مقاله کامل درباره افسردگي در نوجوانان علل و روش‌هاي درمان

مقاله کامل درباره افسردگي در نوجوانان علل و روش‌هاي درمان

افسردگي چيست؟
افسردگي شايع‌ترين اختلال خلقي و عاطفي و بزرگترين بيماري رواني قرن حاضر است. به بيان ساده‌تر، افسردگي يك واكنش رواني ـ زيستي در برابر فشارها و استرس‌هاي زندگي است. چنين حالت واكنشي و اختلال خلقي محدود به زمان و مكان خاصي نيست و مي‌تواند در هر زمان و هر مكان و براي هر شخصي در هر موقعيتي كه باشد، پديد آيد.
در واقع خلق آدمي حاصل مجموعه‌اي از واكنش‌هاي عاطفي در يك موقعيت خاص و زمان معين است. به سخن ديگر، خلق يك زمينه عاطفي زيربنايي است كه آكنده از گرايش‌هاي هيجاني و غريزي بوده، به حالت‌هاي رواني، احساسي انسان طعم خوشايند يا ناخوشايند مي‌دهد و در بين دو قطب لذت و درد در نوسان است. يك تغيير محسوس يا انحراف از حالت طبيعي و متعادل خلق مي‌تواند به صورت اندوه و غم‌زدگي مشخص گردد. اگر شدت يا مدت زمان اندوه از حد متعارف تجاوز كند، يا در يك شرايط خاص به صورت يك اختلال قابل توجه و بيمارگونه ظاهر شود، مي‌تواند به يك خلق افسرده تبديل گردد.
حالت غمگيني با افسردگي چه تفاوتي دارد؟
بايد توجه داشت كه افسردگي با حالت غمگيني يا غم‌زدگي معمولي متفاوت است. در زندگي هر كس ممكن است موقعيت‌هايي بوجود آيد كه موجب تاثرات رواني و غم و غصه دروني گردد، مثل از دست دادن پدر، مادر، همسر، فرزند، دوست يا يكي از نزديكان و محبوبان، اما اين حالت كاملاً موقت خواهد بود. غمگيني يك حالت ناخشنودي يا نارضايتي موقت از شرايطي است كه وفق مراد فرد نيست. حالت غم‌زدگي با آشفتگي واقعي رواني و كاهش يا از دست دادن هدف‌ها و كمرنگ شدن نگرش‌هاي حياتي و معيارهاي ارزشي در زندگي فردي و اجتماعي همراه نمي‌باشد.
در حقيقت بين زماني كه انسان با يك مشكل خانوادگي، شغلب و حرفه‌اي مواجه شده، احساس ناخوشايندي از يك ضربه عاطفي و رواني را تجربه مي‌كند، يا هنگامي كه از يك شرايط غمناك و تاثرانگيز متاثر مي‌گردد و با احساس پاك با آن همدلي كرده، غمگين مي‌شود و احساس پاك با آن همدلي كرده، غمگين مي‌شود و احساس تالم و غم‌زدگي براي مدتي وجودش را فرا مي‌گيرد، با دوراني كه انسان دچار افسردگي مي‌شود، متفاوت است.
حالت غمگيني و غم‌زدگي كه اساساً موقت است، بخشي از زندگي و حيات اجتماعي انسان است و لطمه‌اي به
فعاليت‌هاي زيستي، پويايي زندگي و برنامه‌هاي هدفمند انسان نمي‌زند. غم‌زدگي ناشي از مواجه شدن با مشكلات و ناملايمات زندگي و درگيري‌هاي بين فردي ممكن است احساس ناخوشايندي نيز به همراه داشته باشد‌، ليكن احساس ناشي از همدلي با مصايب ديگران و شرايط تاثرانگيز انساني كه ممكن است در شرايطي خاص با تبلور احساسات و حالت‌هاي غم‌زدگي همراه باشد، بر بهداشت رواني، تعادل عاطفي و انگيزه‌هاي تلاش وي مي‌افزايد.
اما حالت انسان افسرده، انساني كه دچار اختلال قابل توجه خلقي است با حالت انسان غم‌زده كاملاً متفاوت است. حالت افسردگي همواره ناخوشايند و آزاردهنده است و حيات زيستي انسان را متاثر مي‌سازد؛ نگرش‌ها، باورها و بينش‌ها را دگرگون مي‌كند. هدف‌هاي متعالي زندگي را دستخوش ضعف و سستي و انسان را دچار احساس بيهودگي مي‌كند.
بنابراين حالت‌هايي همچون دل‌شكستگي‌ها، دل‌تنگي‌ها، تاثرات رواني و غمگيني‌هاي گذرا كه اساساً يك احساس و هيجان عادي بشري است، هرگز به عنوان يك اختلال رواني تلقي نمي‌گردد، بلكه چنين حالت‌هايي نشانه تبلور احساس همگاني و عمومي است.
غم و اندوه يك حالت غمگيني خلقي عادي و واكنشي طبيعي، واقع‌بينانه و مناسب نسبت به آنچه از دست رفته مي‌باشد و كاملاً موقت بوده، به تدريج و به طور
طبيعي محدود شده، فروكش مي‌كند و در موارد بسيار نادر و شرايط خاص، نسبتاً طولاني شده، موجب پديدآيي اختلال جدي در زندگي فردي و اجتماعي مي‌شود.
به طور كلي، افسردگي يك واكنش رواني و زيستي در برابر فشارها و استرهاي حياتي است و شدت واكنش‌ هر كس در مقابل استرس بستگي به كيفيت و شاكله شخصيت وي دارد. برخي از افراد، بويژه جوانان به علت تجارب تلخ و ناخوشايند دوران كودكي، تحمل هرگونه استرس ناشي از دست دادن چيزي و كسي برايشان دشوار است و به شدت متاثر مي‌شوند. مثلاً جواني كه در كودكي شاهد فوت پدر و مادر خود بوده، يا به علت طلاق، يكي از والدين خود را از دست داده، در برابر استرس‌هاي ناشي از ناكامي‌ها و از دست دادن موقعيت‌هايي كه برايش مطلوب بوده است، فوق‌العاده متاثر مي‌شود و رگه‌هاي افسردگي مي‌تواند وجودش را به تدريج فرا گيرد.
در بسياري از مواقع تجمع استرس‌ها و هيجان‌زدگي‌ها در زماني كه محدود نيز ممكن است زمينه‌هاي افسردگي را در هر فردي فراهم آورد، ولو اينكه بعضي از استرس‌ها و شرايط هيجاني لزوماٌ ناخوشايند نيز نباشند. مثلاً شخصي كه در سازمان و وزارتخانه‌اي صاحب شغل قابل توجهي شده است، به ناگزير به خاطر همسرش به شهر ديگري مي‌رود و در يك پست عادي مشغول مي‌گردد و موقعيت قبلي شغلي را از دست مي‌دهد.
همزمان با اين مساله، همسرش دچار بيماري سختي مي‌گردد و خبر فوت مادرش نيز او را سخت متاثر مي‌سازد. از سوي ديگر از تعاوني مسكن كه در آن عضويت داشته، به وي خبر مي‌دهند كه آخرين قسط را براي تحويل مسكن فراهم كند و همه اين‌ها در ظرف چند هفته و يا در يكي دو ماه اتفاق مي‌افتد.
چنين شخصي ممكن است به خاطر ناتواني در ارائه پاسخ‌هيا مناسب به فشارها و تقاضاهاي اجتماعي تا حد قابل توجهي دچار افسردگي شود. اين نوع افسردگي، در واقع واكنشي عادي در برابر مجموعه‌اي از استرس‌هاست. بنابراين همزماني يك سلسله تغييرات مهم و قابل توجه در زندگي فردي و خانوادگي، اعم از خوشاينده و ناخوشايند، آن هم در محدوده زماني كوتاه مي‌تواند در بسياري از انسان‌ها بويژه زمينه‌هاي افسردگي را فراهم آورد.
انتظار اين است كه يك انسان متعادل در مقابل استرس‌ها و فشارهاي رواني يك واكنش رواني ـ زيستي معقول از خود بروز دهد. احساس بي‌تفاوتي يا كم‌تفاوتي نسبت به استرس موردنظر يا واكنش فوق‌العاده زياد نسبت به آن امري غيرعادي تلقي مي‌شود. به عبارت ديگر، اگر فردي به هنگام مواجهه با يك استرس قوي هيچ نوع واكنش روني ـ زيستي از خود نشان نمي‌دهد،‌ به احتمال قوي دچار نوعي افسردگي نهفته شده است. در اين شرايط احتمالي خطر
بروز يك واكنش تاخيري، مثلاً طي ماه‌هاي بعد يا ابتلا به افسردگي مزمن بسيار زياد است.
در يك نگاه كلي و از يك منظر ديگر، واكنش افسردگي را مي‌توان بر دو نوع تقسيم‌ كرد:
واكنش افسردگي حاد يال گذرا؛
واكنش افسردگي پايدار و مداوم
منظور از افسردگي حاد يا گذرا چيست؟
افسردگي حاد كه عموماً با غمگيني و اندوه و غم‌زدگي همراه است، همواره كوتاه، شديد و در عين حال ناخوشايند و ناراحت كننده است و موجب تغييرات خلقي مي‌شود. اين نوع افسردگي عموماً گذراست و در مدت زمان مناسب قابل پيش‌بيني بهبود مي‌يابد. البته بعضاً ممكن است اين نوع افسردگي هفته‌ها يا چندين ماه طول بكشد، اما در اغلب موارد، شدت و مدت واكنش افسردگي متناسب با نوع و شدت عامل ايجاد كننده افسردگي است. مثلاًٌ وجود رگه‌هاي افسردگي به مدت شش ماه بعد از طلاق، بويژه در خانم‌ها امري نسبتاً عادي مي‌باشد. در حالي كه پديدآيي افسردگي جدي در جوانان پس از دو سه بار شكست و ناكامي در امتحانات يا يافتن كار مناسب، وضعيتي غيرعادي تلقي مي‌گردد.
واكنش افسردگي حاد و گذرا ممكن است بسيار خفيف باشد، مانند چند ساعت غمگيني و غم‌زدگي، يك احساس
موقت طرد‌شدگي و احساس موقت ياس و نااميدي. البته چنانچه استرس و فشار رواني وارد آمده بر فرد بسيار قوي بوده، يا شخص نسبت به آن حساسيتي خاص داشته باشد، ممكن است واكنش افسردگي نسبتاًٌ شديد باشد.
مثلاً جواني كه در يك حادثه رانندگي پدر و مادرش را از دست داده بود، براي مدتي دچار افسردگي حاد شده و مدت‌ها حالت غمگيني، گوشه‌گيري و مدت‌ها حالت غمگيني، گوشه‌گيري و انزواطلبي پيدا كرده بود، غذا نمي‌خورد، نمي‌خوابد، حال و حوصله صحبت كردن با كسي را نداشت و خيلي از اوقات آرزوي مرگ مي‌كرد، اما او به كمك روان‌شناس و مشاور حاذق به تدريج در عرض چند ماه از مرحله واكنش حاد افسردگي بيرون آمد و ياد گرفت كه چگونه بايد با حوادث و اتفاقات ناگوار و مصيبت‌هاي بزرگ مقابله كرد و صبورانه آنها را تحمل نمود. با اينكه چنين واكنش افسردگي بسيار دردناك و جانگدز بود، به هر حال اين جوان توانست از اسارت افسردگي مزمن نجات يابد و به زندگي طبيعي و فعاليت‌هاي پوياي خود ادامه دهد.
در واقع دوره‌هاي حاد و در عين حال گذراي واكنش افسردگي، بستري براي بروز احساسات شديد، استرس‌ها و فشارهاي رواني قوي بوده، اساساً يك واكنش طبيعي و عادي در مقابل برخي اتفاقات غيرمترقبه و تحولات و تغييرات مهم زندگي مثل از دست دادن برخي از
نزديكان و محبوبان يا تحمل خسارت‌هاي شديد اقتصادي است.
بايد توجه داشت كه بعضي اتفاقات و حوادث ناگوار و ناخوشايند مانند مرگ پدر، مادر، همسر، بيماري شديد و صعب‌العلاج فرزندان، برادر، خواهر، شكست‌هاي مكرر در امتحانات نهايي و ورود به دانشگاه‌ها، ناكامي‌هاي مكرر در به دست آوردن كار مناسب يا از دست دادن شغل و تحمل خسارت‌هاي شديد اقتصادي براي همه مردم، بويژه جوانان ناراحت‌كننده و تهديدآميز است. همچنين از هم پاشيده شدن كانون گرم خانوادگي، طلاق و جدايي به عنوان يك پديده ناخوشايند مي‌تواند موجبات افسردگي قابل توجه مادر و فرزندان يا فرزندان را به همراه داشته باشد.
افسردگي پايدار و مداوم چيست؟
واكنش افسردگي مزمن بر خلاف افسردگي حاد، غم‌زدگي‌هاي موقت كه به شخص فرصت انديشه و بصيرت مي‌دهد، بسيار بازدارنده و عاجزكننده است. افسردگي مزمن در زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي فرد اشكالات و اختلالات قابل توجهي فراهم مي‌نمايد كه ممكن است اصلاح و برطرف كردن آنها بسيار دشوار يا بعضاً امكان‌ناپذير به نظر آيد. در افسردگي مزمن تا زماني كه سيستم عصبي و نظام ارتباطي فرد اثرات و حالات بازدارنده و عاجزكننده خود را تكرار مي‌كند،
كيفيت درماندگي و حالت افسردگي در شخص به صورت پايدار باقي مي‌ماند.
كاهش قابل ملاحظه اعتماد به نفس، افزايش حساسيت و زودرنجي، گوشه‌گيري و انزواطلبي، عدم تحمل انتقاد، كم‌تواني در اتخاذ تصميمات معقول، تمايل به تعويق انداختن كارها از جمله علائم و نشانه‌هاي افسردگي مزمن است. البته بايد توجه داشت كه همواره يك انگيزه قوي براي منطقي و معقول جلوه دادن افسردگي وجود دارد. اشخاص مبتلا به افسردگي مزمن عموماً محيط زندگي و كار خود را عامل اصلي كاهش انرژي حياتي و انگيزه تلاش و ارتباطات اجتماعي تلقي مي‌كنند و همواره جملاتي از قبيل:
هميشه خسته‌ام، دل و دماغ هيچ كاري را ندارم، با اين همه گرفتاري ديگر فرصت هيچ كاري باقي نمي‌ماند، كارم خيلي زياد و خسته است، حوصله رفتن به اينجا و آنجا را ندارم و …، را در توجيه وضعيت خود به زبان مي‌آورند. بديهي است كه شخص مبتلا به افسردگي مزمن، زماني كه دور از محل زندگي و محيط كارش باشد، حالش بدتر مي‌شود، اگر هم گاهي احساس راحتي كند، باز به سرعت به حال اول برخواهد گشت. در حقيقت كليد اصلي تميز دادن افسردگي مزمن از افسردگي حاد، دوام و پايدار بودن آن است. اين نوع افسردگي معمولاً به خودي خود مرتفع نمي‌شود و نيازمند اقدامات درماني و روان‌شناختي است.
دستيابي به نقطه روشني كه افسردگي مزمن از آن شروع شده، معمولاً بسيار دشوار است. برخلاف افسردگي حاد، در نوع واكنش افسردگي مزمن، علت عارضه از خاطر شخص محو شده يا به روشني نمي‌تواند آن را توصيف كند.
شايان ذكر است كه بسياري از اختلافات خانوادگي و مشكلات روابط انساني، نتيجه نوعي افسردگي پايدار و مزمن است كه شخص را مبتلا كرده است. عوارض افسردگي پايدار و مزمن هرچه باشد، اساساً اختلالي است كه نمي‌توان علت واحد و دقيق و محلي روشن برايش پيدا كرد. بسياري از دعواهاي زن‌ها و شوهرها، به علت عدم گفت‌وگو و مصاحبت‌هاي صميمانه آنهاست و علت آن ممكن است افسردگي مزمن و ناشناخته‌اي باشد كه بعضاً آنها را به مرز جدايي مي‌كشاند.
افسردگي معمولاً مانع مصاحبت، همدمي و همدلي است و غالباً افراد افسرده به لحاظ حساسيتي كه دارند، ممكن است سكوت ديگران را بي‌تفاوتي يا طرد شدن از جانب آنان تلقي نمايند و چون طبيعت گوشه‌گير دارند، ممكن است در ديگران احساس دوري و طرد را برانگيزانند. شخص افسرده احساس تنهايي مي‌كند و مي‌پندارد كه ديگران او را درك نمي‌كنند و عموماً بر اين باور است كه انسان‌ها نمي‌توانند همديگر را درك كنند و به همين خاطر از مصاحبت با ديگران (حتي نزديكان) پرهيز مي‌كند. در هرحال، بايد توجه داشت

فایل : 30 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط