مقاله در مورد اشتقاق
موضوع تحقيق:
اشتقاق
نام پژوهشگران:
ميثم شمسائي، مسعود بركتي و اسدا… علامه
پايه تحصيلي: اول
نام استاد:
حجت الاسلام و المسلمين قاسمي
سال تحصيلي: 88-1387
موضوع تحقيق: اشتقاق
نام پژوهشگران: ميثم شمسائي، مسعود بركتي و اسدا… علامه
پايه تحصيلي: اول
نام استاد: حجت الاسلام و المسلمين قاسمي
سال تحصيلي: 88-1387
تقديم به معصوم چهارم و امام دوم،
كريم اهل بيت (عليهمالسلام) حضرت حسن بن علي (عليهالسلام)
و با تقدير از تمامي اساتيد عليالخصوص حجت الاسلام و المسلمين قاسمي، حجت الاسلام و المسلمين شهروزخواه، جناب آقاي وظيفهدوست، جناب آقاي دهبان، جناب آقاي نصيري؛ و همچنين آقاي جمال كريمي و آقاي كريمزاده كه ما را در گردآوري اين مجموعه ياري دادند.
چكيده
الف) براي تشخيص حروف زائد در موارد مشتبه شش نشانه وجود دارد كه يكي از آنها اشتقاق است.
ب) اصل مشتقات مورد اختلاف است و اين امر نزد كوفيون فعل و نزد بصريون اسم است.
ج) اشتقاق انواع مختلفي دارد از يك نظر بر دو نوع است: 1ـ كبير 2ـ صغير (ابن جني) و از نظر ديگر به صغير، اكبر و كبير تقسيم ميشود و همچنين كبار هم ذكر شده است و هركدام تعريف مخصوص به خود را دارد.
فهرست مطالب
مقدمه 1
تعريف اشتقاق 2
اصل اشتقاق 3
دلائل بصريون براي اينكه مصدر اصل مشتقات است 3
دلائل كوفيون براي اينكه فعل اصل مشتقات است 5
انواع اشتقاق 6
منابع 13
مقدمه
پس از حمد خداوند تبارك و تعالي و درود بر حضرت محمد (صليالله عليه و آله) و خاندان پاكش!
در ابتدا ذكر اين نكته لازم است كه زبان عربي به چند دسته تقسيم ميشود (صرف، نمو، معاني، بديع، بيان، لغت) و هريك نيز مشتمل بر قواعدي است و بديهي است كه تمامي آن قواعد و اصول موردنياز ما در رسيدن به اجتهاد در كتب مورد تدريس در حوزه علميه بيان نشده و يا اگر هم بيان شده به صورتي مجمل و گذرا بيان شده است لذا نميشود به اين كتابها اكتفا كرد و انجام دادن چنين كارهايي پيرامون موضوعاتي از جمله موضوعات صرفي و نحوي از مسلمات است.
بحث در اين تحقيق پيرامون اشتقاق است (در علم صرف اگر نگاهي منصفانه لحاظ شود نميشود از اهميت آن روي گردان شود به جهت اهميتي كه در دروس و سالهاي بعدي مثلاً در اصول فقه دارد) حال اين سوال مطرح ميشود آيا يك پاورقي خيلي مجمل در صرف ساده نياز يك طلبه را حول اين مسئله برطرف ميكند؟ جواب اين سئوال بديهي است. از اهميت اين بحث همان بس كه اگر كسي اين قواعد را نداند در پيدا كردن لغت و در ادامه در ترجمه و… دچار مشكل ميشود.
لذا ما با بيان توضيح و شقوق اشتقاق وجه همت خود را بر آن نهاديم تا بتوانيم قطرهاي از درياي مجهولات را معلوم سازيم.
تعريف اشتقاق
«در لغت جدا كردن چيزي است از چيزي و در اصطلاح ساختن اسمي يا فعلي است از اسم يا فعل ديگر، و آن ساخته شده را كه فرع است مشتق و آن را كه اصل است مشتق منه گويند و اشتقاق قسمي از صرف است.»
«و آن اشتراك صيغ مختلفه است در اصل واحد از جهت لفظ و معني، آن اصل واحد را «مشتق منه» و هريك از آن صيغهها را «مشتق» گويند و اگر اشتراك از جهت معني فقط بود ترادف است مانند علم و يقين و ادراك و قطع، و آن الفاظ را مترادف گويند واگر از جهت لفظ فقط بود تشابه است مانند (ذهب و ذهاب و مذهب) و آن الفاظ را مشابه گويند. و در هيچكدام اشتقاق نيست».
اميل بديع يعقوب در تعريف اشقاق ميگويد: «آن گرفتن لفظي از لفظ ديگر است به شرط مناسبت آندو از جهت معني و تركيب و مغايرتشان در صيغه مثل اشتقاق كاتب از كتب.»
احمد بن علي بن مسعود ميگويد: «اشتقاق بين دو لفظ كه در لفظ و معني تناسب دارند يافت ميشود.»
ملا عبدالرحمن جامي ميگويد: «اشتقاق يعني اينكه بين دو لفظ متناسب يكي از دلالتهاي سه گانه يافت ميشود.»
اصل اشتقاق
«پيرامون اصل اشتقاق نزد بصريون و كوفيون اختلاف است. بصريون مي گويند اصل اشتقاق مصدر است و كوفيون ميگويند اصل اشتقاق فعل است.»
دلائل بصريون براي اينكه مصدر اصل مشتقات است:
«1ـ مصدر دلالت ميكند بر زمان مطلق (ماضي، حال و آينده) اما فعل دلالت ميكند بر زمان معين و همانطور كه مطلق اصل براي مقيد است پس مصدر اصل براي فعل است.
2ـ مصدر اسم است. اسم قائم به نفس است و از فعل بينياز است ولي فعل، قائم به نفس نيست و احتياج به غير دارد. يعني به چيزي كه قائم به نفس است. اگر چيزي كه قائم به نفس است اصل باشد بهتر است از چيزي كه قائم به نفس نيست.
3ـ وجه تسميه مصدر به خاطر صدور فعل از اوست.
4ـ مصدر دلالت مي كند بر يك چيز و آن حدث است اما فعل دلالت مي كند با صيغهاش به دو چيز (حدث و زمان) و همانطور كه يك چيز اصل دو چيز ميشود مصدر، اصل فعل است.
5ـ مصدر برايش يك مثال است مثل: الضرب، القتل و… ولي فعل مثالهاي مختلفي دارد از قبيل (ماضي، مضارع، امرو… و 14 صيغهي تمام آنها)
6ـ فعل دلالت ميكند با صيغهاش بر چيزي كه مصدر بر آن دلالت ميكند پس فعل ضرب دلالت ميكند بر چيزي كه الضرب بر آن دلالت مي كند كه مصدر است و عكس آن صحيح نيست. پس مصدر اصل است و فعل فرع است و فرع ناچار است كه اصلي داشته باشد.
7ـ اگر مصدر، مشتق از فعل بود واجب بود كه جاري شود بر سنت در قياس و مختلف نميشد. همانطور كه در اسماء فاعل و مفعول مختلف نشده است (از فعل مضارع گرفته ميشود در وزن، در معنا، در ذات و…) و واجب بود بر آن چيزي كه فعل بر آن دلالت ميكند (حدث و زمان) دلالت كند. و همچنين بر معناي ثالث همانطور كه اسم
فاعل و مفعول اينطورند (بر حدث و به ذات فاعل و مفعول به) پس زماني كه مصدر اين گونه نيست دلالت ميكند به اين كه مشتق از فعل نيست.»
دلايل كوفيون براي اينكه اصل مشتقات است:
«1ـ همانا مصدر صحيح ميباشد به خاطر صحيح بودن فعلش و معتل ميباشد به خاطر اعلال فعلش مثل: (قاوم قواماً و قام قياماً)
2ـ فعل عمل ميكند در مصدر مثل ضربت ضرباً و چون كه رتبه عامل قبل از رتبه معمول است پس واجب است كه مصدر فرع فعل باشد.
3ـ مصدر ذكر ميشود براي تاكيد و رتبه مؤكَّد مقدم بر رتبه مؤكِّد ميباشد.
مثل ضربت ضرباً كه ضربت مؤكَّد و ضرباً مؤكِّد است.
4ـ همانا بعضي افعال مصدري براي ايشان نيست كه عبارتند از: (نعم، بئس، عسي، ليس، دو فعل تعجب و حبّذا) كه اگر مصدر اصل باشد نبايد اين افعال از مصدر خارج بشوند چون محال است كه فرع بدون اصل باشد.
5ـ همانا معناي مصدر تصور نميشود زماني كه فعل فاعل حدث نباشد در حالي كه فاعل وضع شده براي فعل پس سزاوار است فعلي باشد كه به سبب آن مصدر شناخته
ميشود در حالي كه آن فعل براي مصدر اصل باشد.»
انواع اشتقاق
ابن جني اشتقاق را به صغير و كبير تقسيم ميكند و در تعريف هركدام مي گويد: «صغير همان است كه در گفتار مردم و نوشتار آنها وجود دارد و راه آن به اين شكل است:
اصلي از اصول را مي گيريم (سه حرف اصلي) و باآن كلمات مختلف مي سازيم (با اضافه كردن حروف) و همهي مشتقات اصل، همه به يك معناي واحد دلالت دارند.
مثال اصل س ل م است از آن كلماتي گرفته ميشود مانند: سلام، سالم، سليم و…
سه حرف اصلي را با اضافه كردن حرفي به آنها تبديل به كلمات جديد ميكنيم.
همچنين ابوبكر بن سراج كتابي در اين زمينه دارد (در زمينه اشتقاق كبير)
اشتقاق كبير: اصل كلمه (سه حرف اصلي) را در نظر مي گيريم. با عوض كردن جاي حروف كلمات جديدي از آن ميسازيم مثال: (س ل م اصل است و از آن چند كلمه با توجه به اشتقاق كبير ساخته ميشود. س ل م ـ س م ل ـ م س ل ـ م ل س ـ ل م س ـ ل س م) و بايد دانست اشتقاق كبير سختتر از اشتقاق صغير است.»
و سيد هاشم حسيني تهراني اشتقاق را اينگونه تقسيمبندي ميكند. «يك ـ اشتقاق صغير و آنچنان است كه اصل واحد به يك ترتيب در همه مشتقات باشد مانند (نصر نصر ـ ينصر ـ انصر ـ ناصر ـ منصور ـ نصير ـ انتصر ـ استنصر ـ تناصر) و مانند (جنه: پري، جنه: سپر، جنه: باغ، جنون: ديوانگي جنين: بچه در شكم، جنان: دل، جنن: گور، اجنّ الميّت: مرده را در كفن كرد، اجن: پوشانيد) و فرق اين دو مثال آن است كه در مثال دوم اصل واحد كه (ج ن ن) باشد معنايش در هر صيغهاش خصوصيتي دارد غير از خصوصيتي كه از هيئت كلمه فهميده ميشود، ولي در مثال اول اصل واحد كه (ن، ص، ر) باشد در همه يكي است. و معني مشترك در مثال اول (ياري كردن) و در مثال دوم (نهان بودن) است. و معلوم است كه نهان بودن در هريك از آن مشتقات يك گونه است.
دو ـ اشتقاق كبير: و آنچنان است كه اصل واحد در همهي مشتقات يكي باشد، گرچه ترتيب حروفش مختلف باشد، مانند (سفر و فسر)، كه هر دو به معني آشكاري است و اصل واحد در هر دو (س، ف، ر) است، ولي به يك ترتيب نيست، در يكي سين برفا مقدم و در ديگري برعكس است، لكن آنها و ساير صيغههاي اسمائي و افعالي آنها در آن حروف كه اصل است مشتركند.
سه ـ اشتقاق اكبر: و آن چنان است كه صيغههاي مشتقات در بيشتر حروف اصل واحد مشترك باشند. مانند: (قصم و فصم) كه دو حرف اصلي در آنها يكي است، و هر دو به معني شكستن است.
ولي قسم: شكستن با جدائي و فهم: شكستن بيجرائمي است.
و تعريف كبير بر صغير شامل، و اكبر بر هر دو شامل است اشتقاق مشهور كه در همه اسماء و افعال جاري است اشتقاق صغير است، و آن دو ديگر نادر است.
و اصل واحد كه آن را مبدا اشتقاق و حروف اصلي مينامند، خود جوهر حروف است بيآنكه هيئتي و صيغهاي به آن بدهند، چنانكه گفتيم: (ن، ص، ر) و (ج، ن، ن) و (س، ف، ر) اصل واحد است، و در اشتقاق اكبر همان اكثر حروف است. مانند (ص، م) كه در آن مثال گفتيم. و هر كلمهاي كه در آن، اصل واحد وجود باشد وهيئت و صورتي از هيئتهاي متداوله در كلام عرب داشته باشد، از آن اصل مشتق است گرچه صيغهي مصدر باشد كه داراي هيئتي است، چون مصدر اشتقاق نيست، زيرا مبدا اشتقاق بايد در همهي صيغه هاي مشتقه باشد، و مصدر ممكن نيست با هيئتش در صيغههاي ديگر واقع شود، زيرا در هيئت در يك كلمه ممكن نيست، گرچه از روي مسامحه گفتهاند: مصدر اصل كلام است و مصدر را به صيغههاي مختلفي معرفي كردهاند.
چون معناي اشتقاق را دانستي، پس اگر در كلمهاي حرف اصلي با زياده مشتبه شد، با صيغههاي ديگري كه با آن كلمه از جهت اشتقاق مشترك هستند و حروف اصلي و زيادهي آنهاواضح است تطبيق مينمائيم. و حروف اصلي و زيادهي كلمه مشتبه را تشخيص ميدهيم مثلاً: (رعشن: لرزان، متشبه است كه نون، اصلي است و بر وزن فعلل رباعي مجرد است، يا زائد و بر وزن فعلن ثلاثي مجرد است. مشتقات ديگر نشان مي دهد كه فعلن است، مانند «رعش و رعيش» به همان معني، و «ارتعش: لرزيد» و غيره اينها.»
احمد بن علي بن مسعود اشتقاق را بر سه نوع ميداند:
«صغير: تناسب بين آنها حروف و ترتيب باشد مثل ضرب، الضرب
كبير: تناسب در لفظ باشد، بدون ترتيب مثل جبذ از جذب
اكبر: تناسب بين آنها در مخرج باشد مثل نعق و عنق»
و ملا عبدالرحمن جامي انواع اشتقاق را اينگونه بيان ميكند كه:
«مشترك باشند در تمام حروف مثل جبذ از كلمهي جذب گرفته شده است. مشترك باشند در اكثر حروف اصلي با تفاوت در ساير حروف از لحاظ تلفظ مخرج حروف
مثل نعق از عنق»
و اميل بديع يعقوب اشتقاق را 4 دسته ميكند (1ـ اشتقاق اصغر يا صغير يا عام 2ـ اشتقاق اكبر يا ابدال لغوي 3ـ اشتقاق كبير يا قلب لغوي 4ـ اشتقاق كبار يا نحت به شرح زير:
«الف» اشتقاق اصغر يا صغير يا عام: گرفتن لفظ از لفظ ديگري كه از اصل آن است به شرط اشتراك هر دو در معني و حروف اصلي و ترتيب آنها مثل اينكه شما اسم فاعل (ضارب) و اسم مفعول (مضروب) و فعل (تضارب) و غير آن را از مصدر الضرب بنابر راي بصريون و از فعل ضرب بنابر راي كوفيون ميسازي و اين نوع از اشتقاق بيشترين نوع استعمال را در زبان عربي دارد. و اهميت آن به سزاست و كلمهي اشتقاق بر همين نوع اطلاق ميشود، زماني كه بدون قيد بيايد.
ب) اشتقاق اكبر يا ابدال لغوي: (همان اشتقاق كبير بنابر نظر ابن جني و غير ابن جني): قرار گرفتن حرفي مكان حرف ديگري در كلمه مثل (طن و دن) و (نعق و نمق) و (سراط و صراط) و اين دو نوع است؛ صرفي و لغوي و گمان غالب اين است كه در بيشتر شواهد اشتقاق اكبر نزديكي صوتي آن ظاهرتر باشد، تا نزديكي اشتقاقي آن منشاء آن به خاطر هم مخرج بودن (صفات صدقي) است.
ج) اشتقاق كبير يا قلب لغوي: اين نظر ابن جني است و آنرا اشتقاق كبير ناميده است كه بين دو كلمه يكي اصل باشد و ديگري فرع در لفظ و معني مناسبت داشته باشند نه در ترتيب حروف مثل «جذب و جبذ، حمد و مدح، اضمحل و امضحل» بعضي از علماء اين را انكار كردند در حالي كه به ابن جني تهمت زدهاند به تكلف و تعسف درآمدن در بحث به خاطر اينكه اگر اعتقاد به صحيح بودن اين نظريه پيدا كنند بر آن دو امر مترتب است: اول اين كه براي هر حرفي از حروف در زبان عربي ارزش دلالتي خاصي است كه جايگاه حرف در لفظ يا تغيير آن حرف به حروف ديگر از مخرج حرف به آن ضرر نميرساند و دوم اينكه و با اين واقعيت با تعريف مراحل لغوي دارد و گمان غالب اين است كه بعضي از اين مثالها قلب لغوي در آن صورت گرفته كه منشاء آن اسبابي چند است.
كه يكي از آن اسباب اختلاف در تقديم و تاخير است مثل (صاعقه و صاقعه) و اضطرار در بعضي از مواقع به واسطه سجع يا قافيه يا تبعيت يا غلط راويها و لغزش حروف در زبان مثل (لعمري و رعملي) و ميل در تخفيف لفظ (سبك كردن لفظ) يا تغنن در آن (تفريع)
د) اشتقاق كبار يا نحت: اينكه از دو كلمه يا بيشتر يك كلمه جديد گرفته شود و به معناي آن چيزي دلالت ميكند كه از آن گرفته شده و اين كلمه يا اسم است مثل
بسمله كه گرفته شده از بسمالله يا فعل است مثل حمدل از الحمدالله يا حرف است مثل انما از انّ به علاوه ما يا مختلط است مثل عما از عن به علاوه ما بعضي از علماء اين را انكار كردند كه نحت قسمتي از اشتقاق باشد و دليلشان اين است كه علماي اهل لغت گذشته ما چنين چيزي را از اقسام اشتقاق نگفته بودند و اينكه در گرفتن كلمه از دو كلمه يا بيشتر باشد. در حالي كه اشتقاق گرفتن يك كلمه از يك كلمه است و اضافه مكن بر اين مطالب اين را كه هدف از اشتقاق حاضر نمودن معناي جديد است اما هدف از نحت هميشه اختصار است و سخت 4 نوع است:
1ـ نسبي 2ـ فعلي 3ـ اسمي 4ـ وصفي»
فایل : 19 صفحه
فرمت : Word