info@articlefarsi.ir پشتیبانی 10 صبح تا 2 شب ادرس

مقاله در مورد رابطه انسان با خدا

مقاله در مورد رابطه انسان با خدا

رابطه انسان با خدا
مقدمهگفته شد که فضایل، فطری انسان بوده و وظیفه انسان، به فعلیّت در آوردن آنهاست; کمال نهایی انسان در شهود حق است و اخلاق اسلامی عهده دار فراهم آوردن زمینه شهود می باشد. در این مقال و چند مقاله بعد، به مباحث مهم اخلاقی که بیان کننده کیفیت و نحوه ارتباط با خدا، با خود، با اجتماع و با طبیعت است، می پردازم.‏انسان ـ همانند سایر موجودات ـ از بدو آفرینش، وابسته به خداست و خداوند وجود خاص انسانی را به او می بخشد. ارتباط و وابستگی وجودی بین انسان و خدا از حیطه قدرت انسان خارج است. پس از تولّد و رشد تدریجی و ظهور اراده است که ارتباط انسان با دیگران، ارادی و آگاهانه انجام می گیرد. و در این مرحله، احتیاج به کیفیت و نحوه ارتباط پیدا می کند تا به رشد استعدادهایش خط و جهت مثبت بدهد. ارتباط انسان با خدا، با خود، با اجتماع و طبیعت از مهمترین روابطی است که باید مورد توجه قرار گیرد. در این جا مطلب را از “رابطه انسان با خدا” شروع می کنیم.‏
بیان یک مطلب کلیقبل از بیان رابطه انسان با خدا، لازم است به یک مطلب کلی اشاره کنیم. و آن این که: رابطه انسان با هر موجودی و هر کسی بر اساس درک و آگاهی او نسبت به آن موجود است و اگر نسبت به موجودی درکی نداشته باشد، هیچ گاه مایل به آن نخواهد شد و از او دوری خواهد گزید. در صورتی که میل فطری برای رسیدن به مطلوبی، یا بر قرار کردن ارتباط با موجودی ـ اعتباری یا حقیقی ـ در انسان باشد، ولی فاقد علم فعلی به آن میل و آن موجود باشد، آن میل در حدّ استعداد باقی مانده و ارتباط آن موجود هرگز برقرار نخواهد شد. بنابراین، رابطه انسان با خدا، باخود، طبیعت و اجتماع، رابطه ای است ادراکی. و نحوه رابطه را هم ادراک مشخص می کند. بر این اساس، ما ابتدا دیدگاه اخلاق اسلامی در مورد ادراک و معرفت را مشخص می سازیم.(1)‏اغلب قضاوتهای نادرست درباره مسائل و یا روابط منفی و غیر سازنده، به لحاظ نداشتن درک صحیح از مسائل و روابط است; به عنوان مثال: اگر از مداد و یا خودکاری که در دستمان است ادراک صحیح نداشته باشیم، قادر به استفاده صحیح از آن نخواهیم بود. یا اگر از خویشتن خویش آگاهی صحیح نداشته باشیم، استعدادهای موجود در بدن را در جهت مثبت به
استخدام نخواهیم گرفت. همچون کودکان که از ابزار اطراف خود اطلاع نداشته و نمی دانند که آنها چه هستند و برای چه ساخته شده اند و چگونه باید از آن استفاده کرد. بدین جهت، اگر از کودکان، مواظبت نکنند، روابطشان با ابزار خارجی موجب اتلاف آنان می شود.‏اگر رابطه اشخاص با خود، با جهان خارج، با اجتماع و هستی، کودکانه باشد; یا رابطه جامعه ای با جامعه دیگر بر اساس درک صحیح نباشد، عمر، مادیت و معنویّت، دنیا و آخرت، استعدادها و فطرتهای انسانی تباه خواهد شد.‏آنان که فهم صحیح از مذهب ندارند، رابطه صحیح هم با مذهب ندارند. و یا آنان که مذهب را به طور کلی طرد کرده و یا در حاشیه زندگیشان قرار می دهند، به علت نداشتن درک درست از روانشان، مذهبشان و پیام آوران آن مذهب است.‏اخلاق اسلامی، این گونه فهم و ادراک را دارای ارزش منفی دانسته و اقدام و عمل بر اساس آن را خلاف فطرت انسانی و دور از شأن انسان می داند.‏آن همه تأکید قرآن بر تعقل و تفکر در خود، طبیعت، آیات الهی در آفاق و انفس، حوادث تاریخی، آخرت و…، برای اینست که رابطه انسان با خود و غیر خود، ادراکی و علمی است و لازم است که به درک صحیح نایل شود. چنین درکی فضیلت، و رابطه بر اساس آن نیز فضیلت است. چنان که به درک غیر واقع تکیه کردن و رابطه را بر بنیان آن نهادن رذیلت است. در واقع، علم و ادراک نادرست از مسائل و روابط، علم نیست، بلکه جهل است; آن هم جهل مرکب، که بدترین نوع جهل می باشد. به لحاظ اهمیت مسأله علم در کسب فضایل، امام علی(علیه السلام) فرمود: ‏‏”رأسُ الْفَضائِل العِلْمُ”(2); اساس فضایل، علم است.‏پس از بیان مطلب کلی فوق، به بررسی رابطه انسان با خدا می نشینیم.‏
رابطه انسان با خداآنچه در این جا مهم به نظر می رسد اینست که بدانیم رابطه انسان با خدا چگونه رابطه ای است. ما چند نوع رابطه را می توانیم درک کنیم که برخی از آنها برای انسان بسیار واضح و روشن است، اما برخی دیگر از آنها خیلی واضح نبوده و احتیاج به دقت نظر دارند:‏
1. رابطه حسی و مادیاین نوع رابطه، حقیقتی است در بین پدیده های طبیعت. رابطه گیاهان با نور خورشید; رابطه ریشه های درخت با انرژیهای زمین و با آب; رابطه
دستگاههای بدن با یکدیگر; رابطه انسان با زمان و مکان و… از جمله روابط حسی و مادی و از نوع روابط تکوینی می باشند.‏
2. رابطه اعتباریاین نوع رابطه، جعلی و قراردادی است. رابطه مالک با مملوک; رئیس با مرئوس; رابطه ملت با دولت; و… این رابطه در بین پدیده ها و موجوداتی که تأثیر متقابل طبیعی بر یکدیگر دارند، وجود ندارد بلکه میان اجتماعات یا افراد یک اجتماع موجود است.‏
‏ رابطه معنویکه بر دو قسم استالف) رابطه وجودی ـ که رابطه ای تکوینی است ـ مانند رابطه علت فاعلی با معلول; آفریدگار با آفریده شده; و رابطه معلول با علت فاعلی; یا رابطه نفس با ادراکات و فطرتها و غرایز .‏ب) رابطه تشریعی ـ که رابطه ای باطنی است ـ نه قابل لمس است و نه قابل قرارداد، مانند: روابط عقیدتی و…‏رابطه انسان اگرچه به عنوان رابطه معلول با علت فاعلی آن، رابطه ای وجودی و تکوینی بوده و از حیطه قدرت انسان خارج است، لکن قسم دوم رابطه معنوی یعنی رابطه تشریعی نیز در حیطه اختیار انسان می باشد. خدای متعال، یک حقیقت نامتناهی فوق مادّه و حس و اعتبار است. به همین جهت، رابطه انسان با او هرگز مانند رابطه انسان با پدیده های طبیعت و یا روابط اجتماعی نیست; بلکه یک نوع رابطه معنوی تشریعی و رابطه ای درونی و باطنی است.‏روح انسانی ـ که مرتبه عالی وجودی انسان است ـ قابلیت دارد با خدای متعال، رابطه تشریعی داشته باشد. علّت این که مرتبه انسانی نفس قادر به چنین ارتباطی است اینست که خواسته های روح انسانی، فوق مادّی و حسّی است و لذا فطرتاً توجهش به وجود عالی است نه دانی. وجودات مادی در سنجش با روح انسانی و خواسته ها و فطرتهای او دانی اند. و دانی، مطلوب عالی قرار نمی گیرد.‏تشخیص مؤمن از غیر مؤمن و اعمال معنوی از غیر آن، با حواس پنجگانه و تفکرات وهمی و خیالی ممکن نیست; دو شخص همسان با هم اتفاق می کنند خدمات اجتماعی انجام می دهند; اما یکی آن را در رابطه با خدا (قربة إلی الله) انجام می دهد و دیگری نظ ر به دنیا دارد. این تضاد باطنی مشهود نیست; البته احیاناً در این دنیا گاهی به دنبال یک عمل، آثاری

فایل : 4 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...