مقاله در مورد حل مسئله اجتماعی

مقاله در مورد حل مسئله اجتماعی

حل مسئله اجتماعی فرایندی شناختی- عاطفی- رفتاری است که به واسطه آن افراد تلاش می کنند، برای مسائلی که در زندگی روزمره با آن مواجهه می شوند، راه حل های موثر و انطباقی پیدا کنند (دیزریلاونزو، 1990، جفه و دیزریلا، 2009). از حیث نظری، الگوی پردازش اطلاعات سنتی حل مسئله را به عنوان مجموعه ای از مهارت های شناختی، شامل شناسایی مسئله، هدف گزینی، انتخاب راه حل های مناسب و ارزیابی نتایج حل مسئله تلقی می کند. الگوی مذکور ابعاد انگیزشی، عاطفی و رفتاری حل مسئله را به طور قابل ملاحظه ای مورد غفلت قرار می دهد (لوگان، 1989؛ نقل از سووشک، 2005) با این وجود، الگوی حل مسئله اجتماعی دیزریلا ونزو (1990) نسخه جدیدی از الگوی پردازش اطلاعات مرتبط با حل مسئله قلمداد می گردد. چنین فرض می شود که حل مسئله کارآمد (اثربخش) به جهت گیری مثبت نسبت به حل مسئله و به کارگیری موثر مهارت های منطقی مسئله بستگی دارد. حل مسئله اجتماعی زمانی ناکارآمد محسوب می شود که با یک جهت گیری منفی نسبت به مسئله تکانشگری و یا تعلل و اجتناب شدید همراه گردد. با توجه به مفهوم کیفیت زندگی که در آن ابعاد مختلفی نظیر بهزیستی مولد (به طور مثال، شایستگی و زایایی) مدنظر قرار می گیرد (فلس و پری، 1995؛ والاندر، اسچیمت و کولت، 2001)، حل مسئله اجتماعی تحت عنوان شاخص از کفایت فردی می تواند به صورت نشانگر کیفیت زندگی در تعاملات بین فردی مورد توجه قرار گیرد. (صالحی و همکاران،
1388). الگوی مقابله حل مسئله اجتماعی دیزریلا (1989؛ نقل از سووشک، 2005) یکی از جامعه ترین الگوهای حل مسئله اجتماعی است، براساس دیدگان دیزریلا و گیلفورد (1971، به نقل از دیزریلا، نزو و میدو- اکیورز، 2004) حل مسئله اجتماعی یک فرایند چند بعدی تعاملی است که دو مولفه اصلی نسبتاً مستقل تشکیل شده، این دو مولفه عبارتند از به الف) جهت گیری نسبت به مسئله و ب) مهارت حل مسئله یا سبک های حل مسئله. جهت گیری نسبت به مسئله اشاره به چگونگی توجه افراد به مسائل در محیط اطراف آنان دارد و تا حدودی الگوی شناختی- هیجانی ثابتی که افراد نسبت به مسائل زندگی خود دارند و چگونگی ارزیابی آنان از ظرفیت های حل مسئله ای خود را نشان می دهد (دیزریلا و نزو، 2001). دیزریلا و نزو (2001) دو عامل جهت الگوی مثبت نسبت به مسئله (PPO) و جهت گیری منفی نسبت به مسئله (NPO) را معرفی کردند. دو عامل مذکور بخشی از مدل پنج عاملی حل مسئله اجتماعی دیزریلا و نزو (1990) محسوب می شود که ممکن است تمایلات افراد برای دیگر شدن در حل مسئله موثر را افزایش یا کاهش دهد. اما سه عامل باقی مانده همگی بر سبک های حل مسئله اشاره دارند، که از حل منطقی مسئله (RPS)، سبک بی دقتی/ تکانش (ICS) و سبک اجتنابی (AS) تشکیل شده است. سبک های حل مسئله فعالیت های شناختی و رفتاری آشکاری هستند که به خیال پیدا کردن راه حل برای یک مسئله ویژه می باشند، به عبارت دیگر، سبک حل مسئله، یک الگوی ویژه از
کنش ها و افکار است و در افرادی که برای حل مسئله معین تلاش می کنند، دیده می شود (دیزریلا، نزومیلاو- الیوز، 2002، به نقل از صالحی و همکاران، در تبیین ساختار عامل معنایی سنجش حل مسئله اجتماعی فرم کوتاه تجدید نظر شده) مهدید صالحی، شیرین کرشی، مژگان پاه منصور، 1388) صادق تقی لو
مهارت حل مسئله
مهارت حل مسئله یکی از کارکردهای عالی ذهن است که اکتساب آن معمولاً به آموزش نیاز دارد. اگرچه انسان در حوزه های مختلف با مسائل متنوعی مواجه است، با این حال می توان اصولی کلی را در نظر گرفت که تقریباً در همه نوع مسائل انسانی کاربرد دارند. حل مسئله شامل مجموعه پیچیده ای از مولفه های شناختی و رفتاری و نگرشی است مایز (1983) حل مسئله را فرایند چند مرحله ای تعریف کرده که در آن باید رابطه میان تجارب گذشته و مسئله موجود را دریابد و با توجه به آن راه حل مناسبی را اتخاذ کند. او سه ویژگی را برای حل مسئله مطرح کرده است: حل مسئله فرایندی شناختی است ولی از رفتار استنباط می شود، نتیجه فرایند حل مسئله ارائه حل است و حل مسئله مستلزم است کاری یا عمل کردن براساس دانش پیشین است (فونک ها و سر و دنیس، 1992؛ به نقل از هاشمی، 1390).
الگوهای حل مسئله
الگوهای متفاوتی برای حل مسئله مطرح شده است. در یکی از الگوها، که به IDEAL (حروف اول حل مسئله) معروف است، پنج مرحله برای حل مسئله مطرح شده است:
1- تشخیص مسئله multiple steps
2- تعریف مسئله و گردآوری اطلاعات مربوط به آن. Define
3- کشف راه حل های احتمالی explore
4- عمل کردن با توجه به راه حل های کشف شده و act
5- مرور مراحل گذشته و ارزشیابی نتایج فعالیت های انجام شد. Look back
در الگویی دیگر، فرایند حل مسئله در سه مرحله شرح داده شده است:
1- بازنمایی مسئله که در آن فرد دانش پیشین خود را برای شناسایی مسئله فرا می خواند و با توجه به شرایط هدف هایی را تعیین می کند.
2- جستجوی راه حل که در آن فرد برای رسیدن به هدف های خود راه حل هایی را پیدا می کند.
3- اجرایی راه حل که در آن فرد راه حل هایی را که یافته است به کار می برد و نتایج را ارزشیابی می کند (کر کلی 2003)
به نظر می رسد که تمامی الگوهایی که برای حل مسئله ارائه شده اند مراحل یا مؤلفه های شناسایی مسئله تحلیل مسئله و ارائه راه حل از مؤلفه های اصلی حل مسئله محسوب می شوند. هرگاه افراد در یک یا بیش از یک مرحله مشکل داشته باشند، از عهده حل مسائل بر نمی آیند. بنابراین در آموزش مهارت های حل مسئله لازم است که به این مراحل توجه شود (ورمیر، لاتین و آگرام 2001، به نقل از هاشمی، 1390).
هدف از آموزش حل مسئله اجتماعی
1- آموزش چگونه اندیشیدن و نه به چه اندیشیدن که به کودکان و نوجوانان کمک می کند تا بتوانند در مواجهه با مسائل درون فردی و میان فردی به راه حل های مختلف بیاندیشند و بهترین راه حل را اتخاذ نمایند.
2- پیشگیری از بروز شدت یافتن اختلالهای هیجانی و رفتاری نظیر گوشه گیری، افسردگی، مصرف مواد و پرخاشگری
3- به کارگیری روش حل مسئله از سوی والدین معلمان و یا بر کسانی که با نوجوانان سرو کار دارند.
در فرایند آموزش مهارت های حل مسئله یادگیرندگان با نیازهای و احساسات خود و دیگران، موقعیت های مشکل ساز و راه حل آنها آشنا می شوند و آنها را به کار می بندند. پژوهش ها نشان داده اند کسانی که مغلوب مشکلات می شوند از مهارت های حل مسئله اندکی برخوردارند. افرادی که توانایی حل مسئله برخوردار نیستند به محض اینکه به مانعی برخورد می کنند ممکن است رفتارهای تکانشی از خود بروز دهند، احساس ناکامی کنند، پرخاشگر شوند یا برای پرهیز از موقعیت مشکل ساز گوشه گیر شوند. تکرار چنین موقعیت هایی ممکن است به ایجاد و بروز رفتارهای غیرانطباقی منجر شود (شور، 2001).
افرادی که از توانایی حل مسئله برخوردارند می توانند راه حل های منطقی را در مراحل متوالی برای حل مسائل خود برگزینند؛ آنها می توانند موانع بالقوه در حل مسائل را حدس بزنند و برای رفع آنها اقداماتی را در نظر بگیرند (اسپیواک و لیون، 1963). در پژوهشی در حل مسئله نوجوانان چهارده تا شانزده سال که رفتارهای تکانشی یا گوشه گیری داشتند مطالعه شد. نتایج این مطالعه نشان داد که این نوجوانان احساسات دیگران را به خوبی درک نمی کنند و در مواجه با مسائل به راه حل های جایگزین و پیامدهای رفتار خود نمی اندیشند (شور و اسپیوک، 1982).
بررسی مقایسه ای اثر بخشی دو روش آموزش مدیریت استرس و حل مسأله اجتماعی در اضطراب و تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان، 1390- سید حبیب اله هاشمی ص 69-66
عوامل تاثیرگذار در حل مسأله اجتماعی
از جمله عوامل تأثیرگذار عوامل ژنتیکی، صفت و ویژگیهای شخصیتی، نوع عاطفه، امید، کمال گرایی، جنسیت، نژاد و زمینه اجتماعی است، که در زیر به آنها پرداخته خواهد شد (به نقل از چانج، دی زوریلا و سانا، 2004).
عوامل ژنتیکی
امروزه هیچ تحقیقی نیست که مستقیماً نقش عوامل ژنتیکی را در حل مسأله اجتماعی مورد تحقیق قرار داده باشد، اگر چه مطالعات دوقلوها در مورد سازه های مرتبط نشان می دهد که حل مسأله اجتماعی می تواند زیربنای ژنتیکی داشته باشد. محیط بین فردی اولیه با پیش زمینه های ژنتیکی برای بنیان گذاری چهارچوبی به منظور قابلیتهای حل مسأله اجتماعی، تعامل می کنند (گاوین، 2001؛ به نقل از چانج، 2004).
ویژگیهای شخصیتی: به نظر می رسد تفاوتهای فردی پایدار در شخصیت بر حل مسأله اجتماعی تأثیر گذار است. نقشهای بالقوه تعدیل کننده پنج عامل شخصیتی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی، خوش بینی بدبینی، امید و کمال گرایی، درون بافت حل مسأله اجتماعی مورد تحقیق قرار گرفته اند (دی زوریلا و سانا، 2004).
عاطفه
چانگ و دی زوریلا (2004) به این نتیجه رسیدند که اگر چه جهت گیری مثبت و منفی به مسأله سازه های مرتبطی هستند ولی دو سازه جداگانه محسوب می
شوند. عاطفه مثبت ممکن است حل مسأله اجتماعی را تعدیل کند در حالی که حالات عاطفی ممکن است بین نمونه های خاص حل مسأله وارد شود و تغییرات بلند مدتی را در تواناییهای حل مسأله اجتماعی موجب شود (آیس، 2000؛ به نقل از چانگ، دیزوریلا و سانا، 2004).
خوش بینی- بدبینی
پژوهشها نشان می دهند که جدا از عاطفه، خوش بینی و بدبینی، حل مسأله اجتماعی را تعدیل می کند. دیزوریلا و چانگ (1996)، دریافتند که مستقل از عاطفه، دانشجویان خوش بین، جهت گیری مثبت مسأله بیشتری داشتند و دانشجویان بد بین جهت گیری منفی مسأله بیشتری داشتند. شواهدی وجود دارد که در مقایسه با بدبینی ها، افراد خوشبین بهتر قادر هستند تا باورها و رفتارشان را با توجه به واقعیت تعدیل کنند (آپسین وال و همکاران، 2001؛ به نقل از چانگ، دی زوریلا و سانا، 2004).
امید
پژوهشها اثرات مثبت امیدواری در ارتقاء بهزیستی جسمانی و روانشناختی را مورد آزمون قرار داده اند. دو بعد متقابل، پویایی و خطر سیر، سازه امید را متوقف می کند. پویایی به تصمیم در راستای هدف اشاره دارد. در حالی که خط سیر به توانایی ادراک شده برای تولید گزینه های موفقیت آمیز برای اکتساب هدف گفته می شود (استایدر، سیمپسون، میشل و چیا وانر، 2001). چانگ (1999)، گرایش می کند که دانشجویان با امیدواری بالا در مقایسه با دانشجویان با امیدواری پایین، جهت گیری مثبت مسأله بیشتر و جهت گیری منفی مسأله کمتری را گزارش می کنند. دانشجویان با امیدواری بالا از حل مسأله منطقی
نسبت به راهبرد اجتنابی بیشتر استفاده می کنند (به نقل از چانج، دی زوریلا و سانا، 2004).
کمال گرایی
کمال گرایی به عنوان یک سازه چند بعدی تعریف می شود که لازمه آن داشتن استانداردهای بالای شخصی بیش از حد و نگرانی هایی در مورد مواجهه با انتظارات اجتماعی، شک کردن در مورد قابلیتهای شخصی برای مواجهه با آن انتظارات و استانداردها و خود انتقادی فوق العاده می باشد (فراست، مارتن، لاهارت و روزن بلاک، 1990). چانگ (1999) شواهدی را یافت که کمال گرایی، در یک نمونه دانشجویان دانشگاه، حل مسأله اجتماعی را تعدیل می کند. به ویژه مشکوک بودن در مورد کارهای شخصی یا جهت گیری منفی مسأله و استفاده از راه حل های غیرمنطقی از طریق مولفه انتظار اجتماعی کمال گرایی مورد پیش بینی قرار گرفت. جهت گیری مثبت مسأله پایین دانشجویان و تمایل خود سنجی پایین برای استفاده از راهبردهای حل مسأله منطقی پیش بینی کننده کمال گرایی افراطی است (به نقل از چانج، دی زوریلا و سانا، 2004).
عوامل موثر و بافتی در حل مسأله اجتماعی
پژوهشها نشان می دهد که زمینه زیستی- اجتماعی بر حل مسأله اجتماعی تأثیر گذار است. در این مبحث، پژوهش و تئوری در مورد تأثیر عوامل موقعیتی رشد در گستره عمر، نژاد، جنسیت و روابط اجتماعی در حل مسأله اجتماعی در نظر گرفته می شود (به نقل از چانج، دیزوریلا و سانا، 2004).
بافت رشدی در گستره عمر و روابط آن با حل مسأله اجتماعی
دی زوریلا، الیوارس و کانت (1998)، تفاوتهای جنسیتی سن را در حل مسأله اجتماعی در نمونه ای از جوانان، میانسالان و افراد مسن مطالعه کردند. آنها
نتیجه گرفتند که توانایی حل مسأله اجتماعی، از جوانی تا میان سالی افزایش یافته و بعد از آن کاهش می یابد به ویژه در مقایسه با جوانان، افراد میان سال نمرات بالاتری در ابعاد جهت گیری مسأله مثبت و حل مسأله منطقی کسب کرده اند و نمرات پایین تری در ابعاد جهت گیری منفی مسأله، مراجعه تکانشی- بی دقتی و سبک مقابله ای اجتنابی به دست آوردند. میان سالان در مقایسه با افراد مسن، نمرات بالاتری در جهت گیری مثبت مسأله و حل مسأله به دست آوردند. اما در سایر ابعاد حل مسأله اجتماعی تفاوت معنی داری نداشتند، به نقل از چانج، دی زوریلا و سانا، 2004).
جنسیت و رابطه آن با حل مسأله اجتماعی
دیزوریلا و همکاران (1998)، یک مطالعه نسبتاً گسترده در مورد تفاوتهای جنسیتی در میان دانشجویان و پزشکان انجام دادند. این پژوهشگران اثر عمده ای برای نقش جنسیت به عنوان یک تعدیل گر حل مسأله اجتماعی نیافتند. اما آنها دریافتند که جنسیت اثرات سن را برای حل مسأله اجتماعی تعدیل می کند. از نقطه نظر گرایشات به مسائل اجتماعی، مردان و زنان متفاوت هستند، اگر چه عموماً مردان مواجهه مسأله مدار را ترجیح می دهند، زنان در جستجوی حمایت اجتماعی بر آمده و از پاسخ های هیجان مدار استفاده می کند. (پتاسک، اسمیت و دادج، 1994، پتاسک، اسمیت و زاتامن، 1992، به نقل از چانج، دیزوریلا و سانا، 2004).
نژاد و رابطه آن با حل مسأله اجتماعی: چانگ (1998)، به پژوهش در مورد تفاوتها در حل مسأله اجتماعی بین دانشجویان آسیایی- آمریکایی و آمریکایی های سفید پرداخت. دانشجویان آسیایی- آمریکایی در مقایسه با دانشجویان- آمریکایی سفید پوست، نمرات بالاتری در جهت گیری منفی و سبک مقابله ای بی دقتی- تکانشی کسب کرده اند. البته این مطالعات نیازمند تکرار شدن و گسترش به انواع
گوناگونی از نژادها و گروه های فرهنگی است، قبل از این که رابطه بین نژاد و حل مسأله اجتماعی فهمیده شود (به نقل از چانج، دی زوریلا و سانا، 2004).
مقدمه ای بر مهارت های زندگی
تحقیقات نشان داده است که عده زیادی از افرادی که دچار آسیب های اجتماعی شده اند علی رغم آنکه اطلاعات کافی و صحیحی داشته و تمایلی نیز به انجام رفتارهای پر خطری که آنها را دچار آسیب گردید اما اثر آموزش مهارت های اجتماعی بعداً در دومین سال کمتر شده بود. هیچ گونه اثر اضافی بر روی آموزش مهارت های اجتماعی در طول یک سال همراهی داشت و نیز با وضعیت خانوادگی و یا وضعیت ترکیب آموزش مهارت ها و آموزش خانواده در طول دو سال همراهی داشت (ده بزرگی، 1372).
آموزش حل مسئله و تاثیر آن در سلامت روانی
آموزش رویکرد گام به گام حل مسئله به بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی با علم به اینکه نداشتن مهارتهای کافی برای حل مسئله به نوبه خود می تواند باعث تشدید استرسهای زندگی این بیماران گردد و همچنین با توجه به اینکه افزایش سطح و میزان فشار روانی می تواند باعث عود بیماری گردد می تواند به عنوان یک رویکرد درمانی در کنار سایر شیوه ها به کار رود. آموزش فرآیند حل مسئله، فرآیندی ساده است که به راحتی می توان آن را آموخت. در این رویکرد فرد می آموزد که چگونه به شیوه های صحیح و کارآمد مشکل را تعریف و بررسی نموده و برای حل آن اقدام نماید (هاوتون و همکاران، ترجمه قاسم زاده، 1381).
رویکردهای رفتاری و شناختی به طور گسترده ای در زمینه درمان اختلالات اعصاب و روان به کار رفته اند و اکثر تحقیقات حاکی از آن است که این رویکردهای درمانی همزمان با رویکردهای دارو درمانی اثر بخشی بیشتری دارد تا زمانی که به تنهایی مورد استفاده قرار می گیرند (کاپلان، 1379). رویکرد حل

فایل : 13 صفحه

فرمت : Word

38900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط