مقاله فارسی جرج سفريس

مقاله فارسی جرج سفريس

جرج سفريس «اديسه» امروزين
• « سفريس» پس از كودتاي نظامي ۱۹۶۷ مخالفت خود را با ديكتاتوري «پاپادوپولوس » اعلام كرد كه باعث محبوبيت او در نسل جوان يونان شد. وي ترس خود را از پيروزي فرهنگ تجاري ابراز كرده است.
نام خانوادگي اصلي او «جرجيوس سفريادس » بود. سفريس يكي از برجسته ترين چهره هاي شعر يونان بوده و هست ، اولين يوناني برنده نوبل ادبيات (۱۹۶۳) ، مقاله نويس و ديپلمات . او در ۱۳ مارس ۱۹۰۰ در ازمير (اسميرنا ) در آسياي صغير ديده به جهان گشود. پدرش وكيل دعاوي و مادرش دختر ملاك ثروتمندي بود. ازمير ، شهري باستاني در درياي اژه ، يكي از شهرهايي است كه گفته مي شود زادگاه هومر بوده است. اين شهر يكي از منابع اصلي الهام سفريس در اشعارش بود. جرج سفريس درازمير به مدرسه رفت و سرانجام تحصيلات خود را در جمينازيوم آتن به پايان رساند. او سرودن شعر را از ۱۴ سالگي آغاز كرد. هنگامي كه خانواده اش در سال ۱۹۱۸ به پاريس مهاجرت كردند، در دانشگاه سوربن تحصيل حقوق را با بي ميلي آغاز كرد و به ادبيات علاقمند شد و سرانجام در سال ۱۹۲۴ درجه دكتراي خود را گرفت و سال بعد به آتن بازگشت . او در اين سالها به سرودن شعر ادامه داد و با شعر معاصر
فرانسه آشنا شد. هنگامي كه در اوايل دهه ي ۱۹۲۰ ازمير به تركيه پس داده شد سفريس احساس كرد در تبعيد است و تصميم به ورود به سرويس ديپلماتيك وزارت امور خارجه پادشاهي يونان گرفت. اين سرآغاز حرفه ي ديپلماتيك طولاني و موفقيت آميز او بود كه طي آن سمت هايي در انگلستان (۳۴ ـ ۱۹۳۱ ) و آلباني (۳۸ ـ ۱۹۳۶ ) عهده دار شد. در لندن زبان انگليسي خود را تكميل كرد و در آنجا اشعار تي.اس. اليوت را كشف كرد. سبك اليوت در سفريس تأثير چشمگير ي گذاشت. وي در جنگ جهاني دوم دولت يونان آزاد را در تبعيد به كرت ، مصر ، آفريقاي جنوبي و ايتاليا همراهي مي كرد و درسال ۱۹۴۴ با آزاد شدن يونان به آتن بازگشت. سفريس همچنان در خدمت وزارت خارجه باقي ماند و سمت هاي ديپلماتيكي در آنكارا (۵۰ ـ ۱۹۴۸ ) و لندن (۵۳ ـ ۱۹۵۱ ) عهده دار بود. او كاردار انتصابي دولت يونان در لبنان ، سوريه ، اردن وعراق (۵۶ ـ ۱۹۵۳ ) و از ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۱ سفير پادشاهي يونان در بريتانيا بود. (آخرين سمت او پيش از بازنشستگي ). وي افتخارات و جوايز بسياري به دست آورد، مانند دكتراي افتخاري از دانشگاههاي كمبريج (۱۹۶۰) ، آكسفورد (۱۹۶۴ ) ، سالونيكا (۱۹۶۴ ) و پرينستون (۱۹۶۵).
سفريس در آثارش زبان روزمره مردم را با اشكال و ضرباهنگ هاي شعر سنتي در هم آميخت. مضمون رايج در اشعار اوتبعيد و نوستالژي براي مديترانه و زادگاهش ازمير است. سفرهاي دور و دراز سفريس زمينه و حال وهواي بيشتر آثارش را پي ريزي كردند؛ آثاري سرشار از مضامين غربت ، سرگرداني و مرگ.
اولين دفتر شعر او «نقطه عطف» نام داشت كه در سال ۱۹۳۱ سروده شد و در برگيرنده گروهي اشعار مقفي و شديداً تحت تأثير نمادگرايان (سمبوليست ها) بود. سفريس را هنگام انتشار اين مجموعه به عنوان «شاعر آينده » ستودند. وي در مجموعه هايي كه بعداز «نقطه عطف » به نگارش درآورد شيوه تغزلي را به كناري نهاد و جذب چيزهايي شد كه از «كاوافي » ، «اليوت» و «ازرا پاوند» آموخته بود. اثر ديگر او «سرداب» نام دارد (۱۹۳۲ ) كه در آن تصويري از انسان ارايه مي دهد كه حضور اوبيش از هر چيز حس مي شود و اما همواره در جهان پنهان مي ماند و ناديده گرفته مي شود. اشعار كمال يافته او كه شخص در آنها حضور گذشته ها و به ويژه عظمت سپري شده يونان را هشيارانه در مي يابد با دفتر شعر «اسطوره شناسي» (۱۹۳۵ ) آغاز مي شود، مجموعه اي از ۲۴ شعر كوتاه كه اسطوره هاي «اديسه» را به زبان امروزي بازگردانده اند. سفريس در «اسطوره
شناسي» به سبكي دست يافت كه بر پيشرفت شعر يونان تأثير به سزايي نهاد، اما علاوه بر آن بين احساسات سنتي و نوين پلي زد. وي از زبان مادري خود بهره جست ، زباني كه يونانيان تحصيلكرده و با سواد به آن تكلم مي كنند و تجربيات شخصي خود را با تاريخ در هم آميخت. بيشتر شخصيت هاي اين مجموعه بيست و چهار قسمتي از «اديسه » هومر گرفته شدند. راوي اين ۲۴ قسمت مسافران تبعيدي امروزي و باستاني هستند، چهره هايي هومرگونه . «ما درپي كشف دوباره بذر نخستين هستيم تا شايد تئاتر باستان از نوزاده شود».
(از مجموعه اسطوره شناسي ، ۱۹۳۵)
انتشار اولين اثر سفريس به زبان انگليسي «پادشاه آسين و اشعار ديگر » در سال ۱۹۴۸ انجام شد. وي در دفاتر شعر «كتاب تمرينات » (۱۹۴۰ ) ، «دفتر روزانه I» (۱۹۴۰) ، « دفتر روزانه II» (۱۹۴۰) ، شعر بلند «توكا » (۱۹۴۷ ) و دفتر روزانه III (۱۹۵۵) از قبل تحت تأثير مضاميني كه در «اسطوره شناسي » به وجود آورده بود قرار گرفت ؛ او در اين آثار از «اديسه » هومر به عنوان يك منبع نمادگرايانه بهره جست. با اين وجود ، خاستگاه شعر «پادشاه آسين » از «دفتر
روزانه II» ـ كه بسياري از منتقدين آنرا لطيف ترين اثر شاعر به شمار آورده اند ـ منبع يگانه اي از اين پادشاه فراموش شده همه ي زمانها در «ايلياد» است.او در جريان بحران قبرس در دهه ي پنجاه ميلادي در مذاكراتي كه به عقد قرارداد لندن (۱۹۵۹ ) انجاميد و قبرس را از سلطه بريتانيا آزاد كرد شركت مؤثر داشت.خدمات ديپلماتيك سفريس در كشورهاي مختلف از او يك اديسه ي امروزي ساخت. مضمون خانه به دوش در شخصيت «استراتيس تالاسينوس » درسه مجموعه «دفاتر روزانه » كه در آلباني ، آفريقاي جنوبي و ايتاليا سروده شده اند پرورانده شده است. سفريس مجموعه «دفتر روزانه III» را به مردم قبرس تقديم كرده است. آخرين كتاب شعر او « سه شعر سري » در سال ۱۹۶۶ شامل بيست و هشت قطعه غنايي كوتاه است كه به سمت آثار فراواقع گرايانه (سوررئاليستي ) گرايش يافته است. سفريس از شناخته شده ترين شعراي «نسل دهه سي » يونان است كه مكتب نمادگرايي (سمبوليسم ) را به ادبيات نوين يونان معرفي كردند. احساس ژرف تراژيك خاص يونان بر آثار او سايه مي اندازد ، كه به راستي در بشر امروزي عموميت دارد.
سفريس سرزمين هرز ( دشت سترون ) تي.اس.اليوت را به يوناني ترجمه و «ازراپاوند » را به مردم ميهنش معرفي كرد. وي علاوه بر شعر يك مجموعه مقالات (۱۹۶۲) و ترجمه هايي از شعراي آمريكا ، انگليس و فرانسه به نام «رونوشت ها » (۱۹۶۵ ) را نيز به چاپ رسانده است. ترجمه هاي بسياري از مجموعه اشعار او شده است و كامل ترين نسخه انگليسي اشعارش را ادموند كيلي و فيليپ شرارد در سال ۱۹۶۹ منتشر كرده اند (مجموعه اشعار جرج سفريس ؛ ۵۵ ( ۱۹۲۴ ) . (*)
سفريس پس از كودتاي نظامي ۱۹۶۷ مخالفت خود را با ديكتاتوري «پاپادوپولوس » اعلام كرد كه باعث محبوبيت او در نسل جوان يونان شد. وي ترس خود را از پيروزي فرهنگ تجاري ابراز كرده است. به گونه اي كه زماني در رؤيا ديده بود معبد پارتنون را به حراج گذاشته اند. سفريس در ۲۰ سپتامبر ۱۹۷۱ چشم از جهان فروبست. هزاران جوان براي قدرداني از او به عنوان سخنگوي آزادي تابوتش را مشايعت كردند. بيوه ي او در مراسم خاكسپاري گيسوي خود را بريد و در گور شاعر افكند.
«كاملاً آگاهم كه زمانه ما زمانه اي نيست كه شاعر بتواند تصور كند شهرت در انتظار اوست ، بلكه در دوران بي خبري زندگي مي كنيم. اين
باعث مي شود كه من به باورهاي خود تعهد كمتري نشان دهم بلكه مرا بيشتر متعهد مي كند».
جرج سفريس در سخنراني پذيرش جايزه نوبل ادبيات چكيده اي از نظرات خود را درباره كشورش يونان ، زبان و شعر و ادبيات ميهنش ارايه مي دهد:
در اين لحظه حس مي كنم تناقض زنده هستم. آكادمي سوئد بر آن شده است كه كوشش هاي من در دايره زباني كه قرن ها آوازه دارد و اما در شكل كنوني خود چندان رايج نيست در خور نيل به اين افتخار بزرگ است. اين عمل اداي احترامي است به زبان مردم من و من در عوض مي توانم مراتب سپاس خود را به زباني بيگانه تقديم كنم.من متعلق به كشور كوچكي هستم. دماغه اي صخره اي در مديترانه كه تنها وجه تمايز آن سخت كوشي مردمانش ، دريا و درخشش خورشيد آن است. يونان كشور كوچكي است ، اما سنت هاي آن عظيم است و قرن ها بي وقفه سينه به سينه منتقل شده است. تكلم به زبان يوناني هرگز متوقف نشده است. اين زبان نيز مانند هر موجود زنده ديگري دستخوش تغيير شده ، اما هرگز گسستي در كار نبوده است. ويژگي اين سنت ها عشق به بشريت و انسان است ؛ عدالت ميزان آن است. در تراژدي هاي كلاسيك يونان «اريني ها» (۱) انساني را كه پا از گليم خود فراتر مي نهد
كيفر مي كنند و اين معيار عدالت حتي در قلمرو طبيعت نيز رعايت مي شود.
هراكليتوس (۲) مي گويد : «هليوس (۳) از معيارهاي خود پا فراتر نمي نهد، گرنه مأمورين عدالت ـ اريني ها ـ او را خواهند يافت».
تفكر در اين كلام موجز فيلسوف يوناني مي تواند براي دانشمند امروزي مفيد باشد. درك اينكه احساس عدالت به حدي در ذهن يونان رسوخ كرده كه تبديل به قاعده اي از جهان مادي شده است مرا تحت تأثير قرار مي دهد . يكي از استادان من در آغاز قرن گذشته با شگفتي مي گفت : « از آنجا شكست خورده ايم كه عدالت پيشه نبوده ايم».او مردي درس ناخوانده بود كه تا سن سي و پنج سالگي نوشتن را نياموخته بود. اما در يونان زمان ما ريشه هاي سنت شفاهي به همان قدمت سنت نوشتاري است، همانگونه كه شعر. براي من مهم است كه آكادمي سوئد بر آن شده تا نه تنها شعر يونان را ارج نهد بلكه در كل براي مقوله شعر ، حتي هنگامي كه از ملتي كوچك برخاسته باشد، ارزش قايل شود. تصور مي كنم كه شعر براي جهان پر از ترس و تشويش امروز ضروري است. سرچشمه هاي شعر در حيات آدمي است و از انسان چه خواهد ماند اگر حيا از او گرفته شود؟ شعر حاصل اعتماد است و چه بسا كه سبب ناراحتي هاي
ما عدم اعتماد نباشد ؟سال پيش گرد اين ميز گفته شد كه تفاوتي عظيم است ميان كشفيات علم نوين و دستاوردهاي ادبي ، اما ميان نمايشنامه هاي نوين و نمايشنامه هاي كلاسيك يونان تفاوت اندك است. در واقع ، به نظر نمي رسد كه در رفتار انسانها تغييري رخ داده باشد. بايد بيفزايم كه امروز بيش از هر زمان نيازمند گوش فرا دادن به آن نداي انساني هستيم كه شعرش مي ناميم ، ندايي كه به سبب از ميان رفتن عشق و مهرباني همواره در خطر به خاموشي نشستن است اما هميشه از نوزاده مي شود. شعر هماره ترس خورده در جست وجوي پناهگاهي بوده است ؛ اما هميشه به طور غريزي ديگر بار از مكانهاي غيرمنتظره اي سربرآورده است.
در شعر كوچكي و بزرگي جغرافيايي معنايي ندارد ؛ جايگاه شعر در دل آدمياني است كه در جهان زيسته اند. شعرشيفته ي گريز از حلقه ي سنت ها و عادات بي رحم است. من به آكادمي سوئد براي آگاهي از اين حقايق و آگاهي از اينكه رواج و اشاعه ي محدود زبانها نمي تواند ضربان قلب مردمان تكلم كننده به اين زبانها را متوقف سازد يك سپاسگزاري بدهكارم. علت ديگر سپاسگزاري من از آكادمي سوئد اين است كه به قول شلي ـ كه مي گويند به آلفرد نوبل الهام
كرد عظمت قلب و روح او خشونت گريز ناپذير را جبران خواهد كرد ـ مانند يك آرئوپاگوس (۴) واقعي توانست «در مورد حقيقت هيبت آور سرنوشت بدفرجام حيات داوري كند».
در جهان ما كه هر روز رو به كوچكي مي گذارد هر كس نيازمند ديگران است. بايد از هر كجا كه مي توانيم در جست وجوي انسان باشيم. اديپ هنگامي كه سر راه خود به شهر «تب » به ابوالهول (۵) برمي خورد در پاسخ او مي گويد : «انسان » و همين واژه ساده هيولا را نابود مي كند. ما ديوها و هيولاهاي بسياري براي نابود كردن داريم. بياييد به پاسخ اديپ بينديشيم.
پانوشت ها:
(۱) Erinyes الهه انتقام
(۲) Heraclitus فيلسوف يوناني قرن ۵ و ۶ ميلادي
(۳) Helios الهه آفتاب
(۴) Areopagus دادگاه عالي آتن
(۵) Sphinx بنابر افسانه هاي يونان هيولاي مؤنثي است كه بدن شير و سر انسان دارد و به هركس مي رسد از او چيستاني مي پرسد و اگر از پاسخ درماند او رال مي كشد(*) به تازگي نيز در ايران ترجمه هايي از مجموعه اشعار سفريس شده است، از جمله مجموعه اشعار سفريس به ترجمه آقاي محمدعلي سپانلو و

فایل : 11 صفحه

فرمت : Word

دانلود فایل

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...