مقاله کامل نقش جزایر سه گانه در سیادت دریایی ایران در خلیج فارس

مقاله کامل نقش جزایر سه گانه در سیادت دریایی ایران در خلیج فارس

نقش جزایر سه گانه در سیادت دریایی ایران در خلیج فارس
چکیده
سیادت دریایی برای بسیاری از کشورهای ساحلی همواره یکی از دغدغههای اصلی استراتژیهای کلان آنها بوده است. وجود جزایر از مهمترین ابزارهای کسب سیادت دریایی در قلمروهای دریایی میباشند. کشور ایران با توجه به موقعیت دریایی خود، در سواحل خلیج فارس دارای جزایر فراوانی است که جزایر سه گانه از مهمترین آنها میباشند. مسئله سیاسی ادعای امارات متحده عربی نسبت به این جزایر و موقعیت بسیار استراتژیک آنها باعث شده است این جزایر در سیادت دریایی خلیج فارس از اهمیت بسیار بالایی برخوردار باشند. لذا تحلیل چگونگی تاثیرگذاری این جزایر بر سیادت دریایی ایران به عنوان مساله اصلی این مقاله مورد توجه قرار گرفته است.روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش، روش کتابخانهای و میدانی میباشد و با مراجعه به منابع واقعی و مجازی اطلاعات گردآوری شده است. تجزیه و تحلیل دادهها از نوع کیفی و استنباطی میباشد و از GIS برای ترسیم نقشهها استفاده شده است.نتایج نشان میدهد جزایر سه گانه به اشکال مختلف باعث گسترش سیادت دریایی ایران شده و به تثبیت کنترل دریایی ایران در خلیج‌فارس و تنگههرمز کمک فراوانی نمودهاند. این جزایر از طریق گسترش حاکمیت دریایی ایران بر اساس حقوق بین-الملل دریاها و خط FIR، واقع شدن در مجاورت آبراهۀ بین‌المللی هرمز، تعیین مسیرهای تردد دریایی و ایفای نقش ناو نظامی سیادت دریایی ایران را افزایش دادهاند.
کلید واژگان: سیادت دریایی، جزایر سه گانه، ابوموسی، خلیج فارس، قوانین دریایی، خط FIR.
مقدمه
سیادت دریایی از مهمترین ارکان دریایی کشورها محسوب میشود. کشورهایی که دارای موقعیت ساحلی هستند از فرصت مناسبی برای بهرهمند شدن از این بعد قدرت برخوردارند. ایران از جمله کشورهایی است که از دو طرف شمال و جنوب سرزمین خود به دریا دسترسی دارد. خلیج فارس مهمترین عرصه دریایی پیرامون ایران است که میتواند اهمیت اساسی در سیادت دریایی آن داشته باشد.
به دلیل موقعیت ژئواستراتژیک ایران، ی. خلیج فارس محل اتصال سه قاره اروپا، آفریقا و آسیا میباشد که در ورای آن، سه سرزمین ایران، هند و چین قرار گرفتهاند. هرچند در گذشته این آبراه بیشتر از حیث ارتباطات و راههای مواصلاتی دارای ارزش و اعتبار بود، اما در سالهای بعد، به ویژه پس از کشف نفت و گاز در این منطقه، اهمیت آن ابعاد جدیدتری به خود گرفت. خلیج فارس حدود 65 درصد از کل ذخایر شناخته شده نفت جهان را در اختیار دارد. همچنین 30 درصد مجموع ذخایر گاز طبیعی جهان نیز در این منطقه واقع است. جالب آن که بیشتر این ذخایر نه در خشکی بلکه در بستر خلیج‌فارس قرار دارد. به دلیل وجود ذخایر عظیم انرژی در خلیج فارس آن را انبار نفت جهان مینامند و دقیقا به همین دلیل است که خلیج فارس نقش بسیار تعیینکنندهای در
اقتصاد جهان و به ویژه کشورهای صنعتی به خود گرفته است؛ چرا که بی هیچ تردیدی اقتصاد و صنعت کل جهان- بهویژه کشورهای پیشرفته- شدیدا وابسته به منابع انرژی و از همه مهمتر نفت میباشد (راکی، 1383: 23). لذا با توجه به این اهمیت ویژه، قدرتآفرینی و داشتن سیادت دریایی بر این پهنه آبی از اهمیت ویژهای برخوردار است و همیشه مورد توجه قدرتها؛ اعم از منطقهای و فرامنطقهای بوده است. یکی از روشهای کسب سیادت دریایی در این پهنه دریایی کنترل جزایر آن بوده است.
به طور کلی، جزایر با توجه به اهمیت دریاهای پیرامون خود از اهمیت استراتژیکی برخودارند و به همین خاطر قدرتهای بزرگ دریایی سعی در کنترل جزایر و ایجاد پایگاههای دریایی داشتهاند تا به راحتی بتوانند سیادت دریایی خود را گسترش دهند. این اهمیت استراتژیک در خصوص جزایری که در نقاط استراتژیک دریایی؛ همچون تنگهها یا گذرگاههای پر تردد واقع شدهاند، بیشتر میگردد.
خلیج فارس دارای جزایر متعددی است. مجموع جزایر شناخته شده خلیج فارس حدود 130 جزیره با مساحتهای متفاوت میباشد. جزایر ایرانی که در بخش شمالی خلیج فارس قرار دارند اکثراً مسکونی میباشند.
از مجموع جزایر ایرانی خلیج فارس هفت جزیره به عنوان کلید تنگه هرمز هستند که در نتیجه اهمیتی استراتژیک دارند. این جزایر عبارتند از: هرمز، قشم، لارک، هنگام، تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی (الهی، 1391: 39). جزایرتنبکوچک، تنببزرگ وابوموسیازجملهجزایرایرانیاست کهسالهای متمادیبههنگامنزولقدرتدولت مرکزیایران، تحت تسلطقدرتهایفرامنطقه‌ای (پرتقال، هلند، انگلیس و…) قرارمیگرفتند (مدنی، 1385: 165). جزیره ابوموسی تقریبا در
میان آبهای خلیج فارس، بین بندر لنگه و شارجه قرار دارد. فاصله این جزیره از بندر لنگه 67 کیلومتر و از کرانه شارجه 64 کیلومتر است. بنابراین میتوان گفت جزیره ابوموسی کمی پایینتر از خط منصف خلیج‌فارس به طرف جنوب قرار دارد. این جزیره پستی و بلندی چندانی ندارد، اما ناهمواریهای آن، هرچه به سمت شمال جزیره میرویم، بیشتر میشود، تا اینکه در بخش شمالی به بلندترین نقطه جزیره یعنی کوه حلوا میرسیم. این کوه مخروطی شکل تیره رنگ فقط 110 متر ارتفاع دارد. معروفترین چیزی که ابوموسی را به آن میشناسند، اکسید آهن است (راکی، 1383: 22). وسعت جزیره ابوموسی 8/12 کیلومتر مریع میباشد. وسعت تنب بزرگ و کوچک به ترتیب 11 و 2 کیلومتر مربع می-باشد. به علت واقع شدن در نزدیکی تنگه هرمز این سه جزیره اهمیت استراتژیک دارند. این سه جزیره در عمیقترین قسمت خلیج فارس و در داخل دو طرح تفکیک تردد کشتیها قرار گرفتهاند. تمام کشتیهایی که در مسیر خلیج فارس و تنگه هرمز تردد مینمایند، ناگزیرند از کنار این جزایر عبور نمایند (جعفری ولدانی، 1385: 3).
لذا، این جزایر علاوه بر اینکه با توجه به ادعای کشور امارات متحده عربی نسبت به آنها از اهمیت سیاسی خاصی برخوردارند، موقعیت استراتژیکی و ژئوپولیتیکی آنها، اهمیت دریایی آنها را چند برابر نموده است. حالا با توجه به موارد ذکر شده و نقش و اهمیت جزایر در موقعیت استراتژیک یک کشور، این تحقیق درصد آن است بررسی نماید که جزایر سهگانه خلیج فارس؛ یعنی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی، چه تاثیری بر سیادت دریایی ایران در خلیج فارس دارند؟ چگونه جزایر سهگانه ایرانی (تنب بزرگ و کوچک و
ابوموسی) موجب سیادت دریایی ایران در خلیج فارس میشوند؟ آیا این جزایر بر حاکمیت دریایی، تردد دریایی، موقعیت نظامی- استراتژیک، صحنه هوایی و دریایی و. .. ایران تاثیرگذار هستند؟ اینها مسائلی است که در این پژوهش پاسخ داده میشوند.
روش تحقیق
روش گردآوری اطلاعات در این تحقیق به صورت کتابخانهای- اسنادی و میدانی میباشد و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات و دادهها از روش کیفی و استنباطی استفاده شده است.
مبانی نظری تحقیق سیادت و قدرت دریایی
منظور از سیادت دریایی برتری در دریا و کنترل کامل دریا جهت استفاده استراتژی دریایی نیروی خودی و محروم کردن دشمن از بهرهبرداری از دریا جهت اهداف استراتژیکی وی میباشد (سیاری، 1387: 8).سیادت یا حاکمیت بر دریا به معنی تسلط کامل بر آبهای مورد نظر و اعمال خواستههای خود در محدودهای معین است.
محدوده معین و آبهای مورد نظر توسط راهبرد دریایی کشور مشخص می‌شود و میتوان گفت که راهبرد دریایی، خطمشی تسلط بر دریا را مشخص مینماید که شامل محدوده، آبها و بنادر می‌شود و این محدوده و چگونگی تسلط ممکن است در مقاطع مختلف زمانی متغیر باشد و بنابر شرایط زمانی از نظر ملی، بین‌المللی، شرایط جنگی و. .. مشخص شود. کسب سیادت دریایی در هر دو مقطع جنگ و صلح کاربرد دارد. سیادت دریایی در زمان صلح در جهت تقویت سیاست خارجی کشور و به منظور بازدارندگی در مقابل رقیب اعمالمیشود (سلمانی، 1394: 172).
سیادت یا قدرت دریایی مفهومی است که توصیف آن دشوار است. خیلیها تلاش کردهاند آن را تعریف کنند، وبرخی تمایل
داشتهاند از آن دوری کنند. این چرخههای پایانناپذیر احتمالا منجر به راههای مختلف درک اصطلاح قدرت دریایی شده است (جرت، 2015: 112). کرزلی، قدرت دریایی را منوط به داشتن «منابع» و «عناصری» میداند که هر قدرت دریایی باید از آن برخوردار باشد. منابع عبارت است از: 1) اجتماع دریایی؛ 2) منابع طبیعی و معدنی و…[؛ 3( نوع دولت و حکومت؛ 4) جغرافیا؛ 5) صنایع تکنولوژیکی پیشرفته؛ 6) نظام سیاسی بینالمللی. عناصر قدرت دریایی عبارت است از: 1) کشتیرانی تجاری؛ 2) پایگاهها؛ 3) ابزارهای جنگی.
«اریک گروو» عوامل مؤثر بر قدرت دریایی را به این ترتیب طبقهبندی میکند: عوامل مؤثر درجه اول: 1) قدرت اقتصادی، 2) قدرت تکنولوژیک و 3) فرهنگ اقتصادی- سیاسی. عوامل مؤثر درجه دوم: 1) موقعیت جغرافیایی کشورها؛ 2) وابستگی به دریا بر مبنای: تجارت دریابرد، دریانوردی تجاری، کشتیسازی، ماهیگیری، منطقه؛ 3) سیاستها و دیدگاههای حکومت. در نظریه ساختار قدرت دریایی تیل، عوامل قدرت دریایی عبارتند از: 1) مردم، جامعه و دولت دریایی (فرهنگ دریایی، نیروی انسانی کافی و دولت لیبرال و دموکراتیک(؛ 2) جغرافیای دریایی (موقعیت دریایی ساحلی، وضعیت جغرافیایی و عوارض ساحل، نزدیکی به شبکههای ارتباطی دریایی و…)؛ 3) منابع (اعم از
تکنولوژی و یا منابع لازم برای تجهیز ناوگان تجاری و نظامی)؛ 4) اقتصاد دریایی (حضور قدرت دریایی در پهنه دریا برای حمایت از ناوگانهای تجاری، مستلزم برخورداری از اقتصاد دریایی است)؛ 5) حمایت، پشتیانی و پیوند بین قدرت دریایی با قدرت زمینی و هوایی (الهویردیزاده، 1394: 38). گریگیل از پنج عامل جغرافیایی یاد میکند که در شکلیابی قدرت دریایی دخیل هستند و این عوامل عبارتاند از: 1- ماهیت خط ساحلی و دسترسی به دریا 2- وضعیت سیاسی مرزهای زمینی 3- تکنولوژی 4- کنترل پایگاهها و نقاط کنترل دوردست 5- ذهنیت و فرهنگ استراتژیک (الهویردیزاده و دیگران، 1396:
31). ساخوجا در تبیین مولفههای تشکیل دهنده قدرت دریایی نگاه کلانی به موضوع داشته است. از دیدگاه ساخوجا پنج مولفه جغرافیایی، اقتصادی، نظامی، تکنولوژیکی و سیاسی (هدف استراتژیک از قدرت دریایی و اراده تعقیب استراتژی دریایی( در تعیین قدرت دریایی کشورها دخیل هستند. در تقسیمبندی ساخوجا عوامل جغرافیایی عبارتاند از: 1- طول خط ساحلی، سرزمینهای جزیرهای 3- حجم جمعیت و اجتماع دریایی 4- وسعت مناطق دریایی 5- تعداد بنادر دریایی 6- وسعت کشور 7- جمعیت کشور 8- موقعیت کشور در رابطه با نقاط کنترل 9- مسیرهای دریایی بین‌المللی10- منابع مواد خام و بازارها (همان: 32). قدرت واقعی نیروی دریایی به
شدت وابسته به وضعیت مالی، قابلیت حکومت مرکزی، کیفیت و کمیت واقعی منابع دریایی، کشتی-ها، دریانوردان و کادر نظامی، زیرساختهای دریایی و کیفیت تصمیمگیریهای سیاسی و دریایی میباشد(تیل، 2009: 84). جغرافیا تا حدی قدرت دریایی را محدود میکند، اما در نهایت تصمیمهای سیاسی، زمینهگستردهتر اقتصادی، و همچنین عوامل ساختاری غیرجغرافیایی، سیستماتیک و اندیشهای، اگر اصلی نباشند، تعیین کنندههای مهم نیروی دریایی هستند. گفته میشود، سه نوع از عوامل جغرافیایی تا حدودی قدرت دریایی را تحت تاثیر قرار میدهند: عوامل زمین شناسی و جغرافیای فیزیکی، عوامل ژئوپلیتیکی و جغرافیای انسانی و عوامل اندیشهای مطلع از جغرافیا جدول(1)(جرموند، 2015: 20).
جدول(1). عوامل جغرافیایی موثر بر قدرت دریایی
منبع: (جرموند، 2015: 20)
در سیستم دنیای مدرن، قدرتهای جهانی، قدرتهای دریایی (یا اقیانوسی) بودهاند و فرمانروایی دریاها را اعمال کردهاند. تغییر در موقعیت رهبری جهان با تغییرات در توزیع قدرت دریایی همراه است (مدلسکی و تامپسون، 1988: 16- 17). به طور خلاصه، قدرت دریایی، در زمینه سیستمهای جنگ قارهای، در بهرهبرداری از زمینهای مرتفع سیاست مدرن، موثر بوده است. همه اقدامات نظامی به دنبال تسخیر و حفظ تپهها یا قلعهها هستند، زیرا آنها باعث تحرک، کارایی، اطلاعات و دسترسی میشوند. اقیانوسها تا کنون زمینهای مرتفع سیستم جهانی بودهاند (پیشین: 14). برای کشورهای ساحلی با دسترسی به دریاهای عظیم، وجود یا عدم
وجود قدرت دریایی در تعیین کل قدرت ملی نقش بسیار مهمی دارد (کیرچبرگر، 2015: 26).
جغرافیای سیاسی دریاها
درباره «جغرافیای سیاسی دریاها» ادبیات مفهومی زیادی وجود ندارد. حتی تعریف کلاسیکی که حدود کار را در دریا مشخص کند نمیتوان یافت؛ اما تعریف ذیل را فعلا میتوان ارائه داد: جغرافیای سیاسی دریاها شاخهای از جغرافیای سیاسی است که رفتار و حدود حاکمیت و صلاحیت دولتها نسبت به محیطهای دریایی و همچنین نقش عوامل و عناصر دریایی در سیاست دولتها و روابط بینالملل را مورد مطالعه قرار میدهد (حافظنیا و کاویانیراد، 1383: 137). اصطلاح «جغرافیای سیاسی دریاها» در واقع شامل جنبههایی از قانون دریاها است که دارای یک مؤلفه فضایی یا سرزمینی هستند؛ یعنی بسیاری از همان مباحثی که روی زمینمدتها جغرافیدانان سیاسی را درگیر کرده اما به محیط دریایی منتقل شدهاند (گلاسنر، 1986: 7). جغرافیایسیاسی دریاها در مورد مطالعه اعمال حاکمیت دولت در دریا، یا؛ هنر تعیین میزان اعمال حاکمیت دولت درنواحی دریایی پیرامون خود است (مجتهدزاده، 2015: 17). از منظر دره میرحیدر جغرافیای سیاسی دریاها ناظر بر آن بخش از حقوق دریاها است که دارای ترکیبات سرزمینی یا فضایی هستند (حافظنیا و کاویانیراد، 1383: 137).
پیش بینی می‌شود این رشته یکی از رشتههای در حال تکامل و با افق باز در جغرافیای سیاسی باشد، چرا که دریاها به

فایل : 47 صفحه

فرمت : Word

37900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط