مقاله کامل نشانه شناسي بازيگر تاویل کنش

مقاله کامل نشانه شناسي بازيگر تاویل کنش

فصل 1 :
مقدمه . نشانه‌ شناسي و خاستگاه فلسفي
نشانه چيست؟
«به گفته امبرتو اكو «نشانه تمامي آن چيزهايي است كه بر پايه قراردادي اجتماعي و از پيش نهاده، چيزي را به جاي چيز ديگري معرفي ميكنند. نشانه شناسي نظريه اي است درباره دروغ»
«عناصر يك نمايش دراماتيك- از جمله زبان گفتگوها، دكور، حركت هاي بازيگران، لباس، چهره آرايي، زير و بم صداي بازيگران و بسياري از نشانه هاي ديگر هر يك به روش خود به پيدايش معناي آن نمايش ياري ميرساند. هر عنصر نمايش را ميتوان نشانه اي Sign دانست كه بخشي از معناي كلي يك صحنه، يك رخداد، يا يك لحظه‌ي رويداد را در خود دارد.»
نشانه شناسي
«نشانه شناسي، شاخه اي از دانش بشري است كه موضوعش نشانه ها و چگونگي كاربرد آنها براي ارتباط ميان انسان ها و براي انتقال معناست.»
تعريف نشانه شناسي از نظر كرالام عبارت است از: «علمي است كه به مطالعه چگونگي توليد معني در جامعه مي پردازد. بنابراين نشانه شناسي به يك اندازه به مساله فرايند هاي دلالت و ارتباطات، يعني به مطالعه شيوه هاي توليد و مبادله معني مي پردازد. نشانه شناسي – دست كم به شكل آرماني- يك علم چند رشته اي (multidisciplinary) است كه يك هدف عام مشترك، يعني درك بهتر رفتار معنا دار انسان، به آن وحدت مي بخشد.»
ساختار گرايي و نشانه شناسي
«فرديناند دوسوسور زبان شناس سوئيسي، اولين فردي بود كه در قرن حاضر با رويكرد جديدي به مطالعه زبان پرداخت. كتابش (دوره زبان شناسي عمومي) در سال 1915 يعني پس از مرگش منتشر شد. او معتقد به يك مطالعه ساختاري بود كه ابعاد در زماني (تاريخي) و همزماني (معاصر) زبان را شامل ميشد. وي ميان زبان (langue) و گفتار (parole) تفاوت قائل بود. تلقي زبان به عنوان يك نظام نشانه شناختي حاصل مطالعات سوسور بود. در اين نظام نشانه شناختي، نشانه زباني (زبان) بيشتر در اصطلاحات دو گانه اي همچون «دال» و «مدلول» يا «صدا- تصوير» و «مفهوم» ارائه گرديد. هر دو وجه نشانه زباني اختياري‌اند. به همين دليل، زبان ميتواند نظامي خود تنظيم و انتزاعي و مستعد تأويل باشد. از تاثير متقابل شباهت ها و تفاوت هاي ميان دال هاست كه معنا توليد ميشود و براي درك اين معني به يك رويكرد ساختگرا نياز داريم كه در اين رويكرد «اجزاي» زبان در ارتباط با «كل» در نظر گرفته شوند.
در نظر ساختگرايان نظام نشانه اي بر چيز هاي عيني و ايده هاي ذهني اولويت دارد و اين اولويت جايگاه جهان ملموس مادي و مفهوم معمول حقيقت را به زير مي كشد. اين موضوع فلسفي عينيت بخشيدن به ايده ها در تداوم فلسفه متا فيزيك قرار دارد و بايد ردپاي آن را در ايده آليسم ابژكتيو يعني در فلسفه هگل يافت چرا كه آن نيز بر نسبت دادن عينيت به ايده ها استوار است و هگل خود ادامه دهنده ديدگاه افلاطون و اسپينوزا است.
نظام ايده ها كه اين فيلسوفان خِرَدگرا مطرح ميكنند در درون اذهان سوژه هاي فردي قرار ندارد. براي مثال مثل افلاطون در قلمرويي بي زمان بيرون از جهان تثبيت شده‌اند، يا از ديد اسپينوزا حالات و صفات خدا، ذاتي و دروني هر گوشه اي از جهان است، چه انسان و چه غير انسان و از ديد هگل مقوله ها در جامعه انساني و در وراي هر سوژه فردي نهادينه شده اند.
« از نظر هگل، هنر نماد گرايانه هنوز در جهات مادي غوطه ور است. مطلق Absolute پنهان است (مطلق در فلسفه هگل: ايده Idea، خرد Mystery، جان آگاه Spirit و خدا) و صرفاً به صورت نماد درآمده و به وضوح جلوه گر نشده است.»
با نگاهي به نظريه مثل در كتاب جمهوريت افلاطون (غاري زيرزميني كه در آن مردماني به بند كشيده رو به ديوار و پشت به مدخل غاز نشانده اند. در بيرون آتشي روشن است و پرتو آن به درون غار مي آيد و روي ديوار غار،‌سايه اشيا ديده ميشود)، در مي يابيم كه آنچه ما مي بينيم همه‌ي حقيقت نيست، بخش كوچكي از آن است. اشيا و امور مثل كوه يخ شناور در اقيانوس هستند. بخش كوچك بيرون آمده از آب، نمايان است و بخش عظيم آن (حقيقت) در آب نهان. نمادگرايان در پي يافتن آن بخش مخفي هستند و هر واقعيتي را دليل وجود واقعيتي ژرف تر و رمز آميز تر مي دانند. از طرف ديگر با توجه به معني «سمبل: نماد، نشانه، دال، رمز، آيت و نشانه اي از شي يا امري كه شي يا امر ديگر را القا ميكند.» كه در نزديكي با علم نشانه شناسي است،‌و نيز به گفته يونگ دركتاب انسان و سمبول هايش: هر چيز مي تواند
اهميت سمبوليك پيدا كند: اشيا طبيعي،‌چيزهاي ساخت انسان، اشيا مجرد و … در حقيقت همه جهان يك سمبل بالقوه است و در نهايت، دقت در معني «سمبوليت» (استعمال كننده‌ي علائم رمزي، كسي كه با مهارت، افكار خود را با علايم و شواهد بيان ميكند) در كنار اين نكته كه «همه اشيا،‌روي صحنه تبديل به نشانه ميشوند» ميتوان تئاتر را اساساً سمبول دانست. از طرف ديگر با توجه به دسته بندي پيرس از انواع نشانه كه در ذيل خواهد آمد، ميتوان نماد را نوع سوم نشانه ناميد و در اين نظر هگل «هنر نماد گرايي متوجه «كشف» نيروي هاي مبهمي است كه در طبيعت و رويداد هاي اجتماعي،‌تاريخي و انساني وجود دارد» كشف را همان «تأويل و تفسير» به شمار آورد.
پس از سوسور، چارلز. اس. پيرس،‌فيلسوف امريكايي، پيشگام دومين تحول قرن بيستم در زمينه نظام هاي نشانه اي بود.
طبقه بندي پيرس از نقش هاي نشانه هاي:
«1.شمايل. اصل حاكم در نشانه هاي شمايلي، شباهت است؛ شمايل در اصل به واسطه شباهت بين دال و مدلول، باز نمود موضوعش است. نمونه هاي نشانه هاي شمايلي كه پيرس ارائه كرده، نقاشي تصويري و عكس است، او در ادامه سه نوع شمايل را از هم متمايز ميكند، تصوير، نمودار و استعاره.
2.نمايه: نشانه هاي نمايه اي ارتباط علي با موضوعاتشان دارند و اغلب اين رابطه فيزيكي يا رابطه مبتني بر مجاورت است: «نمايه، نشانه اي است كه به موجب آن كه به واقع از موضوعش متاثر ميشود، به آن موضوع دلالت ميكند.» (مانند ضربه به در كه نشانگر حضور كسي پشت در است يا شاخص هاي كلامي (ضماير شخصي و اشاره اي همچون من، تو، اينجا و …)
3.نماد: رابطه بين دال و مدلول، دراين نوع،‌قراردادي و نا انگيخته است يعني هيچ شباهت يا رابطه فيزيكي بين دال و مدلول وجود ندارد؛ نماد، نشانه اي است كه به موجب يك قاعده، معمولاً تداعي افكار عام، بر موضوعش دلالت ميكند. بارزترين نمونه‌ي نمادها،‌نشانه هاي زباني هستند.» (12)
«رولان بارت در 1964 اعلام كردكه: تئاتر،‌كه واقعاً داراي مشخصه «چند صدايي اطلاعاتي» و «تراكم نشانه» ها است، عرصه ممتازي براي مطالعات نشانه شناختي است:
ماهيت نشانه تئاتري، قياسي باشد،‌نمادين يا قراردادي،‌داراي دلالت صريح يا ضمني،‌ همه اين مسائل بنيادي نشانه شناسي در تئاتر وجود دارند.

فایل : 103 صفحه

فرمت : Word

27500 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط