مقاله کامل يادداشت‌برداري، خلاصه نويسي و چكيده نويسي

مقاله کامل يادداشت‌برداري، خلاصه نويسي و چكيده نويسي

يادداشت‌برداري، خلاصه نويسي و چكيده نويسي
براي يادداشت‌برداري بايد از يك روش دقيق و منظم پيروي كرد تا بتوان مجددا آنها را براي مقاصد اصلي تحقيق و به مناسبتهاي ديگر، مرور كرد. اكنون به بيان چند نكته در اين زمينه مي‌پردازيم:
1- در يادداشت‌برداري و خلاصه‌نويسي، تشخيص نويسنده براي مفيد بودن مطالب قابل اهميت است تا بداند چه مطلبي را خلاصه و يادداشت كند و از چه مطالب اضافي بگذرد.
2- براي يادداشت‌برداري بهتر است از يك دسته فيش با اندازة استاندارد استفاده كرد. اگر هنگام مطالعه يا مشاهده در آزمايشگاه و طبيعت و جامعه، برداشتهاي خود را در دفتري به صورت جنگ درآورديم و جود اختلاط و پراكندگي در ثبت مطالب سبب مي‌شودكه دستيابي سريع به يك مطلب مشخص مقدور نباشد يا بسيار دشوار و وقت‌گير باشد و اگر از كاغذهاي پراكنده با اندازه‌هاي مختلف استفاده شود، كار طبقه‌بندي يادداشتها دشوار مي‌شود. اندازه‌هاي متعادلي كه در بيشتر موضوعها مورد استفاده قرار مي‌گيرند عبارتند از: 20 15، 1510 و 5/125.
3- هنگام يادداشت‌برداري بهتر است يادداشتها را با دقت نوشت تا به بازنويسي آن نياز نباشد.
4- هر موضوع را بايد روي يك طرف برگه نوشت تا امر طبقه‌بندي يادداشتها ممكن باشد.
5- در جريان يادداشت‌برداري تا آنجا كه ممكن است بايد مطالب مفصل را خلاصه كرد و شرط آن، درك درست نكته‌ها و تشخيص مفيد بودن مطال قابل اهميت است. يك نگاه كلي به مطالب موردنظر پيش از انتخاب براي ثبت، امكان درك درست مطالب را بهتر فراهم مي‌كند.
6- حاشيه برگه‌هاي تحقيق را بايد بازگذاشت تا محلي براي توضيحات شخصي نويسنده وجود داشته باشد.
7- يادداشتها را بايد رسا، كامل و قابل فهم نگاشت.
8- تاريخ نگارش يادداشت را بايد در برگة يادداشت ذكر كرد تا يادداشتها، اعتبار خود را حفظ كند.
9- در جريان يادداشت‌برداري بايد از علامتهايي كه نشانة «نقل قول مستقيم» يا «نقل قول مضمون» يا «خلاصه» يا «مطلب ناتمام» باشد استفاده كرد مثل «ق» براي «نقل قول مستقيم»، «خ» براي «خلاصه كردن» «ن» براي «مطلب ناتمام». همچنين بايد علائم نقطه‌گذاري مثل نقطه،
ويرگول، پرانتز و جز آن را در متن يادداشت به كار برد تا يادداشتها در هنگام بهره‌گيري روان، و درست خوانده شود.
10- در برگه‌هاي يادداشت، بايد مآخذ يادداشت را با دقت نوشت تا آن را مستند و با اعتبار كند و امكان مراجعه به اصل منابع را هر زمان كه لازم باشد ميسر گرداند.
مشخصات منبع: شامل نام منبع، نام مؤلف، شمارة جلد، تاريخ نشر و شماره صفحه است. در صورتي كه منبع مشاهده باشد ذكر محل مشاهده، تاريخ مشاهده و موضوع مشاهده لازم است و چنانچه منبع، مصاحبه باشد نام مصاحبه شونده، تاريخ مصاحبه، موضوع مصاحبه، محل مصاحبه؛ و در صورتي كه منبع، سخنران باشد قيد نام سخنران، موضوع سخنراني، محل سخنراني و زمان سخنراني؛ و در صورتي كه منبع، مطبوعات باشد درج عنوان مقاله، نام جريده، سال، دوره، شماره مسلسل و شماره صفحه الزامي است.
11- براي يادداشتها بايد عنوان تعيين كرد تا استفاده كنندة از يادداشت، امكان يابد با ورق زدن سادة يادداشتها، موضوع موردنظر را كه به ترتيب الفبايي عناوين، نظام يافته است، جستجو و استخراج كند.
12- يادداشتها را بايد طبقه‌بندي كرد تا در موقع مناسب قابل استفاده باشند. طبقه‌بندي يادداشتها بر حسب نوع نياز نويسنده، انجام مي‌گيرد. بهترين شيوه، طبقه‌بندي موضوعي است.
براي طبقه‌بندي جزئي يادداشتها، از بند پلاستيكي يا لفاف كاغذي استفاده مي‌شود و براي طبقه‌بندي كلي از برگه دانهاي مخصوصي كه عنوان كلي مجموعة برگه‌ها را روي آن مي‌نويسد استفاده مي‌شود. برگه‌دان، محفظه چندكشويي و محل نگهداري و طبقه‌بندي برگه‌هاست. برگه‌دانهاي از جنس پلاستيك يا مقوا حجم كوچكي دارند و در كيفهاي دستي قابل حمل و نقل‌اند اما برگه‌دانهاي چوبي يا فلزي كه گنجايش و وزن بيشتري دارند فقط براي نگهداري در منزل يا كتابخانه يا محل كار مورد استفاده قرار مي‌گيرند.
13- براي تفكيك برگه‌هاي مربوط به هر موضوع، بهتر است از طلق شفاف يعني برجستگيهاي پلاستيكي شفاف و ميان‌تهي استفاده كرد و آن را به قسمت بالاي يك برگة معمولي چسباند و
اطلاعات لازم نظير عنوان اصلي يا فرعي و يا حروف الفبا را روي كاغذ كوچكي نوشت و از ميان دو لاية آن عبور داد.
انواع يادداشت
يادداشت به يكي از صورتهاي زير نوشته مي‌شود:
1- خلاصه‌نويسي: در اين نوع يادداشت، فشرده‌اي از يك بند يا يك صفحه يا فصلي از منبع مورد مطالعه كه براي منظور نويسنده كافي باشد در برگه نوشته مي‌شود. نويسنده با حذف كلمات و جملات طولاني و انتخاب جملات كوتاهتر و گزينش مهمترين جزء يا مفهوم اصلي در اين امر توفيق مي‌يابد.
2- نقل مستقيم: در اين صورت، عين جملات و عبارات مأخذ اصلي بازنويسي مي‌شود و درون علامت نقل قول « » قرار مي‌گيرد.
3- نقل مستقيم با تغيير: در اين نوع يادداشت، عين جملات و عبارات مأخذ اصلي نقل مي‌شود اما به ضرورت با سه نقطه، مطلب زايد يا نامربوط به موضوع، حذف مي‌گردد و يا ضمائر به نام تبديل مي‌شوند و يا زمان فعلها تغيير مي‌يابند كه در اين دو مورد از قلاب ] [ استفاده مي‌شود.
گاه در نقل مستقيم با تغيير، خواننده، واكنش خود را نسبت به مطلبي ثبت مي‌كند و در مواردي، مطلب نويسنده را تفسير مي‌كند و به اين ترتيب اظهارنظرهاي انتقادي و سازنده‌اي پديد مي‌آيد كه در اين صورت به آن، يادداشت ارزشيابي مي‌گويند.
4- تفسير يا ترجمة آزاد: نوعي از يادداشت‌برداري است كه خواننده، مطالب نويسنده يا گفتار گوينده را به زبان خودش مي‌نويسد به نحوي كه متوجه است معني را تغيير ندهد و يادداشتش، بيان معاني نويسنده يا گوينده باشد.
خلاصه نويسي
مقصود از خلاصه نويسي، استخراج جوهر مطالب يك اثر است به نحوي كه با درك درست محتواي اثر و تشخيص مفيد بودن مطالب قابل اهميت، نكته‌هاي اساسي و موضوع اصلي سخن از ميان نرود. يادداشت و تنظيم چكيدة مضمون يك كتاب، تهية يك مقالة تحقيقي از محتواي يك كتاب، كوتاه‌نويسي متن يك سخنراني يا يك مصاحبه يا يك رويداد و گزارش يك خبر، و همچنين چكيدة
يك پروندة قطور حقوقي، قضايي، اداري، سياسي، مالياتي، بيان خطوط اصلي موضوع يك فيلم، نمايش و همانند اينها كه در يك يا چند برگ منظم مي‌شوند، خلاصه‌نويسي را تشكيل مي‌دهند و براي هر منظوري كه باشد بهره‌برداري مي‌شوند.
تلخيص كتابهاي گوناگون در زمينه‌هاي مختلف علوم و دانش بشري و خلاصه كردن و منتشر ساختن آثار كلاسيك بويژه داستانها در بسياري از كشورها مرسوم است و موجب صرفه‌جويي در وقت خوانندگان و جذب گروه بيشتري به سوي مطالعه و همچنين كاهش هزينه‌هاي زياد چاپ و نشر مي‌شود و نيز درك مطالب متون را كه به سبك نگارش و زبان امروز نوشته و چاپ مي‌شوند، بويژه براي غيراهل زبان، آسان مي‌گرداند.
خلاصه‌نويسي به دو طريق انجام مي‌شود: نخست مطالعة موضوع و بازنويسي آن به صورت كوتاهتر و در معيار كوچكتر؛ و ديگر، استخراج مفاهيم يك اثر و بررسي جنبه‌هاي آن، ضمن نوشتن خطوط اصلي و مهم آن. دقت كامل براي درك مطالب، كوشش دريافتن نكته‌هاي برجسته، پرهيز از هر گونه تحريف در متن و رعايت قواعد درست‌نويسي در خلاصه‌نويسي به هر روش كه انجام گيرد بسيار اهميت دارد. اگر در جريان مطالعه و يادداشت‌برداري دربارة برخي نكات، نظري داريم بايد آن را در حاشيه توضيح دهيم و با ذكر دليل بيان كنيم.
براي كساني كه در خلاصه‌نويسي از تجربه لازم برخوردار نيستند بايد علاوه بر صرف وقت و نشان دادن حوصلة لازم، متن را به كراتع مرور كنند تا موضوع سخن به تعريف آيد و مقصود نويسنده درك شود و مضمون و نكات دقيق مطالب فهميده شود. در غير اين صورت ممكن است تلخيص مطالب، فاقد اعتبار لازم شود و گاه زيانهايي پديد مي‌آورد كه جبران آن دشوار و بلكه غيرممكن باشد.
راز و رمز نوشتن
نوشتن براي خواندن
خواندن نيمة دوم نوشتن است. در آغاز خواندن شفاهي بود. آدمي نخست رمز گفتاري كلام را آفريد و سپس رمز نوشتاري آن را. به همين سبب راه تفهيم و تفاهم و اساس همه يادگيريها زماني بس دراز زبان سمعي يعني گفتن و شنيدن بود هنگامي كه آدمي رمز نوشتاري كلام را آفريد، تفهيم و تفاهم و يادگيري از راه زبان بصري، يعني نوشتن و خواندن، نيز برايش امكان‌پذير شد. در زبان بصري همان نشانه‌هاي زبان سمعي به صورت نشانه‌هاي بصري الفباء كه جانشين نشانه‌هاي صوتي هستند، به كار مي‌روند.
در ادبيات شفاهي، يا خواندن از راه گوش، هنگامي كه گوينده و شنونده رودرروي يكديگر باشند، ارتباطي مستقيم ميان آن دو برقرار مي‌شود. براي مثال، در صحنه تئاتر اين ارتباط ميان بازيگر و بينندة شنونده دوجانبه است. بازيگر احساسات و معني و مقصود نويسنده را درك كرده است و آن را بازگو و مجسم مي‌كند. در همان زمان احساسات و برداشت بيننده و شنونده را هم در مي‌يابد و نسبت به آنها واكنشي پيدا مي‌كند و به آنها پاسخ مي‌دهد.
وقتي كه نوشته به زندگي اجتماعي ما راه يافت، ديگر ارتباط گوينده و شنونده به صورتي كه پيش از آن بود امكان‌پذير نشد. هرگز نمي‌توانيم يقين داشته باشيم كه آنچه خواننده مي‌خواند همان قصد نويسنده است. هر خواننده از آنچه مي‌خواند برداشتي خاص خود دارد. نويسنده‌اي را موفق مي‌دانيم كه اين برداشت متفاوت را تا آنجا كه مي‌تواند به حداقل برساند. به همين سبب است كه مي‌گوئيم خواندن نيمه دوم نوشتن است. نوشتن وسيله‌اي است براي فرستادن و دريافت پيام. نوشته‌اي كه آسانتر خوانده شود، درست فهميده شود، و بيشتر خوانده شود، به هدف نزديكتر است.
براي اينكه به اهميت و راز و رمز نوشتن پي ببريم، ناگزير بايد بدانيم نيمة دوم آن يعني خواندن، چگونه صورت مي‌گيرد و كمي دقيقتر و از ديدي علمي هنگام نوشتن به خواندن توجه داشته باشيم.
منظور از خواندن و مطالعه چيزي جز درك مطالب نوشته شده و شناخت ارزشها و معاني و مفاهيم كلمه‌ها و عبارتها و جمله‌ها و دريافت دانستنيها و معني و مقصود و پيامي كه نويسنده با رمز كلام نوشته است، نيست. قصد اين است كه خواننده به انديشه‌اي كه در نوشته پنهان است پي ببرد. اگر
هنگامي كه مشغول مطالعه هستيد كتاب يا نوشته را كنار بگذاريد و اندكي به آنچه سبب شده است بتوانيد مطالعه كنيد بينديشيد، بهتر در خواهيد يافت كه چگونه بنويسيد.
هنگامي كه مشغول مطالعه هستيد، كاري بس پيچيده انجام مي‌دهيد كه حاصل سالها تجربه و دانش‌اندوزي است:
1- با يك نگاه واژه‌ها را باز مي‌شناسيد. چرا؟ چون هر يك را صدها بار پيش از آن شنيده‌ايد، ديده‌ايد، و شناخته‌ايد. شكل آن واژه در ذهنتان به صورت آواي واژه شناخته مي‌شود. زيرا با قراردادهاي رمز گفتاري زبان از پيش آشنا بوده‌ايد و رمز نوشتاري، كه در زبان بصري به جاي رمز گفتاري به كار مي‌رود، برايتان بيگانه نيست و ذهنتان به آساني كشف رمز مي‌كند.
2- معني هر واژه از ذهنتان مي‌گذرد. چرا؟ چون معني آن واژه را پيش از آن مي‌دانسته‌ايد.
3- از مجموعة معاني واژه‌هائي كه خوانده‌ايد معني تازه‌اي از ذهنتان مي‌گذرد. چرا؟ چون تجربه‌ها و دانشهاي قبلي شما براي يافتن اين معني تازه، كه در ضمير عبارت يا جمله است، به شما كمك مي‌كند تا پيام نويسنده را از مجموعة واژه‌هائي كه براي بيان انديشه‌اي بكار برده است دريابيد.
4- دربارة آنچه خوانده‌ايد واكنشي نشان دهيد. چرا؟ چون تجربه‌ها و دانشهاي قبلي شما را به تفكر وا مي‌دارد تا دربارة آنچه خوانده‌ايد انديشه كنيد و به داوري برخيزيد.
اين گونه خواندن پيشرفته‌ترين نوع مطالعه است، و نوشته‌اي ارزش خواندن دارد كه سرانجام خواننده را به انديشيدن و تفكر برانگيزد. اگر نوشته‌اي دست‌انداز و دشواري خواندن و فهم و درك نداشته باشد، و اگر خواننده‌اي راه درست خواندن را از كودكي آموخته باشد، و به تندخواني- يعني مهارت در خواندن- خو گرفته باشد، با ميدان ديد وسيعتري گروهي از واژه‌هاي يك جمله را يكجا خواهد ديد و خواهد توانست همة يك جمله يا قسمتي از يك جمله را ببيند و بخواند. چنين مهارتي در تندخواني يكسويه نمي‌تواند باشد. سوي ديگر دستيابي به اين گونه خواندن نوشتة نويسنده است كه راه را با دشواريهاي نوشته بر خواننده نبندد.
گفتار تبديل انديشه است به نشانه‌هاي صوتي براي انتقال به ديگري. نوشتار هم تبديل انديشه است به نشانه‌هاي بصري براي انتقال به ديگري. آنها كه نوشتن را دشوار مي‌دانند، اگر ريزه‌كاريهاي تبديل انديشه به كلام مكتوب را بياموزند، امكان دارد كه جرئت نوشتن را از دست بدهند، ولي ديگر
مي‌دانند كه در تاريكي قدم بر نمي‌دارند. نوشتن هم، چون گفتن، آن قدر لذتبخش است كه كمتر مي‌توان پس از پيروز شدن در نخستين نوشته دست از نوشتن برداشت. نوشتن گونه‌اي از خلق كردن است و انسان هميشه از خلق كردن لذت مي‌برد.
تفاوت ميان انديشيدن و گفتن، انديشيدن و نوشتن، همان نشانه‌هائي است كه براي بيان و تجسم انديشه به كار مي‌بريم. اگر نوشتن را دشوارتر از گفتن مي‌دانيمع به اين سبب است كه اين دو عمل را از دو مقولة جداگانه مي‌دانيم. حال آنكه نوشتن همان گفتن است
چند نكتة مهم دربارة آرايش سخن
نثر نوشتاري از مرسل ساده شروع مي‌شود و در مسير كمال خويشع به جانب شعر، به نثر مرسل عالي و سپس به نثر فني (هنري) مي‌رسد، و نيز گفتيم كه نثر فني يا هنري «نثري است كه هدف آن ايجاد تناسب لفظي و آرايش كلام و گسترش فضاي معنا باشد، با استفاده از آرايه‌هاي سخن و اركان زينتي.» اين آرايه‌ها و اركان‌ زينتي همان است كه در اصطلاح علوم ادبي بدان صناعات بديعي نام نهاده‌اند به اضافه مباحث و نكاتي كه به فن بيان و فن معاني ارتباط دارد.
اين صناعات و فنون عبارت است از وسايل زيبايي و آرايشي سخن كه در كلام فصيح و بليغ به كار مي‌رود
فصاحت چيست: فصاحت به معني گشاده‌زباني و روشن گفتاري است، اما در اصطلاح علوم ادبي فصاحت، يا صفت كلمه است، يا صفت كلام (سخن) و يا صفت متكلم (سخنور).
فصاحت كلمه: آن است كه لفظ از عيوبي چون تنافر حروف، غرابت و مخالفت قياس لغوي خالي باشد.
تنافر حروف: يعني؛ آنكه حرفهاي كلمه چنان با يكديگر تركيب شوند، و يا در پي هم بيايند كه هم بر زبان راندن آن كلمه دشوار باشد، همه به گوش سنگين آيد. چنين كلمه‌هايي در زبان عربي فراوان يافته مي‌شود، اما خوشبختانه در زبان اصيل فارسي اين گونه كلمات نادر است و جاي بحث دربارة آنها باقي نمي‌ماند.
غرابت كلمه: يعني؛ دور بودن صورت و معناي كلمه از ذهن و نامأنوس بودن آن. و آن چنان است كه نويسنده يا گوينده كلمه‌يي را به كار ببرد كه در اثر گذشت زمان، ديگر مورد استعمال نداشته و متروك شده باشد، و بنابر قول زبانشناسان جزو كلمات مرده به شمار آيد، و اگر امروز آن را به كار ببريم نامفهوم و نامأنوس خواهد بود. مانند به كار بردن «نخجل» به جاي نيشگون (نشگون) و «نشكنج» و يا «چشم آغيل» (چشماغيل) به جاي خيره در كسي نگريستن يا با خشم به كسي نگاه كردن و يا «آزفنداك» و «سركيس» به جاي قوس قزح و جز آنها.
گاه از گويشهاي محلي كلمه‌يي ناشناخته را وارد زبان معيار مي‌كنند كه لفظ و معناي آن براي غيربوميان ناشناس و مهجور است.
مخالفت قياس لغوي: در صورتي است كه ساختار كلمه با فرنهادهاي دستور زبان موافقت نداشته باشد. مانند: تركيب اسم خاص با پسوند مصدري «يدن» براي ساختن مصدر و فعل، مثل «مكيدن» يعني؛ مكه رفتن، «پلنگيدن» يعني؛ خوي پلنگي داشتن.
فصاحت كلام: آن است كه كلمات (جمله، عبارت) از سه عيب خالي باشد؛ يكي تنافر كلمات، دوم ضعف تأليف و سوم تعقيد.
تنافر كلمات: آن است كه جمله از كلماتي تركيب شده باشد كه تركيب آنها موجب سختي تلفظ شود و گوينده در اداي پي در پي آنها دچار اشكال گردد، اگر چه تلفظ هر يك از اين كلمات به تنهايي بسيار ساده باشد. مانند:
«خواجه تو چه تجارت كني». يا «در لرستان نه لر است و هر يكي نه نره لر».
يا اين بيت:
آن شاه شجاع گر بكشد تير و كمان را در يك كششش ششصد و شش تير بدوزد
ضعف تأليف: آن است كه در ساختار جمله رعايت فرنهادهاي دستور زبان نشده باشد. مانند اينكه فعل مفرد براي فاعل جمع بياورند و بگويند: «حاضران از آن مجلس به اعتراض برخاست». يا آنكه اجزائ و اركان جمله در جاي خود قرار نگيرند مانند: «خواند دانشجو درسش را» يا «آن زن آزادي شوهرش از زندان را تقاضا كرد».
تعقيد: به معناي گره خوردن، پيچيدن، پيچيدگي و كلام پيچيده و غيرقابل فهم گفتن است. در جمله‌هاي پيچيده و دور از فهم گاه مفردات جمله يعني كلمه‌ها تعقيد دارند، و گاه تمامي جمله از نظر تركيب لفظي دچار تعقيد است، و آن را «تعقيد لفظي» گويند، و گاهي مي‌شود كه جمله از نظر معني پيچيده است، و آن را «تعقيد معنوي» گويند.
واژه شناسي
يكي از عوامل غلط نويسي، عدم شناخت و تشخيص صحيح واژه‌هاست. برخي كلمات مثل هم تلفظ مي‌شوند؛ ولي شكل مكتوب و معناي آنها متفاوت است. همين سبب مي‌شود تا نويسنده‌ي كم دقت به شكل املائي واژه‌اي توجه نكند و آن را غلط بنويسد.
«هم اكنون كه من مشغول نوشتن ستور مزبور ميباشم چندين عكس از آزمايشات مورلي مارتين مقابل چشمم نهاده است.
قطعا منظور مترجم محترم از «ستور»، «سطرها» بوده كه بايد «سطور» نوشته مي‌شد؛ اما به هر دليل ستور نوشته شده كه واژه‌اي منفرد و به معني چارپا (= اسب، استر، الاغ) است. قرينه‌ي موجود در جمله نيز همين را اثبات مي‌كند؛ زيرا آنچه را كه مي‌نويسد «سطور» است و «ستور» را مي‌چرانند! نمونه‌هاي مشابه اين غلط املائي فراوان است و هر روز در كتاب‌ها، روزنامه‌ها و نامه‌ها ديده مي‌شود و گاه سبب رسوايي نويسنده مي‌گردد.
«… الا و لله كه امروز بايد نها را با ما صرف كني …»
«نهار» را صرف نمي‌كنند؛ زيرا «نهار» واژه‌اي عربي و به معناي «روز» است؛ بلكه آنچه كه صرف مي‌شود «ناهار» است كه اصلا كلمه‌اي فارسي و به معني غذائي است كه وسط روز (= نهار) مي‌خورند.
درست نويسي
يكي از اصلي‌ترين وظايفي كه نظام آموزشي هر كشور بر عهده دارد، آموزش «درست نويسي» است. در عمل به اين وظيفه است كه روزهاي نخست دبستان با تمرين خط آغاز مي‌شود و با نوشتن، تمرين واژه‌ها، املا، جمله‌سازي، شناخت ساختمان و نقش كلمه‌ها در جمله و سرانجام درس آزاد و شيرين انشان ادامه مي‌يابد. اينها همه براي آن است تا «درست نوشتن» در ما «نهادينه» شود.
درست نويسي، مهارتي است كه تنها با فراگيري، تمرين و دقت در به كار بردن اصول جمله‌نويسي به دست مي‌آيد. بر هر زباني قوانيني حاكم است و به كمك اين قوانين خواندن جمله‌ها و فهم آن براي مخاطب ممكن مي‌گردد. در اين بخش به برخي از اين قواعد اشاره مي‌شود و انتظار مي‌رود خوانندگان گرامي در نوشته‌هاي خود اين اصول و قواعد را رعايت كنند.

فایل : 39 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط