مقاله کامل تدوین مدل پیامدهای ‌روانشناختی اضطراب ناشی از اپیدمی کروناویروس و بررسی نقش میانجی گری سلامت معنوی

مقاله کامل تدوین مدل پیامدهای ‌روانشناختی اضطراب ناشی از اپیدمی کروناویروس و بررسی نقش میانجی گری سلامت معنوی

تدوین مدل پیامدهای ‌روانشناختی اضطراب ناشی از اپیدمیکروناویروس و بررسی نقش میانجی گری سلامت معنوی
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف تدوین مدل پیامدهای روان شناختی اضطراب اپیدمی کرونا و بررسی نقش میانجی‌گری سلامت معنوی بر این پیامدها به انجام رسید.
روششناسی: از نظر هدف، پژوهشی کاربردی و از حیث ماهیت، توصیفی – همبستگی است. جامعه‌ی آماری شامل تمامی ساکنان استان لرستان در سال 1991 بود که با اثرات اپیدمی کروناویروس روبرو بودند. نمونه بر اساس فرمول کوکران برابر با 914 نفر شامل زنان و مردان بود. نمونهگیری به صورت هدفمند به منظور پوشش دادن تمام سطح انجام گرفت و پرسشنامه‌ها به صورت داوطلبانه و به شیوه‌ی نظرسنجی اینترنتی تکمیل شد. داده‌ها در SPSS23 و AMOS تحلیل شد. مقیاس کوتاه اختلال اضطراب فراگیر اسپیتزر و همکاران (2002)، نگرش به آینده مثبت میلو و وورل(2001)، سلامت معنوی پالوتزین و الیسون (1919) و پرسشنامه پژوهشگرساخته پرخاشگری و کیفیت رابطه فرد با خانواده به منظور گردآوری داده‌ها استفاده شد.
یافته‌ها: اضطراب فراگیر تأثیری مثبت برسطح پرخاشگری و تأثیری منفی بر کیفیت رابطه خانواده و نگرش به آینده مثبت داشت. سلامت معنوی توانست اثرات نامطلوب اضطراب فراگیر بر نگرش به آینده مثبت و کیفیت رابطه با خانواده را میانجی‌گری نماید، ولی اثر میانجیگرانه بر پرخاشگری نشان نداد.
ارزش: با توجه به تهدیدهای روانی بیماری کرونا ضرورت شناخت عوامل تعدیلگر آشکارا دیده می شود و یافته‌های این پژوهش مبنی بر تأیید تعدیلگری سلامت معنوی، ابزاری
راهبردی در اختیار روانشناسان و برنامه‌ریزان کشور قرار می‌دهد.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش گویای آن است که سلامت معنوی میتواند به عنوان یک عامل اساسی در تعدیل اثرات اضطراب فراگیر حاصل از بحران کرونا، باید به عنوان سنگ بنایی جهت حفظ تندرستی افراد مورد استفاده قرار گیرد.
کلیدواژه‌ها: اضطراب، پیامدهای روانی، اپیدمی کرونا، سلامت معنوی.
مقدمه
بیماری‌های عفونی (یعنی بیماری‌های همه گیر مانند آبله، ایدز، آنفلوانزا و ابولا) برگرفته از عوامل ناشناخته‌ای هستند که باعث بروز پیامدها و عوارض بسیار قابل توجهی برای بشریت شده و هستند (مورنس، فالکور و فاوسی، 2001 و چریف، بیرلی و‌هارتادو، 2012). این بیماری‌ها هم از نظر جسمی و هم از نظر روانی، فرهنگی و اجتماعی فشار زیادی بر افراد وارد می کنند (شروسبوری، 2002). در همین راستا، در چند دهه اخیر، بیماری‌های عفونی موجب بروز برخی تحولات رفتاری و فرهنگی شدهاند (نوبرگ و همکاران، 2011)؛ تا بدین طریق، انسان بتواند سازگاری‌های رفتاری و فرهنگی خود برای به حداقل رساندن یا کاهش شیوع بیماری‌های عفونی را فراهم ساز. اگرچه بسیاری از تغییرات رفتاری مانند انتقال اطلاعات، دوری از جمعیت‌های انسانی مانند قرنطینه خانگی، اجتناب از جمعیت و مشارکت در درمان‌های ضدویروسی تا اندازه‌ای در کشورهای مختلف اثراتی مثبت داشته است (پالتی و همکاران، 2011 و
رود، مک کول، فلماند و آپوستولومیس،2019)، ولی این تغییرات با وجود اثرگذاری بر سلامت جسمی، عموماً نتوانسته اند پیامدهای روانی بیماری‌ها را از بین ببرند (بروکس و همکاران، 2020) و حتی برخی راهکارها مانند قرنطینه بلندمدت، خود، پیامدهای روان شناختی آسیب زایی مانند استرس پس از سانحه،سردرگمی و عصبانیت، ناامیدی، فرسودگی، شکست‌های مالی و بر چسب خوردن برای افراد به بار آوردهاند (بروکس و همکاران،2010).
بر این اساس، باید توجه داشت که هم خود بیماری‌های اپیدمیک و هم راهکارهای رویارویی با آنها دارای اثرات آسیبزای روانشناختی بوده‌اند که عدم توجه پژوهشگران به این گستره می‌تواند زمینهساز آسیب‌های روانشناختی گسترده‌تر گردد (لاو، یانگ،سوی، پنگ و وینگ، 2002؛ فانک و همکاران، 2012 و جیانگ و همکاران،2019). در این میان، اپیدمی کروناویروس(کووید 19) به طور خاص، از ژانویه سال 2020 یک بحران ناگهانی در بهداشت عمومی جهان ایجاد کرده است؛ که در طی مدت کوتاهی از شهر ووهان چین به سراسر جهان گسترش یافته و به تهدیدی جدی برای بشر بدل شده است (ژیانگ و همکاران، 2010). این بیماری به سبب قابلیت انتقال بالا، قریب الوقوع بودن و نامرئی بودن، دهکده جهانی را با چالشی بزرگ روبرو کرده است (پیپس و همکاران، 2009). کیو، شن، ژائو، وانگ، ژی و ژو(2020) و سارین و اریکسون(2019) دریافته اند که پریشنانی‌های روانی مانند وحشت‌زدگی، اضطراب، افسردگی،
ترس،انکار و ناامیدی اساسی‌ترین واکنش‌‌ها‌ی روانی آسیبزا در اغلب افراد آسیب‌دیده و افراد در معرض شیوع بیماری‌ها بوده اند. مک و همکاران(2010) گزارش کردهاند که در این گونه بحران‌ها، اختلال استرس پس از سانحهبهعنوانشایع‌ترین پیامد دارای اثرات ناخوشایندی بر کارکرد افراد بوده است. کاوا و همکاران(2002) و لی و همکاران(2002) نیز نشان داده‌اند که ترس، انکار و ناامیدی به ترتیب اساسی‌ترین واکنش‌های آزارنده در پاسخ به ترس در اغلب بیماران و افراد در معرض شیوع بیماری سارس بودهاند.
اضطراب فراتر از پیامدهای جسمی بیماری (ایچلبرگر، 2001) و درک ننگین بودن بیماری و بدنام خوانده شدن توسط مردم (بارنت و براون، 2001) نیز از جمله تبعات بیماری‌های واگیردار بوده است. روی هم رفته، گسترش بیماری‌های واگیر میتواند موجب افزایش اضطراب گردد و این اضطراب نیز به نوبه‌ی خود دارای اثراتی ناخوشایند بر وضعیت روانی افراد است (تیلور و همکاران، 2001) در این راستا، در پژوهش پیشرو تلاش شده تا اثرات اضطراب حاصل از اپیدمی کرونا بر کیفیت روابط خانوادگی، نگرش به آینده مثبت و بروز خشونت در افراد مورد بررسی قرار گیرد.
کیفیت ارتباط افراد در خانواده نخستین متغیری وابسته‌ای بوده که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. ارتباط کارآمد بین فردی یکی از مؤلفه‌های قابل توجه برای انسان‌ها محسوب می شود. انسان‌ها اگر ارتباط سالمی داشته باشند، اختلالات آن‌ها به حداقل می رسد و زندگی بهنجار و قابل توجهی را تجربه می کنند؛ در غیر این صورت،نابهنجاری و ظهور بسیاری از نگرانی‌ها مانند اضطراب
و افسردگی آشکارتر و آسانتر می شود (پورعباس و عیسیمراد،1991). ارتباط در خانواده، عمل ترکیب اطلاعات، عقاید،افکار و احساسات شناختهشده اعضای خانواده تعریف شده است (السون و بارنس، 2004؛ به نقل از طالبزاده نوبریان و همکاران،1999) و در رویکردهای مهمی همچون نظریهی صمیمیت با تأکید بر شریک شدن در احساسات و فراهم آوردن حمایت عاطفی و لزوم پختگی فردی (السون، دیفرین و اسکوگران، 2011؛ به نقل از اصغری، اسکافی و کاردان،1992)، نظریه مزلو با تأکید بر روابط انسانی و تعامل با دیگران جهت برآوردن نیازهای انسانی، نظریه پیوندجویی موری مبتنی بر نیاز به ارتباط جهت نیل به پیشرفت، نظریه نظام‌های خانوادگی بوون(به نقل از یوسفی و همکاران،1919) مبتنی بر عنصر خودتمایزی به معنای توانایی احساس تمایز خود و تمایز از دیگران با حفظ تعادل همگام با احساس صمیمیت و واکنش عاطفی مثبت به دیگران و نظریه نقش اجتماعی با تأکید براهمیت ایفای نقشافراد در جامعه مورد تأکید قرار گرفته است. در این راستا،درصورتی که افراد خانواده روابط میانفردی مناسب را یاد نگرفته باشند، در هنگام رویارویی با مشکلات، این ناتوانی خود به عنوان عاملی استرسزا و محرک تنشزا احتمال بروز اضطراب را افزایش میدهد (وایتمن، جنسن و مکهیل، 2011). یورتیک(2011) و کوکالیاری(2012) دریافتهاند که بین اضطراب اجتماعی با کیفیت روابط دوستانه و فراوانی تجربه‌های مثبت فردی رابطه منفی وجود دارد و در صورت افزایش اضطراب،کیفیت رابطه‌ی افراد با
اعضای خانواده تحت تأثیر قرار میگیرد. کشاورز افشار و همکاران (1991) نشان دادهاند که میان مؤلفه‌های کیفیت روابط خانوادگی (مانند کیفیت روابط خواهر و برادر) با اضطراب اجتماعی رابطه‌ای منفی برقرار است.
نگرش به آینده مثبت، متغیر دیگری است که به عنوان یکی از عوامل متأثر از اضطراب ناشی از اپیدمی کرونا مورد بررسی قرار گرفته است. نگرش به زمان یک بعد از دیدگاه به زمان است که به هیجانات افراد و ارزیابی احساسی آن‌ها نسبت به گذشته، حال و آینده اشاره دارد (آندرتا، وورل، میلو و آکسون، 2019). به نظر زیمباردو و بوید(2001) نگرش به زمان قادر است توان فرد را برای درک عملکرد شخصی افراد افزایش دهد.
علاقه‌ی روانشناسان به چگونگی ادراک افراد از گذشته، حال و رویدادهای آینده در زندگی به کارهای کورت لوین برمی گردد (رشید و همکاران،1992). در نظریه پیاژه نیز باور بر این است که توانایی رشد انتزاعی و بازنمایی ذهنی از زمان با شروع عملیات صوری در سن نوجوانی شروع می شود. اریکسون در نظریه‌ی رشد خود دیدگاه زمانی را مطرح می کند و پیشنهاد می کند که بخشی از پیشرفت هویت دربزرگسالان ناشی از توانایی آن‌ها در ادغام گذشته، حال و آینده است (میلو، وورل و بول، 2011؛ به نقل از رشید،1992). یافته‌های مطالعاتی مانند همچون باکی(2011) و گانی، کالافات و بویسان(2010) نشان دادهاند که میزان اضطراب بالا در افراد زمینهساز بروز نگرشهای منفی و ناامیدی در افراد نسبت به آینده میگردد و در این میان، گسترش اضطراب حاصل از اپیدمی کرونا بر نگرش افراد به
آینده موضوعی بوده است که توجه پژوهشگر را جلب کرده است.
سطح پرخاشگری افراد، متغیر دیگری است که به عنوان یکی از عوامل متأثر از اضطراب ناشی از اپیدمی کرونا مورد بررسی قرار گرفته است. از سال 1910 تاکنون مسئله پرخاشگری در محیط خانه موردتوجه جامعه جهانی قرار گرفته است (سان؛ وو و باتون،لی و سو، 2011). در حقیقت، مشکلات رفتاری گاهی در چارچوب اعمال پرخاشگرانهنمود مییابد که از نظر جسمی، کلامی و اجتماعی قابل بروز است. بسته به روش آسیب،انواع پرخاشگری به دو شکل اصلی، یعنی پرخاشگری مستقیم جسمی و پرخاشگری رابطه‌ای غیرمستقیم توصیفمیشود (چانگ و همکاران،2019). پرخاشگری مستقیم با آسیب رساندن به بهزیستی جسمی افراد به آنان زیان وارد می کند و شامل رفتارهای پرخاشگرانه جسمی و کلامی می شود،درحالیکه پرخاشگری غیرمستقیم با آسیب رساندن به روابط اجتماعی به دیگران زیان می رساند (ویتارو، برنجن و برنلی، 2002). کولی و همکاران(2011) و چانگ و همکاران(2019) نشان دادهاند که اضطراب دارای رابطه‌ای معنادار با سطح پرخاشگری در افراد جامعه است و ممکن استبهعنوان یک پاسخ عاطفی از طرف فرد در اوضاع وخیم صادر شود (بایون، 2012)؛ که قوی‌ترین پیش بینی کننده یبروز رفتارهای پرخطر و تهدیدآمیز است (جاودانی، ساده و ورونا،2011).
بر اساس آنچه گفته شد، آگاهی از میزان اثرات گسترش بیماری‌های اپیدمیک از سویی و پشت سر گذراندن دوره‌های
فاجعهبارِ تجربهی بیماری‌های اپیدمیک در تاریخ کشورمان (مانند طاعون در خلیج فارس (کاووسی عراقی،1911)، طاعون در مشهد (دهقاننژاد و کثیری،1919)، دیفتری، تب مالت، تیفوس و جذام (میرصالحیان و دالوند،‌‌ 1991) و وبا در کل کشور (محمدصالحی،1991) از سوی دیگر، تلنگری بوده است که پژوهشگر را در این پژوهش بر آن داشته تا به دنبال متغیرهای میانجی‌گری باشد که در این شرایط بغرنج بتواند اثرات منفی احتمالی اضطراب فراگیر را تعدیل سازد. در حقیقت،در این شرایط، مداخله در بحرانروانشناختی به صورت فوری برای تمام افراد در معرض، از جمله بیماران، کادر پزشکی، افراد نزدیک به بیماران، افراد ساکن در مناطق آسیب دیده و همچنین عموم مردم بسیار ضروری است (زو و همکاران، 2020). کما این که افراد بسیاری در گوشه و کنار جهان وبهویژه در کشورمان به سبب نبود برنامه‌های رویارویی منظم در رویارویی با بحرانهای ناشی از این بیماری، از تهدیدهای بالقوه در امان نیستند و به طور مستقیم، افزون بر اثرات جسمی،در معرض خطر پریشانی و ناسلامتی روانی قرار دارند. بر این اساس، در این پژوهش تلاش شده تا میزان نقش تعدیلگری سلامت معنوی بر اثرات منفی اضطراب فراگیر ناشی از بیماری کرونا مورد بررسی قرار گیرد (شکل 1).
/
شکل 1: مدل مفهوم پژوهش
در سالیان اخیر، سلامت معنوی به عنوان مفهومی در چارچوب معنویت، در کنار ابعاد اجتماعی، عاطفی، روحی و جسمی سلامت انسان مورد پذیرش قرار گرفته است (دار،چاتورودی و نندان، 2019 و میلر و تورسن، 2009). معنویت، مفهومی گسترده و پیوندیافته با خردورزی و همدردی (میلر و ناکاگاوا، 2002) است که به عنوان یک ظرفیت ذاتی انسان برای تعالی از راه مقدسات (چیزی بزرگ‌تر از خود)(یاست، جانسون، ساسو و رولکپارتین، 2002)، گسترهای بیکران دارد که سلامت معنوی، به عنوان یکی از ابعاد حیاتی ادراک انسان از زندگی و معنای جهان (زیباد، فروغان، محمدی، رفیعی و رسولی، 2012) در بطن آن ریشه دارد.مککلین، روزنفیلد و بریتبارت(2009)، سلامت معنوی را به عنوان هستهی مرکزی مفهوم سلامت در نظر گرفته اند که نوعی یکپارچگی و هماهنگی میان مؤلفه‌های درونی شکل دهنده‌ی هویت فرد به بار میآورد (کریون، 2009؛ به نقل اززیباد و همکاران،2012). سلامت معنوی نیروی یگانه ایی است که ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی را هماهنگ می کند و برای سازگاری با بیماری لازم است. (مارکوس، دیمن و کینگ، 2002). گروه سلامت معنوی فرهنگستان علوم پزشکی ایران، سلامت معنوی را وضعیتی میداند که دارای مراتب گوناگون است و در آن متناسب با ظرفیت‌ها و قابلیت‌های فرد، بینش‌ها، گرایش‌ها و توانایی‌های لازم برای تعالی روح (که همان تقرب به خدای متعال است)، تمام امکانات درونی به طور هماهنگ و متعادل در جهت هدف کلی مزبور به کار
گرفته میشوند و رفتارهای اختیاری درونی و بیرونی متناسب با آن‌ها نسبت به خدا، فرد، جامعه و طبیعت ظهور می یابد (مصباح،1991؛ به نقل از امیری و همکاران،1999). گومز و فیشر(2010؛ به نقل از حیدری،1991) این مفهوم را به عنوان حالتی از بودن، احساسات مثبت، شناخت ارتباط فرد با خود، دیگران و برخورداری از یک نیروی ماورایی فطری تعریف می کنند که برای فرد، احساس هویت، کمال، رضایت مندی، لذت،خرسندی، زیبایی، عشق، احترام، نگرش مثبت، هدفمندی و جهتمندی زندگی، آرامش و توازن درونی را به ارمغان میآورد. فیشر‌(2011) باور دارد که این بعد از سلامت،کیفیتی ذاتی و درونی خاص انسان است که در برگیرندهی باور به چیزی بزرگ‌تر از خود و نیروی هماهنگکننده و تکمیل کننده‌ی سایر ابعاد سلامت انسان است. روح بی قرار انسان در جستجوی معنا در زندگی به دنبال چیزی برتر از خود است (ماینر و ویلیامز، 2002) و ارتباط با خدا یا هستی متعالیپایه‌ای برای این معنا شکل می دهد (دلگادو، 2002).
سلامت معنوی در تعاریف دینی و اسلامی ضمن داشتن جایگاهی ارزنده و والا به عنوان وضعیتی با مراتب گوناگون تعریف شده است که در آن، هر فرد متناسب با ظرفیت‌ها،قابلیت‌ها، بینش‌ها، گرایش‌ها و توانایی‌های خود در جهت تعالی روح (همان تقرب به خدای متعال) گام برمی دارد؛ یعنی همه امکانات درونی فرد به طور هماهنگ و متعادل، در جهت هدف کلی مزبور به کار گرفته می شود و رفتارهای اختیاری درونی و بیرونی متناسب با آن‌ها نسبت به خدا، فرد، جامعه و طبیعت ظهور می یابد (حیدری،1991). اهمیت ادراکشده از تعاریف مطرحشده نشان میدهد که سلامت

فایل : 41 صفحه

فرمت : Word

37900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط