مقاله کامل پایان نامه علوم تربیتی استقلال کودکان

مقاله کامل پایان نامه علوم تربیتی استقلال کودکان

مقدمه
آموزش قبول مسئولیت به فرزندان اقدامی است که آنها را به جانب دستیابی به استقلال اخلاقی سوق می دهد خواسته هر پدر و مادری است که فرزندان خود را انسانهایی مسئول و شایسته تربیت کند اما لازمه ی تربیت فرزندان مسئول و متعهد واگذاری مسئولیت به آنهاست و از جمله این مسئولیت ها ، مسئول شناختن آنها در قبال خودشان است. مواظبت از خود و اموالشان ، کسب درآمد برای مصارف شخصی با توجه به اقتضای سن و سال ( نگهداری از بچه ها ، کار در تعطیلات تابستانی و نظایر آن ) کمک به کارهای خانه ، پایبندی به قول و قرارها و مهمتر از همه افزایش احساس مسئولیت در قبال دیگران و کمک به رفاه سایر انسانها و بسیاری از مقولات مشابه دیگر را می توان به بچه ها واگذار کرد.
زمانی بود که زندگی خانوادگی با کمک همه ی افراد خانواده و از جمله بچه ها جریان داشت اما این روزها وضع فرق کرده پدر و مادر امروز مسئولیتهای فرزندان را به انجام تکالیف منزل و مرتب کردن اتاق خودشان محدود می کنند و این کافی نیست زیرا خودگراست و به سایرین توجه ندارد با مسئولیتی در این حد، کودک مسئولیت خود را در مورد سایر افراد خانواده احساس نمی کند.
فرزندان ما به مسئولیتهایی نظیر نگهداری از بچه های کوچکتر ، سرگرم کردن آن ها و یا خواندن کتاب داستان برای برادر و خواهر کوچکتر و کمک کردن به مادر در تمیز کردن خانه و کمک به شستن ظرفها و حتی آشپزی ، غذا دادن به حیوانات دست آموز خانگی ، آب دادن گلها و غیره نیاز شدید دارند. آموزش قبول مسئولیت باید خیلی زود شروع شود حتی کودک دو ساله هم می تواند در چیدن میز و سفره غذا و یا پهن و جمع کردن دستمال سفره و غیره ، کمک کردن را یاد بگیرد. هر چه بچه ها بیشتر کمک کنند به کمک کردن بیشتر عادت می کنند وقتی استدلال اخلاقی شان ابعاد وسیعتری می گیرد وقتی دلیل کافی برای کمک کردن به دیگران پیدا می کنند عادت کمک و توجه به سایرین در آنها تقویت می شود.
فصل اول :طرح کلی تحقیق
1-1 بیان مسئله
نوجوانی دوره خاصی از زندگی است که از لحاظ وی‍‍ژگیها و شرایطی که دارد که متمایز از سایر مراحل بوده و مورد توجه متخصصان رشد و روان شناسی رشد می‌باشد. در این دوره سنی ، نوجوان وی‍‍ژگیهایی پیدا می‌کند که لزوم توجه و اعمال شیوه‌های برخورد مناسب را الزامی می‌سازد و از آنجایی که تحمل این شرایط و وی‍‍ژگیهای آن برای نوجوان نیز توام با مشکلاتی است عدم آگاهی اطرافیان و بویژه والدین و مربیان با شیوه برخورد با آنها می‌تواند مشکلاتی را به وجود بیاورد.
یکی از این ویژگیهای مهم تمایل نوجوان به کسب استقلال است نوجوان تمایل دارد تواناییها و نیرویهای خود را به معرض نمایش بگذارد و قدرت و توانایی خود را به اطرافیان ثابت کند. می‌خواهد یکه و تنها عمل کند و تا جایی که می‌تواند به اطرافیان و بوی‍ژه والدین خود تکیه نکند. استقلال طلبی زمینه اولیه ورود او به اجتماع را فراهم می‌سازد و او را برای پذیرش مسئولیتهای اجتماعی آماده می‌کند. هر چند جهت‌گیری ناصحیح آن توام با مسائل و مشکلاتی برای او و اطرافیان خواهد بود.
1-2 اهمیت و ضرورت تحقیق
مهمترین ویژگی که می بایست بدان توجه خاصی داشت استقلال از سوی خانواده است. خانواده می تواند مهمترین منبع تأمین کننده استقلال فرد باشد، یا می تواند نوجوان را در رسیدن به حس فردیت و استقلال دچار تزلزل سازد. نوجوان در این دوران خود را برای مرحله جدیدی از زندگی اش آماده می سازد. او سعی بر آن دارد که بر رفتار کودکانه اش غلبه نماید. آمادگی دارد مسئولیت رفتارش را بر عهده گیرد و حتی آمادگی این را دارد که مسئولیت کارهای دیگران را نیز بر عهده گیرد.
در متون اسلامی در این رابطه سفارشات فراوانی شده است که نوجوان را در این دوران آزاد گذارند و به آنها استقلال و مسئولیت لازم بدهند.
البته اینها بدان معنی نیست که نوجوان به طور ناگهانی خود را به طور کامل از قید خانواده رها سازد. نوجوان در این دوران دچار نوعی کشمکش درونی است؛ از یک سو تمایل ندارد از دوران کودکی اش پا فراتر نهد که از هر سو در محبت است و از سوی دیگر داشتن آزادی عمل در کارهایش و استقلال را در لوح آرزوهایش می بیند. پس هر گامی که نوجوان به سوی استقلال بر می دارد ترس و تشویش درونش بیشتر می شود. بنابراین او چندان تمایل ندارد تا پیوندهای خانوادگی را کاملاً قطع نماید. نیاز به حمایت والدین را در هر حال احساس می نماید و همواره در جست و جوی روش هایی است که این حمایت را کسب نماید. یکی از مهمترین مسائلی که نوجوان را در راه رسیدن به استقلال دائماً تهدید می نماید سرزنش و ملامت از سوی والدین است. نوجوان به این رفتار والدین با دیده تحقیر و بغض و خشم توجه می نماید. نوجوانی که از سوی والدینش تحقیر می شود عکس العمل های گوناگون از خود نشان می دهد برخی اوقات دچار «حقارت نفس» می شود. برخی از محیط خانواده گریزان می شوند و برخی به پرخاشگری و زیان رساندن به خانواده و دیگران می پردازند.
نکته دیگری که باید والدین بدان توجه داشته باشند داشتن سوء ظن نسبت به نوجوان است که می تواند او را دچار تزلزل سازد. برخی خانواده ها نوجوان را در اتخاذ تصمیم های مربوط به خودش آزاد می گذارند اما این کار را از روی بی میلی یا سوءظن انجام می دهند. این والدین هرگز به نوجوان خود اعتماد نمی کنند و به ندرت فرصت هایی را ایجاد می نمایند تا نوجوانشان تصمیم بگیرد . حال اگر فرصتی هم ایجاد شود نوجوان بر اثر سوءظن و عدم اطمینان والدین دچار اضطراب می گردد و با شکست مواجه می شود و گاه والدین با تردیدها و نگرانی های خود در مورد نوجوانشان قضاوت های ناصحیح در پیش می گیرند که این خود موجب ایجاد فاصله میان والدین و فرزندان می شود.
1-3 سؤالات تحقیق
1) اصول تربیت استقلال دهی را نام برده؟
( هدف نهایی تعلیم وتربیت فرزند کنترل او نیست هدف این است که به فرزندان خود کمک کنیم تا بالغهای عاقلی بشوند و گلیم خود را از آب بیرون بکشند . بچه ها خواهان استقلال هستند بچه های دو ساله هم استقلال می خواهند نوجوانهای 16 ساله هم همین را می گویند اما فرزندان با کنترل هم احتیاج دارند ایمنی و سلامت کودک کم سن و سال مستلزم کنترل اوست نوجوانهای بزرگتر هم به کنترل نیاز دارند استقلال و کنترل دو موضوع مهم هستند که برای پرورش و تربیت فرزندان سالم ضرورت دارند.
( به فرزندان خود فکر کردن را بیاموزید:
سرمشق خوب بودن و آموزش کلامی با آنکه مهم است کافی نیست وظیفه پدر و مادر است که به فرزند خود فکر کردن را بیاموزند.
( سرمشق شوید و درس بدهید :
یکی از مطمئن ترین راههای تربیت استقلال دهی سرمشق شدن پدر و مادر است با احترام گذاشتن به فرزندان خود الگو و سرمشق می شوند و این دو موضوع فراگیری است که رابطه ی میان بالغها و مرز تلقی ما از سایر مردم و از جمله اقوام و خویشاوندان و حتی غریبه ها را در بر می گیرد.
( به کودکان احترام بگذارید و از آن ها احترام بخواهید:
( آموزش کلامی به فرزندان بدهید:
2) نخستین گام به سوی استقلال دهی چیست؟
دلبستگی و احساس تعلق مهمترین حادثه ی نخست زندگی است اگر کودک تا پایان نخستین سال زندگی اش از مهر و محبت کافی برخوردار شود گامی استوار در روابط انسانی برداشته در موقعیتی قرار می گیرد که می تواند در مسیر استقلال گام بردارد و یک سالگی نخستین گام به سوی استقلال بوده است.
3) راههای احترام به استقلال دهی فرزندان و پرهیز از تحمیل اراده پدر و مادر چیست؟
پیشنهاد انتخاب – راه دیگر اجتناب از اظهاراتی است که احتمالاً مقاومت کودک را موجب می شود. راه دیگر که کودک را به مسابقه و رقابت دعوت کنید و اغلب شمردن اعداد کمک مؤثری است – آزادی عمل بیشتر دادن و به حال خود گذاشتن – دادن فضای خصوصی هم به کودکان کم سن وسال حائز اهمیت است.
4) دلیل استقلال طلبی انسان چیست؟
این است که می خواهد حاکم بر زندگی خویش باشد در ذات خود درماندگی و وابستگی به دیگران را دوست ندارد و انسان در ذات خویش خواهان شخصیت بارز و منحصر به فرد است.
5) واگذاری مسئولیت چیست؟
انجام کارهای خانه برای کودک مرحله ی صفر بسیار مهم است. کودک با کمک به انجام کارهای خانه به دست یافت مهمی می رسد که می توان آن را نقش اجتماعی مسئولانه در خانواده نامید و این پادزهر مناسبی در برابر خود مداری است و باید توجه داشت وظایفی به کودک محول کرد که شامل انجام کار برای دیگران باشد (مانند چیدن میز) و مهمتر از آن به کودک نشان داد از کمکی که به شما کرده متشکرید و قدر زحمتش را می دانید.
6) هدف از تعلیم و تربیت بایستی آماده کردن کودکان برای زندگی باشد یعنی چه ؟
خوشبختی و سعادت کودکان بستگی به مهر و محبتی دارد که والدین به او می دهند بایستی کودک را درک کرده و قبول نمود که او موجودی خودخواه است وقتی به کودک مهر و محبت نشان داده و به او اعتماد کنیم خیلی زود مسئولیت اعمالش را می پذیرد ولی اگر به او اعتماد نکنیم آنرا احساس کرده و عکس العمل منفی از خود نشان می دهد برای اعتماد و قبول کودکان ما بایستی به خودمان اعتماد داشته باشیم . والدین نباید هرگز با اقتدار با فرزندانشان رفتار کرده و به زور آنها را مجبور به پذیرش مسئولیت خود کرد.
1-4 تعریف عملیاتی واژه ها:
مفهوم و تعريف تربيت
در بحث تربيت انسان ، مفهوم واژه تربيت بر پرورش دادن استعدادهاى انسانى يعنى فراهم کردن زمينه رشد استعدادهاى آدمى دلالت مى کند. اين واژه از ريشه ((ربو)) به معنى زيادت و فزونى و رشد و برآمدن گرفته شده است ؛ و کاربردهاى گوناگون از اين ريشه همه همين معنا را در بردارد. ((ربو)) نفس عميق و بلند را گويند که موجب برآمدن سينه است . ((ربوة )) يعنى سرزمين بلند و مرتفع . ((رابية )) نيز به همين معناست . و ((ربا)) يعنى افزون شد و نمو کرد که در اصطلاح شرع مخصوص به افزون شدن سرمايه با غير از سود شرعى است . ((اربيتان )) دو قسمت گوشت بن ران در قسمت کشاله ران را گويند که بالا مى آيد و حالت برآمدگى دارد. ((اربى عليه )) يعنى بر او اشراف و احاطه يافت . ((ربيت الولد فربا)) يعنى فرزند را تربيت کردم و او رشد کرد. در قرآن کريم همين معنا يعنى بزرگ کردن در مفهوم رشد جسمى آمده است .
((و قل رب ارحمهما کما ربيانى صغيرا.))
و بگو: پروردگارا، آن دو (پدر و مادر) را رحمت کن چنانکه مرا در خردى پروردند.
((قال الم نربک فينا وليدا و لبثت فينا من عمرک سنين .))
(فرعون به موسى ) گفت : آيا تو را از کودکى در ميان خود نپرورديم و ساليانى چند از عمرت پيش ما نماندى ؟
((راغب اصفهانى )) لغت شناس بزرگ مى نويسد: ((ربيت )) (تربيت کردم ) از واژه ((ربو)) است و گفته اند اصلش از مضاعف يعنى ((رب )) (ربب ) بوده است که يک حرف آن براى تخفيف در لفظ به حرف (ى ) تبديل شده است مانند ((تظننت )) که ((تظنيت )) شده است .
((رب )) به معناى مالک ، خالق ، صاحب ، مدبر، مربى ، قيم ، سرور و منعم است و نيز اصلاح کننده هر چيزى را ((رب )) گويند. بنابراين ((رب )) به معناى مالک و مدبر و تربيت کننده است .
((راغب اصفهانى )) مى نويسد: ((رب )) در اصل به معنى تربيت و پرورش است يعنى ايجاد کردن حالتى پس از حالت ديگر در چيزى تا به حد نهايى و تام و کمال خود برسد.
آنچه در تربيت روى مى دهد همين مفهوم است و البته نقش ايجادى در تربيت از آن ((رب العالمين )) است و جز او همه نقش اعدادى دارند. بنابراين ، تربيت رفع موانع و ايجاد مقتضيات يعنى اعداد است تا استعدادهاى انسان از قوه به فعل درآيد و شکوفا شود؛ و چون در تربيت اسلامى مقصد و مقصود ((کمال مطلق )) است مى توانيم تربيت را چنين تعريف کنيم :
((تربيت عبارت است از رفع موانع و ايجاد مقتضيات براى آنکه استعدادهاى انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود)).
انسان موجودى است با استعدادهاى شگفت و گرانقدر، چنانکه از رسول خدا(ص ) روايت شده است که فرمود:
((الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة .))
مردم چون معادن طلا و نقره اند.
با اين تعبير بايد آنچه را که مانع شکوفايى استعدادهاى انسان است رفع کرد و زمينه هاى مساعد را فراهم ساخت تا استعدادهاى انسان به فعليت رسد و انسان متصف به صفات و کمالات الهى شود؛ و اين تحول با اهتمام و کوشش خود انسان ميسر مى شود. بدين ترتيب تربيت با رفع موانع و ايجاد مقتضيات شکل مى گيرد.
استقلال
استقلال فردی یعنی آزادی فردی در چارچوب قواعدی که باید «توسط برخی نهادها که قدرت لازم را دارند» تعریف و اجرایی شود (هایک، 1960: 139). این سنگ بنا نهاده شده و در همان‌حال، توسط یک چارچوب قانونی اجرایی موثر (همان، 144) یا به‌ طور خاص، با قاعده قانون خصوصی یا مدنی ایجادکننده جامعه مدنی قانونی محدود شده است. استقلال فردی به معنای خودمختاری فرد با توجه به محدودیت‌های قواعد قانونی است، قواعدی که محتوای حقوق مالکیت را
تعریف نموده و محدودیت‌های آزادی قرارداد را تنظیم می‌کنند. به دلیل این‌که نظام‌های قانون خصوصی درگذر زمان تغییر می‌کنند و به طور خاص، در تعریف روش‌هایی که محتوای حقوق مالکیت را تعریف و آزادی قراردادها را تنظیم می‌کنند، با هم متفاوت هستند، «استقلال فردی» در گذر زمان و در نظام‌های قانونی مختلف معانی متفاوتی داشته است (هایک، 1960: 299، 1948: 19). این موضوع این پرسش را پیش می‌کشد که کدام معیار باید برای ارزیابی تناسب یا کفایت قواعد قانونی بالقوه جایگزین به‌کار گرفته شود. مشخصا، چنین معیاری نمی‌تواند صرفا از اصل استقلال فردی اتخاذ شود، به دلیل این‌که، همان‌طور که در بالا هم بیان شد، ایده‌ استقلال فردی در یک نظام قانونی خاص دارای معنای نسبی است. بنابراین، آزادی فردی نمی‌تواند به‌ مثابه یک معیار استاندارد در برابر یک نظام قانونی خاص به‌کار رود که خود باید مورد قضاوت و بازبینی قرار گیرد.
استقلال در دوران نوجوانی
استقلال در دوران نوجوانی، حالت خاص و تحولی استقلال در دوران حیات است. بدین معنی كه تا قبل از بلوغ ، فرد نسبت به اعمال خود اگر چه مسئول است، اما به لحاظ حقوقی و شرعی پاسخ گو نیست و پاسخ گویی به عهده ولی و قیم قهری و شرعی اوست و به محض وقوع بلوغ ، شخصاً باید در پیشگاه قانون جواب گو باشد و تبعات و پیامدهای اعمال خود را متحمل شود و به تناسب موارد، پاداش بیند و كیفر پذیرد و به انجام تكالیف متعهد و به رعایت حدود و مرزها ملزم باشد. در مقابل ضروری است اجتماع هم این تعهد و الزام را به عنوان حریم و مرز حقوقی، اعتقادی و ارزشی یك شخصیت حقوقی و اجتماعی حرمت گذاری كند.
بنابراین چنانچه به ندرت و رغم روال قابل تصور، پدر و مادر، نوجوان بالغ را به كار خلاف امر كردند، استقلال حقوقی و شرعی به او اجازه می دهد تا در برابر این دستور مقاومت كند، ولی این مقاومت باید به نحوی عملی شود كه با وظیفه مهم دیگری كه رعایت حریم و حرمت والدین است، متضاد و متقابل نباشد و چنان مدبرانه و با ظرافت عمل شود كه كرامت آنها مخدوش نگردد و به برخورد متقابل نینجامد، زیرا هیچ انسانی تا پایان عمرگسسته و رها از والدین نیست.
استقلال شرعی بیان شده همراه با رشد و بیداری غرایز، نوجوان را به سمت احساس وظیفه، افزایش درك و شناخت ارزش ها، تفكر مستقل، برنامه ریزی، عاقبت اندیشی، انتخاب مسیر، تلاش معنادار، ارائه پاسخ های معقول و هدفمند، سیاست گذاری حیاتی، شناخت امیال، حب و بغض ها و اشتیاق و تنفرها، هدایت می كند و در نتیجه به زندگی مستقل و تشكیل خانواده و زایش واحد اجتماعی جدید منجر می شود. این در حالی است كه ارتباط حقوقی و عاطفی فرد با خانواده اولیه اش پابرجاست و تعهدات او كما كان محكم است و به لحاظ تربیتی و ارزشی ، استحكام خانواده دوم و آتی یا سوم بستگی تنگاتنگ با استحكام واحد اول دارد.
علاوه برآن چه بیان شد، كه بیشتر به استقلال حقوقی و شرعی نوجوان مربوط می شود، شایسته است موارد دیگری از استقلال مانند استقلال اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، عاطفی و … مورد بحث و نظر قرارگیرد.
الف) استقلال اقتصادی
برای این كه نوجوان درك صحیح و منطقی از استقلال اقتصادی داشته باشد لازم است از دوران كودكی ، پدر و مادر سیاست های خاصی را مد نظر داشته باشند؛ از آن جمله وجوهی را دراختیار نوجوان قرار دهند و با افزایش سن و توان او، مبالغ این وجوه را افزایش دهند و بعضی از مخارج ساده را نیز در قبال این وجوه به عهده خود او بگذارند و بر نحوه انجام این مخارج نظارت كنند تا فرزند یاد بگیرد چگونه هزینه های خود را تنظیم كند و آنها را الویت بندی نماید و صرفه جویی اعمال كند تا بتواند پس انداز داشته باشد و بیاموزد چگونه این پس انداز را به سوی سرمایه گذاری هدایت كند. به عنوان مثال، برای او حساب پس انداز مسكن باز كنند یا گاهی او را به سمت داد و ستدهای ساده و سود آور رهنمون شوند یا به طرف سرمایه گذاری های علمی و فنی مانند خرید ابزار كارهدایتش كنند تا به تدریج با كسب در آمد و مهارت فنی آشنا شود. همچنین به لحاظ شرعی و در راستای تربیت دینی برای او سالِ مالی تعیین كنند تا بیاموزد حداقل سالی یك مرتبه
سود و زیان و بهره وری اقتصادی خود را بسنجد و حقوق الهی و اجتماعی خود را بپردازد و در كنار این مسائل احساس كرامت، خود ارزشمندی و استقلال كند.
ب) استقلال اجتماعی:
در دوران كودكی، فرزند غالباً در معیت پدر و مادر ، در مجالس و محافل شركت می كند و در دوران دبستان با شركت در اردوهای دانش آموزی ، حیطه تعامل اجتماعی او افزایش می یابد و با پذیرش برخی مسئولیت های ساده در محیط آموزشی، فعالیت ها و مسئولیت های اجتماعی را تجربه می كند.
ولی در دوران نوجوانی با شركت درگروه هم سن و سال و آمد و شد به مجالس مذهبی و علمی، رجوع به كتابخانه ها و شركت در اردوها، استقلال اجتماعی او معنای تازه به خود می گیرد و در مقابل انتظار دارد با تبدیل دخالت های والدین به نظارت، این استقلال به رسمیت شناخته شود؛ كما این كه دیگر حاضر نیست شركت او در مجالس خانوادگی حالت طفیلی داشته باشد و انتظار دارد از او به صورت جداگانه دعوت به عمل آید. همچنین او برای مسئولیت هایش در مدرسه، مسجد و محله ارزش قائل است و تشویش و دغدغه دارد. بنابراین ضروری است قبل از نوجوانی مبانی ارزشی فعالیت های اجتماعی به او آموزش داده شود تا در دوران نوجوانی دچار مشكل نشود. معاشرت های واجب مثل شركت در جلسه های آموزشی، علمی و دینی را باید به او تفهیم كرد و حشر و نشرهای حرام را به او شناساند و با تعیین مصادیق عینی به او بصیرت و آگاهی داد. البته در ارائه این آگاهی باید توجه داشته باشیم كه ذهن خفته نوجوان نسبت به مسائل مكتوم بیدار نشود و تذكرات، جنبه اشاعه زشتی پیدا نكند.
ج) استقلال سیاسی:
در بیان نظریات سیاسی، هر چند نوجوان ناپخته و تازه كار باشد، با این حال باید پدر و مادر ، شنونده ای پر حوصله و بردبار باشند و برای آگاهی و بیداری او به ذكر مصادیق عینی بسنده كنند و به او مجال دهند تا خود مسائل را تحلیل كند. منتها ضروری است از قبل خط و مرزهای ارزشی و
فرهنگی برای او ترسیم شود و زمانی كه به سن قانونی رسید، ضمن تبیین مسئولیت های ناشی از رأی دادن و ارائه نظر ، مجال این امر را برای او فراهم كنند.
د) استقلال عاطفی:
نوجوان با گرایش به سمت گروه همسالان و طرح دوستی ها، استقلال عاطفی خود را ابراز می كند. دراین زمینه ضرورت دارد خانواده حد و مرزها و منع و تجویزها را از دوران كودكی به او تفهیم كند و سپس با سالم سازی محیط و انتخاب صحیح پهنه اجتماعی و فضای آموزشی، بسترآشنایی و دوستی ها را بسازد تا در دوران نوجوانی او، مجبور به دخالت های افراطی و غیر مؤثر نشود.
دید و برداشت كلی :
در این دوران در جهت شكوفایی روحی و روانی نوجوان به منظور دلجویی عاطفی، آزادی مطلق و استقلال بدون مرز آنان را توصیه می كنند، ولی حقیقت امر آن است كه اگر چه مسائل جزیی و به خصوص مادی در مقایسه با امكانات ارتقائشان و میزان اهمیت آن، قابل اغماض است، لیكن باید از اوان كودكی رفتار فرزندان در جهت كسب عادات مناسب نظام یابد و جهت پذیرد و در حد سن و سال و موقعیتشان یك روش نظارتی معقول جاری گردد، به نحوی كه این روش ها درحد توان و پذیرش آنان باشد و محققاً فایده مند بوده، با منزلت وهویت طینتی و طبیعی آتی شان تضاد نداشته باشد. نظارت مذكور به نحوی باید باشد كه چشم واقع بین آنان را باز كند و توان تحلیل و برداشت معقولشان را تقویت نماید تا بتوانند به طور منطقی حقایق را درك كنند. ولی اگر تحكّم مآبانه مسائل برایشان تحلیل و به آنان تحمیل شود، خوشایندشان نخواهد بود. پس باید ضمن ایجاد بصیرت و بینش، زمینه تحلیل دلیل مند برایشان فراهم شود. آن گاه پذیرش مسائل، امری سهل و آسان خواهد شد و در برابر این گونه برداشت ها دفع و گریزی نخواهند داشت. و سرانجام این كه اگر پدر و مادر نسبت به فرزند ذی حق اند و فرزند نیز متقابلاً ملزم به رعایت حقوق و حفظ حرمت و كرامت آنان است، لیكن لازم است در تربیت فرزندان به شكلی برنامه ریزی شود تا مطلب مذكور با
حق انتخاب و استقلال آنها تضاد و تعارضی پیدا نكند و آنان بتوانند به مدد فكر و عقل خود مسیر صحیح را بیابند.
رشد هویت
پدیده نوجوانی ،با این پرسش اساسی همراه است که نوجوان از خود می پرسد”من کیستم” این پرسش را که چند سال ادامه خواهد یافت “جستجوی هویت”می نامند. در واقع مساله این است که چه می‌شود که هیچ فردی نه مانند کسانی می‌شود که قبل از اودراین جهان زیسته اند ونه مانند کسانی خواهد شد که پس ازاوبه این جهان خواهند آمد.نوجوانی که با این پرسش اساسی روبروست می داند که بزودی باید مسوولیت زندگی خویش را شخصاً برعهده گیرد و از خود می پرسد: باید چگونه زندگی کنم؟چه حرفه ای راباید انتخاب کنم؟ در ارتباط باجنس مخالف وزندگی خانوادگی آتی چه خواهم کرد؟ با کدام باورهاوارزشها بایدزندگی کنم؟
پاسخ به این پرسشها آسان نیست و معمولاً با مقداری تشویش نیز همراه است. شاید بتوان گفت که تشویش والدین نیز کمتر از خود نوجوانان نیست.نوجوانانی که سعی می کنند که بالهای خود رابگشایند وبه دنیای خاص خویش پرواز کنند و والدینی که گاه به دلیل وابستگی به فرزند خود و استقلال جویی اونگرانند وگاهی نیز به دلیل مخاطراتی که پرواز غیرقابل پیش بینی ازآشیانه م‍‍ألوف درکمین نوجوان آنهاست، احساس ایمنی نمی کنند. دراین میان ممکن است نوجوان دچاراین احساس شود که والدین اوبه جای آنکه کمکش کنند، وی را آرام وبه حال خود نمی گذارند.
اریکسون اولین کسی بود که هویت را به عنوان دستاورد مهم شخصیت نوجوانی وگامی مهم به سوی تبدیل شدن به فردی ثمربخش وخشنودتشخیص داد. تشکیل هویت عبارت است از مشخص کردن چه کسی هستید، وبرای چه چیزی ارزش قائلید،وچه مسیری را می خواهیددر زندگی دنبال کنید. یک کارشناس، هویت رابه صورت نظریه روشن درباره خود به عنوان عامل منطقی، عاملی که براساس عقل عمل می کند، مسوولیت این اعمال را می پذیرد ومی تواند آنها راتوضیح دهد،تعریف کرد. این جستجو برای آنچه درمورد خود درست وواقعی است، نیروی پیش
برنده درپس خیلی ازتعهدات جدیداست،ازجمله احساس تعهد نسبت به جهت گیری جنسی، شغلی، روابط میان فردی ودرآمیختگی باجامعه،‌عضویت درگروه قومی، وآرمانهای اخلاقی، سیاسی، مذهبی، و فرهنگی.اریکسون مراحل رشد انسان را به هشت مرحله تقسیم کردو دوران نوجوانی وبلوغ راپنجمین مرحله از مراحل هشت گانه رشد قلمداد کرده است. بحران این مرحله بیدار شدن احساسهایی ازهویت درمقابل گم گشتگی نقش اتفاق می افتد. بیرون آمدن از دوره نوجوانی با احساس هویت مستلزم آن است که خود پنداره به دوطریق تکامل یابد،اول، شخص باید خودپنداره هایی را که در طول چهارمرحله روانی پیشین شکل گرفته است تحکیم بخشد،دوم، خود این خود پنداره منسجم بایستی با تصوری که دیگران ازاودارندیکی باشد. تنها بدین طریق احساسی کامل ازهویت می تواند پدیدآید.
بدین ترتیب ازدیدگاه اریکسون هویت ازامتزاج خودپنداره های خصوصی واجتماعی سرچشمه می گیرد. پیامد این انسجام ازتداوم فردی یا همخوانی درونی است. اریکسون تاکیدبسیارزیادی براهمیت رشد احساسی ازهویت قائل بود. اواز جهات فراوانی یافتن احساس هویت را تکلیف عمده زندگی فردی می دانست. به عقیده اریکسون هویت ممکن است ازدوراه منحرف شود. ممکن است پیش ازآن که رشدکند تثبیت شود(یعنی پیش ازموعدشکل بگیرد)،ویا اینکه بدون هیچ محدودیتی گسترش یابد.
تكوين هويت شخصي‌
رشد هويت معمولا يكي از جنبه‌هاي رشد خود در نظر گرفته مي‌شود. رشد خود نيز يكي از مباحث مهم مطرح شده در قلمرو روان‌شناسي رشد است كه حاوي موضوعات مهمي همچون رشد مفهوم خود، عزت نفس (Self esteem) يا ارزش نهادن به شايستگي‌هاي خود، رشد شناخت ديگران و رشد هويت است.
از نگاه اريك اريكسون يكي از تكاليفي كه انسان در دوران نوجواني با آن مواجه مي‌شود تكوين هويت شخصي (personal identity) است. اين بدان معناست كه نوجوان براي دستيابي به
هويت شخصي خود با پرسش‌هاي مهمي چون من كيستم؟ مقصدم كجاست؟ هدف از حيات چيست؟و… مواجه مي‌شود. روندي كه نوجوان طي چند سال براي پاسخگويي به اين پرسش‌ها طي مي‌كند به عنوان جستجوي هويت ناميده مي‌شود.
برخي بر اين اعتقادند كه چنين جستجويي در جهت شكل‌گيري هويت، دوره نوجواني را به دوره‌اي مملو از دشواري‌ها و مخاطرات تبديل مي‌كند و به همين دليل سخن از بحران هويت به ميان مي‌آورند؛ اما در اين ميان اريكسون موضعي متعادل‌تر اتخاذ كرده و از منظري ديگر به مقوله بحران هويت نگاه مي‌كند.
مفهوم خود …
از میان تمام خصایص و ویژگی های انسانی ، « خود » از پیچیده ترین و غیر قابل لمس ترین مفاهیم می باشد .
مفهوم خود ، نه دیده و نه لمس می شود . با وجود این از اواخر سال 1800 میلادی این موضوع ، مورد علاقه ی دانشمندان رفتارگرا بوده است .
مفهوم خود به طور واضح تعریف نشده و شامل معانی بسیاری بوده و در جاهای بسیاری استفاده می شود .
خود ، واقعی ترین جنبه ی تجربیات شخصی می باشد و به هر حال چهارچوب ارجاعی است که فرد از طریق آن دنیای اطراف خود را درک ، تصور و ارزیابی می کند .
مفهوم خود می تواند به صورت تمام تصورات ، باورها و عقاید محکمی تعریف شود که سازنده ی اطلاعات فرد از خویش بوده و روابط او با دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد .
مفهوم خود ، شامل تصورات فرد از ویژگی های خاص و توانایی های او ، تعامل های او با مردم و محیط و ارزشهای او که در ارتباط با تجربیات و اعیان بوده ، اهداف و آرمانهای او می باشد .
به یاری متخصصان در تمام پس زمینه ها ، به طور فزاینده ای به دیدگاه مفهوم « خود » به عنوان عنصر محوری و حیاتی برای شناخت افراد و رفتارهای آنها رسیده است . این تحقیق باعث پر
و بال دادن به یک مکتب نظری تحت عنوان « نظریه ی خود » گردیده و بر پایه ی این اصل بنا شده که رفتار انسان همواره معنادار بوده و رفتار هر شخص ناشی از طریقی است که جهان اطراف خود را درک می کند .
هیچ دو نفری دارای خود پنداره ی ( مفهوم خود ) مشابه و یکسانی نیستند . مفهوم خود در نتیجه ی تجربیات درونی فرد با افراد دیگر و واقعیت های جهان شکل گرفته و آموخته می شود . زیرا این مفهوم ، چهارچوب ارجاع و ملاکی است که شخص از طریق آن با جهان در تعامل است و دارای تأثیر قدرتمندی بر رفتار انسان می باشد .
نظریه پردازان « خود » بر این باورند که شناخت کامل یک فرد یا حتی پیش بینی دقیق رفتارهای او بدون درک چهارچوب ارجاعِ « خود » و ملاکهای درونی وی غیر ممکن می باشد . رسیدن به این مقصود ، مستلزم یکی شدن با دنیای مفهومیِ فرد و دیدگاه ها و نقطه نظرات او از خود می باشد ، بنا براین درک خود پنداره ی بیمار یکی از اجزاء ضروری تمام مراقبت های درمانی است .
عزت نفس
عزت نفس ، عبارت است از احساس ارزشمند بودن . این حس از مجموعه ی افكار، احساسات ، عواطف و تجربیات ما در طول زندگی ناشی می شود. می اندیشیم كه فردی با هوش یا كودن هستیم ، احساس می كنیم كه شخصی منفور یا دوست داشتنی هستیم ، مورد قبول و اطمینان هستیم یا خیر؟ خودرا دوست داریم یا نداریم؟
مجموعه این برداشت ها و ارزیابی ها و تجاربی كه از خویش داریم باعث می شود كه نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن ، یا بر عكس احساس ناخوشایند بی كفایتی داشته باشیم . همه ی افراد ، صرف نظر از سن، جنسیت، زمینه ی فرهنگی و جهت و نوع كاری كه در زندگی دارند ، نیازمند عزت نفس هستند. عزت نفس ، برابر است با خودباوری واقعی . یعنی : خود را آن گونه كه هستیم باور كنیم و برای خشنودی خودمان و دیگران تلاش نماییم . عزت نفس واقعاً بر همه سطوح

فایل : 90 صفحه

فرمت : Word

25900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط