مقاله فارسی در مورد انتخاب همسر

مقاله فارسی در مورد انتخاب همسر

انتخاب همسر
در بسياري از جوامع انتخاب همسر تحت مقررات و نظارت قواعد درون همسر گزيني و برون همسر گزيني قرار دارد . قاعده درون همسري حكم مي كند كه فرد ازدواج كننده بايد در داخل گروه معيني كه به آن تعلق دارد ازدواج كند و قاعده برون همسري ازدواج را در بيرون از دايره گروه خاصي كه فرد بدان تعلق دارد تجويز مي كند . در ايران . مانند ديگر جوامع اسلامي . ازدواج با خويشان نزديك ممنوع است در بعضي اديان مانند مسيحيت اين دايره وسيعتر است و شامل ممنوعيت ازدواج عموزاده ها و عمه زاده ما نيز مي شود. با وجود اين در كشور مثل آمريكا قانون رسمي انگشت شماري براي تعيين محدودة ازدواج وجود دارد اما خانواده ما و دوستان انتظار دارند كه فرد در داخل نژاد، مذهب و طبقه اجتماعي خود ازدواج كند و از آن خارج نشود.
همسر گزيني با دو روش و شيوه مختلف انجام مي گيرد روش اول كه در آن انتخاب معمولاً بر اساس عشق و علاقه استوار است. انتخاب آزادانه دو طرف اهميت دارد. در روش دوم انتخاب در اختيار خانواده هاست و والديني
در هسر گزني فرزندانشان تصميم مي گيرند . زناشويي مبتني بر عشق يك ويژگي فرهنگ مغرب زميني و كشورهاي صنعتي شده غرب شناخته شده است . براي بسياري از جوامع ازدواج مبتني بر عشق يك پيش نياز طبيعي و ضروري و اجتناب ناپذير به نظر مي رشد. ولي اين شيوه در جوامع گوناگون چندان عموميت ندارد . كارايي زناشويي مبتي بر عشق و علاقه اين است كه به جوانان كمك مي كند كه عواطف و محبت را كه خانواده به آنان مبذول مي گردد به زندگي تازه منتقل كنند.
نامزدها به دلايل متعددي پيوند با يكديگر را مي پذيرند خصوصيات را كه فرد در همسر آينده خود به طور طبيعي جستجو مي كند . شامل جاذبه هاي گوناگون مانند مشابهت سني ، مذهبي ، نژادي . پايگاه اقتصادي ، اجتماعي ، سطح تعليم و تربيت . كششها ، زيباييها و قيافه ظاهري او است معمولاً فرد تحصيلكرده مسلماني از يك طبقه متوسط برخاسته . به احتمال قوي با دختر مسلمان و تا حدي تحصيلكرده از يك طبقه متوسط. كه فاصله سني آنها چندان زياد نيست ازدواج خواهد كرد. اگر چه ممكن است استثنائاتي نيز وجود داشته باشد.
هسر گزيني و جبر ازدواج
در دوران قبل همسر گزيني به شدت تحت فشار اجتماعي بود . انتخاب همسر نه بر اساس ميل و علاقه دو طرف به ازدواج . بلكه به دليل «جبر اجتماعي) صورت مي گرفت در جامعه اي كه فرديت مطرح نبود علاقه فردي نيز ارزشي نداشت. براي دختر ازدواج مرحله اي بود كه از نقش دختر مجردي كه در خانه پدر يا بردار زندگي مي كرد به نقش كدبانوي منزل برسد. پايگاه اجتماعي دختر مجرد چه در خانه پدر يا خانه برادر نا مشخص بود. احتمالاً بالاتر از خدمه . اما به طور حتم پايين تر از پايگاه كدبانوي خانه تنها راه ارتقاء پايگاه اجتماعي . ازدواج بود هر چند كه زن متاهل معمولاً تحت سلطه مادر شوهر به دو شوهر به زن در حيطه هايي خاص. زن تبديل به فرد فرمان دهنده و پس از فوت مادرش به بالاترين مقام خانه مي رسيد به اين ترتيب براي دختران جامعه ازدواج تنها امكان كسب يك نقشي اجتماعي قابل قبول جامعه بود.
هر چند كه در آن دوران طلاق رواج نداشت ، اما ازدواجها مجدد به فراواني ديده مي شد.
بطوريكه افراد هر چند گاه يكبار با همسر جديدي زندگي را آغاز مي كردند.
علت آن ميزان بالاي مرگ و مير زنان و مردان بود مرگ و مير زنان معمولاً ناشي از زايمان بود . مردي كه همسرش فوت مي كرد. بخصوص اگر فرزند يا فرزنداني داشت. نمي توانست بدون كمك زن امور خانواده را بچرخاند پس با گذشت زماني كوتاه دوباره ازدواج مي كرد. چون اصل عمده ازدواج فرزندآوري بود سعي مي كرد با زن جوانتري كه قادر به آوردن فرزندان بيشتري باشند ازدواج كند. مرگ و مير مردلن به سبب اتفاقات طبيعي يا جنگ بود با مرگ همسر زنان نيز مجبور به ازدواج بودند زيرا وجود مرد براي اداره امور اقتصادي خانواده ضرورت داشت . مارك بلوخ در «جامعه فئودالي» مي نويسد «هر چند كليسا علاقه اي به ازدواج دوم و سوم نداشت . اما در ميان همه مردم از بالاترين تا پايين ترين سطوح طبقات و اقشار اجتماعي تجديد فراش به شدت رواج داشت زيرا اگر شوهر زني از دنيا مي رفت زندگي و تنهايي براي او بسيار خطرناك بود»
«بلوخ جلد اول 1363 :242» وانگهي وقتي اداره ملكي به دست زوجه متوفي مي
افتادارباب بزرگتر احساس مي كرد كه كيفيت عالي خدمات و توليد در اراضي كشاورزي او به خطر خواهد افتاد «بلوخ جلد اول 1363: 242» قوانيني كه در آن دوران وضع مي شوند بر دو نكته اساسي تاكيد داشتند «نخست» حراست از ميراث يتيمان صغير ديگري يافتن شوهر براي بيوه زنان «بلوخ 1363: 242» اگر زن بيوه فرزندي نداشته باشد عضوي از خانواده گسترده نيز محسوب نمي شد و مي بايست از طريق ديگري زندگي خود را تامين كند و اگر هنوز در خانه نگهداري مي شد از روي رحم و مروت بود. در ميان اصناف اروپا زني كه شورهرش استادكار بود پس از فوت شوهر براي يكسال اجازه داشت كه كسب او را بگرداند. پس از آن يا مجبور به رها كردن كسب بود يا زا طريق ازدواج با شاگرد شوهر متوفي . اجازه نگهداري كسب را به دست مي آورد. اين ازدواج ناشي از جبر اجتماعي و اقتصادي بود بخصوص در اين حالت كه تفاوت سني ميان زن و شوهر مي توانست قابل توجه ما باشد واژگاني مانند «ناپدري» و بيشتر از آن «نامادري» يا نا مهربان» احتمالاً ريشه در اين دوران داشته زيرا پديده هاي
فوق بسيار متدول و جزيي از زندگي اجتماعي بود.
اهميت اتحاد خانواده چه از بعد سياسي اقتصادي يا اجتماعي تا آن حد مهم بود كه خانواده ها همسر گزيني را خود در دست خود داشتند.
در ازدواج نقش زن و مرد از طرف جامعه تعيين شده و وظايف و حيطه مسووليت هر يك مشخص بود در چنين حالتي علاقه و تمايل قبلي ضرورتي نداشت حتي در بعضي از مناطق عشق و علاقه زن و مرد عامل مزاحمي به حساب مي آمد كه از نقش «مرد سرپرست» و زن «كدبانو» جلوگيري مي كرد البته محبت علاقه و عشق همواره جزيي از زندگي بشر و روابط زن و مرد بوده است.
نفي وجود اين احساسات مطرح نيست بلكه منظور ميزان اهميت آن در ازدواج است در همه دوره ها به طور حتم افراد به يكديگر علاقه مند مي شوند اما كمتر كسي به علت علاقه مندي و عشق به فردي با او ازدواج مي كرد . در قرن هيجدهم يكي از دانشمندان انگليسي به نام ساموئل جانسون ادعا مي كند. عشق كوچكترين تاثيري بر زندگي خانوادگي ندارد و به هر فردي مي توان اي
مأموريت را داد تا براي مرد شريك (همسر) انتخاب كند.
زيرا فراوان آن و مرد وجود دارد كه اگر يك مرد به جاي همسر فعلي با آنها ازدواج مي كرد به اندازه ازدواج فعلي خود احساس آسايش مي كرد.
در ميان شاهزادگان قاجار بر اساس ملاحظات سياسي معمولاً چند ازدواج مهم صورت مي گرفت اما تعداد زياد زنان حرم هر يك نمايشگر انتخخاب آن ها بر حسب زيبايي ظاهر زن نيز بوده است تعداد زنان حرم يكي از شاهان صفوي را چهار صد مي نويسد و اضافه مي كند زيرا همانطور كه شاه اسبها و ؟ پيرو فرسوده را از خدمت مرخص مي كند و مي بخشيد هم خوابه هايي را نيز كه بر جبين آنها گردش روزگار چين و شكن انداخته و يا به دليلي مورد بي مهري افزار گرفته اند و محبوبيتي دارند وارد حرمسرا مي شدند. از تعداد زنان حرم فتحليشاه كه به حدود دو هزار نفر مي رسيد نيز اطلاع داريم. اما مذهب و عرف جامعه اجاز مي داد چندين زن عقدي و تعدادي نامشخص صيغه و كنيز از ميان زنان زيباتر، جوانتر ، خوش اندام تر انتخاب كنند.
سبب مي شد كه همسر گزيني و عشق از هم جدا شود . نه تنها اشراف بلكه ديگران نيز كه مالكيت ولو ناچيز داشتند سعي در ازدياد آن از طريق ازدواج مي كردن هنگام انتخاب همسر . عوامل چون قوي و قدرتمن بودن زن . مسائل اخلاقي و سلامتي والدين زن ، ثروت او از جنبه هاي مختلف مهمتر از عوامل بود و آن چه اهميت نداشت انطباق ويژگي هاي شخصي زن و مرد بود.
اصل عمده در ازدواج ايجاد و تحكيم اتحاد خانوادگي بود. علاقه و محبت فرع بودند ازدواج در طبقات بالاي جامعه اشراف ، حاكمين ، قدرتمندان با توجه به ملاحظات سياسي و اقتصادي صورت مي گرفت تدام اين اصول هنجاري بوجود آورد كه اشرافيت اروپا عشق به همسر را امري مذموم و زشت بداند ازدواج فقط براي نسل بر اساس تعهدنامه هاي سياسي و افزايش مالكيت بود و كتاب مشهور نور برت الياس به نام «در جامعه درباري» اين ويژگي ازدواج در اشرافيت است الياس معتقد است كه در تاسر قرون وسطي تا بيش از پيدايش خانواده بود ژاوازي كه براي اولين بار مفاهيمي مانند «خانه من» معنا و مفهوم يافت ازدواج و عشق متفاوت و جدا از هم
بودند بطوريكيه عشق و علاقه هميشه متوجه افرادي غير از همسر بود.
منابع متعددي از عشق به زن ديگري و ارتباط با زني غير از همسر در دست است اين روابط يكي از رسوم متداول اشرافيت شده پانزدهم اروپا بوده است در ايران ، چين و ژاپن مثلاً در ايران از لحاظ مذهبي و اجتماي صيغه داشتن رايج بود. بر اساس تبار و مايملك نام بود زيرا گذشته از تبار خوب سبب فرزندان خوب مي شد. نكته اساسي در اين است كه در زمان انتخاب همسر در زمان انتخاب همسر هر كسي و از هر قشر و طبقه اي كه بود بر اساس منطق نه دوماً تعداد مجردين بسيار زياد بوده به غير از اشراف كه در سنين پايين ازدواج مي كردند . در اروپا اصطلاح «پدركشي» مرسوم بود يعني پسر بايد تا زمان فوت پدر صب مي كرد پس تشكيل خانواده مي داد تا تعادل ميان توليد كنندگان و مصرف كنندگان خانواده برقرار باشد. در آلمان حتي تا قرن هيجدهم از ازدواج افراد فقير جلوگيري مي شد خدمه منزل سربازان كشيشها اجازة ازدواج نداشتن زنان مجرد يا به صورت راهبه وارد ديرها مي شدند يا در يكي از فرقه هاي متعدد با يكديگر تجمع يافته و
فعاليت توليدي معمولاً در زمينه نساجي داشتند در مناطق مانند سواحل درياي مديترانه درياي سياه ، بالكان و قسمتهايي از روسيه (قفقاز) سن ازدواج پايين بود زيرا حاصلخيزي زمين كشاورزي امكان ازدواج در سن پايين و تشكيل خانواده هاي گسترده چند نسلي را مي داد.و رسمي است . در عين حال بيش از دو ميليون نفر زنان زائد مردان وجود دارد كه بنابر عرف خود يا بايد عقيم و بي شوهر زندگي كننند و يا دست و فحشاء و انحراف اخلاقي بزنند پس از جنگ جهاني دوم كه مردهاي زيادي در جنگ به هلاكت رسيدند و در كشورهاي اروپائي نياز شديدي به موضوع تعّدد زوجات مخصوصاً در كشور آلمان محسوب شد متفكران آنان در اين موضوع تجديد نظر نموده و قانون تعدد زوجات اسلام را از دانشگاه «الازمي » در خواست نمودن ولي در برابر حملات سخت كليسا قرار گرفته و مجبور به متوقف ساختن آن گرديدند. و نتيجه آن همان فحشاء و وحشتناك و بي بندوباري جنسي بود كه سراسر آلمان و كشورهاي جنگ زده را فرا گرفت.
مردي از همسرش در پيش امام صادق (ع) خيلي تمجيد و تعريف كرد و اظهار رضايت كرد آن
حضرت فرمود: زن را بايد با «هوو» امتحان كرد اگر خوب از آب در آمد . قابل تحسين است آن مرد زن خويش را با اين امتحان عجيب آزمايش كرد. اما ذره اي در عواطف و ايمان پاك آن زن تزلزلي واقع نشد. جريان را به امام صادق گزارش داد حضرت فرمود ، زنت آن چنان نيكو است كه تو مي گوئي . آري زناني پيدا مي شوند كه احساسات طبيعي خود را در برابر ايمان و انصاف خويش تعديل مي نمايد.
(به نقل از نظام حقوق زن ص 38)
مورخ مشهور فرانسوي در جاي ديگر مي نويسد ، راستي من نمي دانم كه تعداد زوجات مشروع و محدود شرق از تعداد زوجات سالوسانة غرب چه چيزي كم دارد كه مي گويد كه اولي از هر جهت از دومي بهتر و شايسته تر است. (173 مسائل ازدواج حقوق خانواده)
«تفسير نمونه 360 ص 260»
بايد جوامع مسلمين و واجدان مال بيدار و افراد آگاه آن چشمان خود را باز كنند و جوامعي كه تعد زوجات را حرام و غير مشروع مي دانند و مورد مطالعه قرار دهند و ببينند كه اين گروهها به چه روز سياهي افتاده اند «در دنياي اروپا و آمريكا به دختران و پسران به زنان و مردان دربارة
اعمال غريزة جنسي آزادي هاي بسياري داده اند. بوسيدن، در آغوش گرفتن ، با هم رقصيدن ، برهنه در آب با هم شنا كردن، مقابل يكديگر عريان بودن از مسائل پيش پا افتاده و بسيار ساده دنياي تمدن است. اگر در اروپا و آمريكا . معاشرت مردان و زنان مانند اسلام منع قانوني داشت آيا اروپائيها و امريكايي ها باز هم از قانون تعدد ازدواج تعجب مي كردند. گوئي از اسلام گله دارند كه چرا آنان را محدود قانون كرده، به آنان بي بندوباري را اجازه نداده است در انگلستان كنوني با اينكه انواع فحشاء و عياشي و هم جنس بازي يك موضوع عادي است.
(تعداد زوجات در ايران باستان)
در كشور متمدن ما ايران پيش از اسلام موضوع ازدواج هاي پيش از يك هسر يك مساله رايج و عادي بوده بطوريكه محقق معروف «سعيد نفيس» مي نويسد از انقراض ساسانيان يا انقراض امويان شمارة زناني كه مردي مي توانست بگيرد نامحدود بود و گاهي در اسناد يوناني ديده شده است كه مردي چند زن در خانه داشته است.
(به نقل از نظام حقوقي زن ص 341)
تازه آمار مذكور در مورد افراد عادي بود ولي اشراف بزرگان و سياستمداران حرمسراهاي بسيار وسيعي در اختيار داشتند چنانچه در مورد يكي از پادشاهان ساساني يعني «خسروپرويز» مي نويسد. وي تنها سه هزار نفر زن و دوازده هزار نفر كنيزك ساز زن و بازيگر داشته است. (فروغ ايديت ج 1 ص 48) صفحه 171 . وضع ازدواج و تعدد زوجات در ايران باستان آنچنان آشفته و پريشان بود كه دل هر شخصي آگاه را به درد مي آورد . زيرا علاوه بر ازدواجهاي گوناگون و متعدد. محارم خود را نيز در اين ميان محروم نمي گذاشت؟ هر چند به ظاهر بعنوان حفظ خود در عروق خانواده بوده است. پس تا اينجا بطور خلاصه روشن شد كه پيش از اسلام ازدواج هاي متعدد و نامحدود و حتي تشكيل حرمسرا در نقاط مختلف جهان آنروز معمول و رايج بوده است. و دين مبين اسلام با توجه به نياز مصالح مردم آن را در حد معقول و محدود تجويز كرده است.
(مسائل ازدواج و حقوق خانواده با مقدمه استاد جعفر سبحاني تحقيق و نگارشعلي اكبر بابازاده)
شايد بيشتر مردم جهان بدانند كه دستور اسلام در موضوع اقتصاد اين است كه هر كسي بايد در دنيا شغل و پيشه و حرفه اي را در پيش بگيرد و به مقدار توان و استعداد خود كار و كوشش كند ولي چون استعدادها مختلف است. يكي در آمد بيشتري كسب مي كند و ديگري درآمد كمتري و به نحوي كه اولي بيش از مقدار نياز و احتياجش به دست مي آورد و ديگري مقدار كمتر و اين شخص براي رفع كمبود خويش محتاج به گرفتن از اولي مي شود. و چون خالق مهربان انسانها مي خواهد كه زندگي آنها همراه با مهر و محبت و صفا و عطوفت باشد و همين مهر و عطوفت چاشني لذتبخش زندگي شان گردد و به دستة اول (ثروتمندان ) دستور مي دهد كه شما با دست خود و با طيب خاطر و بدون هيچ گونه جبر و زور و مازاد به نياز خود را به دستة دوم (فقرا) بدهيد تا آنها محبت و عطوفت شما را ببينند و متقابلاً نسبت به شما محبت و عطوفت پيدا كنند و آن چاشني لذتبخش زندگي حاصل شود. يعني اگر خدا مي خواست تمام استعدادها را مساوي بسازدو مي توانست ولي در آن صورت همة انسانها در تامين مايحتاج زندگي مادي خويش مساوي مي شدند. (ص 190
بهشت خانواده هماهنگي عقل و فطرت با كتاب و سنت در مسائل زوجيت دكتر سيد جواد مصطفوي)
و روابط آنها با يكديگر مانند مرغان و آهوان بود كه در تامين آب و دانه و علف و خوابگاه برابرند ولي صفا و عاطفه و محبت و بخشش و ايثار و مودت در قاموس زندگي شان پيدا نمي شود. اين است خلاصه و فشردة نظام اقتصادي اسلام اما شما ببينيد كه همين بندگان خدا و حتي همان كساني كه خود را مسلمان نيز مي دانند اين برنامه و نظا روشن و ساده و مستقيم را در چه پيچ و خمهاي انحرافي انداخته و چه جنگها و كشتارها و خرابيهاي فاجعه آميزي بر پا كرده اند. تا آنجا كه دسته اي از پرخوري مي تركند و جماعتي از گرسنگي بدون كفن مي ميرند. قانون تعدد زوجات هم تقريباً وضع را پيدا كرده است. اگر اين قانون به نحوي كه اسلام آن را بيان فرموده است اجرا شود. نه يك زن بي سر پرست در جهان باقي مي ماند و نه هيچ گونه زنا و انحراف جنسي انجام مي شود و در نتيجه نه تنها زنان شوهر مرده و در خانه مانده با آن موافقت مي كنند بلكه حتي تمام آن چهار گروه زناني كه در آخر
اين مبعث خواهيم گفت با آن موافقت خواهند كرد . ولي ولي متاسفانه همين دستور روشن و ؟ و سعادتبخش اسلام را بعضي از مردان شهوتران و هوسباز به نحوي اجرا مي كنند كه موجب فساد و تباهي زندگي زن و شوهر و فرزندان هردسال بي گناه و بلكه نزاع و درگيري و احياناً قتل و خونريزي ميان دو فاميل مي شود و دست آخر هم مردم بي خرد و واضع مقررات اسلام كه همان خالق و آفرينندة انسان و جهان است و حساب تعداد و شمارة پسر و دختري را كه در رحمهاي تاريك مادران نقش مي بندد در دست دارد او به خوبي مي داند كه
اولاً دختران پيش از پيش از پسران آمادة ازدواج مي شود بنابر اين اگر در شهري در ظرف يكسال مثلاً هزار پسر و هزار دختر متولد شوند بعد از بيست سال در برابر پنج هزار پسر آماده ازدواج حدود ده هزار دختر آمادة ازدواج وجود خواهند داشت
ثانياً : مرگ و مير زودرس در مردان (به خاطر مشاغل سنگين خطرات و حوادث ناشي از كار و مخاطرات ناشي از تصادفات رانندگي در ماموريتها و در مشاغل خارج از شهر) بيش از زنان است و در نتيجه، عده اي از زنان پس
از مرگ شوهران خويش بي شوهر و بدون سرپرست باقي مي مانند و براي صيانت آنها راه عاقلانه اي جز ازدواج و حتي ازدواج با مردان زن دار باقي نمي ماند.
ثالثاً زنان در پنجاه سالگي يائسه مي شوند و از زاييدن و فرزند آوردن باز مي مانند در صورتي كه مردان تا چهل سال بعد هم آمادگي توليد مثل دارند و خواهان فرزند هستند.
رابعاً : اگر مرد سالمي با زن عقيمي ازدواج كرده قصاوت تمام خردمندان جهان اين است كه آن زن بايد با هوويي بسازد كه قيم نباشد و خانة آن مرد را باآوردن فرزند روشن كند. (192 ص ) بهشت خانواده دكتر سيد جواد مصطفوي
خامساً : اسلام تعدد زوجات را براي هر مردي بدون قيد و شرط جايز نفرموده است بلكه داشتن تمكن براي پرداخت نفقه و رعايت عدالت و مساوات ميان زنان را شرط جواز آن قرار داده است. پس اگر مردي با تمكن و رعايت عدالت و پيدا شدن زني بي سرپرست اقدام به ازدواج مجدد نمايد و هيچ گونه مانع و رادعي از نظر عقلي و شرعي نخواهد داشت.
سادساً : جنگهاي كوچك و بزرگي كه در جوامع انساني پيدا مي شود عده اي از مردان مجرد يا متهل جوان را نابود مي كند در اين صورت براي جبران تلف شدگان و نيز براي سرپرستي زنان بي شوهر چارة عاقلانه اي جز ازدواج مجدد مردان باقي نمي ماند.
جمله معترفه
ممكن است اشكال شود كه عكس اين دلايل هم صادق است مثلاً متولدان پسر بيش از دختر است (به ازاي هر صد دختر حدود صد و پنج پسر متولد مي گردد)
و يا اينكه همان طور كه زن عقيم وجود دارد مرداني هم پيدا مي شوند كه قدرت توليد مثل ندارند . پاسخ اين است كه مجموعه عوامل موثر چه آنهايي كه ذكر كرديم و چه آنهايي كه در آينده هم شناخته نخواهد شد و خداوند عليه سبحان خودش مي داند .
حاكي از اين معناست كه مسالة تعدد زوجات (البته با هم همه شرايطي كه اسلام عزيز تشريع فرموده است) مانند ساير مسائل اسلامي با عقل و فطرت انسان هماهنگي كامل دارد . علاوه بر تمام آنچه گفتيم بايد دانست كه اسلام ازدواج مجدد و تعدد زوجات را بر مردان واجب نكرده است و بلكه امري جايز و
مباح و گاه مستحب خود و رايج است. پس اگر مردي بيبندوبار بندة شهوت و بردة غريزة جنسي خود شود و بدون ملاحظة تمكن و مراعات عدالت با داشتن همسري صالحه و فرزندان خردسال يا ميانسال نسبت به مقررات اسلام چشم و گوش بسته افسار گسيخته : بند دامن گشوده و اسر كور و كر شهوت گشته . (ص 193 دكتر سيد جواد مصطفوي)
صيادوار در معابر و مجالس چشضمچراني كند تا صيدي غافل و بي خبر به چنگ آورد و پس از مدتي كام خواهي او را رها كرده يا نكرده به فكر سومي و چهارمي باشد. نبايد عواقب وخيم عمل زشت خود را به گردن مقررات اسلام بيندازد.
قرآن كريم در همان آيه اي كه در اولش جواز تعدد زوجات را بيان مي كند
(قًسْمً يا تقسيم شبها ميان همسران)
پيامبر اكرم (ص) فرمود: هر كسي دو زن داشته باشد در تقسيم از خودش و مالش در ميان آنها به عدالت رفتار نكند روز قيامت در حاليكه بسته شده به يك سمت كشيده مي شود تا اينكه داخل در آتش شود.
يكي از وظايف مردي كه همسران متعدد دارد اينست كه شبهايش را ميان همسرانش قسمت
كند. فقهاء عظام در اينكه مرد بايد در اين زمينه عدالت را ميان همسرانش رعايت كند نظر واحدي دارند لكن برخي از آنها ابتداً تقسيم شبها را بين همسران بنابر مشهور مطلقاً واجب مي دانند (3) ولي عده اي ديگر ابتدا به تقسيم را واجب نمي دانند ولي اگر تقسيم كرد و از يكي از همسران شروع نمود رعايت بقيه لازم مي دانند و در اينكه چگونه تقسيم را شروع كند بعضي اختيار را به مرد مي دهند كه از هر كدام از همسرانش كه مايل است تقسيم را شروع نمايد و برخي ديگر مي فرمايند بايد بين آنها قرعه بيندازد پس قرعه به نام هر كدام كه در آمد از او شروع كند و وقتي در صورت داشتن چهار زن تقسيم به پايان رسيد دوباره از زني كه نوبت اول از او شروع كرده بود شروع نمايد و به همين ترتيب ادامه دهد.
چون تقسيم شبها از حقوق مشترك زن و شوهر است و در صورتي كه يكي از زنان از حقوق خودش بگذرد مرد مي تواند آن را قبول كند در اين حال اگر زن بطور مطلق حق خودش را به او بخشد يعني به او اختيار داد كه هر كجا مي خواهد شبش را سپري كند مرد به دلخواه خودش مي تواند به نزد هر يك از
همسران ديگرش برود يا نزد هيچ كدام نرود ولي اگر زن به نفع يكي از هووهايش كنار آمد و حق خودش را به او بخشيد اين حق تنها با توافق شوهر به شوهر به همان هووي مخصوص تعلق مي گيرد و مرد نمي تواند آن شب را بهنزد غير آن زن بماند. (189 تعدد زوجات حقوق زن و شهر در اسلام)
حق اختصاصي زني كه تازه ازدواج كرده است.
زني كه جديداً با مردي ازدواج مي كند اگر چه ان مرد همسر يا همسران ديگري نيز داشته باشد. چنانچه اين عروسي با كره باشد مرد وظيفه دارد تا هفت شب پيوسته نزد او بماند و اگر اين زن بيوه باشد مرد بايد تا سه شب نزد او بماند اين تفضيلي كه عروسي تازه بر ديگر همسران مرد دارد عروسي است و مرد هم كه به خاطر ماندن عروس تازه به تقسيم ديگر همسرانش اخلال كرده و قضا بر او واجب نيست مرد حق ندارد دو همسرش را در يك اتاق منزل سكونت دهد. مرد نمي تواند دو همسرش را در يك اتاق سكونت دهد زيرا منجمله از حقوق زن منزل مسكوني مجزا است ولي اگر دو همسر مرد و رضايت داشته باشند مانعي ندارد اما اگر در يك ساختمان چند اتاق وجود دارد ك امثال آن زنان در اتاق ها (يا طبقه هاي
) مختلف سكونت مي كنند مرد مي تواند آنها را در يك منزل نه در يك اتاق ) سكونت دهد. (191 حقوق زن و شوهر در اسلام)
آداب و عادات يونانيان خيلي نزديك به آداب و عادات شرقي هاست ولي آن ها اقدام به داشتن چند همسر نمي كنند به درستي معلوم نيست چرا در حقيقت داشتن حرمسرا پيوسته وظيفه اي سنگين بوده سليمان با شكوه سلاطين (هزار و يك شب) شاهان ، مالكان ، ثروتمند مي توانستند حرمسراي بزرگي را به خود عرضه كنند. مرد متوسط به سه يا چهار زن اكتفا مي كرد: مرد روستايي معمولاً پيش از دو همسر نداشت از سويي هم جز در مصر – كه مالكيت ارضي مخصوص وجود ندارد- فكر يك پارچه نگه داشتن ميراث پدري به اين جا منتهي مي شود كه به پسر ارشد حقوق ويژه اي در مورد ميراث پدري داده شود. از اين جا بين زن ما سلسله مراتبي پديد مي آيد زيرا ما دو وارث اصلي . شايستگي بسيار برتري نسبت به ساير همسرها پيدا مي كند زن اگر شخصاً صاحب دارايي باشد. اگر جهيزيه داشته باشد براي شوهرش فردي به شمار مي آيد . از طريق رشته اي به او پيوند خورده است.
حتماً از اين جا است كه عادت به رسميت شناخته شدن فقط يك همسر . استقرار پذيرفته است. شهروند يوناني به نحو مطلوبي از چند همسر بهره مي برد.نظريه (ژزم قديس) مي گويد دست به تبر ببريم و در درخت سترون ازدواج را از ريشه قطع كنيم مرد سر زن است همان گونه كه مسيح سرمرد است = فرويد = مي گويد (شوهر هميشه فقط جانشين مرد مورد علاقه است. و هرگز خود آن مرد نيست) اين جدايي هيچ گونه جنبه تصادفي ندارد در طبيعت خود نما ازدواج راه يافته است . صحبت از تعالي بخشيدن به پيوند اقتصادي و جنسي مرد و زن به سوي نفع همگاني است نه تضميني سعادت فردي . در نظام هاي پدر سالاري پيش مي آيد. شكل شكل سنتي ازدواج در حال تغيير است. اما ازدواج هنوز هم نوعي ستمكاري پديد مي آورد كه زن و شوهر از ان بهره مند هستند چيزي در نظر گرفته نشود . زن و شوهر امروزي تقريباً برابرند . نسبت به گذشته با آزادي بيشتري يكديگر را انتخاب مي كنند به خصوص در امريكا كه در آن جا طلاق امري رايج است خيلي راحت تر مي توانند از هم جدا شوند. اختلاف سني و فرهنگي مرد و زن نسبت به گذشته نزديك كمتر
است . مرد خود مختاري مورد مطالبه زن را با رضايت و رغبت بيشتري به رسميت مي شناسد.زيرا مي توان در وجود (روسپيان) و خدمتكاران اندرون وسيله ارضاء اميال خود را بيابد (دموستنس مي گويد) (ما روسپيان بلند پايه را براي لذت روحي پالاز ما را براي لذت حس ها داريم و همسران را براي آن كه پسراني بر ايمان بياورند داريم) هنگامي كه همسر گرفتار عادت ماهانه ، باردار يا در بستر زايمان است «پالاز» در بستر ارباب جاي همسر را مي گيرد: به اتاق هاي خود زنداني است و قوانين . او را در قيدي سخت در بند مي دارند در تمام عمر تحت ؟ دائمي باقي مي ماند «زن هاي كليسايي» فقط مجاز به انجام امور غير مذهبي هستند . مراقبت از بيماران كمك رساندن … غير فقيران و اگر ازدواج به قاعده اي در نظر گرفته مي شود . وفاداري متقابل را ايجاب مي كند به طور حتم در اين ميان زن ها بايد به طور كامل تابع مردها باشند.
نظريه آمبرواز قديس آدم را حوا به گناه سوق داد نه حوا را آدم شرط عدالت است نظريه ژان كريسوستوم قديس در ميان تمام

فایل : 25 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...