مقاله کامل عوامل و موانع موثر در مشاركت اقتصادي زنان روستايي

مقاله کامل عوامل و موانع موثر در مشاركت اقتصادي زنان روستايي

عوامل و موانع موثر در مشاركت اقتصادی زنان روستایی
چكیده
ارتقای حضور زنان در فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و برنامه ریزی جهت گسترش مشاركت آنان، به ویژه در زمینه های اقتصادی، شرطی لازم برای توسعه پایدار است. این امر در نواحی روستایی كه زنان از دیرباز و به طور سنتی در كارهای اقتصادی خانواده مشاركت داشته اند، از ضرورت بیشتری برخوردار است. لذا در این تحقیق كه از نوع كتابخانه ای است سعی شده است مهمترین عوامل موثر در توسعه مشاركت فعالیتهای اقتصادی زنان روستایی و موانع تاثیر گذار بر آن بر اساس تحقیقات انجام شده شناسایی شوند. نتایج تحقیقات نشان می دهد عواملی همچون توسعه اقتصادی، اندازه دولت، توزیع درآمد و هزینه خانوار، نرخ بیكاری، سیاستهای دولت،تعدد فرزندان، عوامل فرهنگی و اجتماعی، علم و دانش و وضعیت تاهل می توانند نقش بسزایی در مشاركت اقتصادی زنان در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی داشته باشند همچنین عواملی همچون موانع فردی و اجتماعی، موانع مشاركت اقتصادی، موانع نهادی-اجتماعی و موانع زیرساختاری مهمترین عوامل بازدارنده در این مشاركت محسوب می شوند. از انجا كه تنگناها، موانع، مشكلات و محدودیتهای موجود مساله مشاركت زنان در فعالیتهای اقتصادی را به مسئله ای پیچیده و بغرنج تبدیل كرده است توجه اساسی به عوامل وموانع موثر بر مشاركت زنان روستایی در فعالیتهای اقتصادی و به كار گیری پیشنهادات یاد شده می تواند در این راستا نقش موثری ایفا نماید.
واژه های كلیدی : مشاركت اقتصادی، منابع انسانی، زنان روستایی، توسعه پایدار
1-مقدمه:
در نظریه های توسعه، انسان نقطه شروع تغییرهای اجتماعی محسوب می شود. این باور توسط آن گروه از اندیشمندان كه دستیابی به توسعه پایدار را در گرو توسعه انسانی می دانند مطرح شده است. گرچه زنان، این نیمی از واقعیت، باید نیمی از نیروی فعال هر جامعه محسوب شوند و در برنامه های توسعه از سهم مادی ومعنوی همسنگ با نقش شان برخوردار باشند، اما از نظر اشتغال، كسب درآمد،برخورداری از تحصیلات و احراز مقامهای اجتماعی هنوز در سطوح بسیار پایین قرار دارند.(یونیسف،1376: 8) [1]
زنان در گستره جهانی نقش عمده ای در فعالیتهای اقتصادی دارند، اما فعالیت اقتصادی آنان دركشورهای در حال توسعه و از همه مهمتر در نواحی روستایی این جوامع شكل متفاوتی دارد. این فعالیتها عمدتاً سنتی است، در داخل خانه انجام می شود، جنبه تولیدی دارد و در افزایش درآمد خانوار تأثیربسزایی دارد. با این حال، زنان روستایی نامرئی ترین مشاركت كنندگان در فرآیند اقتصادی جامعه و خانواده است. زنان نیمی از جامعه را تشكیل می دهند، بنابراین، عدم توجه به توانایی این بخش جامعه نتایج زیانباری را به دنبال خواهد داشت. امروزه زن روستایی و زحمات او كه همه اقشار جامعه از آن بهره مند می شوند، تا حدودی موردتوجه اندیشمندان و نهادهای اجتماعی قرار گرفته چنانكه گفته شده : در دنیای كنونی نیل به اهداف توسعه بدون استفاده از ذخیره عظیم نیمی از پیكره جامعه؛ یعنی زنان، امری غیر ممكن خواهد بود.و از همین رو یكی از شاخصهای نوسازی اقتصاد ملی و توسعه اجتماعی، مشاركت زنان و نحوه ایفای نقش آنان در ساختارهای اقتصادی است.(فائو،1374: 3) [2]
وضعیت زنان هر جامعه نشانگر میزان پیشرفت آن جامعه، و اعتلای كشورها در گرو استفاده هدفمند از تمامی نیروها و استعدادهای انسانی خود و از جمله زنان است. زنان روستایی به عنوان نیمی از جمعیت روستایی نقش بارزی در فعالیتهای اقتصادی واجتماعی دارند و رسیدن به توسعه پایدار روستایی توجه بیشتر به زنان را كه دوشادوش و همپای مردان در فعالیت های اقتصادی و اجتماعی مشاركتی فعالانه دارند، می طلبد. با وجود تلاش زیاد زنان در جوامع روستایی، نقش این گروه غالباً در فعالیت های تولیدی و اقتصادی نادیده گرفته می شود (آگهی، 1384 : 51) [3]
از این روست كه امروزه، در اهداف توسعه روستایی، گروه های خاص روستایی، از جمله زنان و جوانان به دلیل ویژگیهای خاص خود، در مركز توجه قرار گرفته اند (غنیان، 1387: 119 ) [4]
با طرح مسئله توسعه پایدار، انسان مشاركت جو مركز فرایند توسعه محسوب شده و توسعه درون زا در دستوركار قرار گرفته است. در چنین توسعه ای، مشاركت متغیری اساسی است و درون زایی و عدالت خواهانه بودن، زنان را به عنوان نیمی از افراد جامعه به مشاركت فرا می خواند(صفریشالی،1387 :27) [5]
زنان روستایی مولدان و مبدلان محصولات كشاورزی در نظام اقتصادی بوده، در جایگاه مدیران داخلی خانواده های خود، اعضای موثر جامعه برای مشاركت در توسعه و عمران روستایی به شمار می روند و باید سهم خود را در تعیین سرنوشت و مشاركت در اداره جامعه روستایی ایفا كنند (شهبازی،1372 :416) [6] از این رو توجه به وضعیت زنان روستایی تلاشی است برای شناسایی هر چه دقیق تر و ارزش گذاری فعالیتهای آنان و نیز رفع مسائل و موانع گسترش فعالیت زنان. بررسی
علل و موانع موثر در فعالیتهای اقتصادی زنان روستایی در روند توسعه ودرك محدودیتها و تنگناهای موجود ضروری است و نتیجه تحقیق می تواند دست مایه كار برنامه ریزان توسعه روستایی قرار گیرد.
2– عوامل و موانع موثر در مشاركت اقتصادی زنان روستایی:
2- 1 مشاركت اقتصادی زنان روستایی:
دستیابی به توسعه و رشد اقتصادی، كه از هدفهای بزرگ كشورها محسوب می شود، نیازمند برنامه های توسعه است. در برنامه های توسعه نیز باید اولویت اصلی را به توسعه منابع انسانی داد. در این راستا باید بخشی از سهم سرمایه گذاری دولت در توسعه منابع انسانی به زنان، كه نیمی از جمعیت جوامع را تشكیل می دهند، تخصیص یابد. جهت گیری توسعه منابع انسانی در امور زنان نیز باید از افزایش كارایی نیروی كار زنان فراتر رود و رشد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آنان را در فرایند توسعه در برگیرد. بنابراین، رسیدن به هدف مهم توسعه، یعنی توسعه انسانی،هنگامی ممكن می شود كه به عامل نیروی انسانی اعم از مرد و زن به طور همزمان توجه شود.
2- 2 عوامل موثر بر مشاركت اقتصادی زنان روستایی:
بر اساس مبانی نظری و مطالعات تجربی، حضور زنان در بازار كار بر حسب شرایط محیطی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر كشور، بستگی به عوامل گوناگونی دارد كه به طور خلاصه اهم این عوامل را می توان به شرح زیر برشمرد:
2-2-1 توسعه اقتصادی:
تحقیقات تجربی نشان می دهد كه رابطه میان نرخ مشاركت نیروی كار زنان با توسعه اقتصادی به شكل Uاست( تابع درجه دوم ). بدین صورت كه در سطوح پایین درآمدی و توسعه ای
كه كشاورزی فعالیت اصلی اقتصادی محسوب می شود، مشاركت زنان در فعالیتهای كشاورزی عموماً برای خانوار و بدون دریافت حقوق و دستمزد است و تولید بیشتر جنبه خودمصرفی دارد. اما در طول فرایند توسعه اقتصادی پیامدهای زیر حاصل می شود كه بر مشاركت زنان در بازار كار تاثیر گذار است ( Tansel, 2002,8) [1]
در بخش كشاورزی تولید برای خود مصرفی كاهش یافته و در عوض، تولید برای بازار رواج پیدا كرده و برای توسعه بازار نیز فناوریهای جدید و روشهای نوین ابداع شده كه نهایتاً به افزایش درآمدهای كشاورزی انجامیده است. با افزایش درآمد، مشاركت زنان در بازار كار كاهش یافته و دسترسی زنان به فرصتهای شغلی محدود شد ه است ؛ زیرا افرادی كه از بخش كشاورزی خارج می شوند براییافتن شغل به رقابت می پردازند و عموماً در این رقابتمردان بر زنان پیشی می گیرند و زنان از دستیابی به شغل محروم می مانند.
در بخش غیر كشاورزی نیز به دو دلیل عمده، مشاركت زنان در اشتغال در فرایند اولیه توسعه كم رنگ است:
الف ) به علت سطح سواد پایین، مهارت كم و تخصص ناكافی دركار. همچنین از آنجا كه بهره وری زنان كمتر از مردان است، كارفرمایان ترجیح می دهند اكثراً مردان را استخدام كنند.
ب) دوگانگی نقش زنان در عرصه كار و خانواده كه بخصوص از یك طرف در بخش صنعت و خدمات زنان را مجبور می كند برای مدت طولانی از محیط خانه دور بمانند و از طرف دیگر مسئولیتهای خانه مانند نگهداری بچه، آشپزی و سایر امور خانه داری، آنها را ناگزیر از حضور بیشتردرخانه می كند. این دوگانگی مانع حضور این گروه در بازار كار می شود. اما این موانع و مشكلات در زمینه عدم مشاركت زنان در
بازار كار همزمان با افزایش سطح درآمد و توسعه كشور ك م رنگ تر شده و در نتیجه نرخ مشاركت زنان در بازار كار افزایش یافته است. بنابراین می توان گفت كه در مراحل اولیه توسعه، نرخ مشاركت زنان در بازاركار كاهش یافته تا به حداقل رسیده و سپس با افزایش درجه توسعه یافتگی، سهم زنان دربازار كار افزایش یافته است.(Goldin,1995,15 ) [2]
2-2-2 اندازه دولت:
اندازه دولت كه با هزینه های مختلف و اعمال مقررات گوناگون جلوگیری از تبعیض به كارگیری زنان در بازار كار همراه است، می تواند بر اشتغال زنان تأثیر گذار باشد.كاوالكانتی وهمكارانش با بررسی آماری كشورهای OECDبه مطالعه اثر مخارج دولت بر مشاركت زنان در بازار كار پرداختند. نتایج تحقیقات آنان نشان داد كه رابطه علی میان مخارج دولت و مشاركت زنان در بازار كار وجود دارد. به عبارتی، با افزایش مخارج دولت، مشاركت زنان در بازار كار افزایش مییابد و برعكس.(Cavalcanti & et al., 2004,4) [3]
2-2-3 توزیع درآمد وهزینه خانوار:
هر چه توزیع درآمد در كشوری بدتر باشد، زنان مجبورند برای تأمین هزینه خانوار اقدام به فعالیت اقتصادی كنند و از این رو میزان اشتغالشان افزایش مییابد. از سوی دیگر، وضعیت مالی خانوار نیز بر اشتغال زنان در بازار كار مؤثر است. زارن و همكارانش در مقاله خود به بررسی مشاركت زنان در پاكستان پرداختند و نشان د ادند كه وضعیت مالی خانوار، سن زنان، تحصیلات و وضعیت تأهل در
میزان مشاركت زنان تأثیر مثبت دارد. (Zareen & et al., 2002, 11; Del Boca & et al., 2000,9)
2-2-4 نرخ بیكاری:
هرچه نرخ بیكاری در كشوری افزایش یابد، به دلیل كاهش فرصتهای شغلی برای زنان، انگیزه جستجوی شغل در میان زنان كمتر می شود و بنابراین سهم زنان در اشتغال كاهش مییابد تانسل نشان داد كه نرخ بیكاری در مشاركت زنان در بازار كارتركیه تأثیر منفی[1] (Tansel, 2002,3)دارد
2-2-5 سیاستای دولت:
سیاستهای مختلف دولت در زمینه پولی، مالی، ارزی و تجار ی به طور مستقیم و غیرمستقیم در سهم زنان از اشتغال تأثیر می گذارد.اثر هر سیاست ممكن است مثبت و یا منفی باشد. همچنین دل بوكا و همكارانش در مقاله خود نشان دادند كه سیاستهای مختلف مالیاتی و سیاستهای عمومی دولت بر مشاركت زنان در بازار كار تأثیر می گذارد(..Del Boca & et al.,2002,84-89) [5]
2-2-6 تعداد فرزندان و نرخ باروری:
افزایش تعداد فرزندان و نرخ باروری سبب افزایش مسئولیتهای زنان می شود و در نتیجه، رابطه منفی با سهم زنان از اشتغال دارد (Shah, 1986, 670) [6]آلی و همكارا نش نیز به بررسی عوامل اقتصادی و اجتماعی مؤثر بر مشاركت زنان در بازار كار كویت پرداختند. نتایج این تحقیق نشان می دهد كه نرخ دستمزد زنان و تحصیلات اثر مثبت و وضعیت تأهل، تعداد بچه و سن زنان اثر منفی بر نرخ مشاركت زنان دارد. (Aly and et al,1996,8) [7]
2-2-7 شرایط محیطی خانواده و عوامل فرهنگی و اجتماعی:
طبق نظریه تخصیص زمان، مشاركت و یا عدم مشاركت زنان در بیرون از خانه، بستگی به تابع مطلوبیت مشترك خانوادگی دارد و از این رو تصمیمات خانواده بر سهم اشتغال بیرون از خانه زنان نیز تأثیرمی گذارد. علاوه براین، عوامل
فرهنگی واجتماعی وآداب و سنن هر كشوری در نرخ مشاركت زنان در بازار كار تأثیر دارد. (Vendrik,2000,7) [8]2-2-8 علم و دانش:
هر چه میزان علم و دانش زنان افزایش یابد امكان دستیابی آنان به مشاغل بخش صنعتی و خدماتی افزایش مییابد و بنابراین رابطه مثبتی میان علم و دانش و نرخ مشاركت زنان در بازار كار وجود دارد. (Sultana & et al., 1994,1145)[9]
كوزل و همكاران به بررسی مشاركت عرضه نیروی كار در مناطق شهری پاكستان پرداختند. نتایج تحقیق آنها نشان می دهد كه درآمد مورد انتظار، دستمزدها و سطح تحصیلات اثر مثبتی بر نرخ مشاركت زنان دارد(Kozel & et al.,1990,14)[10]
2-2-9 وضعیت تاهل:
به طور كلی از دواج زنان و قبول مس ئولیت خانواده باعث می شود كه نرخ مشاركت آنان در بازار كار كاهش یافته و در مقابل، افراد مجرد و یا مطلقه، به دلیل داشتن فرصت كافی برای كار بیرون از خانه و نیاز مالی به تأمین هزینه های زندگی خود، نرخ مشاركت بالاتری در بازار كار داشته باشند (Aly & et al., 1996, 6) [7]
2-3 موانع مشاركت اقتصادی زنان روستایی:
تحقیقات مختلفی در این زمینه صورت گرفته است تحقیقی كه در این زمینه توسط خانم هما سروش مهر با عنوان عوامل بازدارنده در مشاركت اقتصادی زنان روستایی (مطالعه موردی شهرستان همدان ) صورت گرفته است مهمترین موانع تاثیرگذار بر مشاركت اقتصادی زنان چهار مولفه زیر می باشند:
الف- موانع فردی-روان شناختی: شامل جنسیت، عدم توانایی اظهار نظر در جمع، پایین بودن اعتماد به نفس زنان، مهارتهای تولیدی-اقتصادی و سواد آنان.
ب-موانع مشاركت اقتصادی: عدم اعتماد زنان به یكدیگر، قبول نكردن مسئولیت توسط زنان و نداشتن انگیزه برای فعالیتهای اقتصادی گروهی.
ج- موانع زیر ساختاری: در دسترس نبون جاده مناسب بین روستا و شهر، عدم دسترسی به بازار فروش محصولات.
د- موانع اجتماعی-نهادی: عدم حمایت از زنان كارآفرین، عدم اعتماد مردان به زنان و نبودفرصتهای شغلی برای زنان در روستا. (سروش مهر،1389) [7]
در تحقیق دیگری كه با عنوان بررسی و تحلیل موانع فعالیت زنان روستایی توسط ابوذر پایدار صورت گرفته است نتایج نشان داد كه بین شاخصهای فردی، اجتماعی و خانوادگی تاثیر گذار بر موانع فعالیت اقتصادی زنان همبستگی معناداری وجود دارد:
الف- شاخصهای فردی : پایین بودن میزان تحصیلات زنان روستایی،حجم زیاد فعالیت زنان روستایی در داخل خانه ها،فعالیت مستمر در مزرعه، نداشتن آگاهی و اطلاعات علمی، پایین بودن میزان درآمد، عدم تامین نیازهای ضروری، مشكلات تغذیه و سلامتی، مشكلات مربوط به رشد و ناباروری فرزندان، نداشتن تجربه و عدم همكاری روستاییان، عدم دسترسی به وسایل و ابزارآلات مورد نیاز، عدم حس اعتماد به نفس.
ب- شاخصهای اجتماعی: اعتقادات مذهبی، آداب و سنن غلط، خرافات، دسترسی پایین زنان به تسهیلات نهادها و عوامل تولید، پایین بودن دستمزد زنان روستایی، حضور كم زنان در مدیریت روستا و نهاد دهیاری،دیدگاه نامناسب نسبت به فعالیت زنان،كمبود متخصصان زن در جهت آموزش زنان روستایی.
ج- شاخصهای خانوادگی : جایگاه پایین زن در خانواده، عدم حضور زن در تصمیم گیریهای مهم، اعتقادات و تعصبات
خانواده، وجود مردسالاری، عدم درك تواناییهای زنان روستایی، تعصبات جنسیتی و فقر اقتصادی خانواده.(پایدار،1391) [8] جانسون و ریورا موانع مشاركت را به چهار دسته تقسیم كرده اند:
الف- موانع وضعیتی كه مرتبط با وضعیت پولی، وقت، پرستاری از بچه، امكانات حمل و نقل و آب و هواست؛
ب- موانع مؤسسه ای كه مرتبط با فراهم كردن خدمات آموزشی، برنامه ریزی های ناهماهنگ و موقعیت های محدودكننده است؛ ج- موانع جمعیتی- اجتماعی: مثل سن، نژاد، درآمد، سطح آموزش، و موقعیت جغرافیایی، و…
د- موانع تمایلاتی: مثل عزت نفس، و مشاركت گروهی. (حسینی نیا و ملك محمدی،1379 ) [9]
2-4 پیشنهادات تحقیق:
چنانچه هدف دولت و سیاستهای توسعه ای كشور،توجه به حضور فعال زنان در جامعه به عنوان نیمی از نیروی كار جامعه باشد باید بستر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برای حضور آنان فراهم شود تا بتوان از نیروی فكری، خلاقیت، ابتكار و نوآوری این خیل عظیم نیروی كار در جهت توسعه اقتصادی خانواده و جامعه بهره مند شد. در غیر این صورت با شعار و نوشتن سیاستها و راهكارها و عدم به كارگیری ابزارهای اجرایی و بسترسازی مناسب، همچون سابق، شاهد حضور اندك این قشر عظیم نیروی انسانی در فعالیتهای مختلف جامعه خواهیم بود.
بخشهای مختلف اقتصادی (خصوصاً بخش خدمات و صنعت) ظرفیت ایجاد فرصتهای شغلی مختلفی را برای حضور فعال زنان روستایی د ارند كه می توان از این فرصتها برای اشتغالزایی بیشتر سود جست.

فایل : 14 صفحه

فرمت : Word

38900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط