( Col . Dainese ) . همزمان ، انگليسيها عده اي زمين شناس و باستان شناس نيز همراه خود آورده بودند و سراسر مرزهاي ايران را مرد شناسايي
علمي – فني – تا ريخي قرار دادند . با پديد آمدن انواع مشكلات براي هيئت ايراني و كشته شدن چراغعلي خان زنگنه ، سرانجام در شانزدهم جمادي الثاني سال 1263 ه.ق. ( دوم ژوئن 1847 م. ) عهدنامه اي در يك مقدمه و نه ماده انعقاد يافت كه ميرزا تقي خان امير نظام و انور افندي ، آن را امضا كردند . برپايه بند دوم اين قرارداد ، ارضي ولايت زهاب ( غربي ) به دولت عثماني و ارضي جباليه و دره ( شرق زهاب ) به دولت ايران تعلق يافت و در ولايت سليمانيه ايران از هرگونه ادعايي صرف نظر نمود . دولت عثماني نيز تعهد كرد كه از بندر محمره ( خرمشهر ) و جزيره الخضر و جانب يسار اروند رود چشم بپوشد . بدين سان ، اختلافات به ظاهر پايان يافت و با اينكه سال بعد از امضاي قرارداد ، دولت عثماني نوعي اشكال تراشي به وجود آورد ، اما ،‌” مامورين دولتين واسطه ” پاسخ لازم را دادند . از آن زمان تا فروريختگي دولت عثماني ( 1332 ه.ق. / 1914 م. ) چندين كميسيون تحديد مرز به شرح زير تشكيل گرديد : در سال 1266 ه.ق. ( 1850 م. ) در اجراي فقره سوم عهد نامه ارزروم در همان سال به منظور تهيه و ترسيم نقشه هاي سر حدي در چهار سال ( 1270 – 1265 ه.ق. / 1853 – 1849 م. ) در سال 1293 – 1292 ه.ق. ( 1875 – 1876 م. ) و در سال 1323
ه.ق. ( 1905 م. ) . در رفع پاره اي از مشكلات مرزي در سال ، 1329 ه.ق ( 1911 م. ) در سال 1330 ه.ق. ( 1912 م. ) در تحديد سرحدات و حل وفصل امور فني ، در سالهاي 32 – 1331 ه.ق. ( 1914 م. ) در مقدمات پروتكل استانبول و مقاوله نامه قسطنطنيه و سرانجام در همان سال ( 23 صفر 1331 ه.ق. / 21 ژانويه 1914 م. ) كميسيوني در محمره ( خرمشهر ) با شركت نمايندگان ايران ( اعتلاء الملك ، جليل الملك، منصور السلطنه عدل ) ،‌عثماني ( عزيز سامح بيك ، عبد الحميد بيك ) ،انگليس موسيووارا تيسلاو ( Wrattislaw ) و كاپيتن ويلسون ( A.T. Wilson ) روسيه موسيومينورسكي ( V.Minorsky ) ، موسيو بلايف ( D.Beleiew ) برگزار شد . البته لازم به ذكر است كه در تمام جلسه ها و كميسيونها مسائل مرزي غرب ايران فيصله نيافت و پس از جنگ جهاني اول و سرانجام با ايجاد دو كشور تركيه و كشور نو ساخته عراق ،‌اختلافات ارضي و كشتيراني در اروند رود و سواحل غربي خليج فارس ( مصب اروند رود ) همچنان تداوم يافت .
4 . در جنوب
در بخشهايي جنوبي كشور ( درياي عمان و خليج فارس ) پس از قتل نادر شاه به خصوص پس از مرگ كريم خان زند ( 1193 ه.ق. / 1779 م. ) آشفتگي خليج فارس و آبهاي ساحلي درياي عمان شدت يافت و با ورود سرجان مالكم ( Sir John Malcolm ) ، نفوذ انگلستان فزونتر شد . با اينكه اندك نظمي در عصر مستعجل ميرزا تقي خان ، در امنيت مرزهاي جنوبي پديد آمد اما دربرابر دسيسه هاي استعماري و بهانه مزورانه مبارزه با برده فروشي و برقرار كردن رابطه هاي آشكار و پنهان با يكايك شيوخ يازده گانه عرب ،ايران قادر نگرديد در مقابله با انگلستان ( كه مالك الرقاب درياخاي جنوبي شده بود ) استقلال تام نشان دهد . والي ناآگاه فارس ( حسينعلي ميرزاي فرمانفرما ) با انعقاد پيماني با كاپيتان بروس ( Bruce ) حفظ امنيت خليج فارس را برعهده دولت انگلستان نهاد . اين كشور هم در همان سال ( 1234 ه.ق. / 1819 م. ) با آوردن ناوگاني مركب از شش كشتي جنگي و سه هزار ملوان به فرماندهي سرويليام گرانت كاير ( Grantkair Sir William ) ، حاكميت عملي بر خليج فارس را از آن خود كرد . جزاير خليج فارس ( از آن ميان بحرين ) زير نظر نيروهاي نظامي انگليس قرار گرفت و آن دولت نيز با گسيل اعراب ” برالعرب ” و جلوگيري از اقامت ايرانيان و انعقاد قراردادهاي استعماري با شيخ جديد
الورود آل خليفه ( شيخ محمد بن خليفه ) توسط فليكس جونز (‌Felix Jones ) ق حاكميت ملي ايران را به طور عملي مخدوش گردانيد . در سالهاي 1310 – 1297 ه.ق. ( 1892 – 1880 م. ) يعني دوره ناتواني ناصرالدين شاه ، انگلستان از شيخ بحرين تعهداتي گرفت كه ايران را در تنگنا قرار مي داد. در سال 1292 ه.ش. ( 1914 م. ) ،يعني در آغاز جنگ جهاني اول ، تمامي بحرين تحت الحمايه انگليس شد . يكي از چهره هاي مشهور استعمار انگلستان ،‌يعني چارلزبلگريو( Sir Charles Belgrave ) بيش از چند دهه بر آنجا و ديگر مناطق حساس خليج فارس حاكميت يافت . البته ، هيچ يك از دولتهاي قاجاري بر اين جدايي و از ميان رفتن حقوق ملي ايرانيان نه در خليج فارس و درياي عمان و نه در مرزهاي آبي 1830 كيلومتري كشور صحه ننهادند . پايان سخن مرزهاي ايران از چهارسو ( پس از عصر صفوي ) به خصوص ، براي دوره كوتاه مدت ، با روي كارآمدن حكومتهاي قومي و منطقه اي و ورود استعمار و سلطه گريهاي بيگانه ، دگرگونيهاي فراوان يافت ، ايل قاجار كه در بخشهايي از ايران بساط سلطنت گسترانيده بود ، بيش از ديگر سلسله هاي محلي توانست
مرزهاي حكومتي خود را به مرزهاي جغرافيايي – فرهنگي نزديك سازد . اما ، در برابر سيطره هاي خارجي بر ساختارهاي سنتي ، توان پايداري را از دست داد و مرزهاي كشور را به گونه اي درآورد كه تحليل علمي آن بدون در نظر گرفتن ” اصل موازنه ها “‌ و برخورداري سياسي درون جامعه اي و برون جامعه اي ، نا ممكن گرديد . در شمال غربي ، با تحميل معاهده هاي گلستان و تركمانچاي ( قفقاز ) و در شمال شرقي ، با تحميل معاهده 1881 م. ( ماوراءالنهر و خراسان ) ، روسيه بر بخشهايي از ايران سلطه يافت و با اينكه بلشويكها به ” غاصبانه ” بودن سياست دولت تزاري سابق اقرار كردند ، اما مرزبنديها با اندك تفاوتي ، به همان ترتيب باقي ماند . حتي آن بخشهايي كه شوروي متعهد به بازگرداندن آن شده بود ( فيروزه ) هيچ گاه به ايران منضم نگرديد . در شرق شمالي ، با تحميل معاهده پاريس ( هرات و افغانستان ) و در شرق جنوبي، با حكميتهاي يك سويه ( بلوچستان ) ، منافع استعماري انگلستان در آسياي مركزي و هندوستان تامين شد . در غرب بين دو كشور نيرومند ايران و عثماني كه در سراشيب سقوط قرار گرفته بودند ، در برابر تصميم گيريهاي دولتهاي روس و انگليس ( در مسير حفظ منافع استعماري خود در قفقاز و خليج فارس )

فایل : 26 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...