تحقیق در مورد استان گيلان
تحقیق در مورد استان گيلان
آشنايي با سرزمين مردم گيل و ديلم
حدود جغرافيايي، آب و هوا
هنگاميكه تاريخ ايران را از نظر ميگذرانيد خواهيد دريافت كه در ميان مناطق مختلف ايران كمتر منطقهايست كه چون گيلان و ساكنان بخشهاي دامنههاي شمالي البرز بخاطر دليريها و بهادريهايشان داراي منابع مختلف تاريخي بوده باشد و بهمين دليل هم بيش از همة مناطق ديگر ايران داراي تاريخهاي محلي است و يا در نوشتهها مورد حب و بغضهاي سياسي و طبقاتي قرار گرفته است اگر چه آثار باستاني منطقه قدرت پايداري در برابر وضعيت اقليمي را نداشته و بخشي از آن نيز بر اثر حادثهها در دل خاكها مدفون شده و بخشي ديگر بدست انسانهاي نادان به تاراج رفته و ويران گرديد اما زندگي سلحشورانة آنان در منابع تاريخي و نوشتههاي محلي و در فرهنگ عامه آشكارا بچشم ميخورد.
اين منطقه كه در پاي سلسله جبال البرز و در آغوش درختان جنگلي و در كنار درياي خزر آرميده است. از طرف مشرق با مازندران و از مغرب با آذربايجان همسايه است و اگر همچون جغرافي نويسان قديم حدود جغرافيايي گيلان را از طرف شمال به درياي خزر و از طرف مشرق به مازندران و از جنوب به ري و قزوين و زنجان و از طرف مغرب به آذربايجان محدود سازيم باز هم بايد گفت كه بخش وسيعي از مناطق كوهستاني را كه امروز با نام «ديلم» از منطقة جلگهاي جدا ميسازند بايد جزء گيلان بحساب آورد كه از نظر سياحان داخلي و خارجي و تقسيمبنديهاي منطقهاي و سياسي و اقتصادي تا قرنهاي نزديك بما نيز چنين بوده است همانطور كه گاه گيلان را نيز ضميمة نواحي ديلم بحساب ميآورند بطوريكه مقدسي كه كتاب خودالتقاسيم في معرفهالاقاليم را كه در قرن چهارم هجري مينوشت طبرستان و جرجان و قومس (سمنان ـ دامغان ـ بسطام) را نيز از جمله مناطق ديلميان ميداند. بايد گفت حدود جغرافي آن (گيل و ديلم) تا اوايل عصر صفوي و دقيقاً تا انقراض سلسلة كيائيه در دوران سلطنت شاه عباس صفوي بنا به مقتضيات زمان و بر اثر كشمكشهاي نظامي متغير بوده است و امروز مسافري كه بخواهد اين حدود را ببيند همينكه از شهرستان كرج خارج گرديد بايد در امتداد رشته كوههاي البرز حركت كرده از طرف قزوين به رشت به راه ادامه دهد و پس از عبور از منطقه طارم و رسيدن به رود خروشان سپيدرود در برابر انبوه درختان جنگلي قرار خواهد گرفت در امتداد رودخانه پس از رسيدن به منطقه امامزاده هاشم (جهنم دره سابق) و عبور از شهرستان رشت و بندر انزلي به منتهياليه اين منطقه يعني گرگانرود و آستارا خواهد رسيد و در بخش شرقي به منطقة تنكابن كه تا دوران قاجاريه ضميمه گيلان بود از شهرهاي لاهيجان و لنگرود و رودسر گذشته به چابكسر كه آخرين بخش شرقي ميان گيلان و مازندران است ميپيوندد. تماشاي آنهمه زيبايي و تنوع براي هر رهگذر تازه وارد پس از رسيدن به منجيل قدم به قدم خيرهكنندهتر خواهد بود زيرا با محاصره شدن منطقه در ميان رشته كوههاي طالش ـ طارم خلخال ـ ديلمان كه مانع خروج ابرهاي حاصل از تبخير آب دريا و رودخانهها و استخرها و مردابهاست و همچنين حركت بادها از دريا بخشكي و از فلات مركزي ايران بسوي دريا آب و هواي گيلان مرطوب و متغير و براي رشد و پرورش گياهان و درختان مختلف فوقالعاده متناسب بوده و رطوبت هوا تا 95 درصد و ارتفاع باران از 125 تا 162 سانتيمتر ميرسد و درجة حرارت تا حدود 3 در زمستان و 37 درجه در تابستان ميباشد. ميزان نزول برف چون دورة يخبندان گيلان زياد نيست و حداكثر ارتفاع برف ممكنست تا دو متر برسد.
اگر از جلگه بطرف دامنههاي جنگلي برويم بازهم ميزان بارندگي و رطوبت و يخبندان متغير خواهد بود تا جائيكه از ارتفاع 1200 متري به بعد بخاطر سردي هوا رشد درختان متوقف گرديده و در عوض با چمنزارها و مراتع زيبائي روبرو ميشويم و در ارتفاعاتي معادل 1800 تا دو هزار متر انواع گل و گياه معطر روئيده مي شود.
خجوكو كه در سال 1849 و 1850 ميلادي در رشت ميزيست و تاريخ گيلانش يكبار در سال 1306 و بار ديگر در سال 1354 چاپ گرديده است مينويسد. قوت و سرعت توسعة نباتات در اين سامان بينهايت است اما از قلل كوه تجاوز نميكند و هيچ چيز محزونتر از ديدن مناظر آن طرف نيست زيرا فاقد هرگونه طراوت است مانند كوههاي خلخال كه از خاك رس و ريگ قرمز مركب بوده و دشتهاي خمسه و قزوين و تهران و سمنان و دامغان و بسطام كه همه لم يزرع است سبزه و آب در آنطرفها همانقدر ناياب است كه در اين طرف بحد وفور يافت ميشود. گيلانيها در زبان اغراق ميگويند. اگر در راس يكي از كوههاي گيلان بمانيد قسمتي از ريش شما كه اينطرف است با عطر گلهاي ما معطر ميشود و حال آنكه قسمت ديگر مانند صحراي آنطرف كوه پر از گرد و غبار مي گردد.[1]
همانطور كه اشاره گرديد ارتفاعات گيلان را سه رشتهكوههاي مختلف محدود ميسازد كه عبارتند از:
1 ـ كوههاي طالش كه به موازات سواحل درياي خزر امتداد يافته و ميان آذربايجان و درياي خزر واقع است.
2 ـ كوههاي طارم و خلخال كه رودخانه سپيدرود از كنار درههاي باريك آن ميگذرد و رشتهكوههايي آنرا از كوههاي ديلمان جدا ميسازد و گيلان را به دو بخش تقسيم مينمايد.
3 ـ كوههاي ديلمان كه دنباله رشتهكوههاي البرز بوده و مرتفعترين قلة آن در گيلان درفك (دلفك) است و از جنوب به منجيل و از طرف مشرق تا مناطق ييلاقي تنكابن و ارتفاعات سه هزار پيش ميرود.
لرد كرزن در كتاب خود بنام ايران و ايرانيان آب و هواي گيلان را به چهار قسمت زير تقسيم مينمايد:
1 ـ حاشية درياي خزر با تودههاي شن به ارتفاع هشت تا ده متر و پهناي دويست تا چهار صد متر با بادهاي شمالي و شمال غربي كه رطوبت را به لبة جنوبي دريا ميرساند.
2 ـ اراضي پشت اين تپههاي شني كه مردابها و مناطق باتلاقي را ايجاد مينمايد و رسوبات رودخانهها را كه از كوهها سرازير ميگردند در خود جاي ميدهند كه نمونهاي از آنها مرداب بندر انزلي در گيلان است.
3 ـ حاشية پشت مردابها و سواحل داخلي آبهاي راكد كه منطقهاي است جنگلي و شهرهاي مهم و دهكدههاي پر جمعيت در اين قسمت واقع است كه فاصله آن تا پاي كوهها از سه تا سي كيلومتر تغيير ميكند.
4 ـ دامنههاي البرز كه نظافت هوا و زيبايي آن نظير ندارد و در منطقة خالي از درخت و جنگلها و در دامنة كوههائي كه بر آنها مشرف است ييلاقهائي قرار دارند.
سپيدرود
بزرگترين رودي كه گيلان را به دو بخش تقسيم مينمايد رود معروف سپيدرود است. مركز بخشي را كه در غرب سپيدرود قرار دارد و در اصطلاح مردم محل بيه پس (بيه آب رود) ناميده ميشود شهر رشت است و آن بخش كه در شرق سپيدرود قرار دارد بيه پيش خوانده ميشود كه شهر عمدهاش لاهيجان ميباشد. اين رود را در اوستا سپئت و در پهلوي سپت و در سانسكريت سوت SVETA گويند. ابن رسته مولف كتاب اعلاقالنفسيه دربارة منشاء و مسير آن گويد:
سفيدرود از سيسر (صد چشمه) گذشته و از سرزمين آذربايجان عبور ميكند و آنگاه داخل شهرهاي ديلم گرديده و در درياي طبرستان
[1] -تاريخ گيلان ترجمة محمد علي گيلك از انتشارات مجلة فروغ ص 5
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.