مقاله فارسی در مورد بهداشت رواني

آشنايي با مفهوم سلامت و بيماريهاي رواني:
بهداشت به معني سلامتي است اما سلامتي فقط نداشتن بيماري نيست. فرد سالم علاوه بر اينكه بدني سالم دارد.بايد خوشحال و راضي هم باشد. او توانائي برخورد با مشكلات، محروميت ها و شكست ها را دارد و مي تواند به راحتي همگام با ديگران زندگي كند. او تنها از زندگي لذت مي برد. بلكه با اين كار ديگران را هم به لذت بردن از زندگي علاقمند مي نمايد. اين فرد ديگران را آزار نمي دهد و به زحمت نمي اندازد. چنين فردي كه از نظر جسمي ـ رواني و اجتماعي طبيعي است و روحيه خوبي نيز دارد مي توانيم سالم بناميم.
با توجه به تعريف بالا مي توان بهداشت روان را به عنوان بخشي از بهداشت عمومي به حساب آورد. يك انسان سالم هم جسمي سالم و هم رواني سالم دارد. بنابراين اگر جسم كسي سالم بود ولي سلامت رواني نداشت نميتوان گفت او انسان سالمي است. با وجود اينكه اهميت بيماريهاي رواني كمتر از بيماريهاي جسماني نيست اما مردم بيماريهاي رواني را كمتر مي سناسند و در نتيجه به اندازه كافي به آنها توجه نمي كنند و در برخورد با اين اشخاص آنها را به درمانگران سنتي مي‌ سپارند اينكار باعث ضرر و زيان به بيمار در اثر تأخير در شروع درمان و يا درمان غلط مي شود.
در بروز ـ تشديد و دوام بيماريهاي رواني عوامل زيادي دخالت دارند. محيط ناسالم ـ خانواده ـ
تجارب ناخوشايند در دوران كودكي ـ مشكلات اجتماعي ـ عوامل ارثي ـ اختلات مغزي از عوامل مهم هستند بنابراين در پيشگيري از بروز بيماري بايد به عوامل بروز آن توجه كرد.
بيماريهاي رواني انواع مختلف دارند. بعضي شديد و بعضي خفيف هستند.
بيماريهاي رواني شديد:
كسي كه به ناراحتي شديد رواني مبتلا است خود را بيمار نمي داند، معمولاً اطرافيان متوجه بيماري او مي شوند. نشانه هاي اضلي بيماري شديد رواني عبارتند از:
رفتارهاي عجيب و غريب.
حرفهاي بي ربط.
ديدن يا شنيدن چيزهايي كه ديگران نمي بينند يا نمي شنوند.
عقيده هاي عجيب و غريب.
انجام ندادن كارهاي ضروري و روزمره.
همه كساني كه به بيماريهاي رواني (شديد) مبتلا هستند بايد براي درمان به پزشك مراجعه نموده و براي مدت طولاني دارو مصرف كنند. اين داروها بايد به موقع و به اندازه مورد نياز مصرف شوند اگر بيمار داروهايش را به طور مرتب مصرف كند و
خانواده او نيز كمك و حمايت لازم را بنمايد وي سريعاً بهبود يافته و نياز به بستري ندارد.
اگر بيماري بهبود پيدا نكرد بيماريش با ازدواج بدتر مي شود. ازدواج مانند فشار رواني جديد بر بيمار اثر مي كند. به اين بيماران بعد از بهبودي مي توان مسئوليت داد و در طول بيماري بايد كسي بكار آنها نظارت داشته باشد.
از هر صد نفر يك نفر به بيماري شديد رواني مبتلا است.
بيماري خفيف رواني:
كساني كه بيماري خفيف دارند از زندگي خود لذت زيادي نمي برند. در ارتباط با ديگران دچار مشكل هستند و گاهي اوقات نمي توانند كار خود را خوب انجام دهند. بي استهايي ـ بي خوابي ـ گلايه هاي بيش از حد ـ دلهره ـ غمگيني ـ وسواس ـ علامت ناراحتي خفيف رواني است. بيشتر اوقات بيماريهاي رواني خفيف به صورت ناراحتيهاي جسماني ظاهر مي شوند. در اين مواقع بيمار از دردهاي مختلف احساس خستگي شكايت مي كند. بيماريهاي رواني خفيف از اين نظر اهميت دارند كه اگر زود تشخيص داده و درمان شوند فرد زندگي راحت تري خواهد داشت و با درمان به موقع از شديد شدن بيماري مي توان جلوگيري كرد.
كساني كه به بيماري رواني خفيف مبتلا هستند بيشتر به مشاوه و راهنمايي احتياج دارند تا دارو. محبت ـ حمايت و كمك به برطرف كردن نگراني هاي بيمار ـ تفريح سالم ـ رفت آمد با دوستان و نزديكان مي توانند به اين بيماران كمك كنند.
از هر 10 نفر يك نفر از بيماري خفيف رواني رنج مي برد.
در خود فرو رفتن، غمگيني شديد، نا اميدي، عدم علاقه و ميل نسبت به كارهاي روزمره، گريه بدون دليل، كاهش وزن و بي اشتهايي شديد، علائم اصلي افسردگي مي باشند.
بمناسبت هفته بهداشت روان
23 تا 30 مهرماه
– افســــردگي
بيشترين ناراحتي رواني كه در اقشار جامعه ديده مي شود، افسردگي است و چه بسا بسياري از افراد از افسردگي روحي خود، مطلع نيستند.
عمدتاً افسردگي از ناراحتيهاي كوچك شروع، و گاهاً بصورت رفتارهاي خطرناكي چون، اقدام به خود كشي و … بروز مي كنند. طي تحقيقاتي كه صورت گرفته افسردگي ها، ريشه در: يكنواختي هاي زندگي، خستگي ها، تلقينات منفي، عدم تحرك، خيال پردازي، مرور خاطرات در حد افراط ( حتي خاطرات شيرين گذشته )، نداشتن روح سرزندگي، شور و نشاط، زود رنج بودن، رفت و آمد به مكان هاي ناراحت كننده و ساكت ( درحد افراط ) بيكاري، عدم احساس سودمندي و مفيد
بودن، ترس و بي خوابي و … دارد. كه با مدنظر قرار دادن موارد فوق و مراعات آنها، مي توان تا باندازه اي از پيدايش حالات افسردگي در خود، جلوگيري كرد.
لبخنـــد:
(( خنده دواي هردردي است )) اين گفته از قديم ضرب المثل ها و بريده كلامها شده است. و امروزه به عنوان يك اصل ثابت گرديده. خنده اي كه از ته دل باشد، مي تواند بسياري از ناهنجاريهاي رفتاري را در فرد خنثي كرده و زمينه مساعد را براي رشد ساير ابعاد مثبت رواني، فراهم آورد. به عنوان مثال: فردي از بسياري از اعضاي خود، فلج شده بود و تنها چند عضو او قادر به حركت جزئي بودند. وي كه در تمام عمر خود متانت را بهانه كرده و نمي خنديده است، تصميم مي گيرد حال كه تنها و بيكار شده است بقيه عمر خود را بخندد. بنا به گفته خود او، وي از تماشاي فيلم هاي كمدي، شروع مي كند و شبانه روز خود را با لودگي و شوخي طي مي كند و طي مدت كوتاهي، بطور معجزه آسا سلامت خود را بدست مي آورد.
همينطور دانشمندان روانشاس تحقيق بسيار جالب و تكان دهنده اي در مورد عصبانيت و تأثير آن بر بدن انجام داده اند. آنها مقداري از خون افرادي را كه ترس يا خشم شديدي را پشت سر گذاشته اند را به خوكچه هاي هندي تزريق كردند و جالب اينجاست كه خوكچه هاي هندي در كمتر از 2 دقيقه مردند حال
تصور كنيد. كه اين سموم با بدن چه مي توانند بكنند !!
پس سعي كنيم همواره خونسرد باشيم و صورت ما خشم و ناراحتي به خود نگيرد. اما در مورد خنده نبايد افراط و زياده روي نامعقول كرد. بايد توجه داشت خنده بي مورد و بيخودي نيز دل را مي ميراند. پس بايد حد تعادل را حفظ كرد ه و با رعايت شئونات اجتماعي، برنامه ريزي درستي براي خنده كرد. توجه داشته باشيد هيچ وقت احساسات خود را سركوب نكنيد اگر نياز به خنده داريد ولي مكان مناسبي نيست، بلافاصله بعد از اينكه به اتاق خود رفتيد، با تصور آن حادثه يا منظره خنده آور، بخنديد.
پس، عصبانيت يك فاكتور منفي و خنده و لبخند يك فاكتور مثبت در سلامتي رواني و جسماني فرد است.
تلقيــن:
تلقين در حال حاضر به عنوان، يك قدرت فوق العاده، در تغيير جسم و روح آدمي، در بين انديشمندان روانشناس، مطرح است. تلقين منشأ بسياري از خو شي ها و ناخوشي هايي است كه در زندگي ما رخ مي نمايد و تنها خود ما و انديشه ما مسئول است و ما با طرز تفكر خاص خود، آنها را رقم مي زنيم مؤفقيتها و شكستهاي ما، خوشي ها و ناخوشي هاي ما، در گرو برداشت فكري خاصي است كه ما از خودمانه، اطرافيان و زندگي داريم.
((ما هميشه همان چيزي را جذب مي كنيم كه انتظار آن را داريم و جهان همواره با ما به گونه اي رفتار مي كند كه ما خود را لايق آن مي دانيم )) اگر معتقديم كه شكست مي خوريم و شكست همراه هميشگي ماست، مطمئن باشيد كه هميشه و تا وقتي كه اين طرز تفكر خاص و اين ديدگاه با شماست، شكست خواهيد خورد. اگر بگوئيد من خوش شانس هستم، هميشه شانس با شما خواهد بود. اگر باور نداريد، امتحان كنيد. اگر باورهاي خود را تقويت كنيد، مي توانيد زندگي خودتان را، خودتان با اراده خودتان، با سليقه خودتان توأم با تلخي و شيريني بكنيد و كوچكترين مسائل زندگيتان را در اختيار خود بياوريد.
اولين گام، دوست داشتن هدف است. هر شب قبل از اينكه بخوابيد، خود را در حالتي مجسم كنيد كه به آرزوي خود رسيده ايد. اگر مي خواهيد پولدار شويد، هر روز چندين بار در حالي كه كاملاً در آرامش هستيد، تكرار كنيد كه من پولدار مي شوم من پول را دوست دارم. پول لازمه زندگي است. توجه داشته باشيد كه، شما از پول بدتان نمي آيد و به آن معتقديد.
روشهاي عملي درمان افسردگي
يكي از شايعترين و پرنفوذترين اختلالات خلقي در قرن حاضر افسردگي است كه متأسفانه در ميهن پرافتخار اسلامي ما نيز شايع است.
به طور كلي عوامل موجد افسردگي را به ترتيب زير مي توان بر شمرد.
عوامل اجتماعي، شيميايي و تغييرات آب و هوايي ( در مناطق ابري و پرباران مثل شمال كشور افسردگي بيشتر است )
براي شناسايي افسردگي شاخصهاي زير قابل توجه هستند:
احساس دلتنگي، آزردگي دروني و تمايل به تنهايي و گريستن
احساس از دست دادن لذت نسبت به امور لذت بخش و تأثيرگذاري اين احساس روي عملكردهاي شخصي و اجتماعي فرد
افزايش و كاهش وزن ( در كودكان بيشتر به صورت افزايش وزن است )
اختلال خواب به صورت بدخوابي و بيخوابي
احساس ممتد گناه و بي ارزشي
استغال ذهني در مورد مرگ
احساس خستگي و فقدان انرژي و كندي در فعاليتهاي حركتي
كاهش توانايي تفكر و تمركز و داشتن نوعي حالت بلاتكليفي و بلاتصميمي
اگر از موارد ياد شده 5 علامت به مدت دو هفته حضور دائمي داشته باشد و ناشي از اختلال فيزيكي يا از دست دادن يار و عزيز نباشد شخص مبتلا به افسردگي است.
افسردگي در بين زنان دو برابر مردان بوده و دليل آن نيز تغييرات هورموني اضطرابهاي فيزيولوژيك در نزد زنان است. تأكيد اصلي روان شناسان در خصوص علت شناسي افسردگي به نوع تفكرات افراد بستگي دارد. آنها معتقدند كه شرايط و مؤقعيتها نيستند كه باعث ناراحتي و افسردگي مي شوند بلكه نوع تفكر و شناخت ما از محيط پيرامون و تفسير هاي اشتباه موجب پريشاني ما مي شوند.
مهمترين خصيصه افراد افسرده نسبت دادن اتفاقات منفي و كوچك به خود و بزرگ نمايي آنهاست.
حال خلاصه اي از تكاليفي كه بايد افراد افسرده براي درمان انجام دهند ذكر مي شود.
توجه فرد به رويدادهاي مثبت و خوش زندگي و جايگزيني كلماتي مثل “ بعضي وقتها ” به جاي اينكه گفته شود “ من هميشه شكست مي خورم ”
افزايش فعاليتهاي فردي و اجتماعي و كاهش كشمكشهاي خانوادگي
رفتن به سفرهاي كوتاه و خواندن كتابهاي اميد بخش
حضور در محيطهاي جمعي و شلوغ مثل رفتن به ميهمانيها
پوشيدن لباس رنگ روشن و شاد بخصوص در منزل
تغيير هراز چندگاه دكوراسيون منزل و حذف محركهاي موجود در منزل مثل نوارهاي موسيقي غمگين
ديدن فيلم كمدي به اتفاق جمع
قدم زدن در محيطهاي جذاب و آرام مثل پارك
نوشتن انشاء و كشيدن نقاشي و انجام امور هنري با موضوعات خوشايندي مثل بهار، گل، پرنده و …
افراد افسرده بايد هدفها را شناسايي و اولويت بندي كنند. و تصميم بگبرند سپس با اميدواري به خوبيها انديشده و مثبت نگري را پيش گيرند زيرا تنها راه درمان افسردگي تغيير در نوع برداشتها و تفكرات در سايه بكارگيري روشهاي گفته شده يا مددخواهي از يك مددكار، روانشناس يا حتي يك دوست خوب است.
بيائيد سعي و همت نمائيم تا آينده را تباه نسازيم و خودشناسي را سرلوحه زندگي قرار دهيم.
نشانه هاي سلامت روان برگرفته از آيات و روايات
قدرت تحمل نسبت به نظرات مختلف
گزينش ايمان به خدا و احساس تعهد و تكليف نسبت به خداوند و دوري از قدرتهاي ضد خدا
احساس امنيت ديگران از گفتار و رفتار فرد
انجام بموقع هركار با توجه به شرايط زمان و مكان
برنامه ريزي و كوشش در امور مفيد و دوري از هركار بي فايده
قدرت تحمل نسبت به مردم و مداراي با آنها
حسن خلق
تقسيم وقت خود و توجه به سه نياز اصلي انسان ( زندگي روزمره، معاد، تمايل به لذت جوئي )
كوشش در دست يابي به علم و حكمت حتي با از دست دادن رفاه خود
رازداري و كنترل گفتار
عدم خودپسندي
برداشت واقع بينانه از جهان، توجه به نشانه هاي خداوند و پندگرفتن از تاريخ و تجارب ديگران
علي ( معيارهاي ايدآل سلامت رواني را بصورت زير شرح مي دهند: « اصول كافي جلد 1 ص22»
تا چند صفت در انسان نباشد، عقلش كامل نشده است، مردم از كفرو شرارتش در امان و به نيكي و هدايتش اميدوار باشند. زيادي دارائيش را ببخشد و زيادي گفتارش را نگهدارد. بهره او از دنيا به مقدار قوتش باشد. تا زنده است از دانش سير نشود، لذت با خدا را از عزت غير خدا دوست تر دارد. نيكي اندك ديگران را زياد و نيكي بسيار خود را اندك

فایل : 13 صفحه

فرمت : Word