بررسی رابطه از خود بیگانگی با خود کارآمدی کارکنان آموزش و پرورش
بررسی رابطه از خود بیگانگی با خود کارآمدی کارکنان آموزش و پرورش
موضوع
بررسی رابطه از خود بیگانگی با خود کارآمدی کارکنان آموزش و پرورش
تهیه و تنظیم :
منیژه آزاد
استاد مربوطه :
دکتر عبدالهی
بهار 93
بیان مسئله
يكي از عوامل مؤثر كه در كاهش آمادگي – به خصوص آمادگي ذهني – افراد جهت پذيرش مسئوليت هاي مختلف اجتماعي اقتصادي و توانايي آنها براي شرايط كنترل حاكم بر سرنوشت خود نقش مهمي ايفا مي كند، « از خود بيگانگي » است. از خود بيگانگي مسأله اي است كه بر نگرش افراد اثر گذاشته و از طريق آن بر روي رفتار آدميان مؤثر است. اين مسأله امكان كنترل روابط و پيش بيني شرايط آينده و تصميم گيري هاي عقلايي براي رسيدن به رشد و تعالي را در افراد كاهش داده و از آنان افرادي منفعل مي سازد.« از خود بيگانگي »، به طور خلاصه، به معني دور شدن از ارزش ها و فضايل اخلاقي و انساني و فراموش كردن كمالات و غفلت از خود اصيل و واقعي و گم كردن مسير درست هدايت است. علت اساسي اين كاستي بزرگ و سرچشمة آن، غفلت از خويش و فراموش كردن خود است و اين، سرآغاز سقوط از جايگاه واقعي انسان است ( آقا حسيني و رباني، 1384). ملوين سيمن بيگانگي اجتماعي را نوعي احساس يا وضعيتي ميداندکه هر فرد در رابطه با خود ديگران و جامعه از خود بروز ميدهد،وي ضمن اين تعريف از بيگانگي ،صور و انواع تظاهرات رفتار بيگانهگونه را در پنج نوع احساس بيقدرتي،احساس بيهنجاري،احساس انزواي اجتماعي،احساس بيمعنايي و احساس تنفر از خويشتن نشان داده است (سیمن,1957).ماهیت و سرشت فراگرد بیگانگی به عنوان یک مجموعه بهم پیوسته نیازمند بررسی عوامل اجتماعی و روانی تواماً در ارتباط و همبستگی با یکدیگر است. به این واقعیت باید توجه نمود که انسان هم سازنده ی جامعه و تاریخ است و هم زیرتاثیر فراورده های خود می باشد. بیگانگی ابعاد گسترده ای دارد ولی در این بررسی تاکید بر نوع بیگانگی از کار است که البته یک پدیده بسیار تاثیرگذار فردی و اجتماعی است. زیرا کار مهم ترین رسالت و مهم ترین عمل اجتماعی انسان اجتماعی است و انسان بدون کار هویتی نداشته و تمامی هویت تاریخی و تکامل انسانی همانا تاریخ، کار اجتماعی اوست و به همین دلیل می توان گفت که انسان، بیگانه از کار در واقع هم از خود و هم از اجتماعی و محیطی که در آن زیست می کند بیگانه است (توسلی و قدیمی، 1380).بیگانگی موجب توقف رشد و پویایی فرهنگی ،از هم پاشیدگی ساخت اجتماعی ، سوء انسجام اجتماعی و …. می گردد. همه این موارد تداوم حیات جامعه را به خطر می اندازد . یک جامعه بیگانه که در آن نظام کنش اجتماعی مختل است ، افراد دچار بی قدرتی شده اند ، دایره های تعهد و انسجام اجتماعی کوچک شده ، افراد جز به منافع فردی فکر نمی کنند ، توجیه ای برای زندگی و عمل خود ندارند (بی معنایی) و دچار بیزاری فرهنگی شده اند و هیچگاه به توسعه نمی رسند(حسین زاده و همکاران،1390).یکی از مسائلی که در از خود بیگانگی فرد موثر است خود کارآمدی است . مفهوم خودكارآمدي از نظريه شناخت
اجتماعي آلبرت باندورا (1997) روانشناس مشهور، مشتق شده است كه به باورها يا قضاوتهاي فرد به توانائيهاي خود در انجام وظايف و مسئوليتها اشاره دارد. نظريه شناخت اجتماعي مبتني بر الگوي علّي سه جانبه رفتار، محيط و فرد است. اين الگو به ارتباط متقابل بين رفتار، اثرات محيطي و عوامل فردي(عوامل شناختي، عاطفي و بيولوژيك) كه به ادراك فرد براي توصيف كاركردهاي روان شناختي اشاره دارد، تأكيد مي كند. بر اساس اين نظريه، افراد در يك نظام علّيت سه جانبه بر انگيزش و رفتار خود اثر مي گذارند. باندورا(1997) اثرات يك بعدي محيط بر رفتار فرد كه يكي از فرضيه هاي مهم روان شناسان رفتار گرا بوده است، را رد كرد. انسانها داراي نوعي نظام خود كنترلي و نيروي خود تنظيمي هستند و توسط آن نظام برافكار، احساسات و رفتار هاي خود كنترل دارند و بر سرنوشت خود نقش تعيين كنندهاي ايفا مي كنند. بدين ترتيب رفتار انسان تنها در كنترل محيط نيست بلكه فرايندهاي شناختي نقش مهمي در رفتار آدمي دارند. عملكرد و يادگيري انسان متاثر از گرايشهاي شناختي، عاطفي و احساسات، انتظارات، باورها و ارزش هاست. انسان موجودي فعال است و بر رويدادهاي زندگي خود اثر مي گذارد. انسان تحت تاثير عوامل روان شناختي است و بهطور فعال در انگيزه ها و رفتار خود اثر دارد. براساس نظر «باندورا»، افراد نه توسط نيروهاي دروني رانده مي شوند، نه محركهاي محيطي آنها را به عمل سوق مي دهند، بلكه كاركردهاي روان شناختي، عملكرد، رفتار، محيط و محركات آن را تعيين مي كند. باندورا (1997) مطرح مي كند كه خود كارآمدي، توان سازنده اي است كه بدان وسيله، مهارتهاي شناختي، اجتماعي، عاطفي و رفتاري انسان براي تحقق اهداف مختلف، به گونه اي اثربخش ساماندهي مي شود. به نظر وي داشتن دانش، مهارتها و دستاوردهاي قبلي افراد پيش بيني كننده هاي مناسبي براي عملكرد آينده افراد نيستند، بلكه باور انسان در باره توانائيهاي خود در انجام آنها بر چگونگي عملكرد خويش مؤثر است. بين داشتن مهارتهاي مختلف با توان تركيب آنها به روشهاي مناسب براي انجام وظايف در شرايط گوناگون، تفاوت آشكار وجود دارد. “افراد كاملاً مي دانند كه بايد چه وظايفي را انجام دهند و مهارتهاي لازم براي انجام وظايف دارند، اما اغلب در اجراي مناسب مهارتها موفق نيستند (باندورا، 1997 ).
خودشناسي از طريق پردازش مهارتهاي شناختي، انگيزشي و عاطفي كه عهده دار انتقال دانش و توانائيها به رفتار ماهرانه هستند، فعال مي شود. بهطور خلاصه، خودكارآمدي به داشتن مهارت يا مهارتها مربوط نمي شود، بلكه داشتن باور به توانايي انجام كار در موقعيتهاي مختلف شغلي، اشاره دارد.باور كارآمدي عاملي مهم در نظام سازنده شايستگي انسان است. انجام وظايف توسط افراد مختلف با مهارتهاي مشابه در موقعيتهاي متفاوت بهصورت ضعيف، متوسط و يا قوي و يا توسط يك فرد در شرايط متفاوت به تغييرات باورهاي كارآمدي آنان وابسته است. مهارتها مي توانند به آساني
تحت تأثير خودشكي يا خود ترديدي قرار گيرند، درنتيجه حتي افراد خيلي مستعد در شرايطي كه باور ضعيفي نسبت به خود داشته باشند، از توانائيهاي خود استفاده كمتري مي كنند (باندورا 1997). به همين دليل، احساس خودكارآمدي، افراد را قادر مي سازد تا با استفاده از مهارتها در برخورد با موانع، كارهاي فوق العاده اي انجام دهند(وايت 1982). بنابراين، خودكارآمدي درك شده عاملي مهم براي انجام موفقيت آميز عملكرد و مهارتهاي اساسي لازم براي انجام آن است.عملكرد مؤثر هم به داشتن مهارتها و هم به باور در توانايي انجام آن مهارتها نيازمند است. اداره كردن موقعيتهاي دايم التغيير، مبهم، غيرقابل پيش بيني و استرس زا مستلزم داشتن مهارتهاي چندگانه است. مهارتهاي قبلي براي پاسخ به تقاضاي گوناگون موقعيتهاي مختلف بايد غالباً به شيوه هاي جديد، ساماندهي شوند. بنابراين، مبادلات با محيط تا حدودي تحت تأثير قضاوتهاي فرد در مورد توانائيهاي خويش است. بدين معني كه افراد باور داشته باشند كه در شرايط خاص، مي توانند وظايف را انجام دهند. خودكارآمدي درك شده معيار داشتن مهارتهاي شخصي نيست، بلكه بدين معني است كه فرد به اين باور رسيده باشد كه مي تواند در شرايط مختلف با هر نوع مهارتي كه داشته باشد، وظايف را به نحو احسن انجام دهد. بنابراین محقق در پی پاسخ گویی به این سوال است که از خود بیگانگی با خود کارآمدی کارکنان آموزش و پرورش در ارتباط است ؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
جامعه شناسان معقدند که اگر انتخاب کار نادرست و با فرد ناسازگار باشد ، پیامدهای منفی بسیاری در رفتار و شخصیت فرد بر جای خواهد گذارد .چنانچه کار برای فردی که آن را انجام می دهد«امری خارجی» تلقی شود، در معنای خاص کلمه باعث از خود بیگانگی فرد از کار می شود(توسلی،1375).
بیگانگی از خویش چنان فراگیر شده است که گویی از همان آغاز جزئی از طبیعت خلق و خوی انسان بوده است .امر غیر عادی ،وقتی عمومیت یابد عادی جلوه می کند و ناهنجاری پدیدار می شود . از خودبیگانگی ،یکی از مهمترین مشکلات همه اعصار تاریخ بوده است (براندن،1373).
انسان نمیتواند از طبیعت خود بگریزد و اگر سازمان اجتماعی را ایجاد کند که با الزامات طبیعی او ناسازگار باشد ،او را از ایفای نقش خویش در مقام یک موجود عاقل و مستقل منع خواهد کرد و پیامد آن جز فاجعه جسمی و روانی چیز دیگری نخواهد بود(همان).بنابراین بررسی این امر مهم و ضروری به نظر میرسد.
اهداف پژوهش
هدف کلی
بررسی ارتباط از خود بیگانگی با خود کارآمدی در کارکنان آموزش و پرورش
اهداف جزئی
بررسی ارتباط احساس بی معنایی با خود کارآمدی در کارکنان آموزش و پرورش
بررسی ارتباط احساس بی قدرتی با خود کارآمدی در کارکنان آموزش و پرورش
بررسی ارتباط احساس انزوا با خود کارآمدی در کارکنان آموزش و پرورش
بررسی ارتباط احساس بی هنجاری با خود کارآمدی در کارکنان آموزش و پرورش
فرضیه های پژوهش
بین از خود بیگانگی با خود کارآمدی در کاکرنان آموزش و پرورش رابطه وجود دارد.
بین احساس بی معنایی با خود کارآمدی در کارکنان آموزش و پرورش رابطه وجود دارد.
بین احساس بی قدرتی با خود کارآمدی در کارکنان آموزش و پرورش رابطه وجود دارد.
بین احساس انزوا با خود کارآمدی در کارکنان آموزش و پرورش رابطه وجود دارد.
بین احساس بی هنجاری با خود کارآمدی در کارکنان آموزش و پرورش رابطه وجود دارد.
تعاریف مفهومی و عملیاتی
از خودبیگانگی:
خودبيگانگي متغییر(پیش بین) مفهومي است كه بيشتر جنبه استعاره اي دارد. كاربرد اين كلمه در جامعه شناسي بيشتربه معني سقوط اصول و عدم ملاحظه اصول و موازين به كار مي رود اين كلمه در رشته هاي حقوق و پزشكي نيز معاني خاص خود را دارد( رباني و انصاري،1384).
ابعاد از خودبیگانگی براساس نظریه ملوین سيمن:
احساس بيقدرتي : نوعي بيگانگي است كه فرد احساس ميكند در وضعيتهاي اجتماعي وكنش متقابل خود تأثيرگذارنيست، به عبارت ديگر احساس بيقدرتي ،عبارت از اين تصور است كه فرد احتمال مي دهد كه عمل او بي تأثير باشد و نتايج موردانتظار اورا بر آورده نسازد.
احساس بيمعنايي: در اين حالت فرد احساس ميكند هيچ راهنمايي براي انتخاب سلوك و عقيده خود ندارد . بنابراين دچار ابهام و شك و ترديد مي شود و نمي تواند در تصميمگيري، عقيده خود را با استاندرادهاي فرهنگي – اجتماعي موجود در جامعه وفق دهد.
احساس بيهنجاري : درشرايطي كه بين اهداف اجتماعي ووسايل و راههاي رسيدن به آن اهداف تطابقي وجود نداشته باشد، در اين صورت مسير براي بروز بيهنجاري مناسب به نظر مي رسد.
احساس انزواي اجتماعي : اين احساس مبين انفکاک فكري فرد از استاندارد هاي فرهنگي و بيگانگي او از نظام اجتماعي است به عبارتي فرد از متن اجتماع وارزشهاي حاكم در آن جدا مي شود.
خود بيزاري( تنفر از خود ): اين حالت عبارت است از احساس ناتواني فرد در انجام فعاليتهايي كه او را ارضا كند. فرد طي اين احساس در فعاليتهايي كه في نفسه فاقد پاداش مي باشد مشغول ميشود بدون اينكه براي خود چيزي در برداشته باشد،در واقع فرد به خاطر خود، فعاليت ميكند (سیمن، 1957).
خودکارامدی کلی: این انتظار نشان دهنده مهارت های معلمان در انجام اعمالی که منجربه پیشرفت دانش آموزان شود است. در اینجا پیشرفت دانش آموز توسط متغییرهایی که در بیرون مدرسه هستند تحت تاثیر قرار نمی گیرد. مثلا بافت خانوادگی دانش آموز. خودکارامدی عمومی مطابق است با انتظار نتایج تدریس. (مانوئل و آریاس، 2007)
2- خودکارآمدی شخصی مطابق با انتظار کارامدی، خودکارامدی شخصی بیانگر این است که فرد به توانایی خود در موقعیت های تدریس اطمینان دارد. در اینجا دیگر بحثی از تاثیر تدریس معلم در دانش آموزان به میان نمی آید بلکه فقط خودکارامدی معلم مورد نظر است (مانوئل و آریاس، 2007).
خود کارآمدی : منظور از خود کارآمدی نمره ای است که فرد درآزمون خود کارآمدی شرر بدست می آورد
پیشینه پژوهش
کارگر مزین (1384) تحقیقی تحت عنوان بیگانگی از کار و تاثیر آن بر بهره وری نیروی کار به همراه مطالعه موردی در میان کارکنان اداره کار و امور اجتماعی استان گیلان انجام داده است .در این که نشان می دهد بین ابعاد بیگانگی از کار همچون احساس بی هنجاری ،احساس بی معنایی و بی مفهومی کار و بهره وری نیروی کار رابطه معنا دار و معکوسی وجود دارد بدین معنا که هر چه احساس بی هنجاری و بی معنایی و مفهومی کار افزایش یابد از بهره وری نیروی کار کاسته خواهد شد.
مظاهری (1387) تحقیقی در زمینه اخلاق کار بر اساس مدل چهار وجهی پتی 1990 در بین کارکنان سازمان های دولتی انجام داده که نتایج پژوهش معرف آن است که بیگانگی از کار در بین کارکنان روابط معنا دار منفی با متغیرهای چهار گانه رضایت شغلی ، تعهد سازمانی ، اخلاق کار و انگیزش شغلی داشته اند.
سیدروکین (2004) در رابطه با بیگانگی و محیط های آموزشی انجام داد .مسئاله عدم مشارکت افراد در سازمان را در بروز بیگانگی از محیط آموزشی دخیل دانسته است.
ایلماز و سارپکایا (2009) نیز درباره علت بیگانگی از کار معلمان انجام داد،بی قدرتی معلمان را بیش از ابعاد دیگر بیگانگی مشاهده کرد که علت آن در ساختار اداری محیط آموزش و نداشتن ارتباط صحیح با همکاران می داند.
داردن و گازدا (1996) بنابراين يكي از مهمترين مسئوليتهاي روانشاسان ايجاد انگيزهي در دانشآموزان ناموفق، پرورش خودپنداره و عزت نفس و ايجاد باروهاي خود كارآمدي در آنها و علاقمند كردن آنها به يادگيري است.
كانگرو كانانگو (1998) اظهار ميكنند كه فنون و راهبردهاي تواناسازي مانند حمايت عاطفي از زيردستان و فراهم ساختن جو اعتماد ميتواند باور خودكارآمدي را تقويت كند.
يافتههاي مطالعه سيو كاچينگ و استفن در سال (2000) حاكي از آن است كه افزايش خود كارآمدي با بهبود سلامت روان رابطه دارد اين مطالعه پيشنهاد ميكند كه از جمله راههاي كمك به افرادي كه از اضطراب و افسردگي رنج ميبرند افزايش خودكارآمدي و فراهم كردن يك محيط اجتماعي حمايت كنند از آنها ميباشد.
كيم در سال 2003 در پژوهش خود بر روي دانشآموزان دبيرستاني به اين نتيجه رسيدن كه بين خود كارآمدي و بعضي مولفههاي سلامت روان (اضطراب و افسردگي و
خصومت) رابطه وجود دارد باورهاي خود كارآمدي نشان دهندهي اين موضوع هستند كه فرد قادر است حالات منفي رواني خود را تغيير دهد كيم نشان داد كه افسردگي با باورهاي ضعيف خود كارآمدي رابطه دارد و خود كارآمدي در كاهش نشانههاي افسردگي نقش ميانجي ايفا ميكند. اضطراب و افسردگي افراد با افزايش و تقويت باورهاي خود كارآمدي كاهش مييابد.
بندورا ـ لاكي (2003) نشان دادند كه باورهاي خودكامدي بر طرز تفكر افراد، چگونگي رويارويي با مشكلات، سلامت هيجاني، تصميمگيري، مقابله با استرس و افسردگي تأثير دارد.
پژوهشها نسان ميدهد كه احساس خودكارامدي با مسئوليتپذيري در مورد انجام تكاليف درسي و ميانگين درسي بالا در امتحانات پايان ترم (باري و آناستازي 2005) رضايت شغل معلمان و پيشرفت تحصيلي دانشآموزان (گاين ـ كلاديو ـ پاترزيا و پاتريك 2006) رابطهي مثبت وجود دارد.
فيروزه فيروزمنش و ليلا كاوياني سير (1377) در پژوهشي تحت عنوان رابطهاي بين سطح خودكارآمدي با پيشرفت تحصيلي دانشآموزان به اين نتيجه رسيدند كه بين خودكارآمدي و پيشرفت تحصيلي دانشآموزان همبستگي منفي معنيداري وجود دارد و همچنين مشخص شد كه بين ميانگين نمرات خودكارآمدي دختران و پسران تفاوت معني داري وجود ندارد
اعرابيان و همكاران در (1383) نشان دادند كه بين خودكارآمدي و سلامت روان رابطهي مثبت وجود دارد.
مژدهي در سال (1383) به بررسي مقايسه باورهاي خودكارآمدي دانشآموزان پسر شاخهي نطري، فني و حرفهاي پرداختند و نشان دادند كه نظام باورهاي فرد نقش مهمي بر جنبههاي مختلف زندگي و سلامت انسان دارد.
زاده محمدي، عابدي، خانجاني (1387) در پژوهش خود تحت عنوان بهبود حرمت خود و خودكارآمدي در نوجوانان بر روي 20 نفر نوجوان پسر (14-16 ساله) از يك مركز شبانهروزي پسران بي سرپرست و بد سرپرست و جايگزيني مساوي و تصادفي آنها به دو گروه آزمايش و كنترل طي جلسات آموزشي 2 هفتهاي ( هر جلسه 2 ساعت ) نشان ميدهد كه اين مداخله بر روي خود كارآمدي نوجوانان موثر بوده است.
مسعودنيا (1387) با بررسي 220 نفر از دانشجويان دانشگاه يزد به روش نمونهگيري تصادفي نشان ميدهد كه بين اضطراب اجتماعي با خود كارآمدي عمومي همبستگي منفي وجود دارد
اكبري پورنگ و امين يزدي (1388) در پژوهش خود تحت عنوان باورهاي خود كارآمدي و اضطراب امتحان در دانشجويان دانشگاه آزاد خراسان جنوبي با نمونهي 405 نفري به رابطه معناداري اضطراب امتحان و خود كارآمدي، همسو با سوابق ذكر شده دست يافتند.
فایل : 15 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.