مقاله فارسی درد و فرهنگ

مقاله فارسی درد و فرهنگ

درد و فرهنگ
يكي از شماره‌هاي اخير مجلة درد: تازه‌هاي باليني به بررسي سؤالاتي در مورد ارتباط درد و فرهنگ پرداخته است. در اين شماره اهميت و تفاوت‌هاي بين نژاد درد و فرهنگ، فرهنگ و نسل را بررسي و مطالعه نموده و به بازنگري تحقيقاتي پرداخته است كه به بررسي تأثيرات اين فاكتورها روي ماهيت تجربه و يا درمان و كنترل درد پرداخته است. اهميت آناليزهاي نقل قولي و نيز تحقيقات كيفيتي بطور عام مورد تأكيد قرار گرفته است.
درد به عنوان يك پديدة بيولوژيكي – روانشناختي – اجتماعي
درد و تجربة آن به اندازة تاريخ مدون قدمت دارند. با اين وجود، روش‌هاي مختلفي كه انسانها درد را به تصوير درآورده‌اند با توجه به زمان و مكان متفاوت بوده است. Roselyn Ray كه يك تاريخ شناس است عقيده دارد كه درك درد در واقع منعكس كنندة آناتومي و فيزيولوژي است در حاليكه مسايل و فاكتورهاي فرهنگي و اجتماعي پايه‌هاي روش‌هاي ابزار و يا حتي درمان درد مي‌باشند. تصور گستردة اجتماعي – سياسي‌هاي كه از درد وجود دارد در طي دهة گذشته دچار تفسير شده است. وزارت‌خانه‌هاي كشورهاي متعدد، سازمان بهداشت جهاني، انجمن بين‌المللي مطالعه درد، و اخيراً مؤسسات، گروههاي
حمايتي، و دفتر بازرسي مراكز خدمات بهداشتي ايالات متحده نيز همگي از يك رويكرد مبتكرانه و مؤثر در رابطه با مسأله درد حمايت و پشتيباني كرده‌اند. آنها همگي معتقدند كه درد يك پديدة بيولوژيكي – روانشناختي – اجتماعي است كه اكثراً احتياج به بررسي‌ها و حمايت‌هاي چند رشه‌اي دارد. تحقيقات در زمينه‌هاي بيولوژي و نوروبيولوژيي درد راههاي جديدي را در مورد مسأله درد و كنترل و درمان آن پيش‌روي ما گذاشه است كه به موازات پژوهش‌هاي مختلف در زمينه‌هاي فرهنگي، روان‌شناختي و اجتماعي مربوط به درد، ابراز آن، پاسخ‌هاي رفتاري، رفتارهاي درمان طب، و نيز پذيرا بودن آن دخالت‌ها و تداوم روش‌هاي درماني انجام مي‌شوند.
يك دورنماي شخصي
در سالهاي 1992 تا 1995 انجمن ملي سرطان ايالت متحده برنامه‌اي به نام برنامة آموزش‌هاي درد سرطاني بوستون اجرا مي‌كرد. اين برنامه كه توسط گروهاي از پرستاران متخصص انكولوژي، يك انكولوژيست، مترجم، دستياران تحقيق و يك جامعه‌شناس تشكيل مي‌شد با مشخص كردن عدم درماني كافي بيماران سرطاني متعلق به فرهنگهاي مختلف در منطقة بوستون به نقش حمايتي بيمارستانها، مؤسسات خدمات بهداشتي و آسايشگاهها در اين رابطه مي‌پرداخت. اين برنامه در طي اجرا 500 نفر پرستار خانگي، بيمارستاني و يا مشغول به كار در آزمايشگاه تربيت نمود. همچنين با همكاري نماينده‌هايي از
عامة مردم بروشورهاي اطلاعاتي مفيدي جهت تعاليم مربوط به دوره‌هاي سرطاني براي 11 گروه با زمينه‌هاي فرهنگي قضاوت به 11 زبان مختلف تهيه شده است.
شاخة ماساچوست انجمن سرطان آمريكا و BCPEP تعداد بي‌شماري از اين دفترچه‌هاي راهنما را كه در سواد چهارم ابتدايي نوشته شده در بين مردم توزيع كردند. اين بروشورها همچنين حاوي يك درجه‌بندي براي درد، قسمت ثبت روزانة درد، و نيز توصيه‌هايي جهت استفاده از درمان‌هاي دارويي و يا غير دارويي درد نيز بوده‌اند. استقبال زياد از اين بروشورها باعث شد كه انجمن سرطان آمريكا در سال 2002 اطلاعات اين بروشورها را به روز نمايد. همچنين اطلاعات مربوطه روي اينترنت در دسترس پرسنل خدمات بهداشتي براي افراد مبتلا به سرطان با سطح سواد پائين از گروههاي قوي مليتي زير قرار دارد: آفريقايي آمريكايي، لاتين، هائيتي، چين، پرتقال، ايتاليا، روس، ويتنام، لائوس، كامبوج. نسخه‌هاي مشابه اين چنيني به زبان‌هاي چيني، ژاپني و ايتاليايي نيز در دسترس مي‌باشند.
انستيتوي ملي سرطان آمريكا در طي سال‌هاي 1995 تا 2001 با تأمين بودجه يك برنامة آموزشي براي كنترل درد سرطان حمايت‌هاي خود ادامه داد. گروه تشكيلي مختصراً گسترش يافت و شامل يك متخصص درد، يك متخصص
يادگيري و آموزش وابسته به مشكل، و نيز افراد و رؤساي به خاطر تقويم برنامة فوق كه به بررسي تنوع فرهنگي و تأثير آن در كنترل درد پرداخته است. نگارنده در رابطه با مسايل مربوط به سرطان و درد در بيماران و غيره كسب كرد.
در سال 2001، يك گروه مطالعة آمريكايي – ژاپني تشكيل داده و دفترچه راهنمايي جهت اطلاع‌رساني به بيماران آمريكايي – ژاپني و خانواده‌هاي آنها چاپ و در اختيار آنها قرار داديم.
بخاطر تجربة كاري من با 14 گروه مختلف قوي فرهنگي، بطور معمول هفته‌اي يكبار جهت ارائه سخنراني در زمينة فاكتورهاي فرهنگي مربوط به درد و درمان‌هاي تسكيني براي متخصصين خدمات بهداشتي از من دعوت مي‌شود. اين در واقع منعكس كنندة نياز واقعي به افزايش خدمات‌رساني به مهاجريني است كه اكثراً زبان انگليسي را به خوبي صحبت نمي‌نمايند و بيشتر با فرهنگ و تمدن كشور مبدأ خود آشنايي و هم‌خواني دارند.
چالش‌هاي باليني
مقوله كنترل درد در تداخلات تك بعدي بين پزشكان و بيماران مي‌تواند به خاطر تفاوت موجود بين ديدگاه طب مدرن غربي و باورهاي عامة مردم بسيار مشكل و سخت باشد. طراحي و اجراي روش‌هاي مؤثر ارايه خدمات بهداشتي به جمعيتي متشكل از افرادي و با فرهنگ‌هاي مختلف،‌ چه ساكنين قديمي باشند
چه مهاجرين جديد، بسيار مشكل تر و پيچيده‌تر مي‌باشد. بطور افزايند‌ه‌اي مهاجرين بيشتري از مناطقي مثل آسياي جنوب شرقي و آمريكاي لاتين به ايالات متحده وارد مي‌شود كه حتي از اقوام و پيشينيان اروپايي خود هتروژنيسيتي بيشتري دارند. حتي در درون يك گروه فرهنگي خاصي نيز مردم از سطوح مختلفي برخواسته و تفاوت‌هاي زيادي در مسايلي مثل تحصيلات، شغل،‌ وضعيت اقتصادي، وابستگي و ارتباط با كشور مبدأ و زمينه‌هاي جغرافيايي دارند. تمام اين فاكتورها روي هويت فرهنگي و پاسخ‌ها و واكنش‌هاي آنان به سلامتي و بيماري تأثير مي‌گذارند. درك بهتر بيماران و كنترل درد آنها در يك سيستم خدمات بهداشتي كه در عين حال كارآمد و باصرفه نيز باشد، خصوصاً درد وضعيتي كه جمعيتي دائم در حال تغيير هستند، كار دشواري است.
مراجعة‌ پزشكان به مطالعات و پژوهش‌هاي منتشر شده در زمينة راههاي تأثير فرهنگ و يا اصابت در نحوة تجربة درد، نحوة‌ ابزار آن، رفتارهاي مربوط به تجربة درد، و يا رفتارهاي سازگارانه نيز اكثراً نشان دهندة وجود بسياري متغيرهاي رضوني، رويكردهاي فرضي متنوعي كه اكثراً روشن نشده اند، يافته‌هاي متناقض و ضعف‌هاي روش تحقيق مي‌باشد. با اين حال با بررسي و مطالعه دقيق تر مشاهده مي‌شود كه رشته‌ها و روش‌هاي مختلف در حال
نزديك تر شدن به يكديگر بوده و دست يابي به مدلي بيولوژيك و اجتماعي براي درد قابل دسترسي مي‌نمايد.
افتراق نژاد، اصالت و فرهنگ
كلمات نژاد،‌ اصالت و فرهنگ معمولاً به جاي يكديگر و با يك كاربرد استفاده مي‌شوند در حالي كه معناي آنها كاملاً با همديگر متفاوت است. تا قبل از اوايل دهه 80 ميلادي اكثر تعاريف موجود از نژاد كه در علوم اجتماعي استفاده مي‌شد در واقع بر پايه‌اي بيولوژيك استوار بوده و ارتباط به صحت معناي اصلي آن نداشته اند. از اواسط دهة 80 ميلادي «نژاد» بطور فزاينده‌اي كلمه و واژه‌اي غير علمي شناخته شد چون محققان هيچ‌گونه چهارچوب بيولوژيكي جهان شمولي كه بر اساس آن بتوان افراد را به گروههاي نژاد خاصي تقسيم‌بندي كرد نيافتند. با وجودي كه جامعة علمي بطور پيش رونده‌اي قبول دارد كه «نژاد» يك واژة اجتماعي است،‌ تعاريف نژاد در منابع علمي و خدمات بهداشتي همچنان آنرا با هم‌خواني ژنتيكي يكي مي‌دانند، هستند افرادي كه از چنين كاربردي براي «نژاد» انتقاد مي‌كنند.
بعضي ديگر همچنان بر استفاده از طبقه بندي‌هاي «نژادي» براي بررسي و مطالعه انسيدانس و شيوع و ميزان مرگ و مير و شرايط مختلف و بيماري‌ها و نيز ميزان مصرف و استفاده از خدمات بهداشتي پافشاري و اصرار مي‌نمايند. چنين كاربردهايي نشان دهندة‌ عدم تناسب بين وضعيت بهداشت و سلامتي در
ميان گروههاي مختلف اجتماع، تبعيض نژادي، اختلاف طبقاتي جامعه و ارايه خدمات بهداشتي است.
اصالت، كه از ريشه‌اي يوناني به معناي قبيله آمده است حكايت از گروهي از مردم دارد كه در درون يك جامعه بزرگتر زندگي كرده، اصل و نسب و زمينة اجتماعي واحد، فرهنگ و رسم و رسوم يكساني داشته و آنها را حفظ كرده و به آنها هويت شخصيتي مي‌دهد. بعلاوه، اعضاء يك گروه اصيل معمولاً زبان و اعتقادات ديني مذهبي واحدي نيز دارند. اصالت مي‌تواند در طي زمان و يا بر اقتضاي مكان تغيير نمايد.
فرهنگ معمولاً به نرمال‌هاي رفتاري و خصوصيتي و طرز فكر و تحليل اطلاق مي‌گردد. فرهنگ، باورها و رفتارهاي مربوط به بيماري، فعاليت‌هاي خدمات بهداشتي، رفتارهاي كب كمك، و ميزان انعطاف در مقابل تداخلات درماني را شكل مي‌دهد. پزشكان تربيت شده با طب مدرن غربي ممكن است سيستم خدمات بهداشتي را از نظر تكنولوژي بسيار پيچيده و پيشرفته و لزوماً كمك كننده در امر درمان ارزيابي كنند. در حالتي كه براي بيماراني، بيمارستان ممكن است محلي براي مرگ باشد يا حتي به يك خونگيري ساده نيز اعتماد نكنند چون معتقدند كه تمامي خون براي كفايت و تماميت بدن لازم است. بيماران ممكن است آزمايشگاههاي متعدد را جايگزيني براي توجه پزشك به خودشان تلقي كنند. يا اينكه اقدامات درماني را بي‌فايده شمارند چون معتقدند كه ريشه و
علت اصلي درد مورد توجه قرار نگرفته است. فاكتورهاي فرهنگي مربوط به پديدة تجربة درد عبارتند از: ابزار درد، زبان درد، درمان‌هاي عاميانه و متداول براي درد، نقش اجتماعي و انتظارات و توقعات و نيز درك و تصور از سيستم خدمات بهداشتي.
نژاد، اصالت و درمان درد
نژاد يكي از مسايل مهم در نحوة تجربه و نيز درمان درد در تاريخ ايالات متحده آمريكا بوده است. روايت‌هاي الغاگران در مورد درد و بي‌رحمي‌اي كه به برده‌ها تحميل شده نقش مهمي در گسترش درك عمومي از حقوق فردي‌اي داشته است كه نهايتاً منجر به حق سلامتي و حق برخورداري از خدمات بهداشتي و اخيراً حمايت از درد شده است. در قرن نوزدهم افكار عمومي بر اين باورند كه گروههاي نژادي مختلف پاسخ‌هاي فيزيولوژيك متفاوتي به درد دارند. بر اين اساس زن‌ها، سفيدپوستان و ثروتمدان نسبت به درد حساس تر هستند تا آمريكايي‌ آفريقايي‌ها، مجرمين و بومي‌هاي آمريكا كه به نظر مي‌رسيد بطور مجازي نسبت به آسيب فيزيكي مقاومند. در اين مورد حتي واژه‌اي پزشكي نيز مصطلح شده بود، Dysasthesia يا درك و حس ابلهانه از بدن. هدف از اين كلمه در واقع توصيف مقاومت ژنتيكي در مقابل دردي بوده كه به افرادي با اصل و نسب آفريقايي نسبت داده مي‌شد.
گزارشات متعددي نمايانگر اين مسأله هستند كه گروههاي اقليت در خطر كنترل ناكافي درد مي‌باشند. بعنوان مثال بيماران آمريكايي آفريقايي با شكستگي اندام‌ها به نسبت كمتري در مقايسه با بيماران سفيدپوست داروهاي ضد درد در اورژانس دريافت كردند. اين مسأله حتي افراد به نسبت روز و ساير فاكتورهاي كنترل درد مشابهي داشته اند. بيماراني كه در مراكزي ويزيت شده بودند كه مراجعين از گروه اقليتي بيشتري داشتند. به نسبت بيشتري (3 برابر) درمان‌هاي ناكافي دريافت كرده بودند. مشابهاً در تحقيقي ديگر بيماران آسيايي در 24 درصد موارد مقدار كمتري داروي ضد درد دريافت كرده و ميانگين مصرف پتدين پائين تري داشته‌اند تا بيماران اروپايي. با اين وجود وقتي كه روش‌هاي كنترل درد شخصي مقايسه شده است بيماران آسيايي و يا سفيد هر دو مقدار يكساني دارو جهت كنترل درد بعد از عمل به خودشان تزريق مي‌كرده اند. يك مطالعه در كلمبيا نشان داده است كه بومي‌هاي محلي نسبت به اثر سركوب كنندة تنفس مورفين حساس‌تر از سفيد پوستان مي‌باشند. تحقيقي روي 250 بيمار كانديد جااندازي و ترميم بازنشستگي‌هاي اندام نيز نمايانگر اختلافات فاحش در ميزان تجويز داروهاي ضد درد بوده است. در اين تحقيق سفيدپوستان معادل 22 ميلي‌گرم مورفين در روز اسپانيايي تبار 13 ميلي‌گرم در روز، و سياه پوستان 6 ميلي گرم در روز دارو دريافت كرده اند. در حالي كه چنين مسايلي بسيار جالب توجه و مستحق تحقيق بيشتر مي‌باشند، اكثريت
اين مطالعات معمولاً بررسي‌هاي گذشته‌نگر چارت‌ها هستند كه محدوديت‌هاي خودشان را داشته، از نمونه‌هاي كوچكي استفاده كرده و تعاريف متفاوتي از نژاد ارايه كرده اند.
در بررسي و تفسير اطلاعات چنين تحقيقاتي اين كه يافته‌هاي آنها در واقع تغييرات موجود در درك درد يا رفتار درد هستند يا تغييرات نحوة درك پرسنل از درد بيمار و روش‌هاي مختلف درماني،‌ گاهاً مشكل مي‌باشد. شواهد اخير نشان مي‌دهند كه مهم‌ترين فاكتور دخيل در مسأله درمان ناكافي درد در گروه اقليت در واقع به خاطر تفاوت در درك و تصور پرسنل از شدت درد بيماران است كه مي‌تواند به علت افسانه، عدم قاطعيت، ننگ و ابا، و يا تبعيض‌هاي طبقاتي باشد. حتي درمان و كنترل درد مي‌تواند تحت تأثير نژاد پزشك معالج باشد.
بعنوان مثال هرليسون و همكارانش در طي تحقيقي به اين نتيجه رسيدند كه در يك نمونه 50 نفري از بيماران بستري در بيمارستان آنهايي كه با پرستاران عرب زبان و يا غير عرب زبان برخورد داشته اند، فقط آنهايي كه زبان مشتركي با بيمار داشته‌اند اندازه يگري دردي مشابه آنچه بيماران ذكر مي‌كردند بيان كرده‌اند.
تفاوت‌هاي قومي در درك تجربه درد و پاسخ به درد
در سطح خدمات بهداشتي،‌ درماني و همچنين در منابع مربوط به درد، «قوميت» در واقع يك عضويت گروهي را مشخص مي‌كند. مطالعات كلاسيك در رابطه با درد و عضويت گروهي نشان داده‌اند كه چگونه نرمال‌هاي قومي براي رفتار درست مربوط به درد روي درك درد، تفسير اين درك و پاسخ‌هاي مربوطه تأثيرگذارند. مطالعات آزمايشگاهي نتوانسته‌اند نتايج محكمي در مورد رابطة بين قوميت و درد را ثابت كنند. اگر آنطوري كه بعضي مطالعات نيز پيشنهاد كرده اند، آستانة درد فيزيولوژيك در قوميت‌هاي مختلف تغيير آنچناني‌اي نكنند، اين كه چرا داروهاي ضد درد به مقادير مختلفي تجويز مي‌شوند بسيار بحث‌برانگيز خواهد شد.
مطالعات باليني وجود تفاوت‌هاي قومي در رابطه با درك، تجربه درد و پاسخ‌هاي آن را تأييد مي‌كنند. به عنوان مثال، carragee و همكارانش مقايسه‌اي بين بيماراني كه كانديد عمل جراحي شكستگي محور بوده‌اند در يك هفته بين دو بيمارستان در ايالات متحده و سه بيمارستان شهري در ويتنام انجام داده اند. در طي دوره‌اي 15 روزه بيماران بستري در ويتنام بطور متوسط 9/0 ميلي گرم معادل مورفين دريافت كرده‌اند در حالي كه اين مقدار در ايالات متحده 2/30 ميلي گرم بوده است. جالب اين كه فقط 8 درصد بيماران ويتنامي از عدم كفايت كنترل دردشان شكايت داشته‌اند در حالي كه در ايالات متحده 80 درصد بيماران از كنترل درد خود رضايت نداشته اند. بعلاوه بيماران ويتنامي به نسبت بيشتري قبل از عمل جراحي خود تصور درستي از
ميزان و شدت درد بعد از عمل داشته‌اند تا بيماران آمريكايي (76 درصد در مقابل 4 درصد).
Chatuverdi بهمراه همكارانش به اين نتجه رسيد كه هر گاه يك سناريوي خاص به گروههاي اتفاقي از مردم ارايه شود هيچ تفاوتي بين اروپايي‌ها، هندوها و يا سيكها در مورد تشخيص منشأ قلبي براي درد و يا درك احتياج به اقدامات درماني وجود ندارد. با اين وجود، آسياي جنوبي‌ها معمولاً نسبت به درد هيجان بيشتري نشان مي‌دهند تا اروپايي‌ها. Faucett و همكارانش همچنين به اين نتيجه رسيدند كه اروپايي‌ها معمولاً از درد بعد از عمل خفيف‌تري شكايت مي‌كنند تا بيماران آمريكايي و يا لاتين.
Jordan در طي تحقيقي بهمراه همكارانش هيچگونه تفاوت مهم و معناداري بين شدت درد و خلق منفي در مقايسة زنان. آمريكايي آفريقايي و سفيدپوست دچار آرتريت مشاهده نكرد. با اين حال بيماران آمريكايي آفريقايي در اين مطالعه به نسبت از فعاليت كمتري برخوردار بوده اند. بيماران آمريكايي آفريقايي مبتلا به آرتريت روماتوئيد بيشتر از تكنيك‌هاي وفق دهنده استفاده مي‌كردند در حالي كه سفيدپوستان بيشتر از روش‌هايي استفاده مي‌كردند كه شامل ناديده گرفتن درد نيز مي‌شده است.
مدياتورهاي تغييرات قومي در درد
تفاوت‌هاي متعدد نه تنها در بين گروههاي قومي مختلف، بلكه در درون اين گروهها نيز مشاهده مي‌شوند. فاكتورهاي متعددي روي اين مسأله مؤثرند كه
چطور شخص با گروه قومي و يا فرهنگي خود ارتباط برقرار مي‌نمايد. اينها شامل جنس، سن، نسل، سطح فرهنگ‌زدايي، وضعيت اجتماعي اقتصادي (درآمد، شغل، تحصيلات)، سطح وابستگي‌ها به كشور مبدأ، زبان مادري اوليه، ميزان ايزولاسيون بيمار، و نيز سكونت در محله‌هايي كه افرادي از همان گروه قومي آن ساكنند مي‌شوند. اين عوامل مي‌توانند رابطة بين زمينه‌هاي قومي و مسأله درد را برقرار كنند. بعنوان مثال فقط بيماران سرپايي زن آمريكايي ايتاليايي مسن‌تر از 60 سال درد بيشتري از بيماران آمريكايي انگليسي گزارش كرده اند. مشابهاً Neumann و Buskila در دو گروه از زنان اسرائيلي مبتلا به فيبروميالژي (70 نفر سفارويك و 30 اشكنازي) به اين نتيجه رسيدند كه در بيماران مسن درك بسيار متفاوتي از درد ديده مي‌شود. Lipton و Marbach با استفاده از اندازه‌گيري 35 درجه‌اي براي درد، هيچ تفاوت قابل توجهي بين سياهان، ايرلندي‌ها، ايتاليايي‌ها، يهودي‌ها و اهاهاپلورتوريكو در درد صورت پيدا نكردند. با اين حال آنها متوجه تفاوت‌هايي در زمان هيجان (خويشتن‌داري در مقابل نحوة بيان) مربوط به پاسخ به درد و نيز تداخل درد با فعاليت‌هاي روزانه در بين اقوام مختلف پيدا كردند. بعلاوه آنها يافته‌اند كه شدت فرهنگ‌زدايي پزشكي براي بيماران سياه‌پوست، درجه و ميزان هم‌گوني و همساني براي بيماران ايرلندي، مدت زمان درد براي بيماران ايتاليايي، و
سطح و شدت استرس‌هاي روان‌شناختي براي بيماران يهودي و يا پورتوريكويي واسطه‌گر پاسخ‌هاي درد در اين افراد مي‌باشند.
تفاوت‌هاي قومي در رابطه با پاسخ‌دهي به پرسش‌نامه‌ها
محققان متعددي به اين موضوع پرداخته‌اند كه آيا مسأله قوميت و فرهنگ روي نحوة بيان كلامي درد و واژه‌هاي مصرفي جهت توصيف آن تأثير مي‌گذارند يا خير. هنگامي كه پرسش‌نامة درد McGill (MPQ) اسپانيايي‌ تبارها، بومي‌هاي آمريكايي، سياه پوستان و سفيدپوستان ارايه شد همگي بين واژه‌هاي درد» ،‌ «ناراحتي» و «تألم» افتراق گذاشته و «درد» را بعنوان شديدترين حالت معرفي كردند. در مطالعه‌اي جهت اعتباربخشي به فهرست كوتاه درد (BPI) ، نسخة‌ تايواني BPI فقط در مورد بيماران بزرگسال با سطح تحصيلات بالا و يا بيماران در مراحل اولية بيماري صدق مي‌كرده است. BPI همچنين در بيماران هندو زبان مبتلا به سرطان نيز از كارآيي بالايي جهت تشخيص و اندازه‌گيري درد برخوردار بوده است. نويسندگان مطالعه فوق تأكيد زيادي بر تهية BPI براي ساير زبانهاي رايج در هند كرده اند. مطالعه ديگري روي بيماران تحت درمان براي دردهاي سرطاني با استفاده از يك مقياس گرافيكي درد و MPQ هيچ اختلاف فاحشي بين ميزان اندازه‌گيري شده درد پيدا نكردند، ولي در زير
مجموعه‌هاي رفتاري و خلقي مربوط به MPQ تفاوت‌هايي مشاهده نمودند. اكثر اين بيماران در اين مطالعه بطور قابل توجهي تمدن‌زدايي شده و در محيط و جامعة آمريكايي جريان اصليوارد شده و مراحل مشابهي از سرطان داشته اند.
داستان‌سرايي، فرهنگ و مفهوم درد
فرهنگ يك مفهوم بسيار گسترده بوده و مطالعات و مقالات مربوط به ارتباط بين فرهنگ و مفهوم درد در واقع بر دو دسته هستند: فرهنگ درد و فرهنگ در درد. نوع اول در واقع بيان كنندة راههايي است كه جامعه توسط آنها معني و مفهوم و نيز درمان درد را تعريف كرده و شكل مي‌دهد. نوع دوم راههايي را نشان مي‌دهد كه فرهنگ نحوة درك و ابزار درد و نيز پاسخ‌هاي سازگارانه، رفتارها و معاني تعاريف آنان از درد را شكل مي‌دهند. مطالعات روي قوميت، نژاد يا گروههاي فرهنگي و ارتباط آنها با درد، در بهترين حالت مي‌توانند فقط به عنوان مطالعات نشانگر در نظر گرفته شوند. تعلق به يك گروه قومي خاصي باعث مي‌شود كه فرد پاسخ متفاوتي به درد داشته، يا درمان‌هاي متفاوتي دريافت كند، اما علت چنين امري همچنان ناشناخته است. افزايش اخير در بودجه مربوط به بررسي فاكتورهاي اجتماعي فرهنگي مربوط به مسايل پزشكي بطور عام و مسأله درد بطور خاصي ممكن است اين اجازه را به
محققان بدهد كه بعضي از محدوديت‌هاي مربوط به روش تحقيق مطالعات اوليه را از پيش‌رو بردارند. با همه اينها همچنان ممكن است در وضعيتي قرار بگيريم كه علت دقيق بدست آوردن يافته‌هاي مختلف را پيدا نكنيم. اين درست جايي است كه ما بايد از روش‌هاي كيفيتي بررسي راههاي ارتباط فرهنگ با مسأله درد استفاده نمائيم.
محققين بسياري روي كيفيت حكايات مربوط به درد مطالعه كرده‌اند. اهميت «حرف» به عنوان اولين وسيله‌اي كه توسط آن ارتباطات اجتماعي صورت مي‌گيرد روز بروز افزايش مي‌يابد. بعنوان مثال دهه‌هاي بررسي و مطالعه‌ روي روابط پزشكان و بيماران همگي از حرف به عنوان منبع اطلاعاتي اوليه استفاده كرده‌اند. تعجب‌آور نخواهد بود كه محققين بسياري روبه مطالعة راههاي مختلفي كه افراد به حكايات درد خود مي‌پردازند آورده اند. در حال حاضر، استفاده از حرف و صحت بطور داستان‌ها تقريب به دسته‌هاي زير تقسيم مي‌شود: حكايات به عنوان درمان، به عنوان سازنده‌هاي قاطعيت و اراده، به عنوان منبع تعلق و از خود گذشتگي، و نهايتاً به عنوان دريچه‌هايي به معنا و مفهومي كه افراد براي پديدة درد قائلند.
در موردي ديگر، Kelley و Park كه از رويكردهاي نقل قولي در گروههاي مددكاري براي بررسي مبتلايان فيبروميالژي استفاده كرده و به اين نتيجه رسيده‌اند كه چنين رويكردهايي باعث كمك به بيماران در انطباق با بيماري و
نيز قائل شدن شخصيتي غير از يك بيمار مبتلا به درد مزمن شده است. Ramphele قدرت نقل قول و روايت را به عنوان يك وسيله حمايتي در د استان خود به خوبي شرح مي‌دهد. بيوة آفريقايي جنوبي‌اي كه براي توضيح و شرح و بسط درد خود از خانوادة سياسي (گروه سياسي‌اي كه شوهرش به آن تعلق داشته است) جهت الهام‌گيري استفاده مي‌كند. ما بسياري از نمونه‌هاي آشناتر اين داستان را در اختيار داريم كه از چنين برخورد روايتي‌اي براي كنترل بهتر درد استفاده مي‌كنند.
از بعد مفهومي، Kelley با بررسي نسخه‌هاي جلسات گروهي بيماران مبتلا به فيبروميالژي و نيز ژورنالهاي شخصي به اين نتيجه رسيده است كه از دست دادن كل هويت شخصي به جز هويت مربوط به بيماري يك تم متداول مي‌باشد. فضاي فرهنگي احاطه كنندة‌ تجربه درد – حكايت و داستانهايي كه به ما اين امكان را مي‌دهند كه مفاهيم درد، بيماري، زندگي و مرگ را درك كنيم. اطلاعات بسيار مهمي در مورد اينكه بيماران در حال تجربه چه دردي هستند و چگونه مي‌توان به آنها كمك نمود به ما مي‌دهند. نقل قول همچنين باعث روشن شدن درك و ايجاد تصوري درست از ساختار خدمات بهداشتي و نيز نقش جنسي، سني و فاميلي افراد با فرهنگهاي مختلف كه به طور همزمان وجود دارند مي‌شود.

فایل : 18 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...